تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه بنده اى بخواهد چيزى بخواند و يا كارى انجام دهد و بسم اللّه  الرحمن الرحيم بگويد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804778542




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطرات احمد مسجد جامعي از توجه مقام معظم رهبري به كتاب


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: خاطرات احمد مسجد جامعي از توجه مقام معظم رهبري به كتاب
دفتر پژوهش و بررسي هاي خبري:احمد مسجد جامعي،وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي و عضو شوراي اسلامي شهر تهران خاطرات خود را از همراهي مقام معظم رهبري در بازديد از نمايشگاه كتاب منتشركرد كه در اينجا متن كامل آن ارائه مي گردد:


يك‌روز بعد از ظهر، يكي از مسؤولان دفتر رهبري زنگ زد و دعوت كرد تا فردا صبح، اول وقت اداري در دفتر رهبري حاضر شوم.
آن روزها فيلم مارمولك بر روي پرده سينماها بود. فيلم واكنش‌هاي گوناگوني را برانگيخته بود و شخصيت‌هاي مختلف، ديدگاه‌هاي متفاوتي درباره‌ي محتواي آن داشتند؛ در مقابل ما هم از مجوزي كه داده شده بود، دفاع مي‌كرديم. فكر كردم حتماً آقا درباره‌ي اين فيلم توضيحي مي‌خواهند. با اين فرض عازم دفتر رهبري شدم.
در ذهنم پرسش‌هاي احتمالي را مرور مي‌كردم و براي آن‌ها پاسخ مي‌يافتم، اما وقتي رسيدم، ديدم شرايط به‌نحو ديگري است و ايشان براي بازديد از نمايشگاه بين‌المللي كتاب عازم محل برگزاري آن هستند. بدون آن كه قبلاً اطلاعي داده شود، به راه افتاديم. خيابان‌هاي مسير نسبتاً خلوت بود؛ با خودم فكر مي‌كردم چقدر خوب شد، ساعت كار نمايشگاه تغيير كرده است. دقايقي به ساعت10- كه ساعت آغاز نمايشگاه بود- مانده بود كه به نمايشگاه رسيديم و از در مياني وارد سالن 8 و 9 شديم. هنوز بعضي از غرفه‌ها در حال پهن كردن بساط بودند. غرفه‌داراني كه از راه مي‌رسيدند گله مي‌كردند كه چرا از پيش اعلام نشده تا آماده شوند و متعجب بودند. من هم قبل از آن‌كه به نمايشگاه برسيم نگران بودم كه آمادگي چنين بازديدي را نداشته باشيم، اما همه‌چيز به خير و خوشي پيش رفت. ياد روزي افتادم كه آقا نمايشگاه كتاب را باشگاه فرهنگي خواندند.

***
نمايشگاه كتاب تهران پاييز 1366 با مصوبه‌ي هيأت دولت در دوره‌ي رياست‌جمهوري آيت‌الله خامنه‌اي و نخست‌وزيري مهندس موسوي آغاز به‌كار كرد و در اولين دوره‌ي برگزاري، مجموعه‌اي از كتاب‌هاي گوناگون به نمايش گذاشته شد؛ پس از آن با يك‌سال و نيم تأخير در ارديبهشت ماه هر سال اين نمايشگاه به‌طور منظم تاكنون برگزار شده است.يكي از جالب‌ترين و به يادماندني‌ترين خاطرات نمايشگاه حضور كشورهاي آسياي مركزي در آن بود.اتحاد جماهير شوروي تازه از هم پاشيده بود و كشورهاي اين اتحاديه در راه استقلال گام نهاده بودند. ما هم در نمايشگاه جايي را به كشورهاي آذربايجان، تاجيكستان، تركمنستان، قزاقستان و قرقيزستان اختصاص داده بوديم با نام "ياد يار مهربان" كه از شعر معروف رودكي برگرفته شده بود. به همين مناسبت يكي از طراحان خوش ذوق نيز پوستري با همان عنوان، در نهايت زيبائي و هنرمندي تهيه كرده بود كه لطف و جذابيت خاصي به نمايشگاه بخشيده بود و مورد توجه همگان، به‌ويژه ميهمانان قرار گرفت. يادم مي‌آيد شخصي در نامه‌اي مرا خطاب قرار داده بود و ضمن تمجيد از اين اثر هنرمندانه نوشته بود كه تاكنون اين‌گونه آثار گذشته‌نگر، بوي مرگ و كهنگي مي‌داد، ولي اين پوستر نشان از سرزندگي، نوآوري و اميد به آينده مي‌دهد.
*******
به هر حال براي حضور در اين بخش از همه آن كشورها دعوت كرديم. وزراي برخي از آن‌ها هم ميهمان نمايشگاه بودند.
آيت الله خامنه‌اي به‌ويژه در غرفه‌هاي تاجيكستان و آذربايجان بيشتر وقت گذاشتند. بحث‌هاي پراكنده‌اي درباره‌ي زبان و ادب فارسي و پيوندهاي مشترك فرهنگي درگرفت. در همين ديدار بود كه يكي از مقامات رسمي ‌تاجيكستان گفت: "ما اينك به ايران آمده‌ايم تا درخت دوستي بنشانيم كه تا كام دل به بار آورد!" ايشان با تبسمي ‌و تأملي به تحسين وي پرداختند و گفتند: "هرگاه كه شما برادران تاجيك را مي‌بينيم، دلمان باز مي‌شود." كلام عجيبي بود؛ اين جمله تاجيك‌ها را كاملاً تحت تاثير قرار داد. صحبت به حوزه‌‌ي مكتوب كشيده شد و يكي از تاجيك‌ها گفت كه خط "مرقع" از ايران به تاجيكستان آمده است. آيت الله خامنه‌اي گفتند: "زبان شما پارسي است و اين زبان خط خودش را دارد." همين بحث‌ها باعث شد تا يكي از مقامات تاجيكستان در روز ملّي تاجيكستان كه در نمايشگاه با حضور آقاي خاتمي‌ و جمعيتي انبوه برگزار شد، شعر "چو ايران نباشد تن من مباد" را بخواند كه مورد استقبال شديد حاضران قرار گرفت.

در اين بازديد اتفاقات ديگري هم رخ داد و بحث‌هاي ديگري هم به ميان آمد. آقا در غرفه‌ي آذربايجان با مسؤولان غرفه به زبان تركي سخن گفتند. يكي از اعضاي هيأت آذربايجان گفت كه در سرزمين بزرگ ايران، نظامي ‌گنجوي در آن سو و استاد شهريار در اين سو شعر گفته‌اند. يكي ديگر از مقامات آذربايجان گفت: "در جواني آرزو داشتم كه روزي مرزها باز شود و در يكي از روستاهاي شما معلم شوم و اكنون اين آرزو تحقق يافته و در كشور شما هستم."

آيت الله خامنه‌اي وقت جداگانه‌اي هم تعيين كردند و با ميهمانان خارجي خدمت ايشان رسيديم. در اين ديدار يكي از ميهمانان گزارش مي‌داد اما ظاهراً در ترجمه‌ي بخشي از سخنان او دقت نشده بود. گزارشگر به اين موضوع اشاره كرد و آقا در حد يك جمله به آذري گفتند: "بله؛ من متوجه مي‌شوم!" و اين خيلي به مذاق ميهمانان خوش آمد.

گزافه نيست اگر بگويم در همين جلسات و همين گفتگوها و حضورها رابطه‌ي فرهنگي ما با اين كشورها آغاز شد و بعدها با برگزاري هفته‌هاي فرهنگي و "روز ايران" در اين كشورها گسترش يافت.

از اين دوره از نمايشگاه و اين ديدارها گزارش‌هاي بسياري در مطبوعات و رسانه‌هاي اين كشورها انعكاس يافت و مقالاتي در باب ميراث معنوي مشترك كشورهاي حوزه‌ي تمدن ايران و آسياي مركزي منتشر شد. يكي از جذاب‌ترين آن‌ها نوشته‌اي بود به قلم دبير اول اتحاديه‌ي نويسندگان قزاقستان كه با الهام از يك سخنراني در روز ملي كشورش در ايران با عنوان "ايران فيروزه‌اي" در قزاقستان منتشر شد.

