واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب
قانون كار كودكان سال 1864، شامل كارگاههاي سفالگري نيز شد.
تا سال 1830، زنان و كودكان تا دو سوم نيرو كار صنعت نخريسي و پارچهبافي را تشكيل ميدادند. به هرحال، به موازات كاهش نيروي كار كودكان به علت قانون توليد سال 1833، جاي آنان را زنان گرفتند و تبديل به نيروي غالب در كارخانجات شدند. زنان نزديك به 50 درصدي نيروي كار در صنعت منسوجات (نخي و پشمي) را قبل از سال 1870 تشكيل ميدادند.
آنها اغلب بدون مهارت بودند و مزدشان نصف و يا كمتر از نصف مزد مردان بود. اضافه كاري آنها در سال 1844 غيرقانوني و فقط در كارخانجات منسوجات و معادن آزاد بود و اين امر در سال 1867 به كارگاههاي صنعتي هم سرايت كرد.
* * *
استخدام وسيع كودكان و زنان نشاندهنده وضعيت خويشاوندي قبل از صنعتي بود. صنعت نخريسي و پارچهبافي هميشه كار تمام اعضاي خانواده را در بر ميگرفت و به نظر ميرسيد كه ادامه اين الگو كاملاً امري طبيعي باشد.
مردان با زنان و كودكان خود از روستاها به شهرهاي كوچك و بزرگ صنعتي مهاجرت ميكردند تا همگي در كارخانه و معدن به كار بپردازند.
از 136 مستخدم در كارخانه رابرت پيل1 دربري2 در سال 1801 ميلادي 95 درصد نيروي كار متعلق به 26 خانواده بود. انگيزه اين كار خانوادگي اغلب از خود خانواده صادر ميشد. صاحب كارخانه «جده ديا استروت» مخالف استفاده از كار كودكان زير 10 سال بود، ولي در اثر فشار خانوادهها مجبور به استخدام كودكان حتي 7 ساله شد.
استخدام انبوهي از زنان در كارخانجات آنطور كه پيشبيني ميشد، تغيير عمدهاي در الگوي كار زنان ايجاد نكرد. براي مثال، تحقيقات در مورد خانوارهاي شهري در فرانسه و بريتانيا نشان داده است كه در طول قرن نوزدهم، اشكال سنتي كار زنان هنوز در كار زنان جهان غالب است.
در سال 1851 ميلادي 40 درصد نيروي كار زنان در بريتانيا را خدمتكاران محلي تشكيل ميدادند. در فرانسه، بزرگترين گروه كارگر زن، يعني 40 درصد به كار كشاورزي مشغول بودند. به علاوه، تنها 20 درصد از زنان بريتانيا و 10 درصد زنان فرانسوي در كارخانجات مشغول به كار بودند.
بررسيهاي منطقهاي و محلي نيز نشان ميدهد كه بيشتر كاركنان، زنان مجرد بودهاند و زنان متاهل كمي در خارج از خانههاي خود كار ميكردند.
قانون توليد تعداد ساعت كار زنان و كودكان را محدود و همچنين شروع به از بين بردن الگوي خويشاوندي سنتي كار كرد و الگوي جديدي بر مبناي جدا كردن كار و خانه بهوجود آورد. در حالي كه مردان مسئول داشتن يك شغل اوليه براي ادامه حيات بودند، زنان مامور كنترل امور روزانه خانواده بودند و مشاغلي با دستمزد پائين مانند رختشويي كه در خانه ميتوانست انجام شود را نيز انجام ميدادند.
صنايع محلي براي زنان، امكان ادامه فعاليت و بقاي خانواده را بهوجود آورده بود.
تاريخنويسان به ما يادآوري ميكنند كه رفتار كارفرمايان نسبت به كودكان در كارخانجات و معادن در آن زمان سخت و ظالمانه و اغلب وحشيانه بوده است.
براي مثال، زدن كودكان، مدتها و حتي براي معتقدان به كليسا، بهترين راه تاديب كودكان شناخته ميشد.
سطح زندگي
يكي از داغترين بحثهاي انقلاب صنعتي در ارتباط با سطح زندگي است. بيشتر تاريخنويسان فرض ميكنند كه در درازمدت، انقلاب صنعتي سطح زندگي را به شكل درآمدهاي سرانه بالاتر و انتخاب بيشتر در مصرف، شديدا افزايش داده است. اما آيا اولين نسل كارگران انقلاب صنعتي شاهد كاهش در سطح زندگي خود نبودند و بيجهت تحت فشار نبودند.
بعضي از تاريخنويسان معتقدند كه صنعتي شدن اوليه، نياز به سودهاي كلان داشت تا با سرمايهگذاري مجدد آن در ماشينآلات بسيار گران قيمت سود لازم كسب شود، و اين علت پائين نگهداشتن دستمزد از سوي صاحبان صنايع بود.
برخي اعتقاد دارند كه سرمايهگذاريهاي اوليه در ماشين آلات ابتدايي لزوماً وسيع نبود و نيازي به اين كار هم وجود نداشت.
ولي چيزي كه حقيقتاً در نيمه اول قرن نوزدهم اتفاق افتاد، عميقتر شدن شكاف بين فقير و غني بود.
يك تخمين، براساس آمارهاي ماليات بر در آمد نشان ميدهد كه يك درصد ثروتمندترين جمعيت سهم خود را در توليد ملي از 25 درصد در سال 1801 به 35 درصد در سال 1848 رسانده است.
دستمزدها، قيمتها و الگوهاي مصرف بعضي از خصوصياتي است كه براي اندازهگيري سطح زندگي به كار گرفته شده است. بين سالهاي 1780 و 1850، تا جايي كه ما ميتوانيم از شواهد موجود دريابيم، هم قيمتها و هم دستمزدها دچار نوسانات بسياري بودهاند.
پينوشتها:
1. Robert Peel
2. Bury
يکشنبه 19 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]