تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836993394
دلم براي خودمان مي سوزد يك قوري چاي با برترين زن مخترع جهان در سال 2008
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: دلم براي خودمان مي سوزد يك قوري چاي با برترين زن مخترع جهان در سال 2008
متولد و بزرگ شده شهر شعر و شعور است؛ همسايه سعدي و حافظ؛ شيفته بوعلي سينا و طبيعتا عاشق پزشكي...« تمام 12 سال تحصيلي را با انگيزه پزشك شدن گذراندم و وقتي با رتبه 66 در رشته پزشكي دانشگاه آزاد تهران قبول شدم، مثل ماهي كه به اقيانوس پيوسته باشد خودم را در مسير پژوهش قرار دادم.» چهاردهم فروردين ماه امسال آن هنگام كه سبزه هاي گره زده نوروز داشت دست به دست طبيعت مي داد، مريم اسلامي سبزه دلش را به دانه هاي دعاي مادر گره زده بود و منتظر اعلام نتايج سي و ششمين دوره مسابقات مخترعان 47 كشور جهان در ژنوبود. يك عصر دلپذير كه براي هميشه در تاريخ عزت جمهوري اسلامي ايران ثبت شد. لهجه شيرين شيرازي مثل همان فالوده هاي بكر شهر شعر ايران در انتهاي كلامش مزه مي كند و گاهي ميان كلماتش، تك مضراب هاي شيرازي را مي بيني و مي شنوي. و كلمه «الحمدلله» كه هنگام گفتگو از ميان واژه هايش حذف نمي شود. ما هم در يك عصر گرم ميهمان او بوديم. راستي صداي مادر خانم دكتر هم گاه گاهي توي مصاحبه مي آيد! مريم خانم يك ماه پس از كسب رتبه برترين زن مخترع جهان در سال 2008 در مسابقات زنان مخترع جهان در كره شمالي هم اول مي شود و زمان اهداي جوايز درست مي خورد به روزهاي معطر تقويم 87 كه شيراز ميزبان ميهماني يگانه بود...خانم اسلامي آنقدر «شيرازي» بود كه نجيبانه مشكلاتش را توي سجاده دلش پهن كند، آنقدر كه مصائب كاري اش را برايمان نگفت اما شايد هفته بعد كه اطلاعاتمان تكميل شد گوشه اي از مشكلات برترين زن مخترع جهان را برايتان نوشتيم. اگرچه به قول دوستي خودمان هم خسته شديم از بس گفتيم و نوشتيم اما دوستان...آخر كجاي حرف ما بوي گدايي مي دهد كه بنياد ملي نخبگان با چك يك ميليون توماني ميهمانان جوان صفحه نسل سوم كيهان را ميهمان كرم خود كرده است؟ گفتم بنياد يادم افتاد كه طبق تحقيقات ما، نام مريم اسلامي در فهرست نخبگان كشور ثبت نشده است! آخر چگونه بايد گفت كه او با وجود نامه شخص رئيس جمهور هنوز كارهايش روي زمين مانده؟ نخنديد! و گرنه نمي گويم كه جشنواره خوارزمي هم اختراع دارنده نشان زن نخبه سال از رئيس جمهور را در رتبه...نمي گويم تا لذت خواندن اين مصاحبه را با «گريه» از دست ندهيد؛...بفرماييد يك قوري چاي تلخ!
محسن حدادي
كمي از ژنو بگوييد تا برويم سر اصل مطلب!
آذر86 فراخوان مسابقات از طريق دانشگاه به من داده شد، من هم كارها را ترجمه شده فرستادم؛ از بين 500طرح ايراني ارائه شده، 70 طرح پذيرفته شد. به من گفتند كه طرح تو سروصداي زيادي كرده و حساسيت ايجاد كرده، هر چه تحقيق و مدارك تاييدكننده داري همراه خودت ببر. مسابقات با حضور 1500نماينده از 47 كشور دنيا برگزار مي شد و بيشترين شركت كننده هم روسيه بود با 130 مخترع. سه روز كارها به نمايش گذاشته شد و داوري شد. داوري ها هم مستقيم نبود؛ بعضا بازديد كننده هايي كه براي پرس وجو مي آمدند خودشان داور بودند و اين در روز پاياني مشخص شد. مرسوم است كه جوايز را سطح بندي مي كنند و مدال ها را در صبح اهدا مي كنند و جوايز خاص را بعداز ظهرها اعلام و اهدا مي كنند. بعدازظهر 14فروردين هم 600 خبرنگار و عكاس براي پوشش برنامه در سالن مسابقات حضور داشتند. جايزه ويژه سازمان جهاني مالكيت فكري (WIPO) و مدال و ديپلم افتخار دانشگاه و انجمن مخترعان كشور مولداوي به همراه مدال طلا ، ديپلم افتخار و تقدير هيئت داوران بين المللي ژنو هم در همان روز نصيب من شد.
چي شد كه اينطوري شد؟!
در كنار فعاليت هاي پژوهشي با توجه به اينكه نسبت به ثابت كننده هاي خارجي «اكسترنال فيكساتور» مطالعات زيادي هم داشتم، دستگاهي طراحي و اختراع كردم كه برروي درمان شكستگي ها و دفورمه ها و رفع كوتاهي تا 5سانتي متر و مشكلات ديگر خصوصاً در منطقه دست و آرنج قابليت استفاده داشت. خب طي حدود 5سال و با بررسي 3 هزار بيمار استخواني مشكلات اين بيماران را اعم از شكستگي ها، شكستگي هايي كه تا به حال جوش نخورده بودند يا در اثر عفونت باعث كوتاهي و انحرافات استخواني در اندام ها مي شوند يا بيماراني كه به شكل مادرزادي دچار كوتاهي هاي اندام و انحرافات استخواني هستند يا بچه هايي بعد از تولد چند انگشت ندارند يا انگشتان بهم چسبيده دارند، يا بچه هايي كه بدنيا مي آيند ممكن است حين زايمان دست آنها كشيده شده باشد يا رشد طبيعي نداشته باشد، اين روش كاربرد دارد.
حالا اين اختراع معجزه گون چطور عمل مي كند؟
در علم ارتوپدي يا علم مربوط به شكستگي ها از زمان هاي قديم
روش هاي مختلفي وجود داشته چه به شكل سنتي كه ما شكسته بندها را داشتيم و چه به صورت علمي روش هاي مختلفي در دنيا استفاده مي شده كه به صورت متداول روش هايي داريم كه بايد از ثابت كننده هاي داخلي استفاده كرد در اصطلاح «اينترنال فيكساتور» يا ثابت كننده هاي خارجي هستند كه «اكسترنال فيكساتور» نام دارد. شكل ساده اين ثابت كننده خارجي مثل همان آتل است، منتها من طرح را اينگونه طراحي كردم كه شما مي توانيد 3 نيم حلقه را در نظر بگيريد كه با پين هايي كه از عضو رد مي شود روي بدن نصب مي شوند و كار ترميم و بازسازي را انجام
مي دهند، هيچ محدوديت سني هم ندارد.
تفاوت هاي اين روش با جراحي هاي قبلي چيست؟
اول اينكه ديگر نيازي به برش پوست و ماهيچه بيمار نيست، به همين دليل عمل جراحي يك عمل جراحي بسته است كه طبيعتا هم درد بيمار كمتر خواهد بود هم احتمال عفونت در اين روش كاهش پيدا مي كند. از لحاظ زيبايي هم بعد از اينكه اين دستگاه از بدن خارج شود خود به خود جاي عملي را به جا نمي گذارد كه براي بيماران خصوصاً خانم ها و دختران جوان مشكل ساز شود. دوم اينكه با نصب اين دستگاه بر روي بدن بيمار مي تواند كارهاي شخصي خودش را انجام بدهد. همچنين با توجه به اينكه اين دستگاه داراي پيچ هايي با قابليت تنظيم است اگر بيمار بعد از عمل زمين بخورد يا دچار عارضه اي بشود با توجه به اينكه اينها از بيرون روي بدن نصب شدند بدون نياز به اتاق عمل مي شود مشكل بيمار به صورت سرپايي برطرف شود. سوم اينكه با وجودي كه عمل جراحي باز نيست تا حدي مدت بيهوشي را كاهش مي دهد و باعث مي شود فرد از طريق بيهوشي كوتاه مدت يا بي حسي موضعي عمل شود. چهارم اينكه دستگاه قابليت اين را دارد كه چندين عضو با همديگر جراحي شود مثلاً بازو، ساعد و كف دست. البته اين نكته نبايد فراموش شود كه نتيجه مطلوب در اين روش حتماً به آگاهي و تبحر جراح وابسته است همچنان كه مي توان فرد را بهبودي بخشيد مي توان با ناآگاهي منجر به قطع عصب يا قطع رگ و شريان فرد شد.
آيا كار تاييد شده است؟
از خود دانشگاه آزاد يك بار كار داوري شد و بعد هم اساتيدي از دانشگاه شهيد بهشتي و دانشگاه تهران كار را مطالعه كردند و برگه هاي مربوط به داوري و ارزيابي را پركردند. من هم مقاله هاي متعددي را به كنگره هاي بين المللي معتبر در ژاپن ، مصرو روسيه كه مركز اصلي انجام اين روش است، فرستادم؛ كار در آنجا به شكل سخنراني ارائه شد و مورد پذيرش قرار گرفت تا اينكه به اين نتيجه رسيدم الحمدلله كار مورد تاييد اساتيد و صاحب نظران دانشگاهي در داخل و خارج از كشور هست.
الان در كشور از اين روش استفاده مي شود يا اينكه فقط براي تست نمونه هاي آزمايشي...
اين كار الان الحمدلله در تهران در حال انجام است و در ويزيت هاي اساتيد مختلفي شركت داشتم و بيماران مختلفي را بررسي كردم؛ منتهي بخش اصلي كار را در بيمارستان ميلاد تهران انجام دادم ودر كتابم حدود 3 هزار بيمار را بررسي كردم. اكثر بيماران ما از شهرهاي مختلف و حتي از كشورهاي مختلف بودند و اين مي توان مبناي كاربردي بودن اين روش دانست. البته با دستگاه من چند بيمار تست شده اند اما بررسي هاي كتابم بر مبناي بيماران است كه با دستگاه هاي مشابه عمل شده اند .
دستگاه شما آدم هاي دست كج را هم درمان مي كند؟!
فكر مي كنم اين نياز به يك كار روحي و رواني و فرهنگ سازي داشته باشد؛ شايد ظاهر دست ها را با اين دستگاه در عرض چند ماه درمان كنيم اما آن يكي سال ها فرهنگ سازي و بسترسازي لازم دارد.
چقدر خانواده در اين موفقيت همراه و همكارتان بوده است؟
بيشترين سرمايه گذاري را خانواده براي رشد و ارتقاي تحصيلي و معنوي من داشته اند و پا به پاي من در همه مراحل همكاري كردند. من در
سال هاي ابتدايي تحصيلم در تهران تنها بودم و خانواده حضور فيزيكي نداشتند، منتهي دورادور راهنمايي ها و حمايت هايي مي كردند اما آنقدر مشكلات براي من زياد شد كه خانواده هم به تهران هجرت كردند. مطمئناً يك جوان در دوره دانشجويي خودش نمي تواند به تنهايي از عهده اين كارها بربيايد مخصوصاً اگر حمايت خانواده را هم نداشته باشد؛ نمي دانم ولي چقدر خوب مي شد اگر به جوان ها بيشتر اعتماد كنيم و زمينه هاي رشدشان را بيشتر مهيا كنيم؛ مثلا دانشگاه ها هم تسهيلات لازم را براي يك جوان پژوهشگر هم در زمينه تحصيلي هم در زمينه هاي مادي و معنوي فراهم كنند، مثلا من با توجه به جديد بودن كار پژوهش، حتي رفرنس فارسي هم نداشتم كه كار كنم.
اينجاي مصاحبه مادر مريم خانم
مي گويد: مسئولان نبايد بگذارند اتفاقي بيافتد و بعد درصدد جبران باشند؛ به نظرم سيستم بايد طوري طراحي شود كه جوانان ما از همان ابتدا احساس كنند كه با پشتيباني كامل مراكز مسئول مي توانند بروند و كارهايشان را عرضه كنند و احساس كنند كه نيازي نيست حتما يك طرحي در يك مسابقه اي جهاني مطرح شود تا در داخل مورد توجه قرار بگيرند.
و نكته ديگر؟
من دوست دارم كار ما در داخل كشور خودمان مطرح شود و مورد حمايت قرار بگيرد. شايد براي شما جالب باشد كه بگويم من در آخر سال 84 اختراعم را ثبت كردم منتهي تا كار در خارج از كشور سر و صدايي نكند، در داخل كشور ديده نمي شود و حتي در بعضي مواقع مشكلاتش هم زيادتر مي شود. من دوست دارم هم از لحاظ نرم افزاري هم از لحاظ سخت افزاري شرايط براي جوان هاي ما به گونه اي مهيا شود كه اگر جواني ايده اي دارد ولي نمي تواند از عهده هزينه اش بر آيد دستگاه ها و نهادهاي مسئول برايش سرمايه گذاري كنند نه اينكه براي يك ميليون و دو ميليون تومان پول ماه ها يا سال ها دوندگي كند كه بخواهد يك بودجه كمي به كارش بدهند؛ چرا نبايد در ميادين پژوهشي خود نخبه ها حرف اول و آخر را بزنند؟
اين نكته را بدانيد بد نيست كه در مسابقات ژنو، جوان ترين تيم شركت كننده از ايران بود؛ ميانگين سني 70 شركت كننده ما 22 سال بود در حاليكه شركت كنندگان كشورهاي ديگر حداقل 40 سال داشتند و اغلب اساتيد و پرفسورهاي دانشگاهي بودند؛ اين به چه معناست؟ آيا جز فوران استعداد ايراني در ميان نسل سومي هاي كشور معناي ديگري دارد؟ حالا اگر اين استعدادها جهت دهي شود و برايش سرمايه گذاري كنيم؛ دست يافتن به رتبه هاي اول علمي جهان دور از دسترس نيست كما اينكه همين الان هم در برخي حوزه ها رده هاي اول جهاني را داريم.
حالا از كسب اين رتبه علمي و جهاني به عنوان يك بانوي مسلمان ايراني چه احساسي داريد؟
خيلي خوشحالم، خيلي خوشحالم كه توانستم به عنوان يك زن مسلمان ايراني پرچم كشورم را در دنيا بالا ببرم و در برابر تبليغات سوئي كه در مورد كشورم وجود دارد بويژه درباره زنان با يك روش علمي و به صورت عملي مقابله كنم.
برخورد ديگران با شما چطور بود؟
بعد از اهداي جوايز در همان محل نمايشگاه و مسابقات، زنان و البته مردان كشورهاي ديگر مي آمدند، تبريك مي گفتند، عكس مي گرفتند و از ايران مي پرسيدند. حتي يك زن ايتاليايي بعد از بازگشت من به ايران گل گرفته بود و همراه با كارت تبريك برايم فرستاده بود محل اقامتم.
اهل شعار دادن هستيد؟
نه. من از كودكي با اين انگيزه مراحل تحصيلم را گذراندم كه هميشه دوست داشتم بتوانم يك الگوي مثبت از يك زن با حجاب را به دنيا نشان بدهم و به شكلي علمي و حساب شده توانمندي زن مسلمان ايراني را به رخ دنيا بكشم. در تمام اين مسابقات و كنگره هاي خارجي هم با حجاب كامل حاضر شدم شايد در ابتدا نگاه ديگر حضار و مدعوين كمي با تعجب همراه بود اما من اين مساله را برايشان حل كردم كه آيين و فرهنگ و كشور ما هم اين پوشش را دارد و هيچ مشكلي هم براي زنان بوجود نمي آورد. بارها شده در همين سفرهاي خارجي بعد از اينكه مرا مي شناسند دورم را مي گيرند و از ايران مي پرسند و زنان ايراني و...
ميانه تان با شعر چطور است؟
ميانه ام خوب است اما برادرم در اين حوزه بيشتر تسلط دارد. در ديدار با رهبري در نمايشگاه توانمندي هاي جوانان شيرازي هم از اقبال براي حضرت آقا شعر خواندم چون برادرم گفته بود كه رهبري به شخصيت اقبال علاقه دارند.
ز خاك خويش طلب كن آتشي كه پيدا نيست . تجلي دگري در خور تماشا نيست . نظر به خويش چنان فكندم كه جلوه دوست . جهان گرفت و مرا فرصت تماشا نيست
چرا اين شعر را خوانديد؟
واقعا مي خواهم بگويم تجلي ديگري در خور تماشا نيست كه ما حالا به كشورهاي مختلفي مي رويم ولي دوست داريم در كشور خودمان شكوفا شويم به جاي اينكه نگاهمان به كشورهاي ديگر باشد.
دختر خوبي براي مادرتان هستيد؟
سعي مي كنم كه باشم. همه مشكلات من براي خانواده اذيت بوده و هست. پدر و مادرم حدود 4 سال پيش در جاده شمال تصادفي خيلي بدي داشتند كه زنده ماندنشان در حكم معجزه بود چون مادرم ضربه مغزي شده بود و يك ماه در كما بود و پدرم هم چند ساعت مشكل خونريزي روده داشتند يعني اگر ربع ساعت ديرتر به بيمارستان رسيده بودند، شايد ديگر... همزمان با اين اتفاق ناگوار پدر من از شمال به مشهد منتقل شد اما با وجود همه علاقمندي كه به امام رضا(ع) داشتند بخاطر مشكلات من بعد از چند ماه استعفا دادند و آمدند تهران. اينها اذيت نيست؟ البته خدا كمك كرد و در هر صورت كارها كه تا حدي به ثمر رسيد، تلخي ها يك مقداري، شيرين شد و گرنه سختي ها و اذيت ها خيلي زياد بود. {لبخندي شيرين به طعم دلسوزي منحصر به فرد مادران ايراني روي صورت مادر جوانه زده و مريم خانم اگر چه اشك را «پنهاني» ميهمان چشم هايش دارد اما زير چشمي هم مزه رضايت مادر را كه در هواي اتاق منتشرشده حس مي كند، اين جملات را مادر در امتداد نگاه دخترش روانه كاغذ كاهي كيهان كرد: خدا را شكر مي كنم از داشتن همه بچه هايم. از خدا خواستم كه بچه هايي باشند كه هم سلامت جسم و روح داشته باشند هم صلاحيت هاي لازم را براي زندگي به عنوان يك انسان.}
برترين زن جهان بودن چه احساسي دارد؟
به مادرم هم گفتم، يك زماني جمله اي را شنيدم با اين مضمون «وقتي آدم براي رسيدن به چيزي همه چيزش را از دست مي دهد وقتي به آن هدف مي رسد هيچ لذتي برايش ندارد» آنقدر سختي ها در اين راه زياد بوده و تلخي ها اذيتش كرده كه... من فقط مي گويم خدا خواست به من بگويد كه مي بينيد و هست و جبران مي كند. من اين موفقيت را فقط به عنوان يك پيام از سوي خدا
مي دانستم كه به من مي گويد تو را ديدم... البته مطمئنا اگر ما در مداري مي بوديم كه حمايت مي شديم شايد موفقيت برايم خيلي شيرين تر بود.
{مادر حرف هاي دختر را تكميل
مي كند: آموزه هاي ديني به يا ما ياد داده كه در خوشي ها زياد خوشحال نباشيم و در سختي ها نيز خيلي بي تابي نكنيم و صبور باشيم؛ من هم سعي كردم اين موفقيت را فقط يك لطفي از جانب خدا نسبت به خانواده و فرزند خودم بدانم. بعلاوه اينكه مهمتر از اين موفقيت، نگه داشتن اين حمايت الهي است؛ خدا در قرآن مي فرمايد كه قصد گرفتن نعمت هايش را ندارد مگر اينكه خودمان صلاحيت نگهداري اش را نداشته باشيم. دختر من هم بايد بداند كه همه موفقيت هايي كه خدا به او داده تا زماني كه در مسير رضاي خدا حركت كند، از آن اوست و قطعاً رضاي خدا در رشته تحصيلي مريم در خدمت رساني به مردم خلاصه مي شود.}
براي آينده هم فكري كرده ايد؟
بيشتر از هر چيزي به اين مسئله فكر مي كنم كه براي ادامه پژوهشم در همين زمينه بتوانم تخصص بگيرم چه در ارتوپدي چه جراحي. مي خواهم با همين اطلاعاتي كه دارم به شيوه اي كاملتر و تخصصي تر وارد شوم.
در آمريكا مركزي هست به نام «ICLL» كه بيماراني از سراسر دنيا را پذيرش مي كند و هم از لحاظ علمي و هم اقتصادي به كشورشان كمك مي كنند من در ژاپن با آقاي دكتر «پالي» رئيس اين مركز صحبت هايي داشتم و اطلاعاتي گرفتم؛ در ايران هم با مسئولان وزارت بهداشت جلساتي برگزار كردم و گفتم كه ما مي توانيم با سرمايه گذاري روي اين شيوه با توجه به اينكه ما در ايران مشكلات استخواني زيادي داريم؛ تصادفات بالاي جاده اي، مشكلات مادرزادي و مهمتر از آن جانبازان بسياري كه با اين مشكلات روبرو هستند، من گفتم كه اگر روي اين روش به صورت علمي و دانشگاهي خوب كار كنيم، مي توانيم در منطقه خاورميانه حداقل قطب اصلي باشيم همچنان كه مي بينيد بدون هيچ تبليغي ما بيماراني از كشورهاي اروپايي داشتيم كه براي درمان ايران را انتخاب كرده اند. اين اتفاق هم
مي تواند كمك خوبي براي اقتصاد كشور و هم مرجعي براي ارتقاي جايگاه علمي ايران.
چه حرفي با رهبري داريد كه در شيراز فرصت نشد بگوييد؟
از ايشان مي خواهم دعاي خيرشان بدرقه راه ما باشد؛ دعا كنند عاقبت بخير بشويم چون همه اينها بهانه اي براي زندگي كردن و ادامه دادن راه است ولي اينكه آخر و عاقبت كارمان به چه شكل در بيايد واقعاً نياز به دعا دارد.
ديگر چه؟
كاش ايشان بيشتر پيگير مسئولان باشند براي نقشه راه كشور در حوزه علم و فناوري، ببينيد من شانس آوردم كه يك پشتوانه حداقلي از سمت خانواده بوده ممكن است 50 درصد جوان ها همين را هم نداشته باشند آيا دليل مي شود كه هيچ كاري انجام ندهند يا اگر مي خواهند انجام بدهند جذب كشورهاي خارجي بشوند؟ بايد دغدغه رهبري در بحث نخبگان عملياتي شود و شرايط براي
جوان هاي خودمان در داخل كشور فراهم شود. يا حداقل براي آنها كه خودشان تلاشي مي كنند امتيازاتي وجود داشته باشد، دو سال قبل دكتر مغز و اعصابي ازدانشگاه ليورپول انگلستان را جايي ديدم كه مي گفت پژوهش هاي خود را بده برايت مدرك معادل تخصصي مي گيرم؛ نمي گويم بيابند معادل سازي مدرك كنند ولي حداقل اين امكانات تحصيلي كه راحت در كشورهاي ديگر به بچه هاي ايراني مي دهند در داخل در اختيارشان قرار دهيم، مطمئن باشيد جوان ايراني هرجايي باشد دلش براي وطنش
مي تپد حالا گويا برخي نمي خواهند اين مساله را درك كنند.
ايران 1404 از نظر شما چگونه است؟
اميدوارم واقعاً زمينه ها فراهم بشود كه ان شاءالله در جهت اصلاح امور بهتر گام برداريم آن زمان، زماني باشد كه به هر صورت دورويي ها و نفاق ها برطرف شده باشد، من خيلي علاقه اي به شعار دادن يا رويايي نگاه كردن ندارم. ما در خيلي از مسائل خيلي پيشرفته عمل كرده ايم در حوزه سد سازي داريم مي بينيم خيلي حرف براي گفتن داريم يا سازه هاي مختلف تجاري و مخابراتي مثل همين برج ميلاد. من دلم مي سوخت در مسابقات ژنو كه پربارتر از كارهاي من، كارهايي در كشور ديده بودم كه در عرصه هاي جهاني نياورديم مطرح كنيم. من مطمئنم با كمي اراده و برنامه ما خيلي جلوتر از 1404
مي توانيم به قدرت اول منطقه دست يابيم منتهي شرطش همان است كه گفتم تسهيل شرايط و مقررات براي نخبگان علمي و پژوهشي ، نظام مند شدن هزينه ها و حمايت ها و اعتماد به جوانان كشور.
اگر كارتان در كشور راه نيافتد به كشورهاي ديگر مي رويد؟
رفتن و هجرت كردن در دين ما منفي نيست و حتي يك امر مثبت است شايد اگر كسي در يك مقطعي هجرتي كند حالا به قصد علم و يا به هر قصد ديگري بتواند به كشورش بيشتر كمك كند، من اميدوارم اين هجرت ها به دليل بي مهري ها و مشكلات نباشد يك جوان نخبه به مرحله اي نرسد كه با ناراحتي و دلزدگي بخواهد اين هجرت را انجام بدهد. من اين دغدغه را دارم كه اگر بخواهم روزي بخاطر چنين مسئله اي بروم نگراني اصلي ام فضاي پيراموني تحصيل من در آن كشور مقصد است، به مادرم هم گفتم اگر روزي هم لازم باشد من مجبورم خانواده را هم ببرم تا آن فضاي معنوي خانواده را برايم در آن كشور هم مهيا كند. {به مادر نگاهي مي كنم و با نگاهم نظرشان را مي پرسم كه كمي روي مبل جابه جا مي شوند و مي گويند: اگر بتواند با دست پرتر و با اطلاعات بيشتر برگردد براي خدمت به كشور، مبارك است و از نظر ما مانعي ندارد وليكن اگر به شكلي بخواهد كلا برود، اميدوارم اين اتفاق هرگز نيافتد.}
پرسپوليسي هستيد يا استقلالي؟
ما خانوادگي طرفدار تيم ملي هستيم!
كارتون دكتر ارنست يادتان هست؟
بله، ولي بيشتر سريال بوعلي سينا را در خاطرم دارم.
اهل مطالعه غير درس هستيد؟
بله. سرگذشت شهدا را خيلي دوست دارم. گنجينه آسماني شهيد آويني را هم چند بار خوانده ام.
شده از چيزي خسته شويد؟
اوايل كه در تهران تنها بودم و اوقات فراغتم را با مطالعه كتاب سر مي كردم وقتي كتاب هاي دوران جنگ را
مي خواندم كه چه جوان هايي آن روزها را براي كشور ماندگار كردند، فكر مي كردم من در مقابل اينها هيچ چيزي نيستم بعد يكدفعه وارد يك محيطي شدم كه آنقدر دچار مشكل شدم و تناقضات فراوان ديدم كه... به نظر آمد آنقدري كه وقت گذاشته بودم روي خواندن كتاب هاي مذهبي و يافتن راه هاي درست زندگي، بايد مي رفتم يك دوره اي مي ديدم كه كلاه بردارها چه طوري كلاه برداري مي كنند! تا اينقدر سر خودم كلاه نرود. متاسفانه فرهنگ دروغ، دورويي و چاپلوسي در مملكت ما هست، من فكر مي كنم خيلي از دشمني ها را خودمان با خودمان داريم، شايد آنقدري كه خودمان براي خودمان مانع
مي تراشيم و جلوي پيشرفت كشور را مي گيريم دشمنان براي ما مانعي نباشند؛ مي خواهم بگويم اگر بتوانيم فرهنگ درست كاري و فرهنگ درست مسلمان بودن را داشته باشيم، رشد و پيشرفتمان بيشتر مي شود.
و حرف آخر؟
چون در دوران جنگ بزرگ شدم هميشه مي گفتم من مي خواهم دكتر جبهه بشوم يا وقتي شهيد چمران را مي بينم و مناجاتش را مي خوانم، قوت قلب مي گيرم كه او سال ها پيش از خدا رتبه علمي را خواسته بود تا به آنهايي كه علم را مايه فخرفروشي به دنيا قرار مي دهند ثابت كند كه به گرد پاي او هم نمي رسند اگرچه دعا مي كرد متواضع ترين افراد روي زمين باشد...
سه شنبه 28 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]
-
گوناگون
پربازدیدترینها