يكي از مهمانان با اشاره‌اي به تاريخ حوادث سياسي كشورش گفت كه آذربايجان يك‌صد و هفتاد سال پيش، از ايران جدا شد و مسكو تلاش مي‌كرد تا دين ما را از بين ببرد ولي با مقاومت ما روبه رو شد. اين ماجرا مرا به ياد صحبت‌هايم با آقاي "رستم علي‌اف" يكي از شخصيت‌هاي علمي‌ جمهوري آذربايجان انداخت. او در زمينه‌ي تصحيح متون قديمي ‌فارسي تبحر داشت و پيش از انقلاب آثار مربوط به برخي نهضت‌هاي فرهنگي- سياسي قرن هشتم و نهم را منتشر كرده بود. از جمله آثار او تصحيح برخي متون اصلي "حروفيه" بود. در آن دوره برخي نويسندگان ايراني براساس اين تصحيح‌ها مي‌كوشيدند چهره‌هاي برجسته‌ي نهضت‌هاي شيعي مانند "نعيمي‌" و "نسيمي" را "آته‌ايست" معرفي كنند! بزرگاني كه علامه‌ي اميني در "شهداء‌الفضيله" و "الغدير" از افكار بلند ديني آن‌ها با قوت و قدرت دفاع كرده است.

از جمله‌ي اين‌ها كتاب‌هاي مربوط به نهضت حروفيه بود كه توسط آقاي "ميرفطروس"، در آن روزگار انتشار مي‌يافت و مقالاتي هم در صفحه‌ي فرهنگي و انديشه‌ي كيهان زير نظر آقاي "باقر مومني" با همين رويكرد به چاپ مي‌رسيد. در آن سال‌ها من دانشجوي جواني بودم كه توجهم به اين موضوع جلب شد و با كمك يكي از نسخه‌شناسان مجموعه‌هاي چاپ آقاي علي‌اف را با نسخه‌هاي موجود در بخش خطي كتابخانه‌ي مركزي مقابله كردم و آن را غيرقابل تطبيق يافتم. بخش‌هاي عمده‌اي از نوشته‌ها حذف شده و مطالب به‌صورت پراكنده كنار هم گردآوري شده بود. پيش از انقلاب، در اين مورد مقاله‌اي نوشتم كه روزنامه‌ي كيهان البته آن را چاپ نكرد. مدتي بعد مقاله‌اي طولاني از "آقاي اكبر ثبوت" در نشريه‌ي فلق كه به همت دانشجويان دانشكده‌ي ادبيات دانشگاه تهران منتشر مي‌شد، در باب حروفيه چاپ شد.

باري اين موضوع و آن مقاله‌ي نشريه‌ي فلق را با آقاي علي‌اف در ميان گذاشتم و او گفت: "آنچه در آن زمان به نام من منتشر مي‌شد، كار اصلي من نبود. انتخاب و گزينش و دستكاري حزب كمونيست بود كه بر مبناي تصحيح و نوشته‌هاي من‌، اين مجموعه را منتشر كرده بود." به همين دليل اجازه‌ي عرضه‌ي اين قبيل آثارش را نمي‌داد و مي‌گفت: "خيال دارم اصل كارهاي خود را دوباره و به‌طور دقيق و كامل منتشر كنم." او اميدوار بود كه با توجه به مشكلات فروپاشي اين كار در ايران هم انجام پذيرد. با يكي از ناشران دولتي ايران هم مذاكره كرد، ولي اجل مهلت نداد تا اين كار را به سامان برساند. آقاي خامنه‌اي در همان نشست كه به تعبير خودشان بسيار شيرين بود، بر تلاش در زمينه‌ي معرفي صحيح اسلام و تكيه بر ايمان اسلامي ‌و ترجمه‌ و نشر درست و دقيق متون ديني تأكيد كردند.

ايشان با تأسف از عدم ارائه‌ي محصولات فرهنگي و هنري جمهوري‌هاي مسلمان‌نشين در شوروي گفتند: "من رمان دُنِ آرام را كه قضايايش مربوط به قزاقستان است، خوانده‌ام. فكر مي‌كردم نويسنده‌اش قزاق است؛ در نمايشگاه كتاب پرسيدم كه اين اثر كار قزاق‌هاست؟ گفتند: نخير؛ روس است! يعنى مى‌شود فرض كرد كه در آذربايجان، در تاجيكستان، در قزاقستان، در قرقيزستان- و ديگر جمهوري‌ها- هيچ مظهر و محصول فرهنگى‌اى كه بشود ترجمه كرد و ارائه نمود، وجود نداشته باشد!؟"

***
در يكي از دوره‌ها در بخش جنبي نمايشگاه، سالني را به "زبان فارسي، ميراث مشترك ما" اختصاص داده و در آن، مجموعه‌هاي مفصلي از اشعار و آثار شعراي پارسي‌گو و تحقيقات ادبي در شبه‌قارّه را به نمايش گذاشته بوديم. در ضمن چند كتاب و جزوه هم حسب موضوع تهيه و چاپ شده بود. آثار زبان و ادبيات فارسي در شبه‌قاره هند به‌صورت تابلوهايي زيبا و نفيس، بيانگر حضور فرهنگ ديرپاي زبان فارسي و فرهنگ ايراني در شبه‌قاره هند بود. از كتيبه‌هاي فارسي گرفته تا آثار هنري با نوشته‌هايي به زبان فارسي- مانند، سكّه‌ها، ظرف‌ها، شمشيرها و كهن‌ترين كتاب‌هاي فارسي چاپ شده توسط "نول كشور" ناشر هندوي عاشق ايران و زبان فارسي- در اين مجموعه به نمايش گذاشته شده بود. اين كتاب‌هاي چاپ سنگي توجه همگان را به خود جلب مي‌كرد. كتاب‌هايي در موضوعات گوناگون مانند: ديوان شعرا، فرهنگ لغت، تاريخ، هنر و...

براي جذاب كردن اين غرفه و به مصداق "شكرشكن شوند همه طوطيان هند" قفس بزرگي فراهم آورده بوديم كه تعداد زيادي طوطي داخل آن بودند. طوطي پرنده‌ي ترسويي است؛ اتفاقاً آن‌شب هواي تهران باراني بود و رعدو برق زيادي داشت؛ وقتي صبح آمديم، ديديم چند طوطي از ترس مرده‌اند. ماجرا را در همين غرفه براي آقا گفتيم؛ ايشان گفتند: "شايد ماجراي طوطي مثنوي تكرار شده باشد!"

در همين غرفه بحث به حوزه‌ي زبان فارسي و اهميت آن در شبه‌قاره كشيده شد. ايشان زبان و ادب فارسي را ميراث مشترك فرهنگي و زبان دوم جهان اسلام و عامل پيوستگي معنوي ما و شبه‌قاره مي‌دانستند و به‌ويژه شعر فارسي را تجلي لطافت روح اين فرهنگ برشمردند و بر گسترش اين پيوند و بازشناساندن آن در دوران ما تأكيد كردند.

همان‌جا مطرح شد كه دائرة‌المعارفي درباره‌ي زبان و ادب فارسي در شبه‌قاره در دست تهيه است و فرهنگستان زبان و ادب فارسي عهده‌دار آن است؛ كه سال‌ها بعد جلد نخستين آن چاپ و منتشر شد. من از كار ديگري هم نام بردم... چند سالي از اين موضوع گذشت در يكي از بازديدها آقاي خامنه‌اي به كتاب سه جلدي و سه هزار صفحه‌اي "دانشنامه‌ي ادب فارسي در شبه‌قاره" كه به تازگي زير نظر "حسن انوشه" منتشر شده بود، برخوردند. در اين دانشنامه به تفصيل از شاعران و نويسندگان پارسي‌گو و پارسي‌نويس شبه‌قاره در طول قرون سخن رفته است و گسترش شگفت‌انگيز زبان و ادب فارسي را در اين سرزمين وسيع نشان مي‌دهد. آقاي خامنه‌اي در نهايت تعجب پرسيدند: "چطور من هنوز اين كتاب را نديده‌ام؟" گفتيم به تازگي منتشر شده است. احساس مي‌كردم كه تأليف و نشر چنين آثاري براي ايشان اهميت دارد و خاطره‌ي بحث‌هاي غرفه‌ي هند در ذهنم مرور شد.

***
برخي از كتاب‌ها در نمايشگاه براي آقا خاطره‌هايي از دوره‌هاي نوجواني و جواني را زنده مي‌كرد. در يكي از غرفه‌ها، كتاب "دور دنيا در هشتاد روز" ژول ورن را ديدند. آن را برداشتند و گفتند: "اين جزو خاطرات قديم ماست؛ زماني ما اين كتاب را براي آموزش زبان انگليسي مي‌خوانديم." وقتي ايشان در غرفه‌اي كتابي از جبران خليل جبران ديدند، پرسيدند: "اين ترجمه‌ي چندم است؟" و اضافه كردند: "ترجمه‌ي‌ قديم آن را خوانده‌ام." در غرفه‌اي ديگر ديدن كتابي از مرحوم شيخ محمد خياباني باعث شد درباره‌ي او گفت‌وگويي طرح كنند و از رابطه‌ي سببي كه با خياباني داشتند سخن بگويند.

يك‌بار كتابي درباره‌ي نجف‌آباد ديدند و يادي كردند از جد مادري خودشان؛ مرحوم سيدهاشم نجف‌آبادي صاحب تفسير "خلاصة‌البيان" كه سال‌ها در مسجد گوهرشاد مشهد اقامه‌ي جماعت داشتند.

در غرفه‌ي نشر پرواز متوجه عكس بزرگي از زنده‌ياد "احمد آرام" شدند. آقا تأمل و تبسمي ‌كردند و گفتند: "هرگز خاطره‌ي نخستين ديدارم با ايشان را فراموش نمي‌كنم. طلبه‌ي جواني بودم و از مشهد براي چند روزي به تهران آمده بودم. دلم مي‌خواست با نويسندگان و مترجماني كه آثارشان را خوانده بودم، آشنا شوم. در اين ميان به آقاي احمد آرام دلبستگي خاصي داشتم؛ براي ديدار ايشان به انتشارات فرانكلين رفتم. اين نخستين ديدارم بود و ايشان مرا نمي‌شناخت؛ ولي از همان لحظه‌ي اول با گرمي ‌و خوشرويي منٍ طلبه‌ي جوان و ناشناس را پذيرفت. براي ناهار هم مرا نگه داشت و تا عصر آن روز خدمت ايشان بوديم."
ايشان به آشنايان قديم نشر هم احترام فوق‌العاده‌اي مي‌گذاشتند. مدت‌ها در غرفه‌ي "دارلكتب‌الإسلاميه" مرحوم شيخ محمد آخوندي مي‌ايستادند و با دقت به حرف‌هاي ايشان گوش مي‌سپردند. يك‌بار آقاي آخوندي به آقا گفت: "من در جشن عروسي ابوي شما حضور داشتم."
نشر "انصاريان" قم عموماً آثار جديدي را كه ترجمه‌ي كتاب‌هايي در موضوعات اسلامي ‌براي ارائه در حوزه‌ي خارج از كشور بود، به زبان‌هاي انگليسي، فرانسه، اسپانيولي، تركي و... منتشر مي‌كرد. يك‌بار حين بازديد از اين مجموعه آقا گفتند: "اين كتاب‌ها مصداق كلمه‌ي طيبه است!"

انتشارات "توس" نيز يادآور خاطرات دوران مشهد بود و آقا از طريق ناشر آن آقاي "باقرزاده" برخي نام‌ها و يادهاي ياران خراساني را مرور مي‌كردند.

در يكي از غرفه‌ها كتابي مطرح شد كه درباره‌ي رضاشاه بود و نويسنده كارهاي بد او را به اطرافيانش نسبت داده بود. ناشر در برابر پرسش آيت الله خامنه‌اي گفت: "اين حرف‌ها به معني تبرئه‌ي رضاشاه نيست؛ نمي‌شود شخصي خودش خوب باشد اما همه‌ي اطرافيانش بد باشند!"

انتشارات "اساطير" معمولاً كتاب‌هاي مهم و قديمي ‌را كه مدت‌ها از زمان چاپ آن‌ها گذشته و ناياب بودند را منتشر مي‌كرد. از جمله "قاموس كتاب مقدس" را كه 80 -70 سال پيش منتشر شده بود. اين قاموس فرهنگ اعلام و اصطلاحات تورات و انجيل است و قطع بزرگ رحلي دارد. ناشر آن را در گوشه‌اي گذاشته بود اما آيت الله خامنه‌اي متوجه آن شدند و گفتند: "اين همان كتاب قديمي ‌است كه تجديد چاپ كرده‌ايد؟" ناشر اظهار داشت همان است؛ بي هيچ تغيير و تصرفي؛ و كتاب را به ايشان هديه كرد. آيت الله خامنه‌اي گفتند: "من چاپ قديم آن را دارم!" ناشر به وجد آمد و اين‌بار اثر ديگري را معرفي كرد؛ "كتاب مقدس؛ ترجمه‌ي فاضل خان." آيت الله خامنه‌اي گفتند: "اگر اين‌هم تجديد چاپ همان اثر قديمي ‌است، من چاپ اولش را دارم!"

مسؤول يكي ديگر از غرفه‌ها، كتابي درباره‌ي مديريت تقديم آقا كرد و گفت: "با توجه به اين‌كه شما رهبر هستيد، خواندن اين كتاب برايتان مفيد است!" آقا تشكر كردند و كتاب را پذيرفتند و گفتند: "حتماً مي‌بينم."

يك‌بار روحاني محترمي‌ در يك غرفه‌ در كنار فروشنده نشسته بود. آيت الله خامنه‌اي ايشان را نشناختند؛ پرسيدند: "حضرت آقا!؟" روحاني پاسخ داد: "مجهول!" ايشان بلافاصله با تبسمي‌ گفتند: "هر مجهولي ريشه در معلومي ‌دارد!" آقاي مجهول هم معلوم شد! و زمينه‌ي گفت‌وگوهايي پيرامون آثار علماي نجف را فراهم ساخت. در همين سال "موسوعه‌ي عتبات مقدسه" ارائه شده بود. اين اثر تأليف مرحوم خليلي است و مهم‌ترين مجلدات آن مربوط به تاريخ نجف است كه مورد توجه ايشان واقع شد.

***
آقا در عالم نشر به برخي حوزه‌ها علاقه‌ي بيشتري دارند؛ به‌ويژه به حوزه‌ي رمان و ادبيات داستاني و شعر توجهي خاص نشان مي‌دهند و ادبيات دفاع مقدس همواره توجه ايشان را جلب مي‌كند. در غرفه‌هايي كه كتاب‌هايي در اين حوزه ارائه مي‌شد، ايشان تأمل بيشتري مي‌كردند و سراغ نويسندگان و كارهاي جديد را مي‌گرفتند. يك‌بار در حين صحبتي گفتند: "ما در اين حوزه بايستي آثار برجسته و ماندگار خلق كنيم؛ آثاري نظير جنگ و صلح تولستوي كه اوج هنر داستان نويسي است. رمان جنگ و صلح، توصيف حمله‌ي ناپلئون به روسيه و دفاع مردم روس در مقابل اين تجاوز و فداكاري‌هاي آن‌هاست. ما هم كه تجربه‌ي جنگي سرشار از ايثار و فداكاري داريم، مي‌توانيم و بايد به خلق چنين آثاري دست بزنيم و به زبان هنر به بيان آن بپردازيم." همين تأكيد باعث شد كه تقريباً در همه‌ي دوره‌هاي نمايشگاه بخش ويژه‌اي براي فعاليت‌هاي فرهنگي و هنري دفاع مقدس پيش‌بيني شود؛ و سراي اهل قلم اهداي جايزه‌ي بهترين‌ها در زمينه‌ي ادبيات و آثار دفاع مقدس را به‌طور مرتب دنبال كند. در نمايشگاه كتاب هرسال بخش ويژه‌اي به دفاع مقدس اختصاص مي‌يافت كه طراحي آن با هنرمند گرامي‌ "حبيب صادقي" بود.

در غرفه‌ي ناشر كتاب "فرهنگ جبهه" اتفاق جالبي رخ داد. فرهنگ جبهه با كوشش سيدمهدي فهيمي و دوستانش فراهم آمده است. اين اثر از يادگارهاي باارزش دفاع مقدس در حوزه‌ي زبان و ادب فارسي است. اين فرهنگ جلوه‌گر توانايي زبان عامه است و نشان مي‌دهد اين زبان چه ظرفيت و ظرافتي در ميان احوال و اعمال و احساسات و عواطف انساني دارد و جنگ، چه جوشش روايتي به زبان فارسي داده است... روال آقا در برخورد با ناشران اين بود كه يا پول كتابي را كه برمي‌داشتند مي‌پرداختند و يا احياناً آن را به‌عنوان هديه مي‌پذيرفتند و گاهي هم يادآوري مي‌كردند كه كتاب را دارم. در غرفه‌ي اين ناشر، فروشنده‌ يك جلد از اين مجموعه را تقديم ايشان كرد و گفت: "پول آن را به‌خاطر تيمّن مي‌گيرم!" آيت اللهخامنه‌اي تبسمي كردند و ضمن پرداخت بهاي كتاب گفتند: "بچه‌ي زرنگي است؛ بالاخره پول را از ما گرفت!" آقا پول را هم پرداخت كردند، اما چون كتاب را داشتند، نبردند!

يكي از غرفه‌هاي مورد توجه آقا بخش كتاب‌هاي مربوط به خاطرات جنگ در حوزه‌ي هنري بود. اين مجموعه با كوشش خستگي ناپذير و صميمي ‌و صادقانه‌ي سه يار قديمي‌، آقايان "سرهنگي"، "بهبودي" و "كمره‌اي" راه‌اندازي شده بود و هربار آثار جديدي ارائه مي‌كرد.

ايشان به رمان فارسي هم با علاقه مي‌نگرند ولي از نقد آن هم فروگذار نمي‌كنند. به خاطر دارم در يكي از غرفه‌ها رمان "كليدر" آقاي "دولت آبادي" را ديدند و به آن اشاره كردند. من گفتم: "كليدر توصيف‌هاي درخشان دارد و زبان آن شاعرانه و بيانش شيواست." ايشان افزودند: "اگر كوتاه‌تر بود، جذاب‌تر بود!"
يادم مي‌آيد كه در دفتر ادبيات داستاني مجموعه‌اي منتشر كرده بوديم با عنوان "نگاهي ديگر" كه به نقد و بررسي رمان‌هاي بزرگ جهان مي‌پرداخت. ايشان ضمن استقبال از چنين روندي گفتند: "خوب است براي انتخاب كتاب هم فضايي مناسب به‌وجود بيايد و نقد كتاب گسترش يابد." گسترش كتابخواني و ترويج كتاب از نكات مورد توجه ايشان بود. نظر جدي ايشان اين است كه كتاب بايد وارد زندگي مردم شود.

يكي از مجموعه‌هايي كه مورد توجه ايشان واقع شد "كتاب همراه" بود. طرحي كه براساس آن كتاب‌هايي ارزان توليد مي‌شد و از ظرفيت‌هاي جديدي براي توزيع و ارائه‌ي آن استفاده مي‌شد؛ مانند اين‌كه در داروخانه‌ها و فروشگاه‌هاي بزرگ و مانند آن در كنار ساير محصولات عرضه مي‌گرديد. اين طرح در آن زمان كاملاً جديد بود.

***
درست 10 سال پيش در چنين روزهايي بود كه آقاي "ناصر پلنگي" به همراه همسر و خانواده هنرمندش لباس كار به تن كرد و با كوشش شبانه‌روزي به برپايي سالني همت گماشت كه قرار بود به مناسبت پنجاهمين سالگرد اشغال فلسطين به نمايشگاه كتاب اضافه شود.
نماد اصلي نمايشگاه، مجسمه‌ي رزمنده‌اي بود كه با قامتي افراشته- كه سر و صورت خود را با دستاري پوشانده بود- و با سنگي در دست، دورها را نشانه گرفته بود و به تعبير زيباي خانم فرزانه كابلي "انقلاب سنگ" را تداعي مي‌كرد. در اطراف سالن، آثاري از هنرمندان هنرهاي تجسمي ديوارها را پوشانده بود. در بخش نمايشگاه هم آثار "ناجي‌العلي" هنرمند بزرگ فلسطيني به چشم مي‌خورد. در ميانه‌ي سالن، كتاب‌ها و پايان‌نامه‌هاي بسياري درباره‌ي انتفاضه‌ي فلسطين وجود داشت و افزون بر آن، مجموعه‌اي نادر از نشريات جهاني پيرامون مسئله‌ي فلسطين عرضه شده بود. همزمان، با همكاري اتحاديه‌ي نويسندگان عرب نشستي پيرامون فلسطين و ادبيات مقاومت بر پا شده بود كه عده‌اي از چهره‌هاي برجسته ادبي فلسطين و جهان عرب و از جمله دكتر "علي عقله عرسان" رييس اتحاديه‌ي نويسندگان عرب هم حضور داشتند.

آيت الله خامنه‌اي مدت زيادي در سالن تأمل كردند و به دقت آثار را ديدند و به‌ويژه به آثار ناجي‌العلي اظهار علاقه كردند. همچنين ايشان به جاي خالي موسيقي اشاره كردند و گفتند: "كار‌هاي سرايندگان تصنيف‌هاي پرشور و خوانندگان اين تصنيف‌ها در گسترش نهضت مردم فلسطين در ميان مردم خيلي موثر بود."

آقا همچنين اظهار علاقه كردند كه پس از نمايشگاه اين مجموعه تكميل و موزه‌اي تأسيس شود كه اين ايده با همكاري فرهنگستان هنر دنبال و موزه تأسيس شد. از آن پس سالني را به‌طور ويژه به فلسطين اختصاص داديم كه طراحي‌اش با آقاي "حبيب صادقي" بود.

آقا در يكي از دوره‌هاي بعدي در غرفه‌ي فلسطين حضور يافتند و با زيبا و غنى توصيف كردن نقاشي‌هاى به نمايش گذاشته شده از هنرمندان فلسطينى، تأسيس موزه‌ي هنر فلسطين، برگزارى گردهمايى هنرمندان فلسطينى و گردآورى آثار هنرمندان دنياى اسلام كه فلسطين را موضوع كار خود قرار داده‏اند را اقدامى مثبت توصيف كردند.

در ادامه‌ي فعاليت‌هاي مربوط به فلسطين، بعدها جمعيت حمايت از فلسطين به كوشش آقاي "باقريان" و با همراهي گروهي از جمله اينجانب شكل گرفت.

در طول سال‌ها اين بخش اثر گسترده‌اي در خارج از كشور، به‌ويژه در جهان عرب داشت و مورد توجه نويسندگان عرب قرار مي‌گرفت. در سال‌هاي بعد به همين مناسبت عضويت افتخاري اتحاديه‌ي نويسندگان عرب به اينجانب كه مسؤوليت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را بر عهده داشتم، اعطا شد.

***
از ويژگي‌هاي سال‌هاي پس از انقلاب حضور گسترده‌ي زنان در كار نشر است كه مواردي از تشويق آنان را به خاطر دارم. خانم "محبي" كه ناشر دائرة‌المعارف تشيع و مادر و همسر شهيد است، سال‌هاست كه با تلاش و كوشش پيگيرانه و ايثار و فداكاري، زمينه‌ي تأليف و تدوين و نشر آثاري را فراهم آورده است. در بازديد آقاي خامنه‌اي از آن غرفه، اين خانم به تفصيل ضمن معرفي همسر فداكار و فرزند شهيدش از بيم‌ها و اميدها سخن گفت و موانع كار در بخش خصوصي را در انجام طرح‌هاي بزرگ برشمرد. آقا با شكيبايي و علاقه به شكوائيه‌هاي اين بانوي ناشر گوش دادند و از من خواستند به نحو مقتضي براي حل مشكلات تلاش كنم.

نشر شباويز ناشر ديگري است كه يك‌بار گفتگوي طولاني با رهبري داشت. در آن ديدار كتاب كيانوري و ادعاهايش مورد بحث قرار گرفت و آقا درباره‌ي آن اظهار نظر كردند و از خانم ناشر پرسيدند: "آيا به كتاب همسر آقاي كيانوري هم پاسخي خواهيد داد؟" خانم "خلعتبري" با اظهار نظر درباره‌ي مشي رسانه‌ي ملي گفتند: "رسانه‌ها و به‌ويژه تلويزيون خيلي به مباحث حزب توده و روايت‌هاي كيانوري پرداختند و من نگران شدم كه مبادا خلاف‌گويي‌هاي او اثر منفي به جاي گذارد و عده‌اي كه تاريخ معاصر ايران را نمي‌دانند تحت تاثير قرار دهد؛ از اين رو تصميم گرفتم كه به ادعاهاي كيانوري پاسخ دهم. اما خانم فيروز را كسي نمي‌شناسد و تلويزيون هم به آن نپرداخته است؛ اگر بخواهم به او پاسخ دهم، او را بزرگ كرده‌ام."

يك‌بار خانم "سپهر" كه از نزديك در امور نشر حضور و مشاركت دارد و از دلبستگي آقا به شعر و شاعري نيز خبر داشت، شعري را كه خود سروده بود در غرفه براي ايشان خواند؛ آقاي خامنه‌اي هم به روال خود از اين كه فعالان حوزه‌هاي نشر با ميراث كهن و غني شعر فارسي آشنا هستند، خوشحال ‌شدند و البته در همراهي با سراينده، نكات و ظرايفي هم در اين‌باره طرح كردند و اصلاحاتي در اين شعر به‌عمل آوردند.

هم صوفي و هم عارف و زاهد زجلالت

حيران ز پي مويي و آن موي كجا بود

هم عاشق و هم فارغ و هم ملحد و ديندار

سر در پي آبند ولي جوي كجا بود

منبع: پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله خامنه اي

www.khamenei.ir
 پنجشنبه 23 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن