واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: واقعه اي در 17 ماه رمضان
ماجراي جنگ بدر
يكي از حادثههايي كه در آيات متعدد قرآن به فرازهايي از آن حادثه اشاره شده،[1] ماجراي جنگ بدر است كه نخستين جنگ بزرگ مسلمانان با كفار قريش بود كه شخص پيامبر در آن شركت نمود و فرماندهي جنگ را در دست داشت. مسلمانان در اين جنگ ضربه سختي بر دشمن وارد كردند. در آيات 45 و 46 سوره انفال شش دستور نظامي ذكر شده كه در جنگ بدر موجب پيروزي مسلمانان گرديد، كه اگر مسلمانان در ساير جنگها رعايت كنند، پيروزي از آنِ آنها است، كه در ذيل ذكر خواهد شد.
اين پيروزي، بسيار عجيب بود، چرا كه تعداد مسلمانان كمتر از يك سوم تعداد دشمن بود، تجهيزات آنها، قابل مقايسه با تجهيزات جنگي دشمن نبود، لطف سرشار الهي نصيب مسلمانان شد، چنان كه در آيه 26 انفال ميخوانيم:
«وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآواكُمْ وَ أَيدَكُمْ بِنَصْرِهِ...؛ به خاطر بياوريد هنگامي كه شما گروهي كوچك و اندك و ضعيف، در روي زمين بوديد، آن چنان كه ميترسيديد مردم شما را بربايند، ولي خدا شما را پناه داد و ياري كرد...»
جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد، و موجب شكست مفتضحانه دشمن گرديد. در اين جا نظر شما را به خلاصهاي از اين نبرد قهرمانانه جلب ميكنيم:
«بدر» منطقه وسيعي است كه داراي چاههاي آب بوده و همواره كاروانها در آن جا توقف ميكردند و از آبهاي آن بهرهمند ميشدند.
بدر در جنوب غربي مدينه بين مدينه و مكه قرار گرفته و از اين رو آن را بدر ميگويند كه نام صاحب آبهاي آن «بدر» بوده است.
علت اين جنگ اين بود كه: در ماه جمادي الاول سال دوم هجرت به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خبر رسيد كه «كرز بن جابر» با گروهي از قريش تا سه منزلي شهر مدينه آمده و شتران پيامبر را با چهار پايان افراد ديگر به غارت برده و به محصولات مدينه آسيب زدهاند. رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيدرنگ پرچم جنگ را به علي ـ عليه السلام ـ سپرد، آن حضرت با جمعي از مهاجران به تعقيب آنها رفتند تا به چاه بدر رسيدند و سه روز هم در آن جا توقف كردند، هر چه جستجو كردند، كسي را نيافتند سپس به مدينه برگشتند (اين غزوه را غزوه بدر اولي يا بدر صغري گويند).
از طرفي كفار، اموال مهاجران را در مكه، مصادره كرده بودند، و به طور كلي ميخواستند، مسلمانان را در مدينه در فشار محاصره اقتصادي قرار دهند، و روشن است كه اگر اين فشار ادامه مييافت، دست كم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته ميشد.
علت اين جنگ اين بود كه: در ماه جمادي الاول سال دوم هجرت به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خبر رسيد كه «كرز بن جابر» با گروهي از قريش تا سه منزلي شهر مدينه آمده و شتران پيامبر را با چهار پايان افراد ديگر به غارت برده و به محصولات مدينه آسيب زدهاند. رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيدرنگ پرچم جنگ را به علي ـ عليه السلام ـ سپرد، آن حضرت با جمعي از مهاجران به تعقيب آنها رفتند تا به چاه بدر رسيدند و سه روز هم در آن جا توقف كردند، هر چه جستجو كردند، كسي را نيافتند سپس به مدينه برگشتند (اين غزوه را غزوه بدر اولي يا بدر صغري گويند).
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي شكستن اين محاصره، تدابيري انديشيد، بزرگترين تدبيرش اين بود كه عبور كاروانهاي تجارتي مشركان مكه را قدغن كند.
چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهي حضرت حمزه كه قهرمان رزم آوري بود، براي كنترل مسير كاروانها فرستاد. پيامبر بيست شتر در دسترس آنها قرار داد. اين چهل نفر تحت فرماندهي حمزه، به منطقهاي بين مدينه و درياي سرخ كه راه عبور كاروانهاي مكه بودند رفتند و از آن جا نگهباني نمودند، منطقهاي كه 130 كيلومتر عرض داشت و كاروانهاي مكه چارهاي نداشتند جز اين كه از آن عبور كنند. چند روز گذشت ديدند كارواني نمايان شد، وقتي كاروان نزديك آمد معلوم شد كه كاروان قريش است كه سيصد نفر همراه كاروان ميباشد، حمزه اعلام جنگ كرد، ولي كفار كه از دلاوريها و شجاعت حمزه اطلاع داشتند، پيشنهاد صلح كردند، حمزه نيز مصلحت امر را بر صلح دانسته، و جنگ واقع نشد. (اين ماجرا را سريه حمزه گويند.)
