تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830854770




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تدوين و ابلاغ سند چشم‌انداز و اصل 44از زبان دانش جعفري


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تدوين و ابلاغ سند چشم‌انداز و اصل 44از زبان دانش جعفري
خبرگزاري فارس: توليد و توزيع ثروت دو روي سكه پيشرفت؛متن گفت و گويي است كه اخيرا پايگاه اطلاع رساني حفظ و نشر حضرت آيت الله خامنه اي منتشر كرده و درباره سند چشم انداز 20 ساله كشور و اهداف آن با داوود دانش جعفري عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام انجام داده است.


به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از اين پايگاه اطلاع رساني دانش جعفري در اين گفت و گو عنوان مي‌كند:
براي اين‌كه فرق برنامه­‌ريزي­‌هاي معمول و متعارف با برنامه­ريزي چشم­انداز را شرح بدهم، با يك مثال شروع مي‌كنم. زوج جواني تشكيل زندگي مي‌دهند و در پي بهترين برنامه­ريزي براي اداره‌ي زندگي‌شان هستند، با توجه به درآمدي كه خانواده دارد، طوري برنامه­ريزي مي­كنند كه از درآمدشان بهترين استفاده‌ را كنند و به اصطلاح، بتوانند از يك من ماست، كره‌ي بيشتري بگيرند. اين روش برنامه‌ريزي بر بهره­وري بيش‌تر از امكانات موجود مبتني است. هرچه‌ برنامه­ريزي‌شان دقيق­تر باشد، مي‌توانند از برنامه‌ي خودشان بهترين استفاده را ببرند.
بعد از پنج سال زندگي بر پايه‌ي اين نوع برنامه­ريزي، اين زوج جوان مروري بر گذشته مي­كنند و به اين نتيجه­ مي­رسند كه اگر همين طور جلو بروند، تا آخر عمر هم خانه­دار نمي­شوند. فرض كنيد چهل پنجاه درصد درآمد را هم فقط براي اجاره مي‌دهند. پس تصميم مي‌گيرند كه خانه­دار شوند. در اين‌جا براي زندگي‌شان هدف تعيين مي­كنند؛ هدفي كه چندان شناور نيست تا بتوانند از پولشان براي ساير هزينه‌ها بهترين استفاده را ببرند. اين‌جا برنامه­ريزي جديدي انتخاب مي­كنند كه بر اساس چشم­انداز است. اما پس از بررسي به اين نتيجه مي‌رسند كه با درآمدشان نمي‌توانند خانه بخرند. مشورت مي‌كنند كه چه كنيم؟ مي­گويند شما بايد كاري كنيد كه يك مقدار پس­اندازتان بيش‌تر شود. اگر بتوانيد چند ميليون تومان تهيه كنيد و در بانك مسكن بگذاريد، مي­توانيد وام هجده ميليوني هم بگيريد. حساب مي­كنند كه بايد از خوراك و پوشاكمان بزنيم تا سي درصد درآمدمان را پس­انداز كنيم. اما مي‌بينند با آن سي درصد پس­انداز هم به جايي نمي­رسند. تصميم مي‌گيرند زن هم كار كند تا درآمد جديدي ايجاد شود. بخشي از اين درآمد را در بانك مسكن مي­گذارند و گشايشي پيدا مي‌شود.
بعد از دو سه سال كه پس­اندازهايشان زياد ­شد، بانك مسكن سي ميليون به زن و سي ميليون هم به مرد مي‌دهد. با آن شصت ميليون و پول­هايي كه پيش صاحب‌خانه داشتند، يك خانه‌ي نقلي مي‌خرند. گرچه بعد از آن هم به‌خاطر زياد بودن قسط مجبورند پنج سال ديگر بايد از حقوقشان بزنند و صرفه‌جويي كنند، اما اين‌بار صاحب يك خانه هستند. با اين هدف‌گذاري در زندگي، يك سري اقتضائات هم ايجاد مي­شود. تفاوت حالت اول و دوم خيلي زياد است. در حالت اول شايد به جايي برسند و راضي هم باشند، اما در حالت دوم، لازمه‌ي هدف اين است كه نيازهاي مربوط را طوري تدارك ببينند كه حتماً به آن هدف برسند. برنامه‌ي اول از نوع برنامه‌ريزي متعارف است، يعني از امكانات موجود حداكثر بهره­برداري را كردن اما برنامه‌ي دوم بر اساس چشم­انداز است. چشم­انداز يعني يك هدف تعيين مي­شود كه بر اساس آن هدف بايد خيلي از اهداف ديگر را جابه‌جا و كم و زياد كرد تا بتوان به آن رسيد.

*در حالت دوم، مي خواهند به ثبات برسند؟

نكته‌ي مهم تعيين هدف است. تعيين هدف شايد متناسب با امكانات نباشد. در مثال بالا، اين زوج كارهايي كردند كه قبلاً انجام نمي‌دادند، مثل كار كردن زن، صرفه­جويي­ها و... قبلاً نگاهشان به زندگي اين بود كه با همان چيزي كه دارند، بهترين زندگي را داشته باشند، اما الآن بايد پنج تا ده سال صرفه­جويي كنند. اين تفاوت دو برنامه­ريزي است. در اوايل انقلاب، روشمان برنامه‌ريزي نوع اول بود؛ برنامه­ريزي متعارف. اهداف گذرا مشخص مي­كرديم، مثل كاهش بي‌كاري و رشد اقتصادي. در چشم­اندازي كه رهبر معظم انقلاب ابلاغ كردند، به مسائلي اشاره شده كه در برنامه‌هاي قبلي به آن توجه نمي‌شد. برنامه­ريزي اول، متعارف بود، اما برنامه­ريزي دوم از نوع چشم­انداز است، يعني اهدافي را تعيين كرده كه جامعه بايد به آن سمت حركت كند.

*وقتي ما به چشم‌­انداز برسيم، اين اهداف كوچك و متعارف هم تأمين خواهد شد؟

بله، اما نكته­اش اين است كه منابعي كه در چشم­انداز است با منابعي كه در روش اول است، لزوماً يكي نيست. در شكل دوم، شما پس از بررسي به اين نتيجه مي‌رسيد كه كشور بايد در منطقه اول باشد و براي اين كار خيلي بايد سرمايه­گذاري كنيد. در حالي كه درآمد ماليات و نفتي كافي هم نداريد. پس چگونه سرمايه­گذاري­ها زياد شود؟ سؤالات جديد اصل چهل و چهار همين جا به وجود مي­آيد. يعني قبلاً ما فقط امكانات دولت را به كار مي­گرفتيم، حالا بايد از امكانات بخش خصوصي هم استفاده كنيم تا مثلاً به‌طور متوسط به رشد بالاي هشت درصد برسيم. اين معنايش اين نيست كه امكانات دولت را ناديده بگيريم. بخش خصوصي و تعاوني با پول و امكانات زياد به‌عنوان بازي‌گر جديد وارد اقتصاد مي‌شوند.

*توجه به هدف‌گذاري، توجه به ثبات و مسير پايدار نيست؟ يعني فرق­ هدف در برنامه‌ي دوم با برنامه‌ي اول اين است كه بحث توسعه‌ي پايدار در دومي مطرح است؟

توسعه‌ي پايدار يك بحث ديگر است. توسعه‌ي پايدار بيش‌تر به منابع مورد استفاده‌ي كشورها توجه مي‌كند؛ منابعي كه تمام‌شدني نباشد. رشد و توسعه‌ي كشورهايي با اقتصاد تك‌محصولي ممكن است متوقف شود. منظور از پايداري اين است كه سعي كني چيزي را كه ميوه‌ات مي­دهد و كمكت مي­كند، پايدار بماند. مهم­ترينش محيط زيست است.
در برنامه­ريزي نوع اول به همان امكانات موجود بسنده مي­كنيد، اما در نوع دوم هدف‌­گذاري مي‌كنيد. البته از سويي، اين هدف بايد متناسب با امكانات باشد و از سوي ديگر، نبايد خيلي آسان باشد كه در اين صورت، ديگر چشم‌انداز نيست. هدف بايد به گونه‌اي باشد كه كشور را به جنب‌و‌جوش و تحرك بيندازد، همه براي رسيدن به آن تلاش كنند و پس از رسيدن به آن، احساس خرسندي و رضايت داشته باشند.
شايد اولين نتيجه اين باشد كه امكانات كافي نيست. بنابراين يك كارِ دو مرحله­اي است. در مرحله‌ي اول بايد تداركات كافي و متناسب شود و در مرحله‌ي دوم بايد براي تداركات برنامه­ريزي مناسب شود. كاري كه در ابلاغيه‌ي رهبر معظم انقلاب است، از اين جنس است. اهداف ابلاغ‌شده در سند خيلي متنوع و دست بالا است.

*حوزه هايش هم فرق مي كند؟

بله. مثلاً هدف اول اين است كه ما بايد كشور اول منطقه باشيم. اين يك هدف ايستا نيست، بلكه پويا است. چرا؟ براي اين‌كه همه‌ي كشورهاي منطقه در حال پيشرفت هستند و آن‌ها هم از وضعيت فعلي به وضعيت بهتري خواهند رسيد. ما بايد تلاشمان طوري باشد كه هم نگاه كنيم آن‌ها به كجا رسيد‌ه‌اند، هم هر چه‌قدر كه آن‌ها پيشرفت كرده‌اند، يك قدم جلوتر از آن‌ها باشيم. بنابراين يك برنامه­ريزي است كه هم به خودمان توجه دارد، هم به محيط پيرامون.
از سوي ديگر، نمي‌خواهيم مثل بعضي از كشورها باشيم كه پيشرفت مي­كنند، ولي مملكت را به خارجي‌ها ‌كنترات داده باشند. هويت انقلابي اسلامي و استقلالمان را بايد حفظ كنيم؛ نه به اين معنا كه با دنيا بيگانه باشيم و درهاي مملكت را ببنديم. بايد با دنيا تعامل مؤثر داشته باشيم، ولي هويت خودمان را حفظ كنيم؛ از نظر اسلامي و انقلابي. در ابتدا يك هدف كلي اوليه است، ولي بعد توضيح مي‌دهد كه مثلاً بيست سال ديگر ما بايد به كجا رسيده باشيم.
ما بايد توسعه‌يافته شويم، يعني كشوري در حال توسعه نباشيم. ارزش­هاي اسلامي، ملي و انقلابي را حفظ كنيم. مردم‌سالاري در جامعه‌ي ما نهادينه شده باشد. عدالت اجتماعي محقق شده باشد. آزادي­هاي مشروع وجود داشته باشد. كرامت و حقوق بشر ديده شود. چشم‌انداز براي ما ترسيم مي­كند كه بايد به همه‌ي اين اهداف­ برسيم. از نظر قدرت دفاعي و امنيت ملي هم بحث مي­كند و مي­گويد كه بيست‌ سال ديگر ايران بايد از همه‌ي ابعاد امن باشد. بايد سامانه‌ي دفاعي كافي داشته باشد. قدرت بازدارندگي داشته باشد و مستقل باشد. يعني قدرتش به قدرت خارجي اتكا نداشته باشد، مثل بعضي كشورها كه عضو ناتو مي­شوند، به اين اميد كه قدرت دفاعيشان را بالا ببرند، اما اسقلالشان مخدوش مي‌شود. قدرت حكومت هم بايد نشأت گرفته از مردم باشد. بين مردم و حكومت پيوستگي باشد.
از بُعد اقتصادي ماجرا را بازتر مي­كند و مي­گويد كه مردم، يعني كل جامعه بايد كه در افق چشم­انداز برخوردار باشند از؛ سلامت، رفاه، امنيت، امنيت غذايي، تأمين اجتماعي، توزيع مناسب درآمد و فرصت‌هاي برابري كه در جامعه در اختيار قرار مي­گيرد. فقر بايد در جامعه ريشه­كن شده باشد و فساد و تبعيض وجود نداشته باشد. در عين حال، مي­گويد محيط زيست هم بايد دل‌پذير باشد. نكته‌ي توسعه‌ي پايدار شما اين‌جا است. مثلاً به‌خاطر توسعه‌ي گيلان و مازندران تمام جنگل­ها را از بين ببريم يا زير بستر دريا را خراب كنيم تا بيش‌تر از آن چيزي كه نياز داريم نفت دربياوريم. باز هم بسنده نمي­كند و شرح مي­دهد كه افراد جامعه بعد از بيست سال چه جور آدم­هايي هستند؟ آدم­ها بايد مسئوليت‌پذير باشند. مؤمن و ايثارگر باشند. وجدان كاري داشته باشند و رضايتمند باشند، يعني هرچه‌قدر كه به دست مي­آورند، احساس نارضايتي نكنند. روحيه‌ي تعاون و سازگاري اجتماعي داشته باشند. متعهد به انقلاب و نظام اسلامي باشند و دلشان براي شكوفايي ايران بتپد و به ايراني بودن خودشان مفتخر باشند. اين‌ها ويژگي­هاي مردم ما در بيست سال آينده را را ترسيم مي­كند.

*اين‌ها بهترين حالات ممكن براي آينده‌ي جامعه‌ي ما هست اما اگر با اين سختي‌ها به اهدافمان نرسيديم، چه؟

پس از تعيين اهداف، از خودمان مي‌پرسيم براي رسيدن به آن‌ها چه كنيم؟ اين تازه اول كار است. رهبر معظم انقلاب فرمودند كه ما مي­خواهيم از اين‌جايي كه هستيم – نقطه‌ي الف- برسيم به نقطه‌ي آخر. در اين‌جا برنامه­ريزها هستند كه بايد تكنيك­ها و روش­هايي را ارائه دهند كه ما را به اهدافمان برسانند تا به شعار تبديل نشوند. اين كار هم برنامه مي­خواهد. قاعدتاً بايد طي بيست سال چهار برنامه‌ي پنج‌ساله پياده شود. هر كدام از اين‌ها مي­تواند تكه­هايي از پازل اهداف­ را تأمين كند. هر پنج سال يكي از اين اهداف‌ تأمين شود، سپس به سمت هدف بعدي برويم. اين‌ها شايد تقدم و تأخر داشته باشند. بايد اين‌ها را شناسايي كنيم. همان طور كه توضيح دادم، اين برنامه فقط اقتصادي نيست، دفاعي و اجتماعي هم است؛ يعني به توزيع ثروت و عدالت هم توجه دارد. فرهنگي و محيط زيستي هم هست.

* آيا براي اين موارد مي‌‌توان برنامه‌ي پنج‌ساله در نظر گرفت؟ واقعاً از نظر شما يك كار علمي انجام شده؟

هر كدام از اين اهداف متنوع برنامه‌ي اجرايي خاص خودش را مي­خواهد، وگرنه شايد به شعار تبديل شود. اگر اين برنامه­ها و اهداف جدي هستند، بايد برنامه‌ي رسيدن به آن‌ها هم بايد جدي باشد. ممكن است به اين نتيجه برسيم كه براي رسيدن به اين اهداف متنوع، برنامه‌ي ماليمان كافي نيست. بنابراين داشتن برنامه‌ي تأمين مالي اين كار خيلي اهميت دارد. اصل چهل و چهار اهميتش اين‌جا معلوم مي­شود. خيلي از اهدافي را كه گفتيم، فقط بخش خصوصي مي­تواند رسالت تأمين رسيدن به هدف را تضمين كند. به‌كارگيري بخش خصوصي بايد با اين ديد باشد. بخش مهمي از رشد اقتصادي كشور را مي‌توان به بخش خصوصي سپرد. حتا توزيع ثروت را مي‌توان طوري برنامه­ريزي كرد كه به يك عدالت بهتر رسيد. الآن نسبت درآمد ثروتمند­ها به درآمد فقيرها در ژاپن حدود چهار و نيم برابر است، ولي در آمريكا بالاي پانزده برابر است. هر دو يك نظام دارند، اما اين نشان مي­دهد كه در ژاپن توجه بيش‌تري به توزيع ثروت شده؛ مكانيزم­هايي به كار برده‌اند كه توزيع را بهتر مي‌كند.
براي رسيدن به هدف چشم­انداز شايد لازم باشد بعضي از برنامه­هاي كم‌اهميت را كنار بگذاريم. برنامه‌ي توانمندسازي بخش خصوصي كه همان رعايت اصل چهل و چهار است، در اين موضوع خيلي اهميت دارد. اين‌كه دولت از بنگاه­داري و شركت­داري، فعاليت­هايش را به برنامه­ريزي و مديريت و نظارت تبديل كند، خودش برنامه مي­خواهد. در جاهايي كه قدرت دولتي دارند، در حال حاضر مقاومت مي­كنند و دلشان نمي­خواهد كه امكاناتشان را از دست بدهند. احساس مي‌كنند اگر بخش خصوصي اين امكانات را بگيرد، ديگر كاره­اي نيستند. تبديل نقش دولت از وضع قبلي به وضع جديد يا توانمند كردن بخش خصوصي از وضع فعلي- كه نقش چنداني در اقتصاد ندارد- به مشاركت در كارهاي مهم اقتصادي و تحويل گرفتن مسئوليت­هاي مهم، برنامه مي­خواهد. اين برنامه­ها بايد طوري باشد كه در اين بيست سال و طي اين چهار برنامه­اي كه تصويب مي­شود، در نهايت، ما به اين وضعيت برسيم. در عين حال، برنامه­مان بايد پويا باشد. نگاهي هم به كشورهاي ديگر داشته باشيم. مثلاً اگر پيشرفتشان از ما بيش‌تر است، ما بايد كاري بكنيم كه امكاناتمان براي پيشرفت و جلو زدن از آن‌ها تأمين شود. اين كار ما را وارد حوزه­اي مي­كند كه ديگر فقط به آن چيزي كه داريم نبايد توجه كنيم. اگر چيزي كم داريم، بايد كاستي­ها را تأمين كنيم.
فرض كنيد كه مي‌خواهيم سرمايه‌گذاري را افزايش دهيم. به منابع مالي بيش‌تري نياز داريم. چگونه مي‌شود منابع مالي بيش‌تري تأمين كرد؟ سؤال خيلي مهمي است. چگونه مي­شود پس­اندازهاي مردم را بيش‌تر كرد تا بانك­ها بتوانند وام و تسهيلات بيش‌تري بدهند؟ هر كدام از اين‌ها وارد حوزه­هاي تخصصي مي­شود. نتيجه­اي كه در اين روش مي­گيريم با شيوه‌ي اول فرق مي­كند. آن جا هر نتيجه­اي گرفتيم، چون وضعيتمان اندكي از وضع قبلي بهتر است، كسي نمي­گويد كه كار بدي كرديم، ولي اين‌جا چند آزمون اوليه براي خودمان گذاشته‌ايم. اوليش اين است كه در مقايسه با ساير كشورها، به آن وضعيتي كه مي­خواهيم برسيم، كار خيلي سخت و پيچيده است. در عين حال، اين روحيه را بايد به جامعه تزريق كرد كه آن‌ها هم براي رسيدن به اين اهداف بزرگ خودشان را آماده كنند. بايد مردم را در كارها شريك كرد. دولت بايد از حالت خودمحوري كه در گذشته در خيلي از كارها داشته، بيرون بيايد. بايد كارهاي بسياري انجام شود تا به اين هدف برسيم.

*در چشم­انداز، بحث مردم‌سالاري ديني و فرهنگ و هويت ايراني اسلامي را داريم كه مفاهيم بومي هستند. اما توسعه‌يافتگي در چشم‌انداز به چه معناست؟ توسعه را در چشم­انداز همين چيزي معني كرده‌ايم كه رايج است؟ با همان شاخص­ها و معيارها و با همان آفات و منافعي كه دارد؟ يا مدلي از توسعه با مقتضيات خودمان تعريف كرده‌ايم و مي‌خواهيم بر اساس آن جلو برويم؟

سند اوليه وارد جزئيات نشده، ولي اين به كارهاي بعدي برمي­گردد كه در برنامه‌ي پنج ساله بايد انجام شود. يكيش اين است كه مفهوم توسعه‌يافتگي يعني چه؟ اول شدن روي چه شاخص­هايي صورت بگيرد؟ فقط رشد اقتصادي مهم است يا توزيع آن هم مهم است؟ الآن در دنيا مدل­هايي هست كه به اين سؤالات پاسخ مي­گويد. مي­توانيم يكي از آن مدل­ها را قبول كنيم. هم‌چنين مي­توانيم براي خودمان يك مدل داشته باشيم، مثل مدل توسعه‌ي انساني كه اتفاقاً براي كشورهاي جهان سوم مثل هند و پاكستان است و اين‌ها در طراحي آن دخيل بودند. در آن مدل، كشور توسعه‌يافته به كشوري نمي­گويد كه فقط توليدش يا درآمدش بالا رفته باشد. مي‌گويد بايد اين‌ها از توسعه‌ي انساني هم برخوردار باشند، يعني مردم آموزش‌ديده باشند و مهارت كسب كرده باشند. بنابراين هر چه‌قدر كه باسواد در كشوري بيش‌تر شود، اين را از مظاهر توسعه‌يافتگي مي­دانند. يا مثلاً مي­گويد كشوري توسعه‌يافته است كه در آن جا وضعيت بهداشت بهتر شده باشد. چگونه مي‌توان فهميد كه بهداشت و وضعيت زندگي بهتر است؟ اين‌كه متوسط عمر آدم­ها بيش‌تر شده باشد. وقتي تغذيه و بهداشت خوب باشد، متوسط عمر آدم­ها بالا مي­رود. بنابراين سه شاخص را در نظر مي­گيرد؛ توليد، وضعيت اميد به زندگي و وضعيت آموزش كه مي­گويد آموزش يك ثروت است. پول و توليد هم امكاني است كه در كشور هست. اين سه‌تا را با هم تركيب مي­كند، وزن مساوي هم مي­دهد. شايد ما وقتي مدلي را طراحي كرديم، وقتي مي­خواهيم محاسبه كنيم كه اول هستيم يا نه، مي­توانيم وضعيت كشورهاي ديگر را محاسبه كنيم و بگوييم آن‌ها در شاخص ما چه جايگاهي دارند. قاعدتاً اگر اين شاخص بين­المللي نباشد، تعريف اول بودنمان دچار خدشه مي­شود. ما با يك متر اندازه مي­گيريم، آن‌ها هم با يك متر ديگر. نمي­توان گفت واقعاً با همه‌ي معيارهاي مقبول اول هستيم، مگر اين‌كه معيارمان چيزي باشد كه بقيه‌ي كشورها هم آن را قبول داشته باشند. در شاخص‌سازي درباره‌ي اين‌كه ما چرا توسعه‌يافته هستيم و چرا اول هستيم، بايد اين را تعريفش مي­كرديم.

*طبق سند چشم­انداز ديگران هم بايد اول شدن ما را بپذيرند؟

قطعاً. اگر شاخص­هاي بين­المللي وجود داشته باشد كه مورد قبول ما هم باشد، اين كار ما را آسان­تر مي­كند.

*اين چهار پنج مدلي كه گفتيد، مورد تأييد است؟

الآن در سازمان ملل اين شاخص توسعه‌ي انساني را رعايت و دنبال مي­كنند. هر سال هم آمار كشورها را مي­دهند. ما هم مي­توانيم براي خودمان شاخص ديگري داشته باشيم. مثلاً شاخص توزيع ثروت را به سه شاخص ديگر اضافه كنيم، چون براي خودمان مهم است، ولي در آماري كه به آن‌ها مي­دهيم، بر همان سه شاخص اول تكيه كنيم. در هر صورت اين را بايد تعريف كنيم كه تا بعد بشود مقايسه كنيم و ببينيم عقب مي­رويم يا جلو؟

*شما در يكي از مصاحبه‌هايتان اشاره كرده‌ايد كه رهبر معظم انقلاب در سال هفتاد و شش چيزهايي ­گفتند- مثل خصوصي‌سازي يا بحث‌هاي ديگري كه آن موقع در اصل چهل و چهار جدي نبود- كه براي ما و خيلي‌ها مثل ما جزو خطوط قرمز بود. اين دغدغه از چه زماني شروع مي­شود؟

سياست­هاي كلي اصل چهل و چهار ملاحظاتي دارد كه تغيير نگرشي نسبت به اصل چهل و چهار را باعث مي‌شود.

* دليل غفلت و عدم اهتمام به اين موضوعات تا پيش از سال هفتاد و شش چه بود، تا اين‌كه اصل 44 را رهبري ابلاغ كردند؟

توضيحاتش مفصل است، ولي خيلي از كارشناس‌ها در اين جهت كار مي­كردند. اعضاي مجمع و صاحب‌نظرها داشتند كار مي­كردند.

* از كي دغدغه شد؟

از همان موقعي كه آقا ابلاغ كردند.

*يعني آغاز دهه­ي هشتاد؟

نه. همان سال هفتاد و شش با اين عنوان كه راجع به اين سياست كلي كار بكنيد. اين عناوين آن موقع هنوز طراحي نشده بود.

* پيش از اين، سياست­هاي كلي نظام در چند بخش مثل اقتصاد و انرژي به‌صورت پراكنده آماده بود؟

بله. رهبر انقلاب آن موقع ده­ها مورد را ابلاغ كردند و به مجمع گفتند راجع به اين موضوعات كار كنيد و پيشنهاد بياوريد. يكيش همان اصل چهل و چهار بود كه مي‌خواست در تعيين قلمرو دولت و بخش خصوصي فعاليت كند.

* اين نشأت گرفته از ابلاغ رهبر انقلاب به مجمع بود؟ چرا پيش از اين مورد توجه قرار نگرفته بود؟

اصل چهل و چهار در ابتدا مي­گويد كه اقتصاد ايران سه پايه دارد؛ بخش دولتي، خصوصي و تعاوني. صدر اصل مي­گويد راه‌آهن، سد، آب‌رساني، مخابرات و صنايع مادر و بزرگ دست دولت است. بعد مي­گويد كه بخش تعاون هم بايد اين كارها را كند. در انتها مي­گويد هر چه ماند، يعني هر چه را دولت و تعاون كنار گذاشتند، مال بخش خصوصي است. منتها در ذيل اصل چهل و چهار مي­گويد كه اين تقسيم­بندي و تقسيم كاري كه كرديم، تا جايي مورد احترام قانون است كه موجب زيان جامعه نشود. يعني اگر كارهايي كه به دولت سپرديم، براي جامعه زيان‌بار است، مي­توانيم در اين تقسيم كار تجديدنظر كنيم. چون نبايد مانع توسعه‌ي كشور شود و با ساير اصول قانون اساسي و با اصول اسلامي در تضاد باشد.
يك بار سفير عربستان از من پرسيد شما در قانون اساسي - در اصل چهل و چهار- گفته‌ايد كه مثلاً تجارت خارجي را بايد دولت انجام دهد. ريشه‌ي اسلامي اين چيست؟ آيا شما قبول نداريد كه حضرت محمد(ص) تاجر بود؟ قبول نداريد ايشان بين مناطق مختلف تجارت مي­كرد؟ گفته‌ايد كشتي‌راني دست دولت باشد. ريشه‌ي اسلاميش را به من بگو؟ مي­خواهم بگويم براي خيلي­ها اين سؤال مطرح بود. در جامعه‌مان هم سؤال بود كه چرا ما آن موقع اين را در كار دولت گذاشتيم؟ ولي توجه به اين نبود كه ذيل همان اصل، مكانيزمي هست كه مي­تواند شناورش كند. همين كه گفته اگر ديديد كه ضد اسلام شد، ديديد كه مانع توسعه شد و به جامعه زيان وارد مي­كند، مي­توانيد تجديدنظر كنيد. شايد در آينده اصل چهل و چهار را به‌صورت جديد پياده كرديم و كار برعكس شد، يعني بخش خصوصي همه‌ جا را گرفت و دولت به اقتصاد كاري نداشت. بنابراين به استناد ذيل اصل چهل و چهار، رهبر معظم انقلاب به مجمع مأموريت دادند كه براي حدود و قلمرو فعاليت دولت در اقتصاد پيشنهاد بياورند.
يكي از قسمت­هاي اين گزارش كه خيلي جنجالي بود و مي‌توانست سؤال‌انگيز باشد، اين بود كه واقعاً اقتصاد دولتي به كشور ضرر مي­زند يا نه؟ كارشناس­ها مي­گفتند واقعاً با اقتصاد دولتي كه ما داريم اگر به همين شكل ادامه بدهيم، به جايي نمي­رسيم. ولي خيلي‌ها هم بودند كه طرفدار اقتصاد دولتي بودند. همان موقعي كه تازه بحث شروع شده بود، مي­گفتند كه اين طور نيست كه مالكيت اين‌ همه در اقتصاد تأثير داشته باشد. مي­توانيم ضمن حفظ مالكيت دولت، كارآيي و بهره­وري شركت­هايي كه دست دولت هست را بالا ببريم. در مقطعي تكليف كشور اصلاً روشن نبود. خيلي­ها مي­گفتند ضرورتي ندارد اين كارها را به بخش خصوصي يا غيردولتي بدهيم، ولي مخصوصاً بعد از جنگ هر چه جلوتر مي­رفتيم، مي­ديديم كه اقتصاد دولتي يك مشكل و معزل است.
از سال هزار و سيصد و شصت و چهار- زمان حضرت امام- همين سؤال را ما داشتيم. بحث بين صاحب‌نظرها زياد بود. يك عده­اي بودند كه مي­گفتند بايد همه‌ي اين كارها را به دولت بدهيم تا كنترل كند. گاهي بحث­ها خيلي تند و شديد مي‌شد. كساني مثل آيت الله مهدوي كني هم به ميدان بحث مي­آمدند، فقط بحث اقتصاددان‌ها نبود. در زمان دولت آقاي ميرحسين موسوي دسته‌جمعي نزد حضرت امام رفتند و همين سؤال را مطرح كردند. گفتند شما راهنمايي كنيد كه دولت و بخش خصوصي در اقتصاد چه نقشي دارند؟ امام رهنمودي دادند كه خيلي مهم بود و الآن براي ما و سياست­هاي كلي اصل چهل و چهار چراغ راهنما است. امام خيلي ساده گفتند كه اگر مي­بينيد كاري را هم دولت مي­تواند انجام دهد و هم مردم- يعني بخش خصوصي يا تعاوني- بنا را بگذاريد كه كار را به دست مردم بسپاريد. اولويت با مردم است، اما اگر مردم كاري را نمي­توانند انجام دهند، در اين‌جا دولت بايد وارد كار شود.
امام يك اصل را تعيين كردند. البته توانايي مردم هم ثابت نيست و مي‌توان اين توانايي را بالا برد. امروز شايد بخش خصوصي ما قادر نباشد يك كارخانه­ي بزرگ را اداره كند، ولي شايد ده سال ديگر بتواند اين كار را كند. مطابق زمان كه جلو مي­رويم، رسالت­ها و تقسيم كار بين دولت و مردم مي­تواند متفاوت باشد. چون آن ماجرا در دوره‌ي جنگ هم بود و مسائل اقتصادي در اولويت نبود، آن قضيه ماند، ولي با پايان جنگ آن مسئله اهميت پيدا كرد. به عنوان سؤال بود بعد به يك مأموريت از طرف رهبري به مجمع تشخيص مصلحت نظام تبديل شد تا دنبال تدوين سياست­هاي كلي باشد.
از وقتي رهبر انقلاب به عنوان يك مأموريت براي تدوين سياست­هاي كلي، اين كار را به مجمع پيشنهاد دادند تا وقتي ابلاغ شد، چندين بار در اين فاصله پيشنهادها رفت و برگشت. مثلاً مجمع پيشنهادي اجمالي داد كه سازوكارهايي را اتخاذ كند تا كارها را به بخش خصوصي بدهد؛ البته خيلي وارد جزئيات نشده بودند. آقا آن را به مجمع برگردانده بودند و گفتند اين‌هايي كه گفتيد، خيلي كلي است، بايد وارد جزئيات شويد. مجمع كار كرد و دوباره پيشنهاد ارائه داد. بعد ايشان طي يك نامه به مجمع گفتند كه مستندات اين‌هايي كه گفتيد را بفرستيد. مثلاً بگوييد كه چرا كارآيي بخش دولتي پايين است؟ و در نهايت، آن سياست­ها توسط ايشان ابلاغ و نهايي شد. كلياتش هم اين است كه جايگاه بخش خصوصي بعد از اين سياست­ها بايد خيلي ارتقا پيدا كند و همان طور كه حضرت امام اشاره كردند، اگر كار را مي­شود به بخش خصوصي داد، بايد اين كار را كنيم تا دولت خودش را رقيب مردم احساس نكند و دنبال كارهايي باشد كه مردم نمي‌توانند يا نمي‌خواهند انجام دهند.

*سند چشم‌انداز چه ارتباطي با اصل 44 دارد؟ بالأخره رهبري وظايفي را براي مجمع مشخص كرده بودند. آيا سند از دل اصل 44 درآمده است؟

حتماً به‌ هم ربط پيدا مي­كنند، ولي استنباط من اين است كه سياست­هاي چشم­انداز شأن مستقلي دارند. يكي از مشكلاتي كه ما قبل از چشم­انداز داشتيم، اين بود كه دوره‌ي فعاليت دولت و مجلس با برنامه‌هاي پنج‌ساله تطبيق نداشت. فرض كنيد همين الآن دولت برنامه‌ي پنجم را تهيه مي­كند، اما سال بعد انتخابات مي­شود. شايد همين دولت دوباره سر كار بيايد، شايد هم نيايد. يك دولت حداكثر مي­تواند هشت سال در قدرت باشد، ولي هر پنج سال يك‌ بار بايد يك برنامه ارائه و اجرا شود. بنابراين برنامه­‌ي اين دولت را گاهي بايد دولت بعدي اجرا كند. دولت بعدي هم مي­گويد من كه در تهيه‌ي آن نقشي نداشته‌ام، نظر من شايد اين نباشد. اين مسئله هميشه مطرح بود. اين برنامه­ها با هم تطبيق نداشت. دوره‌ي مجلس هم چهارساله بود و با دوره‌ي دولت نمي­خواند. مجلس هشتم بايد برنامه­اي را تصويب كند كه ممكن است مجلس بعد آن را نپذيرد و تغييرش دهد. براي اين‌كه اين نوع ناهماهنگي­ها از بين برود، لازم بود يك سند بالادستي به وجود بيايد كه با تغييرات دولت و مجلس و تغيير در برنامه­هاي پنج‌ساله، هم‌چنان بر اين‌ها حاكم باشد. بنابراين داشتن يك چشم­انداز يا برنامه‌ي بيست‌ساله كمك مي­كند كه چهار برنامه­اي كه تهيه مي­شود، همه طبق آن باشد و زاويه‌ي انحراف نداشته باشد. آن مشكلات تا اندازه‌اي به اين‌ صورت حل شد.

* به عدالت اجتماعي چگونه بايد دست يافت؟ براي كساني كه توان سرمايه‌گذاري ندارند، فرصت‌ها چگونه فراهم خواهد ‌شد؟ براي تحقق اصل چهل و چهار قاعدتاً يك عده مشخص و با ظرفيت نهادي و فكري خاص مي­توانند وارد كار شوند. چه‌طور به عدالت اجتماعي عمومي مي‌توانيم برسيم؟

اين‌ها تكنيك­‌هاي برنامه‌­ريزي و اقتصاد است.
*يعني اين‌ها لحاظ شده؟

اولاً، تعريف بخش غيردولتي- تعاوني و خصوصي- در اصل چهل و چهار آمده است. مثالي كه در مورد ژاپن زدم، نشان مي­دهد حتا آن جا كه همه چيز خصوصي است، وضعيت توزيع ثروت خيلي بهتر است. حالا آن‌ها چه‌طور به اين‌جا رسيده‌اند، جاي بحث دارد.

*بخش تعاون هم مي­تواند در اين زمينه كمك كند؟

بله. به همين دليل بخش تعاون هم در سياست­هاي كلي اصل 44 لحاظ شده است. اشاره­اي كه به ظهور و بروز بخش تعاون مي­شود، اين است كه تعاون مي‌تواند در توزيع نقش داشته باشد. يكي از كارهايي كه در سياست­هاي كلي اصل چهل و چهار شده، اين است كه تعريف تعاون را قدري متنوع كرده. در گذشته چيزي كه گفته مي­شد، تعريف بين­المللي تعاون بود. كساني در يك مجموعه كار مي­كنند كه عضو و سهام­دار هستند. ولي در اصل 44 گفته شده كه شركت­هاي سهامي عام هم با ويژگي‌هايي مي­توانند بخش تعاوني باشند. فرض كنيد كه شركت سهامي عامي باشد كه هيچ كسي از سهام‌دارانش بيش از يك درصد سهم نداشته باشد؛ اين ‌هم جزو بخش تعاون هست. الان شركت تعاوني شركتي است كه هفت عضو داشته باشد، يعني كم‌تر از پانزده درصد سهم براي آن‌ها است. اگر شركت بزرگي مثل ايران خودرو باشد كه كسي بيش از يك درصد سهم ندارد، يعني ايران خودرو براي جمعيتي بزرگ خواهد بود. توسعه‌ي شركت­هاي سهامي عام يكي از تكنيك­هايي است كه گفتم. شركت­هاي تعاوني به‌عنوان مكانيزم توزيع ثروت پيش­بيني شده‌اند. چيزهاي ديگري هم هست كه جزو ريزه­كاري­ها است. بايد در اين جهت­ هم حركت شود. بايد برنامه­هاي متنوع بسياري پياده شود تا هم به اهداف چشم­انداز برسيم و هم به اصل چهل و چهار.

*در اولين سال ابلاغ اصل چهل و چهار، رهبر انقلاب جلسه­اي با مسئولين نظام برگزار كردند كه شما هم در آن جلسه حضور داشتيد. بعد از بسم‌الله رهبر انقلاب شروع مي­كنند به مؤاخذه كه من شما را جمع كردم تا در اين زمينه پاسخ دهيد. تحليل شما نسبت به آن جلسه و سخنان رهبر انقلاب چيست؟ چرا در آن جلسه سران نظام نبودند؟ آقاي احمدي‌نژاد نبود، دكتر حداد عادل نبود، آقاي هاشمي شاهرودي نبود. فقط برخي مسئولان اجرايي كار بودند.
آن جلسه در پي جلسه­اي بود كه سران سه قوه در حضور آقا داشتند. در آن جلسه‌ي اوليه به اين نتيجه رسيدند كه هم لازم است يك مقدار آقا براي مسئولين رده پايين­تر هم صحبت كنند؛ كساني كه دست­اندركار اقتصاد كشور هستند و هم اوضاع و احوال را از چشم آن‌ها ببينند. رهبر معظم انقلاب دو نكته‌ي كليدي در آن جلسه گفتند كه شما هر كاري كه مي­كنيد يا هر كسي كه مي­خواهد پاسخي دهد، بايد به دو وجه نگاه كند؛ يكي به توليد ثروت، يكي به توزيع ثروت. فقط به يكي از اين‌ها نبايد نگاه كرد. اگر نگاه ما به شاخص دوم باشد، شايد به توليد كشور اضافه نشود يا توليد بيش‌تر منتهي شود به توزيع فقر. اگر نگاهمان به شاخص اول باشد، شايد فقط توليد كنيم و بعضي‌ها ثروتمند شوند، اما اكثر جامعه فقير باشند كه آن ‌هم به درد نمي‌خورد. تأكيد ايشان آن بود كه هر دو بايد با هم جلو برود. پاسخ بعضي از نكات مبهم، اما كليدي مثل همين توليد ثروت مشروع، خودش ارزش است و اين‌كه بايد بخش خصوصي به جايگاه‌هاي بالاتر در اقتصاد ما برسد، در آن جلسه روشن شد.
انتهاي پيام/
 جمعه 24 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن