محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829480168
متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه اگر واقعا مساله نطامي صورت بگيرد اين تنها ايران نيست که هزينه ميدهد، بلکه مهاجمين هم هزينههايي را پرداخت ميکنند. من فکر ميکنم که هر کسي هم که به مهاجمين کمک کند اين هزينه را پرداخت خواهد کرد و کساني هم که مهاجمين را تشويق به اين کار ميکنند، هزينه را پرداخت ميکنند. حجت السلام و المسلمين سيدحسن خميني نوه بنيانگذار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران در مصاحبه با شبکه تلويزيوني العربيه به تشريح دستاوردهاي انقلاب، چالشهاي منطقهيي، مسائل فلسطين، لبنان، عراق و انتخابات دوره هشتم مجلس شوراي اسلامي پرداخت. به گزارش ايسنا متن كامل مصاحبه به اين شرح است: - تشکر ميکنم از وقتي که در اختيار ما قرار داديد 30 سال از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذرد. آيا فکر ميکنيد پس از اين 30 سال، انقلاب در حال حرکت به سمت اهداف خودش هست يا دولت از آن منحرف شده است؟ * بسمالله الرحمن الرحيم. من هم از شما که تشريف آورديد تهران تشکر ميکنم و اميدوارم انشاءالله برنامه خوبي با مخاطبين شما داشته باشيم. بحثي که اشاره فرموديد رابطه دولت و انقلاب است، 30 سال از انقلاب که ميگذرد. به نظر ميرسد بايد بحث را از يک جاي ديگر شروع کنيم. اساسا انقلابها سه سته هستند و سه نوع انقلاب داريم. يک دسته از انقلابها صرفا انقلابهاي سياسي هستند؛ کمااينکه يک نوع حاکميت را تبديل ميکنند. براي مثال فرض بفرماييد انقلاب مشروطه ايران نظام سلطنت مطلقه را در حدود 120 سال پيش به سلطنت مشروطه تبديل کرد و برخي انقلابها اينگونه هستند که صرفا نظامهاي سياسي را تغيير ميدهند. برخي از انقلابها که علاوه بر اينکه نظامات سياسي را تغيير ميدهند، تغييراتي را هم در حوزه اجتماعي و مسائل اجتماعي هم دارند؛ به آنها ميگويند انقلابهاي اجتماعي يعني بافتهاي اجتماعي کشورها را تغيير ميدهند. به عبارت ديگر در انقلاب اجتماعي نهادهاي اجتماعي در جامعه تغيير ميکنند. ميتوانيم مثال بزنيم؛ انقلاب روسيه، انقلاب آمريکا که اينها علاوه بر اينکه انقلابهاي سياسي بودهاند، انقلابهاي اجتماعي هم بودهاند، طبقات اجتماعي را به کل عوض کردند و تغيير دادند. نوع سوم انقلابها وجود دارد که انقلابهاي تاريخي هستند؛ انقلابهايي که پيامي براي تاريخ دارند، اين انقلابها ميآيند تا يک تغييراتي را خارج از محدوده زمان و جغرافياي خودشان ايجاد کنند. از جمله اين انقلابها ميتوانيم انقلاب فرانسه را مثال بزنيم؛ انقلاب فرانسه علاوه بر اينکه يک نظام اجتماعي بود و طبقات اجتماعي را به هم زد، مثلا طبقه نجبا و طبقه ضعفا همه را عوض کرد، يک پيام هم براي تاريخ داشت. به عبارتي از مفهومي که از اين انقلاب تحت عنوان مفهوم دموکراسي و مفهوم جمهوري به جهان صادر شد. يا در انقلاب آمريکا شما ميبينيد مفهوم آزاديها و مفهوم ليبراليزم علاوه بر اينکه در محدوده آمريکا باقي ماند، به سراسر جهان انتشار پيدا کند. يا انقلاب شوروي؛ در پديده انقلاب شوروي علاوه بر اينکه يک انقلاب سياسي شکل گرفته و نظام سلطنتي عوض شده يک انقلاب اجتماعي شکل گرفته و بافت و طبقات اجتماعي کلا زير و رو شد. اما يک پيام هم توسط انقلاب به جهان صادر شده که آن عبارت است از نظام سوسياليستي. به نظر ميرسد انقلاب اسلامي ايران هر سه سطح اين انقلابها را همزمان به همراه داشت؛ 30 سال پيش انقلاب اسلامي ايران که شکل گرفت طبعا نظام سلطنتي به نظام جمهوري اسلامي تبديل شد. علاوه بر آن طبقات اجتماعي جامعه ما دستخوش تغيير شد و يک پيام هم توسط انقلاب براي تاريخ و بيرون از گستره جغرافيايي خودش مطرح شد و آن اسلام و يا به تعبير بهتر دينگرايي و معنويتگرايي در دنيا بود. اگر ما صرفا و صرفا انقلاب را در محدوده انقلابهاي سياسي و اجتماعي محدود کنيم انقلاب ايران در سال 1357 و يا چند سال بعد از آن تمام ميشد و ما ديگر دولت و يک نظام در محدوده مرزهاي ايران تاسيس کرديم. اما به نظر من انقلاب اسلامي ايران با حرکت عظيم انقلاب تاريخياش و پيام تاريخياش شايد آغاز شده و شايد از چندين سال پيش آغاز شده. شما مرور کنيد در همين محدوده سرزمينهاي اسلامي ببينيد بعد از انقلاب اسلامي ايران در فلسطين جرياناتي که بودند جريانات ملي، شخصي بودند يا مثلا فرض کنيد در محدوده سرزمينهاي اسلامي جريانات اسلامي بسيار کمرنگ بودند. اما بعد از انقلاب اسلامي ايران شما ميبينيد که حرکتها حرکتهاي اسلامي و معنويتگرايانه است. من معتقدم که رشد معنويت بعد از انقلاب اسلامي ايران و بازگشت به معنويت در دنيا تحت تاثر قرار گرفت. لذا به سوال شما با اين مقدمه پاسخ ميدهم که اگر به مفهوم دولت بپردازيم و در حقيقت رابطه دولت را با انقلاب سياسي و انقلاب اجتماعي تعريف کنيم که در جامعه ايران شکل گرفته است، انقلاب ايران از حيث انقلاب سياسي و انقلاب اجتماعي تمام شده است. اما اگر انقلاب تاريخي ملت ايران را بررسي کنيم اين انقلاب يک انقلاب جهاني است و يک پيام جهاني دارد و پيامش هم بازگشت به معنويت است. - اخيرا شما و برخي از افراد ديگر هشدارهايي داديد در خصوص خطر انحراف انقلاب مثلا هشداري که شما در خصوص خطر ورود نظاميان به سياست داديد. آيا فکر ميکنيد در حوزههاي سياسي و آزاديها به شعارها و اهداف مورد نظر رسيدهايد؟ * سوال شما سوال جدييي هست. به اين معنا که ما بعد از انقلاب يک قانون اساسي را تنظيم کردهايم و ملت پذيرفتند در يک تحول اجتماعي که قانون اساسي محور زندگيشان باشد حضور يابند. همانطور که جامعه ايران به خاطر عشق و علاقهاي که به امام(ره) دارند طبعا علاقمند هستند به اينکه قوانين مورد نظر امام و انديشه امام در جامعه باقي بماند، اين مطلب هست که ما همواره بايد به سوي آن نقطه مطلوب حرکت کنيم. نقطهاي که بتواند خوبيها را در آن جمع کند. ترديدي نيست که خيلي فاصله به آن نقطه مانده باقي هست. اما مهمتر از آن اين است که مطمئن شويم ما به آن سمت حرکت ميکنيم. طبعا هر وقت شما به اوج رسيديد اين به معناي اين است که سقوط آغاز شده . هيچوقت نبايد از وضع جامعه خودمان رضايت کامل داشته باشيم. من فکر نميکنم هيچکس اين اختيار و اين شجاعت را داشته باشد که در هيچ حکومتي بگويد که وضع فعلي وضع مطلوبي است. ولي بايد اين را بدانيم که آيا حرکت ما به آن سمت هست و در مرحله دوم اينکه آيا سرعت مناسب به آن سمت داريم يا سرعت مناسب به آن سمت نداريم. والا يک شعري در فارسي هست که ميگويد؛ ما يک موج هستيم که اگر آرام بگيريم و از حرکت بايستيم در حقيقت مردهايم. پس همواره ما بايد به آن سمت حرکت کنيم. نبايد هيچ وقت از وضع وجود رضايت صد در صد داشته باشيم. من احساس ميکنم ما در بسياري از حرکت به طرف شعارهاي اول انقلاب واهداف اوليه که در قانون اساسي تبلور يافته است توفيقات بسيار بسيار زيادي داشتيم. شما الان نگاه کنيد؛ استقلال سياسي کشور ما پيش از انقلاب و تصميماتي که در اين کشور گرفته ميشد، با اختيارات دولتهاي خارجي بود. مثلا حتي رفتن شاه از ايران در آستانه انقلاب با مشورت که نه تنها مشورت که ميشود گفت دستور سفراي بريتانيا و آمريکا صورت گرفته بود. رفتن و آمدن دولتها، با نگاه حاکمان خارجي و دولتهاي خارجي - در دورهاي روس و انگليس و در دورهاي امريکا - صورت ميگرفت. در زمينه استقلال اقتصادي عليرغم جنگ بسيار سختي که بر ما تحميل شد، ما توفيقات بسيار خوبي داشتيم. در زمينه کشاورزي، در زمينه صنعت و همينطور در مسائل دانشهاي نوين و دانشهاي بسيار مترقي. مثلا فرض کنيد دانش هستهيي يا نانوتکنولوژي و يا دانشهاي مربوط به مسائل پزشکي پيشرفتهاي خوبي داشتيم. البته باز من معتقدم در زمينههاي اقتصادي بايد کارهاي بهتري صورت پذيرد و قطعا هم بايد راه را تندتر برويم، با آن سرعتي که متناسب با شخصيت مردم ايران باشد. در زمينه آزاديها به ذهنم ميرسد که وضعيت ما نسبت به قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست. جامعه ما جامعه بسيار آزادي است. حتي نسبت به همسايههاي خودمان در خاورميانه و در مناطق آسيا ما از آزاديهاي بسيار خوبي برخورداريم. البته طبعا در نقاطي مشکلاتي وجود دارد، ولي به نظر من ما به آن سمت حرکت ميکنيم. جامعه ما جامعه بالبندهاي است. حرکت و مسيرمان به آن سطح ، حرکتي قابل قبول و قابل دفاع است. - اکنون به نظر ميرسد ايران در انزوا و در معرض تهديد و احتمالا حمله قرار گرفته است، آيا فکر ميکنيد اهدافي که از آن نام ميبريد ارزش اين مشکلات را داشته است؟ * به هرحال نگاه کنيد اين استقلال هزينههايي دارد. در همه جاي دنيا هيچکس هيچ چيز را مجاني به دست نميآورد. اگر کسي بخواهد روي پاي خودش بايستد، طبعا ممکن است به دل خيليها خوش نيايد، خيليها بدشان بيايد و ملت مجبور شود هزينههاي استقامت و ايستادگي خود را پرداخت کند. من معتقدم به هر حال بحث دانش هستهيي يا ايستادگي عمومي مردم ايران يک مسالهاي است که بايد مطابق قانون با آن برخورد شود نه مطابق آنچه ديگران ميپندارند و توسط رسانههاي جهاني تبليغ ميکنند. اگر واقعا تخلفي صورت گرفته ـ تخلفي که اگر در جاي ديگر هم صورت ميگرفت دنيا نسبت به آن موضع مشابه ميگرفت ـ ميتوانيم راجع به آن بحث کنيم. اما وقتي آقاي البرادعي در نامه خودشان رسما ميگويند تخلف چشمگيري در ايران صورت نگرفته، اساسا با ظن و گمان نميتوان يک ملت را از حقوق خودش محروم کرد. بحث استقلال سياسي کشور از اموري است که همه مردم کشور نسبت به آن ايمان دارند و باور شخصي من اين است که مردم بابت اين مساله هزينههايي ميپردازند. البته طبيعي است که تبعات خارجي براي دولت يا مشکلاتي که تحميل ميشود، تلخ است. هيچ ملتي از خطر تنهايي استقبال نميکند. هيچ ملتي آغوش خودش را بر انزوا باز نميکند. اما بايد بدانيم در قبال هزينههايي که ميپردازيم چه به دست ميآوريم. من فکر ميکنم آن چيزي که ملت ايران به دست ميآورد يک استقلال، يک شخصيت است و اين ارزش را دارد که احيانا در برابر خطرات هم مقاومت کند. - شما از دشمني با آمريکا چه سودي ميبريد؟ آيا غير از اين است که در صورتي که جنگي در بگيرد هزينهها و مخاطرات زيادي براي شما در پي خواهد داشت؟ * اولا اگر واقعا مساله نطامي صورت بگيرد اين تنها ايران نيست که هزينه ميدهد، بلکه مهاجمين هم هزينههايي را پرداخت ميکنند. من فکر ميکنم که هر کسي هم که به مهاجمين کمک کند اين هزينه را پرداخت خواهد کرد و کساني هم که مهاجمين را تشويق به اين کار ميکنند، هزينه را پرداخت ميکنند. ولي ما احساسمان در ايران اين است که مخالفين و دشمنان ما اين حماقت را نميکنند که به ايران حمله کنند، چون هزينههاي بسيار بسيار بالايي خواهند داد. ولي من برميگردم به اول بحث؛ به هر حال اگر شما بخواهيد در مسير بزرگي گام برداريد بايد هزينهاش را بپردازيد. اگر قرار باشد از اخم مخالفين و دشمنان بترسيم همواره بايد مانند اين کساني که کنج عزلت مينشينند زندگي کنيم. براي بزرگ شدن و براي روي پاي خود ايستادن بايد اراده بزرگي داشت که من اين اراده را در چهره مسوولين نظام و در چهره مردم ايران ميبينم. کسي نميخواهد دشمن داشته باشد. ما يک ضربالمثلي داريم در ايران که مي گويد؛ هزار دوست کم است و يک دشمن زياد است. ولي بحث در اين است که دشمني براي چه؟ و ما براي دوستي با آنها آيا بايد گدايي محبت آنها را بکنيم؟ بايد دست از استقلال و آرمانهاي خود برداريم ؟ من فکر نمي کنم هيچکس در طول تاريخ 30 ساله به استقبال دشمني با آمريکا رفته باشد. اما بحث در اين است که ما براي ايستادگي خودمان با شرايطي مواجه هستيم که آنها با ما دشمني ميکنند. ما خودمان فراموش نکردهايم. تاريخ ايران را نگاه کنيد؛ در همين 30 ساله اخير همواره هر جا که پاي استقلال و منافع ايران مطرح بوده، دولت آمريکا با هزينههاي بسيار سنگين و نامعقول آمده و جلوي منافع ايران را گرفته. تا آن حدي که يک خط لوله گاز که ميخواست بيايد و از ايران عبور کند که از نظر همه قواعد اقتصادي به صرفه بود، رفتند با هزينه بسيار بيشتر مسير را از طريق کشور ديگري هدايت کردند. يا در بحث دفاع مقدس؛ دولت آمريکا که در طول جنگ براي آنها اسلحه ميفرستاد، همه نوع مسائل مالي را براي آنها حل ميکرد. چه مقدار هزينه براي خودش ايجاد کرد که در مقابل ايران بايستد. يرگردم به سوال شما؛ ما واقعا به دنبال دشمني نيستيم. اما براي کسب محبت ديگران و کسب دوستي ديگران حاضر نيستيم عزت خودمان را زير سوال ببريم. - اخيرا نخست وزير امارات از کشور شما ديدن داشت و پس از آن به سوريه رفت. گفته ميشود که او در پي قانع کردن مسوولان ايراني و سوري براي عدم حمايت از حماس، حزبالله و اجازه برگزاري انتخابات و طرح کشورهاي عربي در لبنان بوده است. از سوي ديگر رييسجمهور ايران گفت که اسراييل بايد محو شود و اظهار نظرش در مساله هولوکاست. آيا ايران نميخواهد به اين مساله کمک کند و دست از حمايتهاي خود بردارد؟ * اول اينکه يک نکته را فراموش نکنيد و آن اينکه پذيرش اينکه دولت مستقل فلسطيني در منطقه شکل بگيرد نتيجه مذاکرات سران کشورها با کسي نبود، بلکه در نتيجه مقاومت مردم فلسطين بود. قبل از انتفاضه اول سخني در مورد دولت مستقل فلسطيني نبود و بعد از انتفاضه دوم هم باز تاکيد بيشتري گرفت. پس هرچه ملت فلسطين به دست آوردند، حاصل ايستادگي و مقاومت خودشان بود. به نسبت اين قضيه هيچ کس نسبت به آنها حقي ندارد. اين نکته اول. اما نکته دوم؛ بالاخره بايد بپذيريم که همه انسانيم. يک لحظه خودمان را جاي فلسطينيها بگذاريم دو ميليون انسان بيرون از اين مرزها در مهاجرت زندگي ميکنند. اين مردم اصلا حق زندگي ندارند؟ اگر عدهاي قرار است براي چند نفر اسرائيلي دلشان بسوزد، چرا ما نبايد دلمان به حال دو ميليون فلسطيني بسوزد؟ من البته اينجا اصلا نميگويم که ايرانيها جايگزين عربها شدهاند، چون به هر حال آنها همنژاد و همزبان شما عربها هستند. شما بايد بيشتر از ما تعصب آنها را داشته باشيد، اما چون معتقد هستيم که نژاد هيچ ارزشي ندارد، انسانيت و مسلمان بودن آنهاست که براي ما وظيفه ايجاد ميکند. به هر حال در دنيا ظلمي واقع ميشود، آيا کسي نبايد در برابر اين ظلم حرف بزند، هيچ کسي از اين زاويه به مساله نگاه نميکند که دارد يک ظلم بزرگ به يکسري مردم شکل ميگيرد. مردمي که بيرون از سرزمينشان به دنيا ميآيند، بيرون سرزمينشان زندگي ميکنند و بيرون از سرزمينشان ميميرند؛ اين هم نکته دوم. اما نکته سوم؛ اين بحث است که احساس ميکنم آقاي احمدينژاد ميخواستند بگويند اگر واقعا هولوکاست راست است خوب آنهايي که آن ظلم را کردهاند هزينهاش را بپردازند. يک ضربالمثل در فارسي هست؛ ميگوييم که "گنه کرد در بلخ آهنگري به شوشتر زدند گردن مسگري" خوب اگر کسي گناهي کرده خودش بايد هزينهاش را بدهد. اين وسط چرا سر مردم فلسطين را ميبرند، برادران و مردم مسلمان را از خانهشان بيرون ميکنند، به خاطر اينکه فرضا هيتلر يک عده را کشته است؟! البته من فکر ميکنم سخن آقاي احمدينژاد در دنيا بد تفسير شده است. البته آنهايي که بايد ميشنيدند، ميدانستند كه صحبت چيست. آنها نميخواستند اين حرف گفته شود، ميخواستند موج خودشان را راه بياندازند. اما نکته چهارم؛ آن هم اينکه اصلا براي از بين رفتن اسراييل مطمئن باشيد نه جنگ لازم است نه به حمله احتياجي هست و نه بمبي احتياج است، چه برسد به سلاح هستهيي . شما اجازه بدهيد مردمي که هستند بيايند و راي بدهند. اينکه نميشو،د شما ميفرماييد دموکراسي همه جاي دنيا خوب و در فلسطين اشغالي بد است. اگر قرار باشد همه جاي دنيا دموکراسي باشد، چرا در فلسطين نباشد. همه جاي دنيا ميآييد با شعار دموکراسي سر مردم را ميبريد. در عراق در افغانستان در همه جا. البته من اين حرف را قبول ندارم که هدف آمريکا در عراق و افغانستان دموکراسي است، اما وقتي پاي اسراييل به ميان ميآيد، ديگر سخن از دموکراسي نيست. آقاي ايليا! من برداشتم اين است که مردم دنيا ذهن عدالتجويي دارند. هر چيزي که خلاف عدالت باشد جامعه جهاني آن را نميپذيرد، اگر شما بتوانيد با آنها راحت صحبت کنيد، آنها ميپذيرند. من يک مثال عادي بزنم، چرا هر موقع مشکلي در فلسطين براي اسراييليها پيش بيايد، بلافاصله آقاي رييسجمهور آمريکا با تمام قدرت و با همه حضور محکوم ميکند. اما يک قطعنامه خنثي را مثل قطعنامه کشورهاي عربي در مورد محاصره غزه، اجازه نميدهند در شوراي امنيت صادر شود. به هر حال بحث من در اين است که بر مدار ظلم هيچ قانوني پايدار نيست، اگر نظم پايدار در سرزمينهاي اشغالي ميخواهيم، بايد بر مدار عدالت باشد. با مدار زور نميشود پيشرفت کرد. - اما مردم فلسطين عرب و سني هستند و از نظر کشورهاي عربي اين مساله ربطي به ايران غير عرب و شيعه ندارد. * اولا؛ ما همه مسلمانيم و مساله فلسطين فقط مساله شما نيست و مردم جهان اسلام اين مساله را مساله خودشان ميدانند. دوم؛ در جهان اسلام من موافق نيستم که افکار عمومي جهان موافق آن چيزي هستند که الان دارد اتفاق ميافتد. نمونه بارزش خود مردم فلسطين هستند. مگر حماس ايراني و شيعه است؟ حماس راي اکثريت را آورده تازه بدون راي دادن کساني که در خارج از مرزها هستند، آن هم روزي که همه مرزها را بسته بودند، باز هم حماس به تنهايي توانسته دولت تشکيل بدهد. پس مردم سرزمينهاي فلسطين با حماس هستند من با آنچه که شما در صحبتهاي خود فرموديد، موافق نيستم. من مطمئنم و يقين دارم که اگر در سرزمينهاي عربي يک راي گيري بشود، عقيده حماس هم بيشتر راي ميآورد، نسبت به عقيده مخالفانش. شما هم با من هم عقيدهايد! - شما در حالي اين ديدگاه را مطرح ميکنيد که در اثر حرکتهاي خشن مقاومت عدهاي در اسراييل کشته ميشوند و برخي اعتقاد دارند اين گروهها تروريستي هستند. * چرا نميآييم يکبار براي هميشه تروريست را معني کنيم؟ تروريست يعني چه ؟ اينکه عماد مغنيه در خارج از لبنان در دمشق ترور ميشود، ترور نيست، ولي اينکه کسي در اسراييل کشته بشود ترور است؟ تروريست يعني چه؟ بايد تعريف واحدي از تروريسم ارائه شود. آنها ميگويند حماس تروريست هست، از ديد من تروريست نيست. دولت قانوني فلسطين از ديد من تروريست نيست. از ديدگاه من حزبالله تروريست نيست. نيروي مقاومت نيروي رسمي داخلي با اکثريت بسيار بالايي از مردم لبنان است. وقتي يک جرياني در داخل لبنان در کوتاهترين زمان ممکن ميتواند ميليونها نفر را به صحنه بياورد تروريست نيست. اينکه هر کسي را که دولت آمريکا تصميم گرفت تروريست است، بگوييم درست است اين تيري است که پسفردا هر کشور عربي هم ممکن است بخورد. تنها سراغ ايران نميآيند. اين واژه بايد تعريف شود، اگر نشود با مشکل مواجه ميشويم. - درباره لبنان و فلسطين صحبت کرديم، حالا اجازه بدهيد در خصوص عراق گفتوگو کنيم، ايران کشور صاحب نفوذي در عراق است. نظر شما در خصوص وضعيت فعلي عراق چيست؟ * نگاه کنيد در داخل عراق يک ليست مردمي آن، عراق الموحد (ليست 555) بيش از 60 درصد راي ميآورد. حالا اينکه ميگوييد، رفقاي ايران هستند، دوستان ايران هستند. بالاخره مردم آنجا به اين ليست راي دادهاند و اين ليست راي مردمي 60 درصد از مردم عراق را گرفت و دولت تشکيل داد. من اين را ميپرسم که اگر در يک کشور ديگر طرفداران دولت عربستان راي بياورند، آيا آنوقت هم اين حرفها هست؟ آنوقت هم اينجور سر و صدا ميشود؟ نه! تا حالا در عراق هيچ کس نتوانسته ثابت کند که ايران يک حضور مخرب دارد. مردم آنجا کساني هستند که تحت تاثير انديشه تاريخي انقلاب اسلامي قرار گرفتهاند بدون اينکه احتياج به اين باشد که شما نيرويي به آنجا بفرستيد. بالاخره از يک انديشهاي حمايت ميکنند. بايد بپذيريم اکثريت مردم عراق شيعهاند، به هر حال اين اکثريت حکومتي تشکيل دادهاند، بازگشت به دوره صدام غيرممکن است اما نکته مهم اين است که اين اکثريت با آن اقليت در تعامل زندگي کنند. همه بايد تلاش کنيم اين اتفاق بيافتد. اگر بخواهيم که به زور به نظم سابق برگرديم غيرممکن است. - شما در عراق نفوذ داريد، از حزبالله و حماس حمايت ميکنيد، اينها کشورهاي منطقه را نگران کرده است، آيا اين همان صدور انقلاب است که شما در پي آن هستيد؟ * صدور انقلاب به اين معنا که بخواهيم مردم را به شورش و يا به حرکتهاي غيرقانوني وادار کنيم، اينطور نيست. در سياستهاي دولت جمهوري اسلامي هم اين نيست، اما به اين معناست و خواهد بود که به آنها اطلاعات برسانيم و همه را مطلع کنيم. من فکر ميکنم اين کار هر انديشمند و متفکري است، به هر حال انديشه خود را به ديگران منتقل مي کند. به اين معنا غربيها خيلي قويتر از ما در تلاش هستند که اين کار را بکنند. دائم حرف از انديشه خودشان ميزنند و طبيعي است که همه کشورها انديشهاي که صحيح ميدانند در اختيار مردم دنيا ميگذارند. و من معتقد هستم چون انديشه انقلاب مطابق با انديشه ناب پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمد(ص) هست، احساسم اين است که دلهاي مسلمانان نسبت به آن با اقبال بسيار زيادي روبهرو خواهد بود. - آيا اين درست است که حمله به ايران باعث شود ايران تمام کشورهاي منطقه را که پايگاه آمريکا در آن واقع است مورد حمله قرار دهد؟ * من فکر ميکنم کشورهاي خليج فارس و محدوده خاورميانه ميتوانند رابطه بسيار برادرانهاي با هم داشته باشند و احساسم اين است که به اين سمت هم رفتهايم. به هر حال در مقايسه با 12 سال پيش، روابط ايران با همسايههاي خود که در محدوده خليج فارس هستند، بسيار بسيار روابط بهتري است. نميگويم در نقطه اوج واقع شده است، اما قابل قبول است و شيب مناسبي دارد. در دوره دفاع مقدس، مردم ايران گلههاي شديدي نسبت به بعضي از کشورها داشتند که حمايتهاي غيرمعقول از عراق ميکردند که بعدا هم خودشان بيشتر از همه ضرر کردند. اما بعد از آن به هر حال تاريخ و زمان جلو ميرود و هيچ وقت در جا نميزند. ما با خاطراتمان در جامعه نبايد زندگي کنيم. ما بايد با واقعيتهاي روز زندگي کنيم. برداشت من اين است که مردم و دولت ايران پذيرفتهاند که گذشته را فراموش کنند و دوستان ما هم در کشورهاي عربي محدوده خليج فارس ميدانند که دولت ايران، ملت ايران و انقلاب ايران يک واقعيت غيرقابل انکار است. رويهاي که از دوره رياست جمهوري جناب آقاي هاشمي رفسنجاني شکل گرفت که شما هم مصاحبهاي با ايشان داشتيد. اين رويه در اين دوره شروع شد در دوره جناب آقاي خاتمي به خوبي پيش رفت و در دوره آقاي احمدينژاد هم تزلزلي ايجاد نشده است. حضور آقاي احمدينژاد در کنفرانس سران کشورهاي خليج فارس در دوحه در ادامه اين روند بوده است. من نميخواهم بگويم اگر احيانا به ايران هجمهاي شود ايران بار مسووليت را به دوش دوستان عرب خود و کشورهاي ديگر بگذارد، اما مطمئن هستم که اين اتفاق ناخودآگاه و بدون اينکه کسي بخواهد، ميافتد. نميشود در خانه کناري شما زلزله بيايد و اين زلزله خانه شما را آسيب نرساند. اميدوارم که اين اتفاق نيافتد. اما آن چيزي که بسيار مهم است، اين است که مسوولين و هم توده مردم منطقه ارتباط معنوي و عاطفي خودشان را زياد کنند به هر حال ما در منطقهاي زندگي ميکنيم که اين منطقه آبستن حوادث زيادي است و اگر مواظب نباشيم، خيلي تلخيهاي بدي دارد، ولي من برداشتم اين است که امروز هم حاکمان عاقلي در منطقه هستند و حکومت ميکنند و هم نقش بسيار موثر رسانهها از جمله خود شما که بسيار تاثيرگذار هم هستند و مهمتر از همه اينکه رابطهها بسيار زياد شده، مردم همديگر را ميبينند، آن کينههايي که دشمنان ميتوانستند بين مردم ما ايجاد کنند از بين رفته. همه اينها باعث ميشود که اميدوار باشيم به اين رابطه گرمي که الان هست. البته برخي اوقات با فراز و فرود مواجه ميشويم اما من نقش شما رسانهها را به خصوص العربيه را در اين رابطه بسيار مهم ميدانم و معتقد هستم که انتظار همه هم اين است؛ در اين راستا قدم برداريد و سعي کنيد که تأليف بين قلوب کنيد. - اما به نظر ميرسد حزبالله لبنان از سوي ايران تغذيه ميشود؟ * اولا در لبنان يک واقعيتي وجود دارد؛ دو گروه هستند که نميتوانند همديگر را حذف کنند، بايد به سمت يک قانون متعادل پيش بروند و تا به اين حرکت متقابل و متعادل نرسيم و تا به آن نقطه مطلوب نرسيم، نظم شکنندهاي را ايجاد کردهايم. من همين جا برادر عزيز، خدمتتان بگويم، نظم غيرعادلانه آغاز جنگ ظالمانه است و بعد از اين نکته به نکته ديگري برسيم که سعي کنيم به يک قانوني برسيم که هيچ کدام از ما بر اجحاف نسبت به ديگري عمل نکند. من فکر نميکنم در ايران کساني باشند که چيزي را براي دوستان لبناني تعريف کنند که دوستان لبناني آنها را نميدانند. به نظر من نيروي مقاومت آنها قويتر از آن است که ما بخواهيم به آنها چيزي بگوييم. خودشان بهتر بلدند که ما بخواهيم از ايران و يا از کشور ديگري نسبت به آنها تحريکهايي داشته باشيم. شما لبناني هستيد، لبنانيها آدمهاي بسيار باهوشي هستند. - همه اعتقاد دارند شما فرد باهوشي هستيد، گاهي پيشبينيهاي سياسي هم ميکنيد، مشخصا نظرتان در خصوص جنگ و البته منظورم نه اشغال ايران بلکه يک حمله سريع، چيست؟ * به ذهنم نمي رسد. در چشمانداز نزديک اين را نميبينم. - تا دو هفته ديگر در ايران انتخابات مهمي برگزار ميشود، آيا شما از گروهي در انتخابات حمايت ميکنيد و يا ترجيح ميدهيد خانواده خميني را از بازيهاي سياسي دور نگه داريد؟ * فکر ميکنم انتخابات خوبي خواهيم داشت و با همه فراز و فرودهايي که پيش از انتخابات بوده انتخابات خوبي خواهيم داشت. به نظرم ميرسد که شرکت مردم خوب خواهد بود و مردم انشاءالله مجلس نيرومندي را شکل خواهند داد و به هر حال اين فراز و فرودها در سياست داخلي ايران نشانگر بالندگي است. يادم ميآيد در خاطرات شاه ميخواندم که خيلي عصباني بود از اينکه شاه حسين سلطان سابق اردن وقتي بر عليه او کودتا شده بود، چرا عرضه ندارد کودتا را جمع کند. من وقتي کتاب را ميخواندم که شاه که يک نظم آهنين در کشور حاکم کرده بود، رفت اما به هر حال دولت اردن با همين وضع شکننده باقي ماند. به نظرم ميرسد که الزاما مباحث سياسي علت تزلزل و عامل تزلزل و نشان تزلزل نيست بلکه نشانگر اين است که مجموعه کشور نسبت به کليت نظام و نسبت به منافع نظام و نسبت به آن چيزهايي که اصول قانون اساسي است، پايبندند. منازعاتي که در درون ايران هست و خواهد بود و نبايد هم سعي کنيم که اينها نباشد؛ اينها نشانگر بالندگي است. سکوت هميشه عامل بقا نيست بلکه سکوت خيلي وقتها عامل از بين رفتن و تزلزل است. نگاه کنيد بالاخره تمام جريانات داخلي ايران خودشان را وفادار به امام خميني(ره) ميدانند و همواره مدعي هستند که نسبت به انديشه امام وفادارند. حمايت من و افرادي مثل من از يکي آنها ميتواند يک نوع اجحاف به گروه ديگر باشد. به خاطر اينکه شايد اين تداعي شود که امام با يکي از اينهاست و با ديگري نيست؛ لذا استنباط من اين است که مردم خودشان بهتر ميتوانند تشخيص بدهند که کدام يک از جرياناتي که در کشور هستند اين فائده را براي کشور دارند که در مقطع حاضر به حکومت برسند. - من در آخر باز هم تشکر ميکنم از فرصتي که به ما داديد و اميدوارم که بعد از انتخابات بيايم و با شما گفتوگويي در خصوص نتايج انتخابات داشته باشم. * من هم از شما تشکر ميکنم به خصوص از مسوول صوت شما که خيلي صداي خوبي براي گوشي من تنظيم کردند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]
صفحات پیشنهادی
متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه
متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه اگر واقعا مساله نطامي صورت بگيرد اين تنها ايران نيست که هزينه ميدهد، بلکه مهاجمين هم هزينههايي را پرداخت ميکنند.
متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه اگر واقعا مساله نطامي صورت بگيرد اين تنها ايران نيست که هزينه ميدهد، بلکه مهاجمين هم هزينههايي را پرداخت ميکنند.
آموزش گام به گام شنا (16)
آموزش گام به گام شنا (16) · متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه · کاراز سرگيري تردد کاروانهاي انفرادي در مرز بين المللي مهران آغاز شد ... چگونه می توان ...
آموزش گام به گام شنا (16) · متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه · کاراز سرگيري تردد کاروانهاي انفرادي در مرز بين المللي مهران آغاز شد ... چگونه می توان ...
مردم جهان تندتر راه مي روند
متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه ما يک ضربالمثلي داريم در ايران که مي گويد؛ هزار دوست کم است و يک دشمن ... آنها نميخواستند اين حرف گفته شود، ...
متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه ما يک ضربالمثلي داريم در ايران که مي گويد؛ هزار دوست کم است و يک دشمن ... آنها نميخواستند اين حرف گفته شود، ...
چه چیزی از مشروطه باقی ماند؟
متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه براي مثال فرض بفرماييد انقلاب مشروطه ايران نظام سلطنت مطلقه را در حدود 120 سال پيش به ... ليبراليزم علاوه بر ...
متن کامل مصاحبه سيدحسن خميني با شبکه العربيه براي مثال فرض بفرماييد انقلاب مشروطه ايران نظام سلطنت مطلقه را در حدود 120 سال پيش به ... ليبراليزم علاوه بر ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
مگر امام خميني(ره) كه هنوز كه هنوز است، نامش و يادش، دلهايمان را پر از شور و نور ميكند، دو ... كردند و كيهان با درج متن سخن امام راحل(ره) از صحيفه امام(ره) و مقايسه آن با متن تحريف شده ... به عنوان مثال، شبكه تلويزيوني «العربيه» وابسته به عربستان سعودي هر چند ... كه جناب آقاي سيدحسن خميني به حضور و سوءاستفاده آنان از اين جايگاه خاتمه دهد.
مگر امام خميني(ره) كه هنوز كه هنوز است، نامش و يادش، دلهايمان را پر از شور و نور ميكند، دو ... كردند و كيهان با درج متن سخن امام راحل(ره) از صحيفه امام(ره) و مقايسه آن با متن تحريف شده ... به عنوان مثال، شبكه تلويزيوني «العربيه» وابسته به عربستان سعودي هر چند ... كه جناب آقاي سيدحسن خميني به حضور و سوءاستفاده آنان از اين جايگاه خاتمه دهد.
-
گوناگون
پربازدیدترینها