تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آنچه دوست ندارى درباره‏ ات گفته شود، درباره ديگران مگوى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826448796




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاريخچه‌ دخالتهای آمريكا در ايران


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: مطلب زير نگاهی گذرا دارد به تاريخچه دخالت آمريكا در امور و شؤن گوناگون داخلی ايران كه از خلال برخی اسناد و خاطرات موجود در اين زمينه استخراج شده است.   * اعطاء وام توسط آمریكا به شرط در دست گرفتن امور مالیه كشور از جمله اقداماتی كه در دوره چهارم تقنینیه به عمل آمد استخدام دكتر میلسپو آمریكایی و همكارانش برای اصلاح مالیه مملكت بود. چون برای اداره امور كشور و پرداخت حقوق مستخدمین و احتیاج مبرمی كه قشون برای سركوبی متجاوزین و سایر یاغیان كشور داشت پول كافی نبود در دی 1300 در كابینه مرحوم مشیرالدوله دولت مجبور شد با اجازه مجلس یك میلیون دلار با صدی هفت از آمریكا قرض كند كه نهضت هزار تومان آن یعنی تقریباً نه دهم مبلغ قرضه برای مصارف معوقه قشون و خرج قشون‌كشی گردید. بعداً چون عایدات كشور كافی نبود دولت درصدد برآمد مجدداً قرض كند. البته با تجربه تلخی كه كشور در زمان سلطنت ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه از قرض كردن از دولت روسیه و انگلیس داشت تصمیم گرفت از آمریكا قرض نماید. طبق مذاكراتی كه به عمل آمد گویا شرط استقراض این شد كه اداره مالیه مملكت تحت نظارت مستقیم مستشاران آمریكایی قرار گیرد. با مذاكراتی كه توسط سفارت ایران انجام شد دولت آمریكا موافقت نمود به ایران قرض دهد بنابراین در تاریخ مرداد 1301 در كابینه قوام‌السلطنه قانونی از مجلس گذشت كه به موجب آن دكتر میلسپو با حقوق پانزده هزار دلار در سال استخدام كه خانه و اثاثیه هم از طرف دولت تهیه می‌شد و هشت نفر دیگر آمریكایی كه توسط دكتر میلسپو انتخاب می‌شد با حقوق هفت‌هزار و پانصد دلار تا ده هزار دلار. اواخر سال 1301 مستشاران مزبور به طهران وارد شدند و شروع به كار كردند/ در قانون استخدام میلسپو، اختیارات تامی به ایشان داده شد كه هیچ خرجی بدون اجازه ایشان انجام نمی‌شد و هیچ‌گونه تعهد مالی دولت بدون موافقت ایشان نمی‌توانست بنماید. ترقی و تنزل و انتقال و عزل مستخدمین مالیه و همچنین مستخدمین ادارات دیگر دولتی كه مستقیماً با جمع و محاسبه و پرداخت وجوه عمومی مربوط است از صلاحیت رئیس كل مالیه بود. خلاصه وزیر مالیه وقت در مقابل میلسپو، هیچ‌گونه اختیاری نداشت و تمام تشكیلات وزارت مالیه و پیشكاریهای ولایات تحت‌نظر مستقیم دكتر میلسپو و همكاران آمریكایی او بود.(1) * مستشاران آمریكایی در بلدیه (شهرداری) در تاریخ مهر 1301 قانونی از مجلس گذشت كه تذكر آن بی‌فایده نیست. آن قانون استخدام یك نفر آمریكایی به اسم دكتر ریان برای اصلاح امور بلدیه تهران با حقوق سالیانه ده هزار دلار و خانه و اثاثیه هم به رایگان از طرف دولت در اختیار مستخدم مزبور گذارده می‌شود و یك مهندس بلدی كه ریان انتخاب می‌نماید با حقوق سالیانه پنج هزار دلار. اصلاح بلدیه تهران همیشه موردنظر بوده و با تمام اقداماتی كه تاكنون به عمل آمده صریحاً باید گفت آن طوری كه باید و در خور بلدیه پایتخت كشور ایران باشد نیست. هزینه‌های هنگفتی كه در ظرف پنجاه و اندی سال در شهر شده به واسطه نداشتن یك نقشه و برنامه صحیح نتیجه‌اش همین است كه مشاهده می‌شود. در هر حال این آقای مستشار آمریكایی آمدند و تنها اقدام ایشان كندن یك تونل زیر میدان سپه بود كه از جلوی عمارت بلدیه فاضلاب خیابان لاله‌زار و فردوسی وارد این تونل می‌شد و از خیابان ناصرخسرو سر در می‌آورد. نتیجه‌اش این بود كه محوطه میدان در معرض سیل نبود ولی تمام آب دو خیابان شمالی و خیابان ناصریه می‌رفت و جلوی بازار و خانه‌های محله عربهادر معرض سیل و خرابی بود كه خوشبختانه گل و لای این مجرا را پر كرد و فعلاً اثری از این مجرای زیرزمینی نیست.(2) * مستشار از آمریكا برای تأسیس بانك ملی ایران با حقوق گزاف در كابینه مستوفی‌ قانونی در 14 اردیبهشت ماه 1306 از مجلس گذشت كه دولت را مكلف نمود برای پیشرفت امر تجارت و فلاحت و زراعت و صناعت، بانكی موسوم به بانك ملی ایران تأسیس نماید و طبق ماده 7 آن برای تأسیس بانك دولت یك نفر متخصص آمریكایی به مدت سه سال استخدام می‌نماید. چون در آن موقع دكتر میلسپو و مستشاران آمریكایی بودند در نظر بود برای رئیس بانك هم یك نفر آمریكایی استخدام شود ولی بعد میسیون آمریكایی یعنی دكتر میلسپو از ایران رفت. در 11 آبان مجلس به جای رئیس آمریكایی به دولت اجازه داد یك نفر متخصص از اتباع سوئیس یا آلمان استخدام كند كه بعد منجر به استخدام دكتر لیندان بلات گردید.(3) * مستشاران دارایی و اقتصادی آمریكایی در ایران چون تجدید انتخاب مستشاران آمریكایی برای امور دارایی و اقتصاد در نظر بود در تاریخ 21 آبان 1321 دكتر میلسپو برای بار دوم برای ریاست كل دارایی انتخاب شد. آقای شریدن آمریكایی برای خواربار و چهار آمریكایی دیگر همكار میلسپو باز دو نفر دیگر معاون میلسپو آقای ویویان آمریكایی برای وزارت خواربار و نیز استخدام گراشام آمریكایی برای ریاست گمرك و در تیرماه 1322 شش نفر دیگر آمریكایی برای همكاری با میلسپو و در مرداد استخدام تمیرمان آمریكایی برای ریاست شهربانی و استخدام چند نفر افسر آمریكایی برای ژاندارمری و در آبان ماه 1322 استخدام هیأتی از افسران و درجه‌داران ارتش آمریكا برای وزارت جنگ و باز استخدام چند نفر آمریكایی برای كارمندی وزارت دارایی، استخدام دلپی فرانسوی برای سرم سازی حصارك و استخدام دو پزشك آمریكایی برای وزارت بهداری.(4) * برنامه‌ریزی برای ورود مستشاران مالی، نظامی، بهداشتی و كشاورزی به گونه‌ای كه عملاً آنها ایران را اداره خواهند كرد برنامه‌ای را كه من اواخر دسامبر شروع كردم در حال عملی شدن است. یعنی استخدام مستشاران آمریكایی توسط دولت ایران. واضح بود كه انجام این كار با اوضاع و احوال اداری ایران و با مشكلات روزافزون جنگ نمی‌توانست بدون كمك خارجی پیشرفت كند؛ و چون مستشاران انگلیسی و روسی به دلایل روشن مطرح نبودند بهترین كار این بود كه از آمریكاییها استفاده شود، به خصوص كه ایرانیان در یك رویة كلی به شدت علاقه‌مند به سهیم كردن ایالات متحده در سرنوشت ایران بودند. این بار برخلاف گذشته چون دولت آمریكا سیاست انزواطلبی را كنار گذاشته و نقش مهمی در جنگ بر عهده گرفته بود از این فكر استقبال كرد و چند هیأت از مستشاران مالی، نظامی، بهداشت، كشاورزی و نفتی به ایران اعزام نمود. مهم‌ترین این هیأت‌ها، دكتر میلسپو و مستشاران مالی بودند و چون میلسپو به علت مأموریت قبلی‌اش با امور ایران آشنایی داشت، از او انتظارات زیادی می‌رفت. میلسپو در دی ماه 1321 وارد تهران شد و به عنوان رئیس كل دارایی با اختیارات وسیعی امور مالی و اقتصادی كشور را در دست گرفت و خزانه‌داری، حمل و نقل، توزیع خواربار و تثبیت قیمتها و حتی تعدیل اجاره‌بها در اختیار او و 60 نفر از همكارانش قرار داده شد. همزمان با ورود میلسپو و اعضای هیأت او، دو هیأت دیگر از مستشاران آمریكایی برای اصلاح ارتش و ژاندارمری استخدام شدند. هیأت مستشاران نظامی به ریاست ژنرال والتر ریدلی و مستشاران ژاندارمری به ریاست سرهنگ نورمن شوارتسكف در مهر 1321 وارد تهران شدند و به تجدید سازمان ارتش و ژاندارمری كه پس از وقایع شهریور سال قبل شیرازه‌اش از هم گسیخته بود، پرداختند. اوضاع به گونه‌ای شد كه والاس مری وزیرمختار جدید آمریكا در 3 اوت 1942 (12 مرداد 1321) با افتخار به سامنر ولز معاون وزارت خارجة آمریكا تلگراف زد: «به زودی ما در وضعی خواهیم بود كه عملاً ایران را اداره خواهیم كرد».(5) * جلوگیری از انتشار روزنامه‌ها توسط سفارت آمریكا در دورن اشغال ایران هنگامی كه روزنامه‌ای در پایتخت مجال آن را می‌یافت كه از عملكرد آمریكاییان در ایران انتقاد كند، سفارت آمریكا در تهران قدرت آن را داشت كه آن روزنامه را خارج از ضوابط قانونی توقیف كند.(6) * شروع اقدامات آمریكا برای مقابله با روسها در سال 1325 دولت آمریكا در اواخر فروردین 1325 سفیر جدیدی به نام جورج آلن به تهران فرستاده بود كه به محض ورود چند سخنرانی و مصاحبة مطبوعاتی درباره حقانیت و مظلومیت ایران در برابر ابرقدرت شوروی كرد و ضمناً مستشاران نظامی آمریكایی را تشویق به تقویت هر چه بیشتر ارتش ایران نمود. در خلال ایامی كه قوام به ظاهر سیاست چپگرایانه در پیش گرفته بود و دموكراتهای آذربایجان و حزب توده را بازی می‌‌داد، مستشاران آمریكایی توانستند ارتش را تجهیز و تقویت نموده، قادر به حمله و نجات آذربایجان بنمایند.(7) * سازش آمریكا و انگلیس بر سر ایران طبق گزارش مأمور ویژه، اخیراً در محافل مطلع روشنفكر راجع به سازش انگلیسیها و آمریكاییها در موضوع ایران و رویة مشترك اقتصادی و سیاسی آنها بحث زیادی به عمل آمده و از جمله گفته می‌شود: آمریكا و انگلیس توافق حاصل نموده‌اند كه آمریكاییها تقاضای واگذاری امتیاز نفت جنوب و شرق ایران را از دولت بنمایند و انگلیسیها نیز این نظر را تقویت كنند. همچنین قرار شده است كه عمال و ایادی آمریكا و انگلیس مقدار زیادی از سهام شركت ایرانی نفت را كه سازمان برنامه تشكیل داده، به نام خود خریداری نموده و بعداً به دولتین مذكور انتقال بدهند.(8) * تلاش آمریكا برای متقاعد كردن شاه جهت نخست‌وزیری قوام طبق گزارش مأمور ویژه، اخیراً طرفداران قوام‌السلطنه شایع كرده‌اند كه مقامات سیاسی آمریكا با استفاده از اقامت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در آن جا سعی نموده‌اند نظر معظم‌له را برای ورود مجدد قوام‌السلطنه به صحنة سیاست ایران جلب نمایند و در این امر تا اندازه‌ای هم موفقیت حاصل شده به طوری كه پس از بازگشت موكب مبارك ملوكانه از آمریكا كابینة آقای ساعد سقوط نموده و قوام مأمور تشكیل یك كابینه طرفدار سیاست آمریكا خواهد شد و در لایحه نفت نیز به نفع ایران تجدیدنظر به عمل خواهد آمد.(9) * طراح كودتای آمریكایی مدتهاست كرمیت روزولت، مأمور آژانس مركزی اطلاعات آمریكا وارد ایران شده است. او با افسران بازنشسته، بازاری‌های متنفذ انگلوفیل ناراضی، فئودالهای رئیس ایل و طبقات محافظه‌كار جلساتی تشكیل می‌دهد. در تابستان بحرانی سال 1332 او محرمانه چندین بار با شاه ملاقات می‌كند و سرانجام ترتیب كودتا را می‌‌دهد.(10) * نتیجه مشورت با «سیا» اوت (23 مرداد 1332) طبق مشورتی با مأمورین «آژانس مركزی اطلاعات» آمریكا (سیا)، كه در مورد بركناری دكتر مصدق به تجزیه و تحلیل در «قانون اساسی مشروطه ایران» مشغول بودند، شاه دو فرمان صادر كرد: یكی برای عزل دكتر مصدق از مقام نخست‌وزیری و دیگری گماشتن تیمسار فضل‌الله زاهدی به این مقام.(11) * نقش آمریكا در سقوط مصدق روز چهارشنبه 19 اوت ـ 28 مرداد چهار روز بعد از موفقیت مصدق، روز سرنگونی او بود. صبح زود در تهران عده زیادی از مردم عادی، ورزشكاران، كشتی‌گیران به حركت درآمدند و فریاد زنده باد شاه مرگ بر مصدق سر دادند. مردم راه گذر و بازاریها با جیب پر دلار همراه راهپیمایان بودند. به زودی شهر تهران صحنه زد و خورد آنان با طرفداران مصدق شد كه چندین ساعت طول كشید. مردم به خانه مصدق هجوم بردند. طرفداران مصدق كه مقاومت كردند عده زیادی كشته و زخمی شدند. عصر بود كه گارد مصدق تسلیم شدند. خانه مصدق در معرض خرابی و غارت و خود مصدق با حال گریه و بیچارگی با پیژامای ابریشمین راهراهش به خانه همسایه فرار كرد، از طرف زاهدی به شاه كه در رم بود تلگراف شد كه فوری به تهران حركت كنید. این كودتا برای موقعیت آمریكا لازم بود و اگر گفته شد ایرانی‌‌ها اقدام كردند صحیح نیست. باید گفت از ابتدا تا انتها دست سیا و آمریكا در این كار دخالت داشت. بعد از آرامش یك كنسرسیوم بین‌‌المللی نفت ایران را به دست گرفت.(12) *شعبان بی‌مخ روزولت پس از یافتن سرلشكر زاهدی به عنوان شخص موردنظر خود، و ترتیب دادن توطئه‌ای كه طی آن شاه پس از امضای حكم نخست‌وزیری زاهدی از كشور خارج می‌شد، شروع به تقسیم پول بین افرادی نظیر «شعبان بی‌مخ» كرد تا گروهی از مردم عادی را برای همراهی با ارتش در انجام كودتا آماده سازد. عملیات كودتا بیش از یك روز به طول نینجامید و متعاقب آن شاه با حالتی فاتحانه به ایران بازگشت، همان مردمی به استقبالش در فرودگاه شتافتند و برای روسیدن چكمه‌اش صف كشیدند كه تا دم آخر از دكتر مصدق طرفداری می‌كردند(!) پس از آن، شاه بدون اعتنا به حقایق ـ و علیرغم افشای آمریكایی بودن كودتا توسط خود آمریكاییها ـ چنین وانمود كرد كه یك «قیام ملی» صورت گرفته و منبعد دیگر نه یك شاه موروثی، بلكه منتخب ملت است.(13) * آمریكا؛ ‌هزینه كودتا را پرداخت كوچكترین جزئیات ماجرا را به خاطر دارم. پرزیدنت آیزنهاور ـ كه بیش از پیش نگران نفوذ شورویها در ایران است ـ تصمیم به اقدام می‌گیرد و كرمیت (كیم) روزولت ریاست اداره خاورمیانه CIA را به تهران می‌فرستد. از سوی دیگر چرچیل پیامی برای شاه می‌فرستد و او را به برانگیختن علیه مصدق تشویق می‌‌كند. پرنسس اشرف هم در سوئیس با مقامات آمریكایی تماس می‌گیرد؛ سپس به تهران می‌آید تا برادرش را ببیند و به اراده او مبنی بر خلاصی از شر ‌«پیرمرد»، نیرو بخشد. مرتب به او می‌گوید: ـ‌ محمدرضا! تمام جهان از تو پشتیبانی می‌كند. بعدها مطبوعات نوشتند كه عملیات CIA از خارج آغاز گردید، درست نیست، توطئه از تهران آغاز شد و ایالات متحده آمریكا هزینه آن را پرداخت.(14) * حمایت آمریكایی در انتخابات هندرسن در بخش دیگری از گزارش خود پیرامون شایعه مداخلات آمریكاییها و انگلیسیها در انتخابات ایران می‌گوید: «... برخی از سیاستمداران ناراضی نیز، ما را متهم می‌كنند و می‌گویند «آمریكاییها و انگلیسیها نامزدهای نمایندگی مجلس را تعیین كرده‌اند و در امر انتخابات دستور می‌دهند ما پیوسته سعی داریم ایرانیانی را كه از ما درخواست كمك می‌‌كنند قانع كنیم كه در انتخابات مداخله نداریم. انگلیسیها كمتر از ما متهم به مداخله‌گری در انتخابات به وسیله «عوامل» خود در ایران هستند...»(15) * بزرگمهر؛ عامل فعال سیا قرنی با عنوان رئیس ركن دوم ستاد ارتش، به طور معمول با رئیس پایگاه CIA همچنین وابسته نظامی آمریكا و اعضای گروه مستشاری ایالات متحده در ایران (MAAG) ملاقات می‌‌كرد و محتملاً نظریات سیاسی خود را برای آنها توضیح می‌‌داد. وی به رغم اینگونه تماسها، ترجیح می‌داد از كانال بزرگمهر با مقامات آمریكایی ارتباط داشته باشد. در آن موقع بزرگمهر یكی از عوامل مهم و فعال CIA در ایران به شمار می‌رفت.(16) * عضویت نظامیان آمریكایی در ارتش ایران كمك‌های نظامی آمریكا به ایران از اواخر دهة 1940 عامل مهمی در احیاء ارتش ایران بود و میسیون نظامی آمریكا در ایران هم وضع منحصر به فردی داشت. تفاوت میسیون نظامی آمریكا در ایران با هیأت‌های نظامی در سایر كشورهای جهان این بود كه پرسنل نظامی آمریكا در ایران عملاً جزو نیروهای مسلح ایران به شمار می‌آمدند و در اواخر سلطنت شاه به استثنای شش نفر از افسران ارشد آمریكایی بقیه مستشاران و كاركنان آمریكایی نیروهای مسلح ایران حقوق‌بگیر دولت ایران بودند. حقوق و مزایا و هزینة ایاب و ذهاب و مخارج تحصیل فرزندان ‌آنها از طرف دولت ایران تأمین می‌شد و علائمی كه روی اونیفورم آنها دوخته می‌شد آنها را عضو خانوادة مسلح ایران به شمار می‌آورد.(17) * بهانه برای غارت شیوه غارت دلارهای نفتی رژیم شاه، منحصر به فروش سلاح‌های آمریكایی به رژیم شاه بود. آمریكایی‌ها به بهانه اینكه سلاح‌های ارسالی از پیچیدگی خاص برخوردارند و ارتش ایران برای نگهداری آن و نیز طرز استفاده از آنها، احتیاج به نظامیان آمریكایی دارد، دهها هزار نظامی بازنشسته دوران جنگ ویتنام را كه دیگر نیازی به وجود آنها در ارتش آمریكا نبوده است، به ایران گسیل كرده بود كه هر كدام آنها، سالانه رقم‌های درشتی از بودجه كشور را به جیب می‌زدند. به اعترافات ویلیام سولیوان در كتاب خاطراتی كه در خصوص دوران مأموریت خود در ایران نوشته است، توجه كنید: «... میسیون‌های نظامی آمریكا در ایران هم وضع منحصر به فردی داشتند. تفاوت میسیون نظامی آمریكا در ایران با هیأت‌های نظامی در سایر كشورهای جهان این بود كه پرسنل نظامی آمریكا در ایران،‌ عملاً جزو نیروهای مسلح ایران به شمار می‌رفتند و در اواخر سلطنت شاه به استثنای شش نفر از افسران ارشد آمریكایی، بقیه مستشاران و كاركنان آمریكایی نیروهای مسلح ایران حقوق‌بگیر دولت ایران بودند. حقوق و مزایا و هزینه ایاب و ذهاب و مخارج تحصیل فرزندان آنها از طرف دولت ایران تأمین می‌شد...»(18) * فروش تسلیحات نظامی برای بازگرداندن دلارهای نفتی و گسیل مستشاران نظامی در چنین شرایطی ایالات متحده، برای استمرار غارت منطقه و تضمین منافع نامشروع و در عین حال حیاتی حرامیان، راهی مناسب‌تر از این نمی‌یابد كه رژیم شاه را به عنوان ژاندارم منطقه برگزیند و بدین ترتیب، از یك سو بخش اعظم دلارهای نفتی را از طریق فروش سلاح‌هایی كه صرفاً در جهت تأمین اهداف جهان غرب، انبار خواهد شد، چپاول كند و از سوی دیگر به بهانه آنكه نیروهای نظامی ایران، فاقد اطلاعات لازم برای نگهداری و استفاده از سلاح‌های مزبور است، دهها هزار تن از نظامیان آمریكایی را وارد ایران كرده و ارتش ایران را كاملاً قبضه نماید و كشور را بدون سر و صدا به پایگاه نظامی خود در منطقه تبدیل كند. از آغاز دهة 1970 سیل اسلحه و مهمات آمریكایی به ایران سرازیر شد. در مدت بیست سال، از 1950 تا 1970 ایران در حدود یك میلیارد و هشتصد میلیون دلار اسلحه و كمك‌های نظامی از آمریكا دریافت كرده بود.(19) * تأسیس ضداطلاعات ارتش توسط آمریكا پس از 28 مرداد 32، كه آمریكایی‌‌ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ كنند، در درجه اول به ایجاد دستگاه ضداطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه دوم به تأسیس سازمان امنیت كشور (ساواك) پرداختند.(20) * همكاری اطلاعاتی ساواك، CIA و موساد «ساواك» پس از كودتای دكتر مصدق، فرار شاه و ضد كودتای (28 مرداد) آمریكا در ایران، تأسیس یافت و با كمك سازمان «سی. آی ای» ایالات متحده و سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی «موساد» اسرائیل، اكنون از قوی‌ترین و كارآترین سازمان‌های دنیاست كه در آن محال است دستوری صادر شود و به نحوی در سراسر دنیا اجرا نگردد.(21) *‌طراحی ساختار ساواك توسط مستشاران آمریكایی مشخص شد كه از سال 1335، ساواك توسط 10 مستشار آمریكایی طبق قواره سازمان خودشان سازماندهی شده است. با این تفاوت كه چون فعالیت خارجی ایران ناچیز است. مانند «سیا» بدان سازمان مستقلی نداده و این وظایف را به همراه وظایف امنیتی درون یك سازمان گنجانیده و نام آن را «سازمان اطلاعات و امنیت كشور» گذارده‌اند.(22) CIA در ایران یك خاطره مربوط به سال‌های 1350ـ1351 است،‌یعنی زمانی كه تازه به جای سپهبد یزدان‌پناه به بازرسی رفته بودم. روزی فردی از سفارت آمریكا تلفن كرد و تقاضای ملاقات با مرا كرد. گفتم: شماره تلفن خود را بدهید تا اطلاع دهم. منظورم سئوال از محمدرضا بود. با محمدرضا تماس گرفتم. او با اكراه جواب داد: «نپرسیدی چه می‌خواهد؟» گفتم: ملاقات را برای همین خواسته و معلوم خواهد شد. گفت: «اگر راجع به بازرسی سئوال كرد هر چه می‌خواهید به او بگویید، حتی اگر سازمان و وظایف بازرسی را خواست، ولی اگر مطلب دیگری مطرح كرد اظهار بی‌اطلاعی كنید!» با این راهنمایی به كارمند سفارت تلفن كردم و آمد. اول راجع به بازرسی سؤالاتی كرد، یعنی تمام سئوالاتش راجع به بازرسی بود. ولی در حین صحبت ناگهان سئوالی را مطرح كرد كه بلافاصله فهمیدم ملاقات برای این است و بس. سئوال این بود: «حالا كه مقدم رئیس اداره دوم ارتش شده آیا مستقل كار خواهد كرد و یا كماكان خود را تابع نصیری احساس خواهد كرد؟» طبق دستور محمدرضا باید اظهار بی‌اطلاعی می‌كردم ولی صحیح ندانستم كه خود را این قدر بی‌اطلاع نشان بدهم و لذا جواب صریح دادم كه ‌«مقدم فرد مستقلی است و به هیچ‌وجه تابع نصیری نبوده و حالا كه شغل مستقل پیدا كرده به طریق اولی هیچ‌گونه تبعیتی از او نخواهد داشت.» از این پاسخ بسیار خوشحال شد به طوری كه در قیافه‌اش تشخیص دادم. آن موقع به علت این خوشحالی پی نبردم، ولی بعدها كه مقدم را همراه ازهاری به آمریكا دعوت كردند و 3 ماه نگه داشتند، علت را فهمیدم و متوجه شدم كه می‌خواسته‌اند با مقدم رابطه مستقیم برقرار كنند و مردد بوده‌اند كه آیا مقدم این رابطه را به نصیری اطلاع خواهد داد یا نه؟ بعداً جریان ملاقات با فرد آمریكایی را به محمدرضا گزارش دادم و ایرادی نگرفت كه چرا طبق دستور او عمل نكرده‌ام.(23) * استراق سمع مكالمات خصوصی شاه و مقامات ارشد كشور اما از این بالاتر، استراق سمع مكالمات خصوصی محمدرضا و مقامات عالیرتبه توسط سیا بود. جریان از این قرار بود كه سفارت آمریكا (سفیر یا رئیس «سیا»ی سفارت، یادم نیست) به اطلاع محمدرضا رساند كه تلفن‌هایی كه استفاده می‌كنید مطمئن نیست و امكان استراق سمع خیلی زیاد است و پیشنهاد كردند كه یك كابل 10 شماره‌ای بكشند كه از مراكز تلفن خودكار عبور نكند، بلكه مستقیماَ به محل‌های موردنظر وصل شود. محمدرضا موافقت كرد و آمریكایی‌ها تلفن‌ها را كشیدند كه به «تلفن قرمز» معروف شد. در كنار هر دستگاه لیست مقاماتی كه از این تلفن استفاده می‌كردند و شماره آنها قرار داشت. مقاماتی كه از «تلفن قرمز» استفاده می‌كردند عبارت بودند از: محمدرضا، وزیر دربار، نخست‌وزیر، فرمانده گارد، رئیس ستاد ارتش، رئیس اداره دوم ارتش، رئیس ساواك، فرمانده ژاندارمری، رئیس شهربانی و رئیس «دفتر ویژه اطلاعات» (من). من مطلع بودم كه یك تلفن قرمز هم در سفارت آمریكاست و هر 10 شماره را استراق سمع می‌كند. آمریكایی‌ها بی خود به موضوعی تا این حد علاقمند نمی‌شوند، مگر اینكه از آن نفع كامل ببرند. پس، كلیه مكالمات تلفن‌های قرمز در سفارت آمریكا روی نوار ضبط می‌شد و آمریكا بر كلیه مسائل درجه اول مملكتی نظارت می‌كرد. زمانی سرلشكر نجاتی، افسر دفتر، اجازه خواست كه از تلفن قرمز استفاده شود. گفتم: به هیچ‌وجه! استفاده نشد و فقط در دفتر ویژه هم استفاده نشد.(24) * تحریكات آمریكا در خصوص مرجعیت پس از مرحوم بروجردی روزی آقای كوهپایی به من گفت كه كنسولگری آمریكا در اصفهان، او را می‌خواهند؛ پسر ایشان هم كه در آمریكا تحصیل می‌كرد و تازه تحصیلاتش تمام شده بود و انگلیسی می‌‌دانست، نقش مترجم را برای ایشان داشت؛ و می‌پرسند كه شما شهریه را به چه كسی خواهید داد؟ جواب می‌دهد باید صبر كنیم ببینیم چه كسی مرجع می‌شود، تا شهریه را بدهیم به او. یادآوری این مطلب سودمند است كه پیش از این واقعه امام مدتی اصفهان بودند و آقای كوهپایی با ایشان رابطه پیدا كرده بود و خلاصه امام را پسندیده بود كه همین هم شاید از چشم آنها مخفی نبود؛ در هر صورت، او چنین پاسخی به آنها داده بود؛ اما قانع نشده بودند و گفته بودند: «شما در جریان فوت آقای بروجردی، در عراق بودید. از آنجا تلگراف كردید كه شهریه را به اسم آقای حكیم بدهند. پس این طور نیست كه صبر كنید و شهریه را به هر كس رئیس شد بدهید.» از این برخورد و گفت و گو به خوبی روشن می‌شود كه در زمان رژیم پهلوی سفارت آمریكا تا چه مسائل داخلی ایران را زیرنظر داشت.(25) * انقلاب سفید آمریكایی سرانجام به دنبال مسافرت شاه در 21 فروردین 1341 به آمریكا، مقامات آمریكایی متقاعد شدند كه اصلاحات موردنظر آنان كه چند ماه بعد با سر و صدای فراوان به عنوان «انقلاب سفید» اعلام گردید، به دست خود شاه باید اجرا شود. به دنبال این بند و بست سیاسی علی امینی از صحنه خارج می‌شود و به جای او امیراسدالله كه در این مرحله در كنار شاه و برای حفظ تاج و تخت او تلاش زیادی كرده بود به نخست‌وزیری می‌رسد.(26) * پیوند میان شاه و رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریكا شاه با همكاری باند علم و انجام دسیسه‌های گوناگون توانست نظر آمریكاییها را به خود جلب كرده و سرانجام، سپردن تعهد برای انجام اصلاحات، موافقت مقامات آمریكایی را برای كنار گذاشتن امینی بگیرد. شاه یك بار در بركناری زاهدی توانست برای خود امتیاز كسب كند و به صورت فعال وارد صحنه سیاست شد. این دومین باری بود كه پیوند میان شاه و رئیس‌جمهوری ایالات متحده، برقرار گردید، و با كنار گذاشتن امینی و انتصاب اسدالله علم می‌خواست خودش اختیار همه كارها را به دست بگیرد.(27) * حسنعلی منصور، منصوب آمریكا، مغضوب شاه لازم به ذكر است كه رضایت شاه نه به خاطر وقایع اخیر و تصویب لایحه ننگین كاپیتولاسیون توسط منصور بود، بلكه بدین جهت بود كه حسنعلی منصور، نخست‌وزیری نبود كه مطیع اوامر شاه باشد و از لحاظ سیاست خارجی وابستگی كامل به آمریكا داشت. شاه از نخست‌وزیری منصور راضی نبود، چرا كه او با اصرار جانسون رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده و سازمان سیا بر مسند نخست‌وزیری تكیه زده بود.(28) * علت انتخاب آموزگار شاه درباره انتخاب آموزگار به نخست‌وزیری چنین گفته بود: «آموزگار را به خاطر درستی و دوستی‌اش با دولت آمریكا انتخاب كرده است.»(29) * هم‌زمانی تصمیم شاه و كارتر فریدون هویدا ضمن گفتگویی كه با هم در هواپیما داشتیم، می‌گفت: «شاهنشاه معتقد است كه باید به آمریكاییها بگوییم دست از سیاست دوپهلوی خود بردارند و موضع خویش را در قبال ایران به صراحت اعلام كنند. ضمناً هم شاهنشاه خیلی مایل است مردم به این حقیقت واقف شوند كه تصمیم به ایجاد فضای باز سیاسی در ایران را شخصاً اتخاذ كرده، و این امر به هیچ‌وجه بر اثر فشارهای وارده از سوی كارتر یا سازمان عفو بین‌المللی نبوده است. چون شاهنشاه خود به این نتیجه رسیده كه مردم ایران در حال حاضر به اندازه كافی دارای بلوغ سیاسی شده‌اند...» ولی من و فریدون با هم به این نتیجه رسیدیم كه همزمانی تصمیم شاه و كارتر خیلی به نظر اعجاب‌انگیز می‌آید!(30) * اجبار شاه به اتخاذ سیاستهای لیبرالی ابراز نگرانی و ناراحتی می‌كرد و اصرار داشت كه عقیده مرا نیز راجع به دگرگونیهای اخیر ایران بداند. در جواب او گفتم: ‌«شخصاً به این حقیقت اذعان دارم كه گرچه آمریكاییها شاه را مجبور به اتخاذ روشهای لیبرالی كرده‌اند، ولی آنها هرگز میل ندارند نتیجه یك چنین سیاستی به تغییرات بنیادی در ایران منجر شود. چون اگر آمریكاییها واقعاً به دنبال دستیابی به این هدف باشند، هیچ چاره‌ای ندارند جز آنكه رضایت شوروی را نیز به دست آورند.»(31) * نقش آمریكا در روی كار آوردن شریف امامی در 5 شهریور، در نتیجه فشار آمریكا، برادرم، جعفر شریف‌امامی رئیس مجلس سنا و مدیرعامل بنیاد پهلوی را به نخست‌وزیری برگزید. من از این انتصاب در كنفرانسی در برزیل آگاه شدم و از انتخابی كه شده بود بی‌نهایت متعجب گردیدم. به نظر من شرایط زمان ایجاب می‌كرد كه رهبر قویتری انتخاب شود.(32) * حمایت آمریكا از شاه و مخالفت با رژیم نظامی در این اثناء تظاهرات گسترش می‌یافت و در اواخر اكتبر در صنعت نفت اعتصابی به وقوع پیوست كه تولید را از 8/5 میلیون بشكه در روز به 9/1 میلیون بشكه طی یك هفته، كاهش داد. در 24 اكتبر پس از دیدار چارلز دانكن، قائم‌مقام وزارت دفاع با شاه، سفیر سالیوان گزارش داد كه وی و سفیر بریتانیا به شاه گفته‌اند كه به عقیدة ایشان راه‌حل نظامی چاره كار نیست. طبق اطلاع من، این نظر مورد تأیید كاخ سفید نبود. روز بعد، من تذكاریه‌ای از سیك دریافت كردم كه طی آن خواسته بود اقدام مؤثری برای حمایت از شاه انجام گیرد، مثلاً سفر من به تهران با پیامی از رئیس‌جمهوری یا انتشار بیانیة حمایت یا بیانیة مشترك پشتیبانی از شاه، توسط آمریكا و متحدان اصلی‌اش. لیكن، در همان ایام، وزارت امور خارجه، یك گزارش تحلیلی از اوضاع ایران تهیه كرده بود كه در آن، ضمن تأكید بر حمایت از شاه، این عقیده ابراز می‌شد كه ایالات متحده باید به مخالفت شدید با برقراری یك رژیم نظامی ادامه دهد.(33) * مداخله آمریكا ـ حمایت از شاه ـ مقابله با مردم ـ حمایت از حكومت نظامی ضمن یكی از گزارشات خود به واشنگتن نوشتم كه چون پیش‌بینی می‌كنم شاه درباره تشكیل یك دولت نظامی برای مقابله با بحران فعلی از ما نظرخواهی خواهد كرد بهتر است دولت آمریكا از هم‌اكنون در این باره مطالعه كرده نظر خود را به من ابلاغ نماید. برای ما خیلی شگفت‌آور بود كه پاسخ این سئوال خود را خیلی سریع و با صراحت كامل طی چهل و هشت ساعت دریافت كردم. پاسخ واشنگتن این بود كه به نظر دولت آمریكا بقای شاه حائز كمال اهمیت است و آمریكا از هر تصمیمی كه وی برای تثبیت قدرت و موقعیت خود اتخاذ كند حمایت خواهد كرد. در پاسخ واشنگتن با صراحت به این موضوع اشاره شده بود كه اگر شاه برای استقرار نظم و تثبیت حكومت خود استقرار یك دولت نظامی را ضروری تشخیص دهد آمریكا آن را تأیید خواهد كرد و از متن پیام چنین مستفاد می‌شود كه آمریكا از هر اقدامی در جهت پایان بخشیدن به اوضاع بحرانی ایران و سركوب مخالفان حمایت می‌كند. پیامی كه در پاسخ سئوال مربوط به احتمال تشكیل دولت نظامی در ایران از واشنگتن دریافت داشتم نه فقط با دستورالعمل‌های مبهم و مبتذل گذشته مغایرت داشت، بلكه از یك تغییر كلی در سیاست آمریكا در جهت حمایت جدی از شاه حكایت می‌كرد. وقتی كه برای ملاقات زاهدی به خانه‌اش رفتم او مرا به دفترش برد و به عنوان یك خبر مهم و تازه به من گفت كه «برژینسكی اداره امور مربوط به ایران را به دست خود گرفته است.» او با بیانی كه از تلاش و مشاركت خود او در این جریان حكایت می‌كرد گفت برژینسكی او را به كاخ سفید فراخوانده و گفته است كه پرزیدنت كارتر نگران اوضاع ایران است و در این شرایط باید شاه رویة محكم‌تر و قاطع‌تری در پیش بگیرد. زاهدی افزود كه برژینسكی او را تشویق كرده است به تهران مراجعت كند و شاه را به اتخاذ تدابیر جدی‌تری برای حفظ رژیم خود وادار نماید. زاهدی می‌گفت به برژینسكی پاسخ داده است كه نمی‌تواند در این شرایط پست سفارت ایران را در واشنگتن خالی بگذارد ولی برژینسكی او را نزد رئیس جمهوری برده و پرزیدنت كارتر به او گفته است كه شما با خیال راحت به تهران بروید، من سفیر ایران در واشنگتن خواهم بود! زاهدی بعد از شرح این جریان گفت كه دیگر درنگ را جایز نشمرده و به تهران آمده است تا شاه را در مبارزه سختی كه در پیش دارد یاری كند. كمی پس از این ملاقات شاه مرا به كاخ خود فراخواند و مطالبی را كه قبلاً از زاهدی شنیده بودم بازگو كرد. شاه همچنین از قول زاهدی گفت كه قرار است مطالبی در این زمینه كتباً به من ابلاغ شود و از من پرسید آیا پیامی در این خصوص از واشنگتن دریافت داشته‌ام یا نه. تا آن موقع از واشنگتن به من ابلاغ شده بود همان مطالبی بود كه در پاسخ سئوال مربوط به احتمال روی كار آمدن یك دولت نظامی در ایران دریافت داشته بودم. من از همان پیام مطالبی را در این زمینه كه آمریكا از هر اقدامی كه شاه برای رفع بحران كنونی مصلحت بداند حمایت خواهد كرد برای وی نقل كردم. ظاهراً شاه انتظار مطالب روشن‌تری را داشت و می‌خواست واشنگتن صریحاً توسل به نیروی نظامی را برای سركوب مخالفان تأیید كند.(34) * حمایت كارتر از شاه رئیس‌جمهور گفت كه برای ابراز دوستی نسبت به شاه و نگرانی از حوادث تلفن زده است و آرزو كرده كه شاه بتواند به نحو احسن این مسائل را حل كند و در مساعی خود برای انجام اصلاحات موفق شود.(35) * نفوذ و مداخله آمریكا در ایران بالاخره خود را بازیافتم و با لحنی آرام بخش و با قدرت منطق و استدلالی كه در توان داشتم سعی كردم اطمینان و اعتقاد متزلزل شده شاه را نسبت به آمریكا به دست آورم و به او اطمینان بدهم كه آمریكا همچنان پشتیبان او است و رئیس‌جمهوری و سایر مقامات ارشد آمریكایی كاملاً مسائل و مشكلات او را درك می‌كنند. پس از این مقدمه اطلاعاتی را كه از منابع سفارت درباره فعالیت‌های مخالفان و جریان حوادث شهرهای مختلف ایران به دست آورده بودم در اختیار شاه گذاشتم و سعی كردم خیال‌پردازیهای او را درباره مشاركت خارجیان در این حوادث برطرف سازم. شاه با دقت به حرفهای من گوش داد و ظاهراً از اینكه ما چنین اطلاعات دقیقی درباره جزئیات وقایع داخلی ایران داریم شگفت‌زده شده بود.(36) * سولیوان، برژینسكی و سقوط سلطنت پهلوی مشكل تئوری سولیوان آن بود كه، آمریكا ناگزیر از مداخله بسیار گسترده در امور داخلی ایران می‌گردید و عملاً موجبات و امكانات سقوط كسی را از مسند قدرت فراهم می‌آورد كه سالیان بسیار متحد وفادار آمریكا بود. زمانی كه پیشنهاد سولیوان از طریق وزارت امور خارجه طرح گردید، برژینسكی به تأثیرات چنین اقدامی در میان متحدین آمریكا در سراسر جهان اشاره كرد. برژینسكی اظهار داشت اگر ایالات متحده قصد دارد وارد عمل شود و حتی نیرو در خاك ایران پیاده كند، بهتر است كه این نیرو را در جهت حمایت از متحد خود به كار گیرد نه آنكه به نفع یك دگرگونی موهوم، متحد خود را سرنگون سازد.