تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برترین اعمال دوست داشتن در راه خدا و دشمنی در راه اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815750790




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نكته هايي درباره ي درست نويسي در فارسي


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: نكته هايي درباره ي درست نويسي در فارسي


در آثار نویسندگان امروز ، چه در روزنامه ها و چه در کتاب ها، بارها به جملات و عباراتی بر می خوریم که با اصول نگارشی و دستوری زبان فارسی همساز نیست و با درستی و فصاحت آن فاصله دارد.
ما در این بخش به مهم ترین ایرادات رایج در نوشته های این دسته از نویسندگان اشاره كرده ، و قواعد درست دستوری مربوط به آن ها،را توضيح داده ايم :
١ - درباره ی فعل بایستن :
در نوشته های بسیاری از نویسندگان معلوم نیست که صیغه های گوناگون فعل بایستن چه فرقی یا هم دارد و یا به چه زمانی اشاره می کند.
فعل بایستن به معنی لازم بودن، ضرورت داشتن و مورد نیاز بودن است و در۲ مورد به کار رفته است :
● هنگامی که لازم بودن چیزی را برای کسی بیان کند. مانند : مرا کلاه باید، یعنی من کلاه لازم دارم. این مورد از فعل بایستن البته امروزه دیگر کاربردی ندارد.
● هنگامی که لزوم انجام دادن فعل دومی از آن بر می آید. مانند : باید رفت، می باید رفت، باید بروید، بایست رفت، می بایست رفت. می بایستی می رفتی.
که فعل دوم را در این کاربرد، فعل تابع می نامند. و هر کدام از صورت های گوناگون فعل تابع نیز، در معنی ِ جمله، تغییر ایجاد می کند.
اکنون به صورت های رایج فعل بایستن و فعل تابع آن، در زبان فارسی امروز نگاهی می اندازیم :

١ - زمان حال :
باید : که لزوم انجام دادن فعل تابع را در زمان حال بیان می کند و با دو صورت از این فعل به کار می رود :
الف ) فعل تابع به شخص خاصی اشاره ندارد و به صورت مصدر مرخم ( یعنی با حذف نون از فعل تابع ) است. مانند :
باید رفت یعنی رفتن لازم است.
برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش معمولن لازم است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند: می باید رفت یعنی ( امروزه ) رفتن لازم است.
ب ) فعل تابع به شخصی اشاره دارد و به صورت مضارع التزامی است ( یعنی با افزودن ب به فعل تابع صرف می شود) که در این صورت می تواند با حرف ربط " که " نیز نوشته شود. مانند :
باید بروم ( یا باید که بروم ) یعنی رفتن برای من لازم است. ( لازم است بروم )
در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش معمولن برای شخصی لازم است می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می باید بروم ( یا می باید که بروم ) یعنی ( امروزه ) رفتن برای من لازم است.

۲- زمان گذشته :
١- ۲ بایست : که لزوم انجام دادن فعل تابع را در زمان گذشته بیان می کند ( چه انجام شده باشد و چه نشده باشد ) و با دو صورت از فعل تابع به کار می رود :
الف) فعل تابع به شخص خاصی اشاره ندارد و به صورت مصدر مرخم ( یعنی با حذف نون از فعل تابع ) می باشد. مانند :
بایست رفت یعنی رفتن لازم بود ( چه رفتن انجام شده باشد و چه نشده باشد )
در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش معمولن لازم بوده است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می بایست رفت یعنی ( در آن دوره ) رفتن لازم بود.
ب ) فعل تابع به شخصی اشاره دارد و به صورت مضارع التزامی است ( یعنی با افزودن ب به فعل تابع صرف می شود ) که در این صورت می تواند با حرف ربط " که " نیز نوشته شود. مانند :
بایست بروم ( یا یایست که بروم ) یعنی : رفتن برای من لازم بود ( لازم بود بروم )
در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که برای شخصی انجام اش معمولن لازم بوده است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می بایست بروم ( یا می بایست که بروم ) یعنی ( در آن دوره ) رفتن برای من لازم بود.
۲ – ۲ بایستی : این صورت از فعل بایستن برای نشان دادن کاری است که انجام اش در گذشته لازم بوده است اما انجام نگرفته است و دو مورد کاربرد دارد:
الف ) فعل تابع به شخص خاصی اشاره ندارد و به صورت مصدر مرخم ( یعنی با حذف نون از فعل تابع ) می باشد. مانند :
بایستی رفت . یعنی رفتن لازم بود ( اما انجام نشد )
در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش معمولن لازم بوده است اما انجام نمی شده است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می بایستی رفت. یعنی ( در آن دوره ) رفتن لازم بود، اما کسی نمی رفت.
ب ) فعل تابع به شخصی اشاره دارد و به صورت مضارع التزامی است ( یعنی با افزودن ب به فعل تابع صرف می شود ) که در این صورت می تواند با حرف ربط " که " نیز نوشته شود. مانند :
بایستی بروم ( یا بایستی که بروم ) یعنی رفتن من لازم بود ( لازم بود بروم ) اما نرفتم.
در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش برای شخصی معمولن لازم بوده است، اما انجام نمی داده است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می بایستی بروم ( یا می بایستی که بروم ) یعنی ( در آن دوره ) رفتن من لازم بود، اما نمی رفتم.

صورت های دیگری از فعل بایستن یا فعل تابع آن نیز در گذشته وجود داشته است ( مانند : بباید، همی باید، ببایست، ببایستی، می ببایست، بایدم، بایدم رفتن، بایستم رفتن، باید آمدن و از این دست، ) که امروزه دیگر متروک شده و به کار برده نمی شود.

۲- درباره ی است و هست
میان دو واژه ی است و هست در ریشه و معنی اصلی هیچ تفاوتی نیست. این دو لفظ دو صورت یک کلمه و به یک معنی است و اختلافی که در کاربرد آن ها وجود دارد بیش تر از جنبه ی معنی و بیان است تا از جنبه ی لغت و دستور.
نکته تنها در این جا است که در کلمه ی هست در مقایسه با است تاکیدی هم وجود دارد، اما در کاربرد کلمه ی است تاکیدی در کار نیست و تنها رابطه ی میان نهاد و گزاره بیان می شود.
به این دو جمله توجه کنید:
آیا هوا روشن است ؟
آیا هوا روشن هست ؟
در مورد نخست مراد بیان رابطه ی میان هوا و روشن است و در مورد دوم تاکید بر روشن است. به این دلیل است که مثلن در مقام انکار، در مورد نخست رابط را و در مورد دوم مورد تاکید ( روشن ) را باید انکار کرد :
آیا هوا روشن است ؟. نه هوا تاریک است
آیا هوا روشن هست ؟ نه، هوا روشن نیست
یعنی در برابر هست همیشه نیست و در برابر است بیشتر همان است تکرار می شود و وصف برعکس به کار می رود. ( روشن، تاریک )
اکنون به دو نمونه ی دیگر توجه کنید:
آیا او هنوز زنده است ؟ نه او دیگر مرده است.
آیا او هنوز زنده هست ؟ نه او دیگر زنده نیست.

آقای ابوالحسـن نجفی نیز در کتاب " غلط ننویسـیم " در ارتباط با این دو کلمه چون این می نویسـد:
« بعضی از فضلا میان این دوکلمه تفاوت قایل اند: هـسـت را به معـنای " وجود دارد " یا نشـانه ی تأکید و اسـت را فقط رابطه ( یا فعل اسـنادی) می دانند و بنابراین جمله های زیر از نظر آنان غلط یا لا اقل غیر فصیح است: « او هـنوز جوان هـسـت » به جای« او هنوز جوان اسـت ». یا « درختی در خانه ی ماسـت » به جای « درختی در خانه ی ما هـسـت ». این حکم تا اندازه ای درســت اسـت، زیرا در آثار ادبی فارسی نیز غالبن هـسـت به معـنای" وجود دارد" به کار رفـته اسـت:
انگار که هست هرچه در عالم نیست
پندار که نیسـت هرچه در عالم هـسـت ( خیام )
مرا خود با تو چیزی در میان هـسـت
وگرنه روی زیبا در جهان هـسـت ( سـعدی)
واگر هم هـسـت ، به جای اسـت به کار رفته باشـد به منظور تأکید معـنای جمله اسـت. مثلن در دوجمله ی زیر: احمد عاقل است و احمد عاقل هـسـت. جمله ی نخست عاقـل بودن احمد را خبرمی دهـد و حال آن که جمله ی دوم این خبر را به تاکید بیان می کند و گویی به مخاطب اطمینان می دهد که در عاقل بودن احمد نباید تردید کرد. با این همه این تمایز معنایی در همه جا و با این دقت مراعات نشده اسـت و در ادبیات فارسی مواردی را می توان یافـت که در آن ها هـسـت و اسـت به جای یکدیگر به کار رفته اند. در نتیجه می توان گفت که کاربرد کلمه ی هـسـت به جای اسـت و بر عکس غلط نیسـت، اما اگر هر کدام از آن ها، برطبق آن چه گفته شد، به جای خود به کار رود البته به تر اسـت».

٣- درباره ی گفتی و گویی
گفتی صیغه ی ماضی و گویی صیغه ی مضارع از فعل گفتن می باشد و هر دو برای بیان شباهت به کار برده می شود.
● گفتی برای فرض انجام شدن فعلی ( فعل تابع ) در زمان گذشته می باشد.
که فعل تابع می تواند هم به صورت مضارع باشد، مانند : تو گفتی آسمان دریاست ( آسمان شیبه به دریا بود )
و هم به صورت ماضی، مانند : تو گفتی آن جا بهشت بود ( آن جا شبیه به بهشت بود )
● گویی برای فرض انجام شدن فعلی ( فعل تابع ) می باشد که :
- اگر فعل تابع آن به صیغه ی مضارع باشد، این فرض برای زمان حال یا آینده است، مانند:
گویی شب است ( انگار شب است )
گویی به سفر رود ( انگار به سفر خواهد رفت )
- اگر فعل تابع به صیغه ی ماضی باشد، فرض انجام آن در گذشته است. مانند :
گویی خواب بود ( انگار خواب بود )
گویی دیوانه شده است ( انگار دیوانه شده است )
یعنی گفتی همیشه برای فرضی در گذشته می باشد و گویی برای فرضی است که می تواند هم برای حال و آینده و هم برای گذشته باشد.

۴ – درباره ی صفت ساده و صفت مفعولی
در جمله ی دیوار بلند است، واژه ی بلند صفت ساده است.
در جمله ی او رویی گشاده دارد، واژه ی گشاده صفت ساده است.
در جمله ی او سر و وضعی آراسته دارد. واژه ی آراسته صفت ساده است.
در جمله ی او روی صندلی نشسته است، واژه ی نشسته صفت مفعولی از فعل لازم نشستن با صیغه ی ماضی نقلی است.
اما:
از جمله ی " در گشاده است " دو معنی برداشت می شود :
الف) اگر گشاده را صفت ساده بدانیم، یعنی : " در باز است ".
ب) اگر " گشاده است " را روی هم صیغه ی ماضی نقلی از فعل متعدی گشادن بدانیم، گشاده، صفت مفعولی و جمله یعنی : " در را باز کرده است ".
و یا از جمله ی " پنجره آراسته بود " دو معنی برداشت می شود :
الف ) اگر آراسته را صفت ساده بدانیم ، یعنی پنجره مزبن و مرتب بود.
ب) اگر " آراسته بود " را روی هم صیغه ی ماضی بعید از فعل متعدی آراستن بدانیم، آراسته ، صفت مفعولی و جمله یعنی : پنجره را تزیین کرده بود.
امروزه برای پرهیز از برداشت نادرست از معنی جمله، معمول شده است که در آن جا که مراد صفت مفعولی در یکی از
صیغه های ماضی نقلی یا ماضی بعید باشد، کلمه ی" شده " را به دنبال آن می آورند. یعنی می نویسند :
در گشاده شده است.
یا : پنجره آراسته شده بود.
که این کاربرد در ادبیات فارسی وجود ندارد و همیشه از متن جمله در می یافته اند که مراد کدام وجه است. یعنی فصیح تر آن است که از افزودن شده پرهیز شود.
در این زمینه به چند مثال توجه کنید :
سعدی می گوید :
جهان بر آب نهاده است و آدمی بر باد
غلام همت آنم که دل برو ننهاد
(یعنی نهاده شده است)
حافظ می گوید :
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
(یعنی دوخته شده بود)
خواجوی کرمانی می گوید :
ای که گفتی سر ِ ببریده سخن کی گوید
بنگر این کلک سخنگو که سرش ببریده است
(یعنی بریده شده است).

۵ – درباره ی دراز نویسی
در همه ی زبان های دنیا کلام فصیح کلامی است که با کم ترین الفاظ، صریح ترین و روشن ترین معانی را بیان کند. بسیاری از نویسندگان ما خلاف این روش را در پیش گرفته و به جای مثلن افعال بسیط عبارات دراز و پر طمطراق به کار می برند. در این جا به نمونه هایی از این افعال دقت کنید :
به جای کردن یا دست کم انجام دادن می نویسند : به مورد اجرا گذاشتن یا اقدام مقتضی به عمل آوردن
به جای دریافتن می نویسند : اطلاع حاصل کردن
به جای خریدن می نویسند : خریداری کردن
به جای دنبال کردن می نویسند : مورد تعقیب قرار دادن
به جای حاضر شدن یا دیدار کردن می نویسند : حضور به هم رسانیدن
به جای یافتن می نویسند : پیدا کردن
به جای خروج می نویسند : خارج شدن
به جای نوشتن می نویسند بر کاغذ آوردن
به جای مردن می نویسند از قید حیات رها شدن
و نمونه های بی شمار دیگر.

۶- درباره ی " بر علیه "
علیه در زبان عربی به معنی بر او می باشد و بسیاری از نویسندگان بدون دانستن این معنی، مثلن می نویسند : بر علیه . . . . مبارزه کنید ! یعنی بر بر او . . . . . مبارزه کنید.
نخست آن که در ادبیات فارسی همیشه به ضد و به خلاف گفته اند که امروز نیز می توان گفت.
دوم آن که در فارسی نه بر علیه چیزی یا کسی مبارزه می کنند و نه به ضد آن. بلکه با چیزی یا کسی می جنگند و پیکار می کنند.



۷ - درباره ی نشانه های نگارشی
مهم ترین نشانه.هاي نگارشی که برای پیوند یا جدایی واژه ها و عبارات به کار برده می شود عبارت است از:
نقطه (.)، نشانه ی پرسش (؟)، نشانه ی تعجب (!)، ويرگول (،)، نقطه ويرگول (؛)، دو نقطه (

، نشانه ی تعليق (...)، نشانه ی نقل قول (« ») و خط تیره (-).
افزون بر اين نشانه.هاي اصلي، نشانه های ديگري نیز در نوشته.ها به کار مي.رود که داراي معاني معيني است. از جمله: پرانتز ( ) و قلاب [ ]. (و چند تای دیگر که در فرصت دیگری به آن ها می پردازیم.)
ما در آغاز، با کارکرد و موارد کاربرد این نشانه ها و سپس با چه گونگی به کارگیری و نوشتن درست آن ها آشنا می شویم.
نقطه (.)
نقطه در موارد زير به کار مي.رود:
● در پايان جمله ی خبري. مانند: کار امروز را به فردا میفکن.
● در کوتاه نويسي نام ها و عناوين، مانند: ع. اقبال آشتياني (عباس اقبال آشتياني)
توجه : در موارد زير به افزودن نقطه نيازي نيست:
- پس از ص (صفحه)، قس (قياس کنيد)، نگ (نگاه کنيد)، رک (رجوع کنيد)؛
- پس از پانوشت.هايي که به صورت جمله نيست.
نشانه ی پرسشي (؟)
نشانه ی پرسشی در موارد زیر به کار می رود:
● پس از جمله ی پرسشي. مانند: از معده ی خالي چه قوت آيد و از دست تهي چه مروت؟
توجه: در نقل قول مستقيم، نشانه ی پرسش نوشته می شود.
گفت: « اي برادران، چه توان کرد؟ مرا روزي نبود و ماهي را هم چنان روزي مانده بود».
اما، در نقل قول غير مستقيم، در پایان جمله ی پرسشی به جاي نشانه ی پرسش، نقطه گذاشته مي.شود.
ريشي درون جامه داشتم و شيخ هر روز بپرسيدي که چون است و نپرسيدي کجاست.
● براي نشان دادن گمان و ترديد (درون پرانتز)
تلفات اين زلزله ٣۵۰۰ نفر (؟) گزارش شده است.
نشانه ی تعجب (!)
نشانه ی تعجب در موارد زير به کار مي.رود:
● پس از اصوات. مانند: حاشا! ، آفرين! ، زهي! .
● در پايان جمله ی تعجبي. همچنين براي نشان دادن تحسين، تحقير، استهزا و عواطفي نظير آن.ها. مانند:
به.به از آفتاب عالم تاب! ، چه هواي خوشي! .
● برای برحذرداشتن یا تاکید، مانند: به هوش باش! ، زود باش! .
ويرگول یا کوما (،)
برای کاربرد ویرگول قواعد بسیاری نهاده شده است، لیکن در یک قاعده ی کلی می توان گفت که هر آن جا که گوینده یا نویسنده در گفتار یا نوشتار خود (با هر نیتی که دارد) مکث می کند و بدین سان جزئی از اجزای جمله را از اجزای دیگر آن جدا می سازد، ویرگول نهاده می شود.
پس از این قاعده ی کلی می توان گفت که ویرگول در موارد زير به کار مي.رود:
● پس از منادا، مانند: گفت: « اي پسر، خيال محال از سر به در کن».
● براي جدا کردن و در عین حال ایجاد ارتباط میان اجزای هم.پايه در یک جمله، مانند:
اجزای اسمی: سرداران، برادران، خواهران، به شهر ما خوش آمديد.
اجزای وصفی: مردي آزموده، جهان ديده، تلخ و شيرين ِ روزگار چشيده.
اجزای قیدی: شب و روز، تنها يا در جمع، آشکارا و نهاني، ياد خدا مي.کرد.
● پس از قيد (در آغاز جمله) و پيش و پس از آن (در ميان جمله).
پس از وقوع زلزله، سازمان.هاي امدادي دست به کار شدند.
● براي جدا کردن بدل و جملات معترضه. مانند:
سعدي، شاعر شيرين سخن شيراز، در نظاميه ی بغداد درس خواند.
● براي جدا کردن عبارت توضيحي. مانند:
در اين ناحيه، انواع غلات، به ويژه گندم، کشت مي.شود.
معلمي، که شغلي شريف است.
دکتر هوشمند، که همسايه ی ماست، ديروز به عيادت من آمد.

● به جاي حرف عطف، میان جمله.هاي هم پايه. مانند:
مي.آيند، مي..روند، حوايجي دارند، با ما کاري ندارند.
بد مکن که بد افتي، چَه مَکَن که خود افتي.
● براي جدا کردن اجزای جملات شرطی :
هرکه سخن ناصحان، اگر چه درشت و بي.محابا گويند، استماع ننمايد، عواقب کارهاي او از پشيماني خالي نماند.
اگر شب.ها همه قدر بودي، شب قدر بي.قدر بودي.
اگر از مه.رويان به سلامت بماند، از بدگويان نماند.
● به جانشينيِ بخش های حذف شده در جمله. مانند:
سرداران بهرام چوبين رفتند تا کار دشمن بسازند، سرداران خسرو، تا به باده گساري پردازند.
(ويرگول به جاي «رفتند» در جمله ی دوم نشسته است)
● براي جدا کردن اجزاي تاريخ يا نشاني. مانند:
پنجشنبه، ١۴ مهر. نشانی: شماره ی ١۵، خيابان انقلاب، تهران (ايران)
نقطه. ويرگول (؛)
نقط ویرگول در موارد زیر به کار می رود:
● براي جداکردن و در عین حال ایجاد ارتباط میان جمله.هاي هم.پايه.اي که در درون خودِ آن ها نشانه.هاي دیگری (مثلن ویرگول) به کار رفته است. مانند:
تا بيمار را صحتي کامل پديد نياید، از خوردني مزه نيابد؛ و حمال، تا بارگران ننهاد، نياسايد؛ و مردم هزار سال، تا از دشمن مستولي ايمن نگرديد، گرمي سينه ی او نيارامد.
● در پایان جمله ی نخست به جاي نقطه، پيش از جمله. ی هم پایه ی دومی که با واو عطف آغاز شده و يا این واو عطف به قرينه حذف شده باشد. مانند:
سوز فراق، اگر آتش در قعر دريا زند، خاک از او برآورد؛ و اگر دود به آسمان رساند، رخسار سپيدِ روز سياه گردد.
تهران قديم شهري بود آبادان؛ قنات.هاي متعدد داشت.
● در پايان هر شاهد از يک مجموعه ی شواهد، اگر به صورت جمله نيامده باشد.
چارکس از چارکس به رنج.اند: حرماي از سلطان؛ دزد از پاسبان؛ فاسق از غماز؛ روسپي از محتسب.
دو نقطه (


دو نقطه در موارد زير به کار مي.رود:
● پيش از مجموعه.اي از شواهد، مثال.ها، اقسام و اجزا. مانند:
و اين شراب انواع دارد: شراب محبت، شراب عشق، شراب وصال، شراب جمال.
● پيش از عبارت توضيحي در بيان یا تاييد مطلبي. مانند:
نتيجه ی اين حادثه دور از انتظار بود: دولت استعفا داد.
پيش از نقل قول مستقيم، اگر با حرف ربط «که» آغاز نشده باشد. مانند:
گفت: « نماز را هم قضا کن که چيزي نکردي که به کار آيد».
● براي جدا کردن اجزاي ساعت. مانند: ٣۵:١ بعد از ظهر.
نشانه ی تعليق (...)
نشانه ی تعلیق براي نشان دادن ناتمام ماندن يا حذف پاره.اي از سخن به کار مي.رود.
حسنک، با عزمي راسخ و خاطري آزاد، زن و فرزند و جاه و مقام و ... را بدرود گفت.
نشانه ی نقل قول( « » )
نشانه ی نقل قول در موارد زير به کار مي.رود:
● براي نقل قول مستقيم.
غزالي گويد: «بدان که هرچه در دست سلطانيان روزگار است، که از خراج مسلمانان ستده.اند يا از مصادره يا از رشوت، همه حرام است».
توجه: در نوشته ی بسیاری از نویسندگان به جای نشانه ی فارسی ِ (« ») نشانه ی انگلیسی " - " به کار برده می شود که البته به دلیل بهره گرفتن از خطوط کامپیوتری غیر فارسی می باشد. لیکن در آن جا که امکان نوشتن نشانه های فارسی وجود دارد، به کارگیری آن ها را سفارش می کنم.
● براي جاي دادن مواد زير در درون آن:
١) اصطلاحات علمي و فني، عناوین، واژه ها و تعبيرات مهجور و نا آشنا. مانند:
علم تحول واژه ها را « سمانتیک» می نامند.
۲) کلمه يا عبارتي که لفظ آن مراد باشد نه معني و مفهوم آن. مانند:
«اقبال» مصدر باب افعال است، «انوشيروان» پنج هجا دارد.
٣) واژه یا عبارتي که کاربرد آن از خود نویسنده یا نظر او نیست. مانند:
در قرار داد ١۹۰۷، ايران به «مناطق نفوذ» روسيه و انگلستان تقسيم شد.
دوستان او را «رشيد السلطان» لقب داده بودند.
توجه - هرگاه عبارتِ درون نشانه ی نقل قول، در پايان جمله ی اصلي باشد، نقطه ی پايان جمله بيرون از نشانه ی نقل قول قرار مي.گيرد.
در تعريف اصطلاح عرفانيِ هيبت آورده.اند: «اثر، مشاهده ی جلال حق است در قلب؛ و آن درجه ی عارفان است».

خط تیره ( - )
خط (-) در موارد زير به کار مي.رود:
● براي جدا کردن عبارات معترضه (یعنی عبارتی خارج از موضوع که آن را میان کلام می آورند)؛
يک روز تمام - اگر حاجت باشد، دو روز- براي انجام دادن اين کار فرصت داريد.
● براي جدا کردن کلمه و عبارت توضيحي يا تاکيدي
شهر و هرچه در آن بود – ساکنان و چهارپايان و بناها- در آتش سوخت.
● به جاي تا و به در بيان فاصله های زماني و مکاني و مقداري
قطار تهران- مشهد، (١٣۸۶ – ١٣٣۵)، ۲۰ – ١۵ کیلو
● براي نوشتن فهرست انواع، اگر شماره گذاري آن ها لازم نباشد
● براي نشان دادن تغيير سخن.گو، به ويژه در نمايش.نامه يا بخش .هاي مکالمه.ايِ داستان.
پرانتز ( ) (دو کمانک)
پرانتز ( ) در موارد زير به کار مي.رود:
● براي در بر گرفتن عبارتی توضيحي، تکميلي، معترضه و عمومن فرعي که حذف آن. به اصل مطلب صدمه.اي نمی زند. مانند:
اسيوط بزرگترين شهر مصر (مصر عليا) بود بر ساحل غربي رود نيل.
● براي در بر گرفتن موارد زير:
١) معرفي ماخذ. مانند: (لغت نامه ی دهخدا)
۲) سال های ولادت و وفات. مانند: (١٣۸۶ – ١٣٣۵)
٣) معني واژه. مانند: ورد (گُل)

قلاب [ ]
قلاب براي در بر گرفتن موارد زير به کار مي.رود:
● اضافات، تصحيحات و توضيحات نویسنده بر نقل قول های دیگران.
ابوعلي رودباري گويد: «مردان چهار [تن] بودند [در روزگار خويش]. يکي از ايشان [آن بود که] نه از سلطان ستدي نه از رعيت [و آن] يوسف بن اسباط بود».
● دستورهاي اجرايي در نمايش نامه
بورکمن [با صدايي آرام.تر] خب، البته در اين چيزها خبره نيستم.
فولدال [سرش را تکان مي.دهد] من دروغ نگفته.ام، جان گابريل.
● مطلبي در حاشيه ی اصل سخن
ناطق گفت: «با تصويب اين لايحه، همه ی کارها اصلاح خواهد شد». [خنده ی حضار]
░░░░
اکنون پس از آشنایی با کارکرد و موارد کاربرد نشانه های نگارشی، به چه گونگی به کارگیری و نوشتن درست آن ها می پردازیم.
نشانه های نگارشی را می نوان به دو گروه بخش نمود:
١- تکی مانند نقطه (.) یا ویرگول (،)
۲- دوتایی مانند نشانه ی نقل قول « » یا پرانتز ( )
به کارگیری و نوشتن درست نشانه های تکی
الف ) نشانه ی تکی بدون فاصله با آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود.
ب) میان نشانه ی تکی با نخستین حرف کلمه ی پس از آن یک فاصله وجود دارد.
نادرست:
دارا انار دارد.سارا انار ندارد.
دارا انار دارد .سارا انار ندارد.
دارا انار دارد . سارا انار ندارد.
درست:
دارا انار دارد، سارا انار ندارد.
به کارگیری و نوشتن درست نشانه های دوتایی
جزء نخست نشانه ی دوتایی را باز و جزء دوم آن را بسته می نامند.
الف) جزء باز با یک فاصله از آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود و نخستین حرف کلمه ی پس از آن بدون فاصله می باشد.
ب) جزء بسته بدون فاصله با آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود و نخستین حرف کلمه ی پس از آن یک فاصله دارد.
نادرست:
«دارا(برادر سارا) انار دارد.»
«دارا ( برادر سارا) انار دارد.»
«دارا (برادر سارا)انار دارد.»
«دارا (برادر سارا )انار دارد.»
«دارا ( برادر سارا ) انار دارد.»
« دارا (برادر سارا) انار دارد.»
و موارد ممکن دیگر
درست:
«دارا (برادر سارا) انار دارد.»

۸- درباره ی گرایش به حذف حروف اضافه
یکی از شیوه هایی که در دوران نزدیک گذشته در نگارش فارسی معمول شد، آن بود که به دنبال بسیاری از حروف اضافه و برای تقویت آن، کلمه دیگری را نیز که خود دارای استقلال معنایی است، آوردند. مثلن نوشتند: به وسیله ی، بر طبق، در ظرف، به اتفاق، به انضمام، به واسطه ی ، به مانند به همراه، و به مانند این ها.
پس از آن مرحله ی دیگری آغاز گردید و کلمه ای که برای تقویت حرف اضافه آمده بود و خود معنی مستقلی داشت، در آن مورد معنی مستقل خود را از دست داد و اندک اندک جای حرف اضافه راگرفت و بدین ترتیب حرف اضافه ظاهرن زائد و اضافی به نظر رسید و امروزه چون این شده است که در گفتار و نوشتار فارسی ،تمایلی به حذف حرف اضافه دیده می شود و تا آن جا که در معنی جمله تغییری پدید نیاید، از گفتن حرف اضافه خودداری می شود. مثلن می گویند :
کسی خونه نیست. ( یعنی کسی در خانه نیست)
رفتم تهران. ( یعنی رفتم به تهران)
طبق دستور عمل کنید. ( یعنی بر طبق دستور عمل کنید)
ظرف یک هفته اطلاع دهید. ( یعنی در ظرف یک هفته اطلاع دهید)
لیکن ما در نوشته ای که به درستی و فصاحت آن علاقه داریم باید از به کارگیری این گونه جملات ، یعنی از حذف حرف اضافه خودداری کنیم.

۹- درباره ی اضافه کردن «ی» در حالت اضافه
درحالت اضافه، هر حرفی باید حرکت کسره بگیرد.
در کلماتی که حرف پایانی آن ها دارای حرکتی نیست و در اصطلاح "سیرشده" و بی صدا نامیده می شود، گذاشتن حرف « ی» در جلو آن ها لازم است. این واژه ها بیش تر به الف، واو و های خوانده نشده پایان می یابد، مانند:
گلوی، سبوی، ابروی، جای ِ، پای ِ، کوچه ی، خانه ی
لیکن در واژه هایی که حرف پایانی آن ها "سیرنشده " و صدادار است، مانند جلو، پرتو، پلو، نو و مانند این ها، افزودن «ی» نادرست است و هیچ پیشینه ای در زبان فارسی ندارد. یعنی نوشتن ِ :
جلوی من، کفش نوی برادرم و پلوی چرب نادرست است
و باید جلو من، کفش نو برادرم و پلو چرب نوشته شود.

١۰- درباره ی گذاشتن و گزاردن:
یکی از غلط های بسـیار رایج املایی، در کار برد درسـت و به جای این دو واژه قرار دارد. به ویژه در نوشـتن ترکیبات آن ها، مانند: قانون گذار، بنیادگذار، نماز گزار، خدمت گزار و غیره . نخست باید دانست که نوشتن این دو فعل به صورت گزاشـتن و گذاردن نادرست اسـت و درسـت آن ها همان گذاشـتن و گزاردن اسـت.
گذاشـتن به معنی قرار دادن چیزی به طور عینی و مشـهود در جایی اسـت. مثلن " او کتاب را در قـفـسـه گذاشـت ." و مجازاً نیز به معنی پی انداختن، وضع کردن و بنیاد نهادن چیزی است، مانند قانون گذار که کسی اسـت کـــه قانون را وضع می کند یا بنیاد گذار که چیزی را تاسیس می کند، یا نام گذاری که وضع کردن نام برای چیزی است.
گزاردن را نیز می توان در دو معنی کلی به شـرح زیر خلاصه کرد:
١- به معنای " به جا آوردن " ، " ادا کردن" ، " انجام دادن" . مثلاً نماز گزاردن یعنی " ادا کردن نماز" ، یا وام گزاردن یعنی " ادا کردن وام "، بنا برین وام گزاردرسـت اسـت نه وام گذار. به همین ترتیب باید نوشـت: حج گزار، خراج گزار، سپاس گزار، شکرگزار، خدمت گزار، حق گزار، پاسخ گزار، مدح گزار، پیغام گزار، گله گزاری، خبرگزاری، کارگزار( اجرا کننده وانجام دهـنده ی کار )، پیغام گزار( کسی که پیغام را باز گو می کند یا پیغام را می آورد) و...
۲- به معنای " برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا از بیانی به بیان دیگر، یا از نظامی به نظام دیگر اسـت" بنا براین برابر اسـت با ترجمه کردن و گزارنده وگزارش به معنای مترجم و ترجمه.می باشد. خواب گزاری نیز یعنی " تعبیر خواب" و خواب گزار یعـنی تعبیرکننده خواب ( معّبر) و اصطلاحات دیگری همچون گزارشـگر
بن مایه:
تارنمای سرزمین پارسیان






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن