واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش فارس از نشست شرح غزليات مولانا؛ زماني: مولانا در «مثنوي» آرام و در «ديوان شمس» متلاطم است
خبرگزاري فارس: «كريم زماني» گفت: مثنوي و ديوان شمس هر دو اقيانوسند، اما مثنوي آرام و ديوان غزليات شمس متلاطم است.
به گزارش خبرنگار فارس، مراسم سخنراني كريم زماني پيرامون غزليات شمس تحت عنوان «آفتابي در يكي ذره نهان» عصر ديروز با حضور استادان و پژوهشگران ادبيات فارسي در پژوهشكده اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس برگزار شد.
«كريم زماني» مولويپژوه در اين مراسم بيان داشت: در باب مولانا و آثارش ويژگيهايي را ميتوان برشمرد كه باعث اقبال بالاي او در روزگار ما شده است. از جمله اين ويژگيها ميتوان ميتوان به تلفيق بين ذوق و برهان اشاره كرد كه از ويژگيهاي غيرقابل چشمپوشي مولوي است. بعضي كتابها صرفا ذوقي-عاطفي هستند و هيچ انديشهاي در آنها وجود ندارد و در مقابل بعضي از كتابها ذهني-استدلالي و تا حدي عبوس و خشك هستند، اما آثار مولوي از جمله مثنوي معنوي و ديوان شمس تلفيقي از اين دو است.
وي تصريح كرد: او فكر و انديشه آفريني را با تمثيلات و ذوقيات پيوند زده است، اين است كه اين توليدها راحت به دل مينشيند. من اعتقاد دارم صدق باطن اشخاص در كلامشان خيلي مؤثر است. وقتي ما از روي صدق باطن حرفي را ميزنيم ولو اينكه با لفظ كج بيان كنيم تأثير خودش را خواهد گذاشت. مولوي بعضا مطالب فلسفي و دشوار كه واقعا ذهن را به چالش ميكشد با بياني تمثيلي و راحت براي مخاطبان بيان ميدارد. او با مثالهاي خيلي ساده مسائل پيچيده را شرح ميدهد.
* عرفان مولوي عرفان عشق و تعامل است
اين پژوهشگر ادبيات كهن در ادامه صحبتش تصريح كرد: شايد يكي ديگر از دلايل اقبال به مولانا اين است كه عرفان او، عرفان فلسفي و خشك نيست بلكه عرفان عشق و تعامل اجتماعي است. در واقع عرفان مولانا عرفان بشري و نوعدوستانه است. در عرفان ايراني به انسان خيلي توجه شده و ما شعارهاي انساندوستانه را در عرفانمان درونيسازي كردهايم. مسلمان هند و پنجاب كه ابتدا بودايي و هندو بودهاند را عدهاي عارف مسلمان كردهاند، شمشير محمود غزنوي جز ترس در دل هنديها ايجاد نكرد. امثال ميرسيد علي همداني به همراه 700 تن عارف ديگر به هندوستان و پاكستان و تاجيكستان ميروند و تأثيرات فراواني را بر ذهن و انديشه مردمان آنجا ميگذارند.
وي در بخش ديگر از صحبتش با اشاره به كتاب «مكاتيب» اثر مولانا اظهار داشت: اين كتاب مشتمل بر 143 نامه است كه در اين نامهها موضوعات فلسفي، هستيشناسي و روانشناسي بيان شده است. دقيقا مثل نامههاي عينالقضات، احمد غزالي، عبدالرزاق كاشاني اين نامهها هم مشتمل بر مسائل نظري حوزه عرفان است. انساني كه مولانا ترسيم ميكند يك انسان ملموس و واقعي است نه انساني ماوراء ابرها. او به زبان هنري مسائل را بيان كرده و در عالم تمثيلات صحبت ميكند و از زبان هر شخصي كه سخن ميراند شأن و جايگاه او را رعايت ميكند. چوپان را در حد خودش ميبيند و افلاطون را هم در حد خودش.
* مولانا روي نقاط مشترك اديان دست ميگذارد
«زماني» اظهار داشت: مولانا در لباس هر مكتبي كه وارد ميشده و از زبان پيروان هر مكتبي كه سخن ميگفته با تمام اعتقاد صحبت ميكرده است. مولانا روي نقاط مشترك اديان و مقبولات عمومي دست ميگذارد و از مقبولات مخاطب استفاده ميكند و آن را ارتقا ميبخشد.
اين حافظ شناس در ادامه بيان داشت: مولوي عمده غزلياتش را در عرض 15 سال يعني از 40 سالگي تا 55 سالگي سراييده است و از سن 55 سالگي هم سرايش مثنوي را آغاز كرده است. غزليات مولانا از حيث شكل و محتوي به دو دسته حكيمانه (تعليمي) و شيدايي ميتوان تقسيم كرد. در 90 درصد غزليات مولوي شيدايي و شوريدگي مبرهن است، ولي در مقابل در اكثر ابواب و ابيات مثنوي آموزههاي تعليمي وجود دارد. منتهي با رنگ ذوق و عرفان و تنها 10 درصد از آن دچار شوريدگي احوال ميشود.
وي در ادامه سخنانش بيان داشت: مثنوي و ديوان شمس هر دو اقيانوس هستند منتهي مثنوي اقيانوسي آرام است كه گهگاه در آن موج ايجاد ميشود، اما ديوان غزليات اقيانوسي ناآرام است كه سرشار از نوسانات روحي و نشيب و فرازي است كه در احوال مولانا پيش آمده است.
«زماني» با دستهبندي متون ادبي به دو دسته باز و بسته ادامه داد: متن بسته با يكبار شرح و توضيح كارش تمام ميشود و اگر نفر بعدي بخواهد بيايد و اين متن را تفسير كند وقت خود و خوانندگان را هدر داده، اگر كسي يك شرح معقول بر ديوان رودكي بنويسد كار تمام است. اما متن باز متني است كه هر چه شرح و توضيح بنويسيم باز جا دارد، مثنوي و ديوان غزليات متون باز است. غزليات مولوي نوعي حديث نفس به حساب ميآيد و اگر ميبينيم تا امروز شرح درخوري بر آن نوشته نشده چون 90 درصد آن حديث نفس است.
وي تصريح كرد: از نظر من در تقابل با متون ادبي ما دو گونه تفسير داريم يكي تفسير عرضي و ديگر تفسير طولي. تفسير عرضي يعني اينكه ما به شرح لغات و آرايهها بپردازيم كه كار سخت و مهمي هم نيست و بيشتر تفاسير كه بر متون ادبي نوشته ميشود از همين دست است. اينكه ما بگوييم بر ذهن و دل گوينده چه ميگذرد و مقصودش به چه سمتي گراييده يك تفسير طولي انجام دادهايم، وقتي كه ما به كشفالحجاب دست بزنيم و ابيات را عمقي شرح دهيم تفسير طولي انجام دادهايم. بطور كلي متون رمزي و استعاري و مجازي براي باز شدن معناي اصلياش نيازمند تفسير طولي است.
* در آثار مولانا معنا بر لفظ فائق آمده است
وي در بخش ديگري از صحبتش گفت: كار روي ديوان شمس كار سختي است اگر هم من روي اين متن كار ميكنم هيچ عجلهاي تا زماني كه به حد نصاب مطلوبم برسد براي چاپ آن ندارم. يكي از دلايل دشواري آثار مولوي اين است كه در آن معنا بر لفظ فائق آمده است. مولانا وقتي هنر ميورزد معاني بلند آسماني را در الفاظ ميگنجاند اين خيلي با كارهاي فرخي و منوچهري فرق دارد كه 10 مضمون ساده را بيان ميكند.
وي با اشاره به وحدت موضوع به عنوان يكي از ويژگيهاي غزليات شمس، ادامه داد: ما معمولاً در غزليات شاعران پراكندگي مضمون ميبينيم اما در در غزليات مولانا اينگونه نيست. او يك موضوع واحد را ميگيرد و همان را ميپروراند و تا انتهاي غزل به بهترين وجه پيش ميرود. ديوان غزليات مولانا نزديك به صد سال بعد از وفات اين شاعر كتابت شد، او اهل جمعآوري اشعارش نبوده و شيفته اشعارش هم نبوده فقط ميگفته و ميگذشته است. حدود صد سال پس از مرگ او حسنبن عثماني آنها را جمع آوري ميكند به همين علت معتقدم كه اگر غزلياتي در نسخههاي قديمتر مثل نسخ قونيه نبود ولي در نسخ نوتر يافت ميشد زود و بيمحابا نبايد آنها را نفي كرد و بايد اصالت را به وجود داد نه به عدم.
* مولانا از ابنعربي تأثير نگرفته است
«زماني» در پاسخ به سؤال يكي از حضار مبني بر تأثيرپذيري مولوي از ابن عربي اظهار داشت: اين موضوع در چند سال اخير خيلي مورد بحث قرار گرفته است و وقتي به سراغ كساني ميرويم كه اين نظريه را بسط و تعميم دادهاند درمييابيم كه بسياري از آنها حتي يك دور هم مثنوي معنوي را نخواندهاند. به محض يافتن يك شباهت نسبي نميتوانيم چنين استنتاجي بكنيم، اين به هيچ وجه يك كار تحقيقي نيست.
وي تصريح كرد: فاصله سني مولانا با ابن عربي حدود چهل و چند سال بوده است. زماني كه مولانا كمتر از سي سال داشته در ديار شام قدم ميگذارد و با توجه به آنكه آدم كنجكاوي بوده اين مسئله دور از انتظار نيست كه او به محضر ابن عربي رفته باشد. اين حرف هيچگونه قرينه صحبتي ندارد و به صورت حكم درآمده و دلايلي هم از بزرگاني چون علامه طباطبايي و شهيد مطهري در اين باره گفته نشده است. نوع بيانات مولانا و نگاه او به عالم هستي اين نگاه را القاء نميكند كه او متأثر از ابن عربي باشد اگر كسي اين ادعا را ميكند دليلش را هم بياورد.
انتهاي پيام/
دوشنبه 27 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]