واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: چکیده
جایگاه هنر در نسبت وارتباط با دین ونوع نگاه دین به هنر، در این مقاله، با نگاهی بیشتر فلسفی، مورد بررسی قرار می گیرد. به عنوان پیش درآمدی بر موضوع وایجاد زمینه بحث، تعاریفی از هردو، ضمن ذکر پاره ای از دیدگاه های اندیشمندان، ارائه شده است. بر مبنای تعریفی ازهنر وبرداشتی که از آن داریم، به بیان موارد تشابه وتفاوت شکلی وماهوی دین وهنر پرداخته وبا توجه به این وجوه، ارتباط میان این دو تبیین وتشریح شده است. به دلیل اصلی واساسی” یکسانی در خواستگاه” و “اشتراک در غایت”میان هر دو، نتیجه گرفته می شود که:”دین وهنر در طول هم هستند نه در عرض هم”. بر این مبنا وبا تصحیح مفهوم هنر وتعیین ملاک ومعیارهای واقعی برای آن، مصادیق و اشکال گوناگون فعالیت هنری ، با زاویه دیدی که به آن داریم، روشن می شود. بر این اساس، بطور طبیعی بسیاری از اموری که مدعی هنر بوده وصاحبان آن ادعای هنرمندی می کنند، از این حوزه خارج وطرد می شود. ودیگر مباحثی مانند تقسیم هنر به دینی وغیر دینی، مبتذل و غیر مبتذل، موضوعیت پیدا نمی کند. زیرا هنری که، بعضی از آن به هنر غیر دینی یا مبتذل تعبیر کرده ومی نمایند، اصلاً هنر محسوب نشده ونمی شود. یاتصور اینکه دین برای هنر محدودیت قائل شده وآن را تحت امر ونهی خویش قرار می دهد،- به همان دلیلی که اشاره شد- به کلی زدوده ومنتفی می گردد. آنچه حقیقتاً هنر است، بر خط عمود واستوار دین، با آرمان های والای دین همخوانی داشته و در حد واندازه خویش، در پاسخگویی به نیازهای بنیادین انسان گویا وبرای سلامت وسعادت او وجامعه اش همواره ساعی وپویاست. وآنچه غیر از این است ،” تسویل” وجادوست.
مقدمــه
در طول تاریخ، دین همواره در تفسیر جهان هستی (در بعد نظری) ودگرگون ساختن جهان آدمی(در بعد عملی) محوریت بنیادی وتام وتمام داشته است. اما مهمترین مأموریت آن آموزش واقعیت ها به انسان وهدایت عملی او در جهت شکوفایی استعدادها وبه فعلیت رساندن توانمندیهای اوست.از جملهء این مجموعه استعدادهای فطری آدمی، دوعنصر اساسی: یکی عقل واندیشه ودیگری احساس و عاطفه است، که گفته اند: از اولی حکمت زاید واز دومی هنر. وشاید هم وحدت و باروری هردو عنصر-عقل واحساس- است که به آفرینش وپیدایش این دو پدیده - حکمت وهنر- انجامیده و می انجامد. در هر صورت حکمت وهنر زاییده انسان واستعدادهای او می باشند. در اینجا هنر به عنوان یکی از مظاهر بارز استعدادهای فطری آدمی ، انتخاب و رابطه آن با دین مورد نقد وبررسی قرار می گیرد. بدیهی است؛ در این مقال، هم هنر به مفهوم عام با گستردگی مصادیقش منظور نظر است وهم مراد از دین، ادیان بطور کلی، به اعتبار یگانگی آنها در منشأ ومبدأ صدوری و اشتراکشان درغایت و مقصد ، است. و همین اشتراک دراصول وحاکم بودن روح واحد بر همه آنهاست که، خداوند متعال صرفنظر ازتعدد ظاهری ادیان و شرایع که ریشه در شرایط ومقتضیات گوناگون تاریخ بشر دارد، دین را یکی دانسته ووحدت ذاتی وجوهری ادیان را اعلان می نماید. چنانکه می فرماید:” دین در نزد خداوند، اسلام(وتسلیم شدن در برابر حق) است.”(1) مناسب است قبل از ورود به اصل بحث، تعاریفی از دین وهنر ارائه کرده و به ماهیت آن دو به اجمال اشاره نماییم.
دین
دین که منشأ ومبدأ الهی دارد، مبتنی بر شعور ذاتی وفطرت وطبیعت زوال ناپذیر آدمی است. ماهیت درونی وباطن آن امری آرمانی وحقیقتی متعالی است، که ذاتاً مطلوب بشر بوده وهر انسانی بالطبع در آرزوی دست یابی ورسیدن به آن می باشد. حقیقتی که از آن به “کمال مطلق “تعبیر شده وآدمی خواسته یا ناخواسته در جستجوی آن حرکت کرده وتلاش می کند. تلاشی که بر تمام زندگی او سایه افکنده، بلکه تمام زندگی اوست. قالب ظاهری آن نیز مجموعه ای ازبرنامه هاوقوانین تصدیقی ورفتاری است که محتوای شریعت را شکل داده و می سازد. این نظام عقیدتی ورفتاری که مجموعه ای است از”هست ها ونیست ها” و” بایدها ونبایدها” بهترین ابزار رشد وتعالی همه جانبه انسان به حساب آمده وتجسم آن در روح وجان آدمی وتبلور وظهور آن در رفتارش، او را درمقام وموقعیت “احسن التقویم” حیات قرار می دهد.
براین اساس، دین را باید به حقیقت تفسیر شده ای تعبیر کرد که برای راهیابی بشر به سرچشمه حیات ناب، از جانب مبدأ ومنتهای عالم هستی آمده است. قرار گرفتن در مسیر حرکتی آن، سیرنامنتهای آدمی را با سلوکی سالم وهدفمند ترکیب کرده، واو را در صراطی مستقیم قرار می دهد که متصل به قرب خداوند است و با طی این طریق ،سرانجام به “کمال مطلق” پیوند می خورد. مقام وموقعیتی که سرچشمه هر خوبی وزیبایی ومنبع تمامی لذایذ وخوشی های همه جانبه است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]