تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هرچیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831393792




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تیپ پسرانه برای دزدی.های دختر جوان


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ملت ما: دختر فراري كه با ظاهري پسرانه پس از مضروب كردن يك راننده اقدام به سرقت خودروي وي كرده بود پس از 48 ساعت دستگير شد.

فرمانده انتظامي شهرستان اصفهان گفت: مردي كه از ناحيه كتف و صورت مورد اصابت سلاح سرد قرار گرفته بود با مراجعه به كلانتري 12 اين فرماندهي اعلام شكايت كرد. وي در شكايت خود گفت: در ساعات پاياني شب در حال بازگشت به خانه بودم كه 2 پسر جوان تحت عنوان مسافر سوار خودرو شدند اما پس از طي مسافتي يكي از آنها به وسيله چاقو ضربه.يي به صورت و بازويم زد و بعد از اينكه كنترل خودرو را از دست دادم به كمك همدستش مرا پايين آورده و خودرو را به سرقت بردند.

وي ادامه داد: با اظهارات شاكي موضوع در دستور كار ماموران قرار گرفت و با در دست داشتن مشخصات ظاهري از سارقان تحقيقات براي شناسايي آنان آغاز شد. وي بيان داشت: سرانجام در كمتر از 48 ساعت پس از وقوع سرقت يكي از واحدهاي گشت خودرويي پليس خودروي مسروقه را شناسايي و هر 2 سارق را دستگير كرد. فرمانده انتظامي شهرستان اصفهان با بيان اينكه پس از دستگيري متهمان، مشخص شد كه يكي از آنان دختر است، گفت: اين دختر كه «نيلوفر» نام داشته و 24 سال دارد مدتي است از يكي از استان.هاي جنوبي كشور فرار كرده و به علت اعتياد شديدي كه داشته در اصفهان دست به سرقت مي.زده است.

وي درباره ديگر متهم اين پرونده عنوان داشت: متاسفانه همدست وي نيز يك پسر جوان 20 ساله به نام «امير» است كه او هم از خانه فرار كرده، در پارك با اين دختر آشنا شده و براي تامين مواد اعتيادآور شيشه خود دست به اين عمل مجرمانه مي.زند. وي تصريح كرد: در اين رابطه پرونده.يي تشكيل شد و متهمان به همراه شاكي براي سير مراحل قانوني به مراجع قضايي تحويل شدند.

گفت.وگو با دختر پسرنما

كمي از زندگي.ات تعريف كن؟
3 ساله بودم كه پدرم را از دست دادم. مادرم يك سال بعد با مردي ازدواج كرد اما طولي نكشيد كه او هم بر اثر يك بيماري از دنيا رفت و من در 6 سالگي زير دست يك ناپدري ماندم. ناپدري من هم براي اينكه تنها نماند دوباره ازدواج كرد و با آمدن اين زن بدبختي من شروع شد. نامادري.ام مدام سركوفت مي.زد و مرا مورد اذيت و آزار قرار مي.داد.

چطوري معتاد شدي؟
ناپدري من يك معتاد بود و هر شب در خانه ترياك مي.كشيد من هم كه غم و غصه و ناراحتي وجودم را فراگرفته بود براي تسكين دردهايم يك شب بعد از اينكه ناپدري.ام خوابيد يواشكي از مواد مخدر او استعمال كردم و بعد از چند بار استعمال ديگر تبديل شدم به يك معتاد، ناپدري.ام هم وقتي فهميد بدون اينكه به رويش بياورد مرا تشويق هم كرد و هر وقت كه مي.خواست مواد بكشد مرا هم صدا مي.كرد.

درس هم خوندي؟
بله اما از كلاس دوم راهنمايي ديگه به مدرسه نرفتم و خانه.نشين شدم.

چي شد كه به ظاهر پسرانه رو آوردي؟
من براي اينكه روي پاي خودم بايستم و خرج خودم را در بياورم هر روز بيرون مي.رفتم و دنبال كار مي.گشتم اما هيچكس بخاطر اعتيادي كه داشتم كار نمي.داد تا اينكه يك روز كه در پايانه مسافربري بودم فكر سرقت به سرم زد و به سمت زني كه به طرف اتوبوس در حركت بود راه افتادم و در يك لحظه كيفش را دزديده و فرار كردم. در يك گوشه.يي كيف را باز كردم. پول خوبي داشت از اين كار خوشم اومد و انگيزه.يي شد تا به اين كار ادامه دهم تا اينكه يك روز به فكر افتادم براي اينكه شناخته نشوم تغيير چهره داده و خودم را به شكل پسرها در بياورم.

وقتي خودت را به قيافه پسرها درآوردي كسي نفهميد؟
نه، هيچكس از افراد محل كه مرا مي.شناختند نفهميدند من همان نيلوفر هستم فقط ناپدري.ام از موضوع باخبر شد و او هم تازه كلي تشويقم كرد كه اين كار را دنبال كنم.

اسم پسرانه.ات چه بود؟
براي خودم اسم مستعار «ابي» را انتخاب كردم و مدتي هم شاگرد شوفر راننده.هاي سنگين شدم و اينگونه روزگار خودم را سپري كردم.

راننده.ها نفهميدند كه تو دختر هستي؟
نه، هيچكدام از آنها متوجه موضوع نشدند تا اينكه يك شب كه به منزل ناپدري.ام آمدم ديدم فردمسني به خواستگاري.ام آمده است، بعدا فهميدم كه ناپدري.ام به اين فرد بدهكار بوده و او مرا به.جاي بدهي.اش مي.خواهد به عقدش درآورد.

آن موقع چند سال داشتي؟
19 سال.

با او ازدواج كردي؟
بله، برخلاف ميل باطني.ام با اين مرد مسن ازدواج كردم اما بعد از ازدواج بود كه فهميدم در چه جهنمي گرفتار شده.ام. شوهرم اعتياد شديدي به شيشه داشت و هر بار كه شيشه مصرف مي.كرد مرا به باد كتك مي.گرفت و تمام بدنم را كبود مي.كرد تا اينكه يك شب تصميم گرفتم با همان تيپ پسرانه از خانه فرار كنم.

بعد از فرار چه كردي؟
به پايانه مسافربري رفتم و با راننده.هاي قبلي كه با آنها كار كرده بودم دوباره طرح دوستي ريختم و با يكي از اين خودروهاي سنگيني كه قصد داشت به اصفهان بار بزند راهي اين شهر شدم.

از آشنايي.ات با امير بگو؟
وقتي وارد اصفهان شدم از راننده كاميون جدا شدم و در شهر به گشت.وگذار پرداختم. نه جايي را بلد بودم و نه جايي را براي سرپناه مي.توانستم فراهم كنم به همين خاطر به يكي از پارك.هاي شهر رفتم و شب را تا صبح همانجا سپري كردم. در همان پارك بود كه با امير آشنا شدم. او پسر جواني بود كه از منزلش فرار كرده و به پارك پناه آورده بود. او هم مثل من معتاد به شيشه بود و اين نقطه مشتركي بود كه باب صميميت را ميان ما فراهم كرد.

امير فهميده بود كه تو دختر هستي؟
بله، ما با هم آنقدر صميمي شده بوديم كه سرگذشتم را برايش تعريف كردم و او از تمام زندگي من مطلع شد.

از ماجراي سرقت و دستگيري.ات بگو، تو نقشه سرقت را كشيدي يا امير؟
يك روز كه در پارك بوديم و پولي هم براي خريد مواد مصرفي خودمان نداشتيم به امير گفتم حاضري بريم سرقت كنيم. او هم با ترس و لرز گفت من تا حالا از اين كارها نكرده.ام ممكنه گير بيفتيم. به او گفتم نگران نباش من خيلي از اين كارها كردم و يك.بار هم گير نيفتادم. امير با حرف.هاي من كمي آرام شد و بعد در ساعت آخر شب بود كه اقدام به سرقت خودرو كرديم. قصد داشتيم با فروش آن پول خوبي به جيب بزنيم اما كمتر از 48 ساعت بعد در حالي كه اصلا فكرش را نمي.كرديم توسط ماموران پليس دستگير شديم.

اگر بعد از تحمل مجازاتت آزاد بشي چه كار مي.كني؟
اگر آزاد بشوم به شهر خودم برمي.گردم و اعتيادم را ترك كرده و زندگي جديدي براي خودم تشكيل مي.دهم. اصفهان را نقطه آغاز تغيير زندگي خود مي.دانم و تا زنده هستم اين شهر را فراموش نخواهم كرد.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4193]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن