تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هان! ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. از آن حضرت درباره معناى اين فرمايش س...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830322689




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بی تو شب نوری نداره......


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: بارون زده و خیس خالی پریدم تو کنجی که فکر می کردم شاید امن باشه . سرما تا مغز استخوانوم نفوذ کرده بود . می لرزیدم . جایی گرم سراغ نداشتم . به آسمون نگاه کردم . شر شر بارون داشت از آسمون می ریخت !!
خدایا شکرت
بغض تو پس گلوم لونه کرده . نمی تونم چیزی بگم . به کی بگم ؟ به خدا ؟ چقدر بگم ؟ دیگه سرش درد گرفت اونقدر واسش حرف زدم . کسی رو هم ندارم !؟
چی کنم من!!!؟؟؟

هوا سرد تر شده . بارون بند اومده . اون کنج امن هم دیگه جایی امن نیست آخه از شیروونیش داره آب چکه می کنه . باید برم . اما دیگه نایی واسه حرکت ندارم . کی می تونه کمکم کنه ؟! خدا ؟ نه بسه آخه همش اونه که کمکم می کنه . دیگه بسه چقدر مزاحمش بشم آخه اونم باید استراحت کنه . وااااای همه ی تنم درد می کنه !؟

شب رسیده . آسمون بی ابر . آسمون بی لک . ستاره ها دارن بهم چشمک کی زنن . به ستاره ی خودم چشمم افتاد . به اونی که از همه بیشتر نور داشت . آره اون ستاره ی منه . خونه ی تنها همدم منه . همونی که همیشه بود و دیگه ....... کجا رفتی ؟ رسمش این بود ؟ که بری منو تنها بذاری ؟ تو که می دونستی من طاقت تنهایی ندارم . من طاقت دوری ندارم !!!! تو که می دونستی ..... وایییی خدا !!!! نه خدا چرا ؟؟؟؟ چرا به اون بگم ؟ همیشه اون بوده که غر زدنما رو شنیده . همیشه اون بوده که پای همه ی اشک هام نشسته دیگه بسه . به کی بگم این همه دردو ؟؟؟؟؟؟؟

پلک هام داره سنگین می شه . سرم درد گرفته . آخرین تصاویر رو می بینم و به خواب می رم . ستاره ی من هنوز هست . اما حاضر نیست با یه چشمک دوباره منو زنده کنه . نمی دونه که همه ی هستی منه ! نمی دونه شب بدون اون واسم نوری نداره ! و ........ آروم چشمامو باز کردم

ووایی اینجا محشره !!! چقدر قشنگه . گرمه . نرمه . خبری از سرما نیست . خبری از بی پناهی نیست . چقدر آرومم . چقدر ....... یه حس داره باهام حرف می زنه ...... یه حس مرطوب و لطیف ..... یه حس قشنگ ...... 0



همیشه باهات بودم ..... ازت خسته نشدم ..... مگه تو که همیشه باهام بودی خستگی داری ...... غصه هات ...... درد هات ..... همه ی دلتنگی هاتو همیشه شنیدم ...... چرا فکر می کنی سرم شلوغه ..... همیشه واست وقت دارم ....... سرما و بارون اومدن که تو رو یاد من بندازن ...... چرا ازم خجالت می کشی !!!!!؟؟؟؟؟؟ ....... من هر جا ...... من تمام لحظه ها ..... تو هرم نفس هات بودم ...... حتی روزی که ستاره ی تو آسمون رو آفریدم ...... صرف خونه ی عشق تو آفریدم تا خیالت راحت باشه ..... خیالت راحت باشه که جاش امنه ...... و نشونه ای برای تو تا ببینیش ..... تو همیشه منو صدا زدی .... و من همیشه عاشق تر از قبل سمت تو اومدم ....... چطور می شه عاشقت نباشم ...... من هستم ..... آروم باش .... راحت ..... من پیشتم


اون حس لحظه به لحظه از دلم دور می شد و من ذره ذره بیشتر احساس ترس می کردم ....... داد زدم : خدایااااااااااااااااااااا ااااااااااا ...... خدایااااااااااااااااااااا ااااا ....... نرو .... می خوام پیشت بمونم

اون حس گرم دوباره تو آغوشم کشید


دخترک خم شد و گنجشک کوچک را آرام در دستانش گرفت ...... قبل از پرواز بال هایش خود گنجشکک به آسمان رفته بود ...... دخترک گنجشکک را بوسید آرام زیر تلی از خاک نهاد







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 103]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن