واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
این روزها موجی در سینمای ایران به راه افتاده که به راستی باعث حیرت میشود.حمایت بی دلیل و همه جانبه برخی سینماگران از فیلم "مرهم"حقیقتا تعجب آور است...
این روزها موجی در سینمای ایران به راه افتاده که به راستی باعث حیرت میشود.حمایت بی دلیل و همه جانبه برخی سینماگران از فیلم "مرهم"حقیقتا تعجب آور است و نگارنده نمی داند آنها که خود مدعی سبک، تکنیک و داستان پردازی اند و هر یک خالق آثاری ماندگار هستند چگونه سنگ چنین فیلمی را به سینه می زنند؟
"مرهم" آخرین اثر علیرضا داوود نژاد است که در زمان های دور فیلم های خوبی چون" نیاز" ،"غزل "و" بچه های بد" را ساخته بود و در سال های اخیر کارنامه هنری اش به واسطه ساخت آثار سخیفی چون" ملاقات با طوطی"،"هشت پا"،"هوو" و "تیغ زن" به ملغمه هفت جوشی تبدیل شده بود."مرهم" به نسبت آثار نامبرده انصافا یک سر و گردن بالاتر است ولی علیرغم پرداختن به موضوعی جسورانه، به شدت از ضعف فیلمنامه و کارگردانی لطمه خورده است.
فیلم داوودنژاد با بازی مادرش احترام حبیبیان و پسرش رضا و طناز طباطبایی و کبری حسن زاده روایتگر زندگی دختری معتاد است که برای به دست آوردن آزادی بیشتر از خانه فرار میکند در راه گرفتار مشکلات عدیده ای میشود و در همه حال چشمان نگران مادربزرگش او را تعقیب می کند.
مرهم فیلم خوبی نیست و اغلب مردمی که به تماشای آن آمده بودند با نارضایتی داستان را دنبال میکردند ولی همین مخاطبان وقتی اظهار نظرهای مساعد سینماگران مطرحی چون "بهرام بیضایی"،"حسن فتحی"،"مهدی فخیم زاده" و کیومرث پوراحمد" را بشنوند که مرهم را در حد بهترین فیلم سال های اخیر بالا برده اند و یکصدا داوودنژاد را ستوده اند بی شک تعجب خواهند کرد!
البته که اعتیاد پدیده اجتماعی بحث بر انگیز و پرتنشی است اما پیش از "مرهم" در"گوزن ها"(مسعود کیمیایی)،"خون بازی"(رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاُب) و"سنتوری"(داریوش مهرجویی) تصاویر باورپذیر و مخاطب پسندتری از این معضل ارائه شده بود.
"مرهم" فیلم بی در و پیکری است و شاید در وهله اول پر فراز و نشیب به نظر بیاید اما کل بار دراماتیک آن بر دوش حرکات پرشتاب دوربین و تکنیک تدوین است. فیلم به طور واضح دو نیمه دارد و در نیمه دوم به شدت افت می کند، از ریتم می افتد و بیننده را منتظر شوکی می کند که وجود ندارد! فیلم نامه"مرهم" شدیدا از ضعف شخصیت پردازی رنج می برد و داوود نژاد هیچ ورود و خروج هدفمندانه ای برای کاراکترهایش در نظر نمیگیرد و در نهایت آنها را به حال خود رها می کند. شخصیت های مرهم بی هدف و خنثی هستند و حتی رضا داوودنژاد که مثلا ایفاگر نقش اول مرد است به جز چند دیالوگ معمولی چیزی برای ارائه ندارد. در واقع به جز دعوای رضا با مادربزرگش هیچ بده بستان چشمگیر و دیالوگ هوشمندانه ای در" مرهم" نیست که نظر بیننده را جلب کند و او را به نادیده گرفتن سایر معایب فیلم ترغیب سازد.
این اثر نه آغاز دلچسبی دارد نه پایان بندی مناسبی که رضایت بیننده را جلب کند به طوری در انتهای فیلم در چهره ی تماشاچیان یک علامت سوال به وضوح دیده می شود.
همچنین به نظر میرسد وقایع توالی درستی ندارند و سکانس ها آنطور که باید به هم متصل نیستند، مشاجره رضا و مادربزرگش به طرز بی ربطی به دعوای پدر مریم و خانواده اش پیوند می خورد، مریم به سراغ بردیا می رود. آن پسر بدون دلیل خاصی ناگهان غیب می شود،مریم از مادربزرگش برای خرید مواد پول می گیرد،با دوستانش به شمال میرود و مادربزرگ در تعقیب او همراه جوانکی غریبه می شود..! یا حتی برخی از اتفاقات فیلم توجیه منطقی ندارد برای مثال در یک سکانس معمار موبایل مریم را میگیرد اما مریم از همان موبایل به مادربزرگش زنگ می زند! یا حتی نوع تقابل کاراکترها مشخص نیست مثلا جنس دوستی معمار و رضا و آنچه به عنوان راز رد و بدل می کنند هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی کند و در پایان مبهم می ماند.
فیلم برداری مرهم که توسط رضا شیخی انجام شده به نسبت خوب و قابل قبول است و توانسته حس نگرانی و اضطراب را تا حدی باورپذیر کند به خصوص در سکانس هایی که دوربین پابه پای عزیز به بازار و پارک می رود اما این نقطه ی قوت در مقابل سایر معایب" مرهم" رنگ می بازد.
موسیقی فیلم هم تاثیر چندانی بر فضاسازی کلی نداشته و حتی آهنگ تیتراژ تناسبی با شروع پرتنش وتلخ "مرهم" ندارد. در واقع موسیقی این فیلم در صحنه های مربوط به رپ خوانی بردیا نمود پیدا کرده است.
متاسفانه بدترین قسمت ماجرا این است که فضای فیلم به شدت آلوده به سیاه نمایی و بد آموزی است چرا که تابحال سابقه نداشته در هیچ اثری آلات و ادوات و نحوه ی استعمال مواد مخدر را نشان بدهند .چنان که نشان دادن وسایل و مصرف مواد و اشارات طنز آمیز در این باب در سریال مناسبتی "بزنگاه" سبب جارو جنجال های رسانه ای، شایعه قطع سریال در اواسط پخش آن از سیما و رویگردانی رضا عطاران از تلویزیون شد.
در حالی که داوودنژاد در فیلمش به راحتی شیشه را نشان می دهد، شکل ظاهری آن را برای آنان که نمی دانند به نبات تشبیه می کند و پایپ (وسیله استعمال شیشه ) را در دستان مریم نشان می دهد. همچنین با تصویر کردن نمادهای اجتماعی و جوان پسند آمریکایی و اروپایی چون ورزش پارکور، گرافیتی (نقاشی دیواری) و رپ خوانی کمبود آنها را در ایران یادآور می شود. مریم به عنوان نماینده نسل جوان نه تنها دختری مظلوم، محدود و رنج کشیده به نظر نمی اید بلکه فقط موجود خوشگذران و زیاده طلبی است که برخلاف مسیر آب شنا می کند و به همین سبب کم ترین حس ترحمی را در مخاطب بر نمی انگیزد و جالب آن که چنین دختری با راه و روش نامناسبی که برای زندگی اش انتخاب کرده است از برخورد کثیف مردهای اطرافش گلایه دارد! اینجاست که کارگردان در راستای سیاه نمایی سعی دارد به زور مشکلات اجتماعی،فقر و محدودیت های خانوادگی را عامل اعتیاد نشان دهد. عزیز نیز به عنوان نماینده نسل گذشته علیرغم تفکر سنتی، به دلیل علاقه بیش از حد به نوه اش با او برای خرید مواد می رود ، پنهانی برایش موبایل میخرد، به وی پول می رساند و در جواب شکوه های پدر مریم از او می گوید: این بچه با باقی بچه هات فرق داره! چنین مادربزرگ هایی را فقط باید در فیلم های داوودنژاد جستجو کرد!
پس از مرور اجمالی بر این فیلم به سراغ سوالی میروم که در ابتدای یادداشت مطرح شده بود، به راستی" مرهم" ارزش این همه تعریف و تمجید را دارد؟و چرا سینماگران بزرگ ایران از حذف این فیلم از بخش مسابقه جشنواره فجری که گذشت و حضور آن در بخش جنبی نوعی نگاه ناراضی اند؟ افتخارات "مرهم" به جایزه بهترین فیلم از دیدگاه تماشاگران مرکز فرهنگی ژنسیکل شیکاگو (تا بحال نام چنین جایزه ای به گوشتان خورده؟) جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره ی فیلم دبی(کبری حسن زاده) و حضور در فستیوال فیلم بمبئی محدود می شود و جالب این است که جشنواره های مطرح آمریکایی و اروپایی که همیشه در پی توطئه و سیاه نمایی علیه فضای فعلی ایران هستند اعتنایی به این فیلم نکرده اند!
حذف" مرهم" از بخش مسابقه جشنواره آنقدر به برخی کارگردانان چون "عزیز الله حمیدنژاد" گران آمده که درتاریخ ۸/۱۱/۸۹ یادداشتی برای خبرگزاری ایسنا بنویسد و در آن بر "مسوولان بی درد" بتازد،جامعه فعلی را محیطی سرشار از ریا و تزویر بنامد و هنر کارگردان را درکمرنگ نشان دادن مبارزات ماموران انتظامی ستایش کند(نقل به مضمون).
"کیومرث پور احمد" نیز در راستای تحسین فیلم آن را اثری هنرمندانه دانسته که می شود بارها و بارها به تماشایش نشست! نگارنده دوست دارد بداند آقای پوراحمد که خود آثار واقعا هنرمندانه ای چون" آلبوم تمبر"،"قصه های مجید" و "خواهران غریب" را در کارنامه اش دارد با چه استدلالی مرهم را هنرمندانه می نامد؟
"مهدی فخیم زاده"نیز در این باب گفته: "داوود نژاد در" مرهم" شیطان اعتیاد و فرشته محبت را رو در روی هم قرار داده و از آن مرهمی ساخته برای زخم های جامعه". چنانچه تشریح شد اینجا مقصود از دیو اعتیاد دختری بی بند و بار و خوشگذران است و مادربزرگی که برای خرید مواد همراه نوه اش میرود به فرشته مهربانی تشبیه شده و فیلمی ضعیف و کم مایه چون" مرهم" قرار است راهکارهایی برای ریشه کن کردن اعتیاد به جامعه ارائه دهد. درست است آقای فخیم زاده؟
استاد بیضایی هم جمله معروف"زخم های بسیاری هست که نیازمند مرهم است " را برای این فیلم گفته و داوودنژاد را به سبب به کارگیری سرمایه شخصی اش در ساخت اثر و فعالیت به عنوان سینماگری مستقل ستوده است. این در حالی است که "علیرضا سجاد پور"،مدیر اداره کل نظارت و ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن اظهار تاسف برای کسانی که بدون اطلاع کافی صحبت می کنند گفت :"مرهم کاملا با کمک مالی و مساعدت موسسه رسانه های تصویری به عنوان یک فیلم ویدئویی ساخته شد و بعد به درخواست کارگردان فیلم و مساعدت معاونت سینمایی پروانه ی ویدئویی تبدیل به سینمایی شد.تبدیل فیلم در بنیاد سینمایی فارابی انجام شد و آخرین حمایت واگذاری امتیاز کامل اکران به داوودنژاد بود و این واگذاری بدون دریافت وجهی صورت گرفت و قرار شد بعد از اکران این وجه بازگردانده شود. آیا این کارها حمایت نیستند؟" شاید معاونت سینمایی باید بابت حمایت از این فیلم و پرداخت هزینه های آن از بیت المال پاسخگو باشد!
با وجود نظرهای بحث برانگیزی که پیرامون هزینه ساخت مرهم بر سر زبان هاست شخص داوود نژاد در نشست باشگاه فیلم فرهنگسرای رازی در تاریخ۹۰/۲/۱۷ به شوخی یا به جدی گفت اگر وضعم خوب بود اصلا فیلم نمی ساختم! و من هم مانند تمامی افراد جامعه درگیر مسائل سیاسی،اقتصادی،معیشتی و فرهنگی هستم! و همچنین گلایه هایش پیرامون اعمال سلایق در جشنواره فجر و بی توجهی مسئولین به سینما را مطرح ساخت.
شاید که با این اظهار نظر های تندی که در مورد "مرهم" مطرح میشود نتوان درباره ی چگونگی ساخت آن به نتیجه رسید اما در اینکه فیلم جریان ساز و پرسر و صدایی است کمترین شکی وجود ندارد. درباره ی کیفیت این فیلم که هر انسان منطقی با تماشای آن پی به ایرادها و ضعف های بی شمارش می برد و اینطور مورد تحسین و تشویق کارگردانان برجسته قرار گرفته تنها دو فرضیه محتمل است.
اول اینکه این کارگردانان بزرگ و مطرح حق رفاقت را بجا می آورند و سعی در حمایت و جلب توجه رسانه ها برای آخرین فیلم دوستشان را دارند.دوستی که چند فیلم آخرش بسیار مبتذل بودند و حتی خاطرات خوش آثار قبلی را هم از بین برده بودند.مرهم و حمایت دوستان داوودنژاد از این فیلم میتواند فضای هنری جامعه را به نفع او تغییر دهد.
احتمال دوم این است که مرهم به نوعی دستمایه ی دعواهای سیاسی و تسویه حساب های شخصی در جریان های مختلف اجتماعی شده باشد که اگر چنین باشد باید گفت :"بدا به حال مرهم!"که حتی نتوانست پیام و راهکار مناسبی به جامعه ارائه دهد و در عین حال به سبب حمایت های بیجا و تحسین های نا معقول قربانی شد.
شادی رستمی
گزارش : خبرگزاری سینمای ایران (cinemapress.ir)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]