چند هفته از اين ماجرا گذشت. از گزارش گزارشگران اسلام كه با دقت و هوشياري مراقب عمليات دشمن بودند، معلوم بود كه دشمن دست بردار نيست، و در فكر تدارك جنگ و ادامه محاصره اقتصادي و... است و پي فرصت ميگردد.
در اين شرايط به پيامبر چنين گزارش رسيد: «كاروان بزرگي همراه دو هزار شتر (و به نقلي هزار شتر) كه پنجاه هزار دينار كالا حمل ميكند به سرزمين مدينه نزديك شده و به طرف مكه ميرود و رئيس اين كاروان، ابوسفيان است، و چهل نفر از آن نگهباني ميكنند، و اكثر مردم مكه در آن كالاهاي تجارتي شركت دارند.»
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به اصحاب رو كرد و فرمود: «اين كاروان قريش است به سوي آن برويد، شايد خدا به اين وسيله در كار شما گشايشي بدهد.»
طولي نكشيد 313 نفر از مسلمانان در رمضان سال دوم هجرت همراه پيامبر از مدينه به سوي بدر حركت كردند كه 77 نفرشان از مهاجران بودند و بقيه از انصار، و جمعاً هفتاد شتر و سه اسب بيشتر نداشتند.
ابوسفيان توسط جاسوسهايش از تصميم پيامبر و مسلمانان آگاه شد. دو كار به نظرش رسيد يكي اين كه فردي را از بيراهه به طور سريع به مكه بفرستد و مردم مكه را از، در خطر قرار گرفتن كاروان خبر دهد، دوم كاروان را از بيراهه به طرف مكه ببرد.
«ضمضم» پيام رسان ابوسفيان به مكه شتافت و مشركان مكه را از ماجرا مطلع كرد، طولي نكشيد كه حدود هزار نفر با ساز و برگ كامل نظامي براي نجات كاروان از مكه خارج شدند.
ابوسفيان كه ميدانست تا رسيدن قوا از مكه، قطعاً. مورد هجوم مسلمانان قرار خواهد گرفت، مسير راه را عوض نمود و از بيراهه فرار كرد و كاروان را به مكه رساند.
خبر فرار كاروان به سپاه مكه رسيد. سران سپاه در مورد جنگ نظريات مختلف داشتند، نظر عدهاي اين بود كه چون كاروان نجات يافته برگرديم، ولي عدهاي اصرار داشتند كه به حركت ادامه بدهند.
طولي نكشيد 313 نفر از مسلمانان در رمضان سال دوم هجرت همراه پيامبر از مدينه به سوي بدر حركت كردند كه 77 نفرشان از مهاجران بودند و بقيه از انصار، و جمعاً هفتاد شتر و سه اسب بيشتر نداشتند.
ابوجهل طرفدار جنگ بود و افراد را تحريك ميكرد. سرانجام تصميم به جنگ گرفتند. پيامبر با 313 نفر از مسلمانان در بدر بودند كه خبر فرار ابوسفيان با كاروانش به حضرت رسيد، از طرفي گزارشگران گزارش دادند كه لشكر دشمن تا پشت تپه بدر آمده است. شبي كه فردايش جنگ بدر واقع شد مسلمانان تمام شب را بيدار بودند و در پاي درختي تا صبح به نماز و دعا اشتغال داشتند.
صبح روز جمعه هفده رمضان بود كه سپاه قريش با تجهيزات كامل جنگي از پشت تپه به دشت بدر سرازير شدند، هنوز در ميان قريش، اختلاف نظر در مورد جنگ وجود داشت، اما يك موضوع جنگ را حتمي كرد و آن اين كه:
يكي از سپاهيان قريش به نام «اسود مخزومي» كه مردي خشن بود، چشمش به حوضي كه مسلمانان درست كرده بودند افتاد، تصميم گرفت يكي از اين سه كار را انجام دهد، يا از آب حوض بنوشد يا آن را ويران كند و يا كشته شود، به دنبال اين تصميم از صف مشركان بيرون تاخت و تا نزديك حوض رسيد، در آن جا با حضرت حمزه افسر رشيد اسلام روبرو شد، حمزه يك ضربت به پاي او زد كه پايش از ساق جدا شد، در عين حال ميخواست با حركت سينه خيز، خود را به آب حوض برساند و از آن بنوشد، حمزه با زدن ضربه ديگر او را در آب كشت.
به دنبال اين حادثه، به رسم ديرينه عرب، جنگ تن به تن شروع شد.
سه نفر از شجاعان دشمن به نامهاي: «عتبه» و برادرش «شَيبُه» (از فرزندان ربيعه) و سومي وليد (فرزند عتبه) به ميدان آمدند و مبارز طلبيدند.
سه نفر از انصار در صف مسلمانان در ميدان تاختند، وليد آنها را شناخت، گفت: «شما اهل مدينه هستيد به شما كاري نداريم، كساني كه از اقوام ما هستند بايد به جنگ ما آيند.»
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ پسر عموهايش عْبيده و علي ـ عليه السلام ـ و عمويش حمزه را به ميدان فرستاد. به مناسبت سن، علي ـ عليه السلام ـ با وليد، حمزه با شيبه و عبيده با عتبه به جنگ پرداختند.
طولي نكشيد كه علي و حمزه رقيبان خود را از پاي در آوردند، ولي عبيده كاري از پيش نبرد. هر دو ضربتي به هم زدند. علي ـ عليه السلام ـ پيش دستي كرد و عتبه را كشت، به اين ترتيب در حمله اول، مشركان به سوگ سه نامور شجاعشان نشستند.
سرانجام جنگ با پيروزي اسلام و شكست دشمن پايان يافت و از مسلمانان چهارده يا بيست و دو نفر به افتخار شهادت رسيدند.
پس از آن «عاص بن سعيد» براي مبارزه با علي ـ عليه السلام ـ به ميدان تاخت. علي ـ عليه السلام ـ او را نيز كشت، سپس حنظله پسر ابوسفيان و طعيمه و نوفل به ميدان تاختند، علي ـ عليه السلام ـ آنها را نيز يكي پس از ديگري كشت، و پيوسته مبارزاني به ميدان ميآمدند و كشته ميشدند.
سرانجام جنگ با پيروزي اسلام و شكست دشمن پايان يافت و از مسلمانان چهارده يا بيست و دو نفر به افتخار شهادت رسيدند.
از كفار، هفتاد نفر كشته شدند و هفتاد نفر اسير گشتند، 35 يا 36 نفر از كشتهشدگان، بر اثر ضربات پرچمدار اسلام در اين جنگ يعني علي ـ عليه السلام ـ به هلاكت رسيدند، بسياري از كشتهشدگان از سران شرك مانند ابوجهل، وليد بن عتبه، حنظله بن ابوسفيان، عتبه و شيبه و... بودند.[2]
آري ابوجهل محرك اصلي جنگ و فرمانده دشمن كه با غرور و تكبر سوگند ياد كرد تا با سپاهش به سرزمين بدر آيد و سه روز در آن جا بماند و به سلامتي نجات كاروان، شراب بنوشد و خوانندگان بنوازند و شتراني ذبح كرده و غذاي گستردهاي به راه اندازد، و صداي عربده پيروزي و غرورش را به گوش جهانيان برساند، مفتضحانه در اين جنگ شكست خورد. چوپان پير و ضعيفي به نام عبدالله بن مسعود، سر او را از بدن جدا كرد و به نخي بست و آن را كشان كشان نزد پيامبر آورد.
به جاي جامهاي شراب، جامهاي مرگ نوشيدند و در عوض خوانندگان، نوحه گرانشان به نوحه پرداختند.
شش دستور پيروزي
آياتي از طرف خدا در اين زمينه نازل شد و شش دستور مهم به مسلمانان داد. مسلمانان با به كار بردن آن شش دستور، اين چنين دشمن را مفتضحانه تار و مار كردند، و اگر ما نيز امروز آن شش دستور را اجرا كنيم، حتماً به پيروزي نائل ميشويم.
آن آيات عبارتند از آيه 45 و 46 و 47 سوره انفال كه ميفرمايد:
«اي كساني كه ايمان آوريدهايد هنگامي كه با گروهي در ميدان نبرد روبرو ميشويد (اين شش دستور را رعايت نماييد):
1. ثابت قدم باشيد.
2. خدا را فراوان ياد كنيد تا پيروز گرديد.
3. از فرمان خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.
4. نزاع و كشمكش نكنيد (اتحاد را حفظ كنيد) تا سست نشويد و شوكتتان بر باد نرود.
5. استقامت كنيد چرا كه خداوند با استقامت كنندگان است.
6. و مانند آنها نباشيد كه از روي غرور و هواپرستي و خودنمايي (يعني ابوجهل و همراهان او) به ميدان (بدر) آمدند تا مردم را از راه خدا باز دارند، خداوند به آن چه عمل ميكنند آگاه است.»
پي نوشت ها:
[1]. سوره انفال، آيات 5 تا 51 ـ سوره بقره آيه 217 و 218.
[2]. اقتباس از كحل البصر؛ اعلام الوري؛ ناسخ التواريخ هجرت، ج 1؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 270 به بعد؛ ارشاد مفيد، ص 32 و...
برگرفته از: انديشه قم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]