واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: خريد و فروش زمين در بهشت توسط پاپ ها
اسقف ها در جامه هاي فاخر و گرانبهاي خود ژست گرفته اند. بخشي از ناخشنودي مردم از كليسا از شكاف عميق بين ثروت ارباب كليسا و فقر كشيشان محلي ناشي مي شد.
18- پاپ هاي سرمايه دار، انگل هاي نظام فئودالي
«در برابر اقتصاد برده داري دوران كلاسيك، اقتصاد دوراني را كه از قرن پنجم آغاز و به قرن هفدهم ختم مي شود مي توان به صراحت اقتصاد فئودالي ناميد. با وجود اين تنها در اروپا و در فاصله قرن يازدهم تا چهاردهم بود كه نظام فئودالي به كمال خود رسيد و سلسله مراتب سياسي و مذهبي، و همچنين دانش و هنر فئودالي خود را نشان داد.
مباني اقتصادي نظام فئودالي زمين بود. فئوداليسم به وسيله وابستگي خود به توليد كشاورزي محلي كه بيشتر در نقطه توليد مصرف مي شد و همچنين به توليد صنايع پراكنده دستي مشخص مي شد، به فعاليت مي پرداخت. واحد اقتصادي نظام فئودالي ده بود. در دهات اين دوران تعدادي مرد و زن كه اكثراً قوم و خويش هم بودند زمين و كار را كه جنبه ي اشتراكي داشت بين خود تقسيم مي كردند. آنها از لحاظ احساسات قومي و حتي گاهي از لحاظ دودماني از گروه هاي قومي سابق (كلان ها) فاصله زيادي نداشتند. بر سر دهقانان عده اي ارباب، از مقامات كليسا يا غير آن، طي سلسله مراتبي حكومت مي كردند كه نخست اربابان عادي سپس اربابان بزرگتر، يعني اسقف ها و امراي محلي قرار داشتند كه رسماً از طرف امپراتور يا پاپ انتخاب مي شدند. هريك از اربابان مالك يك يا چند روستا يا قطعاتي از روستاهاي مختلف بود و روستاييان مجبور بودند با كار خود، هم زندگي او و هم زندگي خود را تأمين كنند.
... نجبا و كشيش هاي نظام فئودالي جز انگلي كه از اقتصاد روستايي ارتزاق مي كردند، نبودند. ولي اين انگل منشي استادانه و زيركانه بود. مباشران (bailtto) ملك اربابي، خوب مي دانستند كه چگونه آخرين رمق رعايا (سرفها) را بكشند.
... اشراف و مردان كليسا به خاطر توسعه ي املاك و افزودن به قدرت خود، پهلو به پهلوي هم فئوداليسم را پيش مي بردند. غالباً رعايا نيز به اميد اينكه در زمين هاي تازه شرايط بهتري كسب خواهند كرد از آن حمايت مي كردند.»104
«فئودال هاي اروپا به زودي با امپراتور مقدس روم كه در اين زمان «هانري چهارم» بود روبه رو گرديدند. هانري چهارم مدعي احراز مقامي بود كه پاپ مي خواست آن را براي خود محرز سازد. در آلمان، اسقفان و رؤساي ديرها هركدام صاحب مقدار زيادي اراضي بودند كه مطابق با سنت فئوداليته زير نظر شخص امپراتور بايد نگهداري و اداره مي شد. براي شخص امپراتور اهميت داشت كه افراد، به عنوان بنده و تابع وي در اين مقامات شامخ بمانند. از اين جهت بود كه در آلمان تفويض مقام روحاني از طرف يك فرد غيرروحاني، كه امپراتور بود چيزي عادي به نظر مي رسيد. معمولاً شخص امپراتور به هريك از اسقفان جديد عصا و انگشتري كه نشانه ي قدرت روحاني بود تفويض مي كرد.
در سال 1122 ميلادي، بعد از آنكه هر دو مدعيان، پاپ و امپراتور هانري چهارم فوت شدند، درباره مرافعه ي آنها سازشي حاصل آمد. به اين معني كه اسقفان، امپراتور را به عنوان رئيس فئودال خويش قبول كردند اما درباره حكومت روحاني تابع پاپ گرديدند. با اين حال كشمكش ميان امپراتورها و پاپ ها همچنان ادامه يافت كه بعدها مقدمه تفكيك دولت و كليسا شد. در آلمان رؤساي جماعات، اعم از اعيان و اسقفان، اغلب براي آنكه امپراتور نتواند آزادي هايي را كه آنها در شيوه فئوداليته داشتند سلب نمايد، با پاپ متحد گرديدند. به اين ترتيب در سرزمين ژرمن، امپراتور هرگز موفق نشد كه مانند سلاطين انگليس و فرانسه مردم را در قلمرو خويش مطيع محض نمايد. در ايتاليا نيز ميان پاپ ها و امپراتورها كشمكش بود و مخالفان يك دسته برعليه دسته ديگر متحد مي گرديدند. اقدامات طبقه ي اعيان و روحانيون مسيحي براي آنكه نگذارند امپراتور، دولت و حكومت مؤثري داشته باشد، به دو نحو اثري جاودانه در شهرها باقي مي گذاردند. يكي آن كه به تمركز دنياي عيسوي لاتين، تحت پيشوايي پاپ كمك نمود و ديگر آنكه جلوي اتحاد ملي را در نواحي مركزي اروپا سد كرد.»105
«بعدها دامنه ي تلاش در اين راه وسعت گرفت و دست مسيحيت به سوي مجارها و اقوام شمالي (نورديك ها) نيز دراز شد. در همه موارد، كليسا در درجه اول به عنوان وارث امپراتوري سلطه امپراتوري خود را بر آنان تحميل مي كرد، و براي اين كار از جاه طلبي رؤساي قبايل بربرها و حسن تنوع طلبي خاندان آنها سود مي جست. در سير اين جريان خود كليسا نيز لاجرم خويي وحشيانه پيدا كرد. ....
... تنها در قرن دهم بود كه آغاز نهضت اصلاح طلبي راهبان در «كلوني» از شهرهاي «بورگوندي» كليسا به طور جدي سازماني را به وجود آورد كه بر زندگي و انديشه ي همه ي مسيحيان مسلط شد.
اين سازمان سخت جنبه ي فئودالي داشت، چون نه تنها زعماي كليسا مانند پاپ ها، اسقف هاي اعظم و اسقف ها، كه سلسله مراتب كليسايي را به خود اختصاص داده بودند زمينداران بزرگي به شمار مي رفتند بلكه كشيش هاي دون پايه و راهبان نيز با تصاحب زمين هاي دورافتاده تر و نامرغوب تر موجب گسترش فئوداليسم مي شدند. اداره امور فئودالي كلاً به دست كشيشان بود. اين انحصار تا اندازه اي موجب وحدت و يكپارچگي تفكر قرون وسطايي مي شد، لكن در عين حال دامنه آن را نيز محدود مي كرد. نه انديشه يوناني چنين محدوديتي داشت و نه تفكر اسلامي، چون فرهنگ آنها محدود به گروه خاصي از افراد نبود.
گرايش كليساي قرون وسطا به مسائل انساني در روزگار ظلم و انحطاط امپراتوري رم شكل گرفته بود. اين گرايش با اين عقيده همراه بود كه زندگي دنيوي فقط مرحله ي آمادگي براي زندگاني جاويد در بهشت يا دوزخ است، گرايشي كه به تدريج و با بهبود انكارناپذير شرايط زندگي انساني تضعيف شد، و با طليعه ي رنسانس از ميان رفت. ولي كليسا در عمل به مسائل دنيوي نيز توجه خاصي داشت، و براي حفظ انتظام فئودالي با دل و جان مي كوشيد.
19- تضادّ ثروت و قدرت كليسا با سرمايه داري جديد (سنّت و مدرنيته در غرب)
از قرن دوازده به بعد اولياي كليسا در برابر خواست هاي جوامع دنيوي، تجّار و پيشه وران شهرهاي تازه كاملاً جبهه مي گرفتند. كارشكني و ايستادگي كليسا موجب نارضايتي اين جوامع شد و آنها را به ارتداد و آغاز موج سكولاريزم واداشت. اين تمايلات معمولاً ابتدا به صورت هاي عرفاني ظاهر مي شد، و بر اين انديشه مبتني بود كه انسان مي تواند به طور مستقيم با خدا تماس برقرار كند و هيچ احتياجي به وساطت دسته انبوه كشيشان طماع و نادرست ندارد. البته مي شد براي مدتي اندك و به قدرت شمشير از عهده اينگونه ارتدادها برآمد، كه به عنوان نمونه مي توان سركوب شدن «آلبيگاييان» (آلبيژنزها) در سال 1209م، را ذكر كرد؛ لكن در اواسط قرن سيزده راه حل رضايت بخش تري پيدا شد، كليسا ارتش تازه اي از گدايان و واعظان مجاز يعني برادران فرانسيسكان و دومنيكن كه تا اندازه اي انعكاس شرايط تازه و تا حدي عكس العملي در برابر آن بودند را به وجود آورد.
... ارتداد در هر صورتش 300 سال سركوب شد.» 106
«به تدريج كليسا بزرگترين ملاك اروپا و ارجمندترين سرور سروران فئودال شد. دير مشهور «فولدا» پانزده هزار دستگاه ويلا، و دير «سن گال» دو هزار سرف داشت. آلكوين در تور خاوند بيست هزار سرف بود. اسقف هاي اعظم، اسقف ها، و رؤساي ديرها كه مناصب خود را از دست پادشاه
مي گرفتند، با وي بيعت مي كردند، صاحب عناويني مانند دوك و كنت مي شدند، سكه به نام خود
مي زدند، بر محاكم كليسايي و اسقفي رياست مي كردند، و تمشيت امور كشاورزي و تدارك نظامي را كه از وظايف فئودال بود متعهد مي شدند. در آلمان و فرانسه، مردم بارها اسقفان و رؤساي ديرها را مي ديدند كه جوشن بر تن و زوبين به دست پي كار خود روانند. «ريچارد»، ملقب به «ارل آو كورنوال»، پادشاه انگلستان، در 1257م، از اينكه انگلستان صاحب چنين «اسقفاني جنگجو و آتشين مزاج» نيست شاكي بود. كليسا، كه به اين طريق در تار به هم تنيده ي تعهدات و وظايف فئودالي گرفتار شده بود، نه تنها خود را دستگاه روحاني ديد، بلكه متوجه شد كه به بنيادي اقتصادي، سياسي، و نظامي نيز بدل شده است. دارايي هاي دنيوي و حقوق و تعهدات فئودال كليسا در ايجاد تضييق براي مؤمنين مسيحي مايه بدنامي روحانيت، بهانه اي براي بدعتگذاران، و منشئي جهت اختلافات شديد ميان امپراطوران و پاپها شد. فئوداليسم، كليسا را ملوك الطوايفي كرد، درست به همان نحو كه در قرن دوازدهم كليسا سازماني بود فئودال و داراي سلسله مراتبي از تعهدات خدمت و حمايت متقابل كه مورد تصويب اسقفان و زير نظر سرور سروراني چون شخص پاپ اداره مي شد.»107
20- خريد و فروش زمين در بهشت (بنگاه معاملات پاپ)
«پاپ هاي دوره ي رنسانس براي مقابله با هزينه هاي روزافزون خود يكي از سنت هاي سابق، يعني فروش عفونامه را رايج كرده بودند. عفونامه عبارت از نامه اي از طرف پاپ ها بود، بدين مضمون كه گفته مي شد شخص گناهكار در صورت خريد عفونامه ديگر به سبب گناهان خود مورد زجر و آزار قرار نخواهد گرفت. يكي از نمايندگان پاپ در فروش عفونامه ها، مبالغه كرده بود، ظاهراً چنين به نظر مي رسيد خريد عفونامه ها، سبب آزادي در ارتكاب هرگونه جرم خواهد بود.»108
«پذيرش و تقاضاي مزد و پيشكشي و هدايا به وسيله كشيشان، به اندازه آمرزش نامه فروشي جنبه ي مادي و پولي پيدا كرده بود. محرومان خداترس و پرهيزگار براي اين كار مبالغ هنگفتي مي پرداختند تا روح دوست يا آشنايي را از عذاب برهانند و يا محنت هاي خويش را پس از مرگ در عالم برزخ سبك كنند. بينوايان شكايت مي كردند كه چون بر اثر نداري و فقر نمي توانند آمرزشنامه بخرند، يا براي خواندن دعا به كشيشان پول بدهند، پس بايد گفت آنچه كه ملكوت خدا را نصيب آدمي مي سازد ثروت مادي است نه غنا و سلامت روح؛ و «كريستف كلمب» در عين تأسف، پول را مي ستود و مي گفت:
آن كس كه پول دارد مي تواند ارواح را رهسپار بهشت سازد.»109
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت ها:
104. «علم در تاريخ»، جان برنال، حسين اسدپور، پيرانفر، كامران فاني، ج 1 و 2، صص 223-220.
105. «تاريخ جهان نو»، رابرت روزول پالمر، ابوالقاسم طاهري، ج 1، صص 70-69.
106. «علم در تاريخ»، جان برنال، حسين اسدپور، پيرانفر، كامران فاني، ج 1 و 2، صص 227-225.
107. «تاريخ تمدن ويل دورانت، عصر ايمان»، ص 731.
108. «مسيحيت از آغاز تا عصر روشنگري»، عزت ا... نوذري، صص 131-129.
109. «تاريخ تمدن ويل دورانت، اصلاح ديني»، صص 29-28.صاحب مسافرخانه خداحافظي كرديم و بعد با آقاي رضوي به راه افتاديم. همين كه راه افتاديم، آقاي رضوي گفت:
«اگر خسته نيستيد، اول ديدني هاي تاريخي مشهد را ببينيد. . . »
قبول كرديم و در اين فرصت از مقبره حكيم ابوالقاسم فردوسي در توس، كوه سنگي و شانديز بازديد كرديم. ناهار را هم در همان شانديز خورديم، سپس آقاي رضوي ما را به هتل آزادي برد و گفت:
«تمام هزينه هاي اقامتي شما بر عهدأ ماست، فقط خواهش مي كنم در لحظات معنوي كه در حرم داريد براي ما هم دعا كنيد. نگران هزينه هم نباشيد. »
گفتم:
«باور كنيد ما هيچ توقعي از شما نداشتيم و همان مسافرخانه هم از سرمان زياد بود. »
و او پاسخ داد:
«شما مهمان امام هشتم(ع) هستيد و ما فقط يك وسيله ايم. »
جايي كه براي ما در هتل در نظر گرفته شده بود به لحاظ رفاهي، هيچ چيز كم نداشت. با اين همه شوق ديدار و زيارت باعث شده بود تا من و همسرم در بيشتر اوقات در حال و هواي معنوي حرم باشيم.
جايي كه ساعت ها به كبوترهايش خيره مي شديم كه آنها هم مهمان آقا بودند، گاهي تماشاي بارش باران در آن فضا آنچنان ما را مجذوب مي ساخت كه از زمان و مكان فارغ مي شديم و دريغ كه هيچ هنري نمي تواند اين لحظه هاي زيبا را جاوداني سازد. بالأخره 10 روز گذشت، 10 شب و روزي كه لحظه به لحظه اش براي ما خاطره ساز و پربار بود. شب هاي زيارت و ضيافت اشك و جلاي جان، لحظاتي كه انگار انسان از قيد تن رها مي شود و پرنده وار در آسمان معنويت پرمي گشايد. در هنگام بازگشت، بازهم شرمنده شديم؛ چون اين بار براي ما بليت هواپيما تهيه كرده بودند.
لحظه وداع با آقا در غروبي غمگين و سرد اتفاق افتاد. بي سبب نيست كه شاعر سروده است:
اي ضامن آهوي عشق، عالم غزال رام توبنشسته مستي زمان، چون جرعه اي در جام تو
سه شنبه 28 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]