(37) * تلاش آمریكا برای حفظ شاه در ناهاری كه پس از این ملاقات در حضور شاه و شهبانو صرف شد، شاه همچنان منقلب و پریشان حال بود و بلومنتال كه مانند سایر فرستادگان واشنگتن مأموریت داشت روحیه شاه را تقویت كند در برابر این وضع متحیر مانده بود. او پس از انجام این ملاقات به من گفت كه از وضع شاه بسیار ناامید شده و او را مرد میدان مبارزه با مشكلات فعلی و صاحب اراده‌ای كه بتواند دست به اقدامات قاطع و مؤثری برای حفظ قدرت خود بزند نمی‌بیند. با وجود این قاصدان دیگری از واشنگتن هنوز در راه بودند. پس از بلومنتال «بوب ـ بووی» مرد شماره سه سازمان سیا به تهران آمد و در مذاكرات یك گروه اطلاعاتی ـ نظامی با شاه شركت كرد. برنامه مسافرت هیأت اعزامی آژانس اطلاعات و جاسوسی دفاعی قبلاً پیش‌بینی و تنظیم شده بود. آژانس اطلاعاتی دفاعی كه یك سازمان جاسوسی و كسب اطلاعات نظامی است هر سال هیأتی را به تهران می‌فرستاد تا درباره تداركات نظامی كشورهای همجوار ایران یا دشمنان بالقوه این كشور و همچنین سلاح‌های تازه‌ای كه از طرف آنها به كار گرفته شده و ممكن است تهدیدی برای ایران به شمار بیاید اطلاعاتی در اختیار شاه بگذارند. شاه در سالهای گذشته با توجه و علاقه زیادی با اعضای هیأت اعزامی آژانس جاسوسی دفاعی ملاقات می‌كرد و گزارشات آنها را درباره تداركات نظامی كشورهای همسایه و سلاح‌های تازه آنها به دقت تعقیب می‌نمود. ولی این بار اعضای هیأت مزبور هم شاه دیگری را در مقابل خود یافتند كه با نوعی بی‌حوصلگی و بی‌تفاوتی گزارش هیأت را گوش كرد. و با چند سئوال كلی و ساده به جلسه خاتمه داد. بووی كه مردی مجرب و كاركشته بود و قبل از تصدی مقام اخیر خود در سیا مدتی به عنوان مشاور وزارت امور خارجه آمریكا كار كرده بود در این جلسه بیشتر نقش ناظر را داشت، ولی نتیجه‌ای را كه باید از این ملاقات بگیرد گرفت. او هم مثل بلومنتال به این نتیجه رسید كه شاه در مقابله با بحران فعلی خیلی ناتوان است و مردی نیست كه بتوان از او انتظار قاطعیت و شدت عمل داشت.(38) * آمریكا و میزان تأثیر بر تصمیم‌گیریهای رژیم پهلوی آخرین و شاید معتبرترین فرستاده واشنگتن به تهران سناتور «رابرت بیرد» لیدر اكثریت سنای آمریكا بود. سناتور بیرد كه نه تنها یك سیاستمدار كهنه‌كار، بلكه مردی تیزهوش و قیافه‌شناس بود، یك داماد ایرانی‌الاصل داشت و به همین جهت از نزدیك به امور ایران آشنا بود. سناتور بیرد در ماه نوامبر كه بحران ایران به مراحل حادی رسیده بود با هواپیمای مخصوص ریاست جمهوری با هیأتی از مشاوران و اعضای دفتر خود به تهران آمد. سناتور بیرد عصر روز ورود خود به تهران به اتفاق هیأت همراه خود در محل سفارت با من و عده‌ای از اعضای سفارت دیدار كردند. او از من خواست كه نظراتم را درباره اوضاع ایران و موقعیت شاه بیان كنم. وقتی كه من چهره تاریكی از اوضاع ایران و موقعیت شاه را برای او تصویر كردم بیرد گفت كه آنچه در واشنگتن درباره اوضاع ایران شنیده با آنچه من می‌گویم تفاوت كلی دارد. سناتور بیرد سپس از قول برژینسكی گفت كه شاه آماده اقدامات قاطعی برای دفاع از تاج و تخت خود می‌باشد ولی بر اثر روش ابهام‌آمیز و اظهارنظرهای ضد و نقیض وزارت خارجه و سفارت آمریكا دچار تردید شده است. بیرد پس از ذكر این مقدمه گفت كه به او توصیه شده است شاه را از پشتیبانی كامل و نیرومند آمریكا از خود مطمئن سازد و تأكید نمود كه آمریكا از هر اقدامی كه او برای حفظ تاج و تخت خود ضروری می‌داند حمایت خواهد كرد. من از بیرد پرسیدم كه آیا پیام او به معنی تشویق و ترغیب شاه برای صدور دستور كشتار مخالفانش در خیابانها می‌باشد. بیرد بلافاصله حرف خود را تعدیل كرد و گفت منظور او چنین چیزی نیست. من با توجه به تجاربی كه از گفتگوهای خود با شاه داشتم گفتم پیامی كه قبلاً به آن اشاره كردید این سئوال را از طرف شاه در پی خواهد داشت كه آیا آمریكا تیراندازی به طرف مخالفان و سركوب كامل آنها را توصیه می‌كند. بیرد از این موضوع شوكه شد، ولی بلافاصله پذیرفت كه در رساندن پیامی كه باید به شاه ابلاغ كند باید همه جوانب امر را در مدنظر بگیرد. به هر حال آنچه در واشنگتن به بیرد گفته شده بود و آنچه در تهران به وی گفته شد او را دچار نوعی سردرگمی و بلاتكلیفی كرده بود. من به او توصیه كردم برای اینكه با افكار و عقاید خود ایرانی‌ها هم آشنایی پیدا كند ملاقاتی با خانواده و نزدیكان داماد ایرانی خود ترتیب دهد. بیرد این پیشنهاد را پذیرفت و قرار شد صبح روز بعد قرار صبحانه‌ای با خانواده و بستگان داماد ایرانی او بگذاریم. نتیجه‌ای كه از این دیدار گرفته شد تقریباً همان بود كه من پیش‌بینی می‌كردم. اعضای مسن‌تر خانواده طرفدار شاه و بقای رژیم بودند ولی وخامت اوضاع را تأیید می‌كردند. اعضای جوانتر خانواده به شدت مخالف شاه بودند و می‌گفتند برای او راهی جز ترك ایران و استعفا از مقام سلطنت نمانده است. در پایان این دیدار سناتور گفت كه حالا متوجه این واقعیت می‌شود كه اوضاع ایران خیلی وخیم‌تر و پیچیده‌تر از آن است كه در واشنگتن برای او تصویر شده بود. ملاقات با شاه محیط یأس و افسردگی را كه بر دربار حاكم بود به بیرد نشان داد. ارزیابی شاه از اوضاع ناامیدكننده و عكس‌العمل او در برابر ابراز حمایت و پشتیبانی آمریكا از طرف سناتور بیرد منفی و بی‌تفاوت بود. ناهار در حضور شاه و شهبانو پس از این ملاقات مصیبت‌بارتر بود. در تمام مدت ناهار فقط شهبانو به سئولاتی كه گاه از طرف من یا سناتور مطرح می‌شد پاسخ می‌داد و شاه ساكت و صامت به سقف خیره شده بود. شاه تقریباً غذا هم نخورد و قیافه‌اش بیشتر شبیه آدمی بود كه از گناهی كه مرتكب شده شرمگین است. در این چند ماه گویی به اندازه چندین سال پیر شده، رنگ چهره‌اش پریده و لاغر و شكسته شده بود. متأسفانه پس از ناهار فرصت صحبت زیادی با سناتور بیرد نداشتم، زیرا سناتور می‌خواست مستقیماً با هلی‌كوپتر به فرودگاه برود و من هم در سفارت جلسه‌ای برای مذاكره درباره تخلیه تدریجی خانواده‌های آمریكایی از ایران ترتیب داده بودم و حضور من در این جلسه ضروری بود، با وجود این در چند دقیقه‌ای كه قبل از عزیمت سناتور بیرد به فرودگاه با او ضحبت كردم دریافتم كه تصویر تاریكی از وضع شاه و اوضاع عمومی ایران در ضمیر او نقش بسته و او هم به این نتیجه رسیده است كه دیگر نمی‌توان به شاه امید بست.(39) * اعزام هایزر به تهران برای حفظ انسجام نیروهای مسلح عصر روز دوم ژانویه به من اطلاع دادند كه ژنرال آلكساند هیگ فرمانده كل نیروهای سازمان پیمان آتلانتیك می‌خواهد با خط ویژه تلفنی با من صحبت كند. تلفن هیگ برای من غیرعادی و غیرمنتظره بود و وقتی كه با او تماس گرفتم هیگ گفت كه از واشنگتن دستوری برای او رسیده و به معاون وی «هایزر» مأموریت داده‌اند كه برای حفظ انسجام نیروهای مسلح ایران به تهران بیاید. به عقیده هیگ گزارشهایی كه ما درباره وضع متشنج نیروهای مسلح و امكان از هم پاشیدن آن پس از عزیمت شاه به واشنگتن داده بودیم موجب نگرانی شده و هایزر مأموریت یافته بود موجبات پیوستگی نیروهای مسلح و انتقال وفاداری و اطلاعات آنها را از شاه به حكومت بختیار فراهم سازد. روز بعد هایزر با لباس شخصی در یك هواپیمای باری 747 كه وسائل نظامی به ایران حمل می‌كرد وارد تهران شد. او مستقیماً از فرودگاه به محل اقامت ما در سفارت آمد. حالتی آشفته و عصبانی داشت و موضوع استعفای هیگ از فرماندهی نیروهای پیمان آتلانتیك و نتایج آن در روابط آمریكا و متحدین اروپایی ما فكر او را به خود مشغول داشته بود. هایزر همچنین از اینكه موضوع مأموریت او باعث استعفای هیگ شده ناراحت به نظر می‌رسید ولی تأكید می‌كرد كه این موضوع بهانه‌ای بیش نبوده و مقدمات استعفای هیگ بر اثر اختلافات او با سیاستهای حكومت كارتر در قبال سازمان پیمان آتلانتیك قبلاً فراهم شده بود.(40) * شاه تسلیم پیشنهادهای سفارت آمریكا شناخت ما از نیروهایی كه علیه او به مبارزه برخاسته بودند، بسیار اندك بود، ولی اظهارات ضدآمریكایی آنان دلیل كافی بود تا ما را در حمایت‌هایمان از شاه، مصمم‌تر سازد. در اول نوامبر، سفیر سولیوان به این نتیجه رسیده بود كه لازم است به رهبران مخالفین برای مشاركت در امور ایران، نقشی وسیع‌تر از آنچه شاه آمادگی‌اش را داشته است، واگذار شود. البته من نمی‌توانستم با این نظر موافقت كنم... باید بگویم كه شاه تسلیم پیشنهادهایی بود كه از سفارت ما انشاء می‌شد(!!) در اواخر سال میلادی، شاپور بختیار، فردی میانه‌رو «تحصیل‌كرده غرب» و مجرب، مسئولیت نخست‌وزیری را پذیرفت. این شخص... فوراً از شاه خواست، ایران را ترك كند... برای برقراری نظم و آرامش، شاه می‌بایست ایران را ترك می‌كرد. در حالی كه من با شاه موافق بودم كه این امر باید پس از تشكیل دولت ثابت، و طبق برنامه و همراه با حفظ شئون وی انجام گیرد. سولیوان توصیه می‌كرد كه ما با نظر شاه مخالفت كنیم و مصرانه از او بخواهیم فوراً ایران را ترك گوید و سعی كنیم نوعی دوستی و هم‌پیمانی با آیت‌الله خمینی برقرار كنیم. من با این پیشنهاد مخالف بودم. زیرا شاه و بختیار و قوای نظامی ایران، به حمایت آمریكا نیاز داشتند.»(41) * تلاش آمریكا برای كودتا در ایران در بحبوحه این فعالیت‌ها زنگ تلفن به صدا درآمد و نیوسام معاون وزارت امور خارجه آمریكا كه از واشنگتن صحبت می‌كرد گفت از اتاق وضع فوق‌العاده در كاخ سفید با من صحبت می‌كند و هم‌اكنون جلسه‌ای به ریاست برژینسكی برای بررسی اوضاع ایران تشكیل شده و می‌خواهند تازه‌ترین اطلاعات را درباره اوضاع دریافت كنند. من در چند جمله كوتاه گزارش وضع موجود را دادم و گفتم چون گرفتار مشكل نجات بیست و شش نفر پرسنل نظامی آمریكا هستم بیش از این نمی‌توانم صحبت كنم. نیوسام وضع مرا درك كرد و بیشتر از این به صحبت ادامه نداد.(42) * تصمیم آمریكا و انگلیس و آلمان در حمایت از دولت بختیار اولین اطلاع از مسائل كنفرانس گوادلوپ را من از پرویز ثابتی شنیدم. او گفت كه از سفارت آمریكا می‌آید و با همتای آمریكایی‌اش (یعنی رئیس «سیا»ی سفارت) ملاقات داشته است. مأمور آمریكایی به اطلاع ثابتی رسانیده كه در گوادلوپ كنفرانسی تشكیل شده كه در آن علاوه بر كارتر و ژیسكاردستن، صدراعظم آلمان (هلموت اشمیت) و نخست‌وزیر انگلستان (جیمز كالاهان) حضور داشته‌اند. در این كنفرانس، كارتر ابتدا مطرح كرده كه حضور شاه در كشور قابل دوام و پشتیبانی نیست. به گفته مأمور آمریكایی 3 نفر دیگر در بدو امر قدری مقاومت می‌كنند، لذا كارتر بدوا




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 854]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن