تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835085711
جان راولز
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
جان راولز (21 فوريه 1921- 24 نوامبر 2002) فيلسوفي آمريكايي و چهره.اي برجسته در فلسفه.ي اخلاق و سياسي بود.
راولز جايزه.ي شاك (Schock Prize) را براي منطق و فلسفه و مدال ملي علوم انساني را در سال 1999 دريافت كرد. جايزه.ي اخير به دليل آن كه تفكر راولز «به نسل كاملي از آمريكايي.هاي فرهيخته كمك كرد تا ايمان خود را به دموكراسي احيا كنند» از سوي رئيس جمهور بيل كلينتون اهدا شد.
دوران نخست
جان بوردن (بوردرلي) راولز (John Borden (Bordley) Rawls) در بالتيمور مريلند به دنيا آمد. او دومين پسر از پنج پسر ويليام لي راولز (William Lee Rawls) و آنا آبل استامپ (Anna Abell Stump) بود. راولز قبل از انتقال به مدرسه.ي كنت، مدرسه.ي مقدماتي اسقفي در كانكتيكات، براي مدتي كوتاه به مدرسه.اي در بالتيمور رفت. راولز پس از فارغ.التحصيلي در 1939، به دانشگاه پرينستون رفت و در آن جا به فلسفه علاقمند و به عضويت باشگاه پيچك (The Ivy Club) انتخاب شد. در دو سال آخری که در پرینستون بود «عمیقاً به الاهیات و نظریات آن علاقمند شد». به حضور در مدرسه.ی دینی برای تحصیل به عنوان کشیش فکر کرد. در 1943، درجه.ي كارشناسي خود را در رشته.ي هنر دريافت كرد و به ارتش پيوست. در طول جنگ جهاني دوم، به عنوان سرباز پياده در پاسيفيك خدمت كرد و گينه.ي نو، فيليپين و ژاپن را ديد. در آن جا شاهد اوضاع پس از بمباران هيروشيما بود. پس از اين تجربه، پيشنهاد افسر شدن را رد كرد و در سال 1946 ارتش را به قصد زندگي غيرنظامي ترك كرد. كمي پس از آن، براي تحصيل در دوره.ي دكتري در رشته.ي فلسفه.ي اخلاق به پرينستون بازگشت. راولز در سال 1949 با مارگارت فاكس (Margaret Fox) كه فارغ.التحصيل براون (Brown) بود، ازدواج كرد.
زندگي شغلي
راولز پس از دريافت درجه.ي دكتري از پرينستون در سال 1950 تا 1952 در آن جا تدريس كرد و در آن زمان درجه.ي عضويت فولبرايت (Fulbright Fellowship) دانشگاه آكسفورد (كليساي مسيح) را دريافت كرد و در آن جا تحت تأثير مورخ و نظريه.پردازسياسي آيزايا برلين (Isaiah Berlin) و نظريه.پرداز حقوقي اچ. ال. اي. هارت (H.L.A. Hart) قرار گرفت. پس از بازگشت به ايالات متحده، نخست به عنوان استاديار و سپس به عنوان دانشيار در دانشگاه كورنل (Cornell University) خدمت كرد. در سال 1962 به مقام استادي فلسفه در دانشگاه كورنل رسيد و كمي بعد مقامي اجرايي در دانشگاه ام. آي. تي. گرفت. در 1964، به دانشگاه هاروارد رفت و تقريباً به مدت چهل سال در آن جا تدريس كرد و بسياري از چهره.هاي برجسته.ي معاصر را در فلسفه.ي اخلاق و سياسي از جمله ساموئل فريمن (Samuel Freeman)، تامس نيگل (Thomas Nagel)، اونورا اونيل (Onora O"Neill)، تامس هيل (Thomas Hill)، جوشوا كوهن (Joshua Cohen)، كريستين كورسگارد (Christine Korsgaard)، سوزان نيمان (Susan Neiman)، تامس پاگ (Thomas Pogge)، اليزابت اس. اندرسن (Elizabeth S. Anderson)، باربارا هرمان (Barbara Herman) و پل ويتمن (Paul Weithman) را تعليم داد.
زندگي متأخر
راولز در سال 1995 به نخستين حمله از چند حمله.ي قلبي دچار گرديد كه توانايي وي را در ادامه.ي كار به شدت كاهش داد. با اين همه، هنوز قادر بود قبل از مرگ در نوامبر 2002، اثري موسوم به قوانين مردمان را به اتمام برساند كه حاوي كامل.ترين بيان ديدگاه.هاي وي در باره.ي عدالت بين.المللي بود.
نقش وي در فلسفه.ي سياسي و اخلاقي
راولز به دليل سهمي كه در فلسفه.ي سياسي ليبرال داشته است، شايان ذكر است. از جمله.ي نظرياتي كه در آثار راولز مطرح گرديده و مورد توجه گسترده واقع شده است، مي.توان به موارد زير اشاره كرد:
• عدالت به مثابه.ي انصاف، كه از اصل آزادي، برابريِ منصفانه.ي فرصت و اصل تفاوت تشكيل شده است.
• وضعيت اصلي
• تعادل بازتابي
• اجماع هم.پوشان
• خرد جمعي
در ميان محافل علمي توافقي عمومي وجود دارد كه انتشار نظريه.ي عدالت در سال 1971 براي احياي پژوهش علمي در زمينه.ي فلسفه.ي سياسي در دهه.هاي 1960 و 1970 داراي اهميت بوده است (برخي مي.گويند اهميت حياتي داشته است). كار وي از مرزهاي بين.رشته.اي گذشته و مورد توجه جدي اقتصاددانان، حقوقدانان، دانشمندان علوم سياسي، جامعه.شناسان و الاهي.دانان قرار گرفته است. راولز در ميان فيلسوفان سياسي معاصر داراي اين مقام ممتاز است كه دادگاه.هاي ايالات متحده مكرراً به نظرات وي اشاره مي.كنند و سياستمداران ايالات متحده و بريتانيا اغلب به اين نظريات متوسل مي.شوند.
نوشته.ها
- نظريه.ي عدالت
در نظريه.ي عدالت، راولز تلاش مي.كند تا با ارائه.ي تبييني از «عدالت به مثابه.ي انصاف» به شيوه.اي اصولي ميان آزادي و برابري توافق برقرار كند. رويكرد مشهور وي به مسئله.ي به ظاهر حل.ناشدني عدالت توزيعي در كانون اين تلاش قرار دارد.
راولز به قرارداد اجتماعي متوسل مي.شود. اگر مي.خواستيم با ديگران همكاري كنيم اما در عين حال از اين همكاري انتظار منافع بيشتر و زحمات كمتري داشتيم با كدام اصول عدالت موافقت مي.كرديم؟ بنابراين، عدالت به مثابه.ي انصاف به مردمي پيشنهاد مي.شود كه نه قديسانه نوعدوست هستند و نه آزمندانه خودخواه. چنان كه راولز مي.گويد، انسان.ها هم عقلاني هستند و هم منطقي. از آن جا كه عقلاني هستيم آمالي داريم كه خواهان دستيابي به آن..ها هستيم، اما ما منطقي هستيم زيرا اگر بتوانيم به اين اهداف بر اساس اصول تنظيمي متقابلاً پذيرفتني دست يابيم، خوشبختيم. اما با توجه به اين كه نيازها و خواست.هاي ما اغلب بسيار متفاوت هستند، چگونه مي.توانيم اصولي را بيابيم كه براي هر يك از ما پذيرفتني باشند؟ راولز براي اين انتخاب مدلي از وضعيت منصفانه را در اختيار ما قرار مي.دهد (برهان وي در باره.ي وضعيت اصلي و پرده.ي جهالت مشهور)، و ادعا مي.كند كه دو اصل عدالت به ويژه جذاب هستند.
راولز ادعا مي.كند كه ما اصل آزادي.هاي بنيادي برابر را تأييد مي.كنيم و بنابراين از آزادي.هاي ليبرال و آشناي وجدان، تجمع، بيان و مانند آن..ها حمايت مي.كنيم (در اين جا حق در اختيارگيري و استفاده از اموال شخصي نيز وجود دارد، اما راولز از اين حق بر اساس استعدادهاي اخلاقي و عزت نفس ما و نه با توسل به حق طبيعي خودمالكيتي دفاع مي.كند و بدين ترتيب، تبيين خود را از ليبراليسم كلاسيكي جان لاك (John Locke) و موضع ليبرتاريان رابرت نوزيك (Robert Nozick) متمايز مي.سازد.) اما ما درعين حال مي.خواهيم اطمينان داشته باشيم كه، جايگاه.مان در جامعه هر چه باشد، اين آزادي.ها براي ما گزينه.هاي بامعنايي هستند. مثلاً تضمين.هاي صوري آزادي بيان سياسي و آزادي تجمع براي اقشار به شدت فقير و حاشيه.نشينان اجتماع ارزش واقعي اندكي دارند. طلب آن كه همه دقيقاً داراي موقعيت.هاي مؤثر يكساني در زندگي باشند تصور باطلي است: نيل به اين هدف تقريباً به يقين آزادي.هايي را كه تصور مي.شود به تساوي تقسيم شده.اند مختل مي.سازد. با اين همه، ما مي.خواهيم دست كم از «ارزش منصفانه.ي» آزادي.هاي خود اطمينان داشته باشيم: هر كسي در جامعه به جايي برسد، خواهان زندگي.اي شايسته همراه با آزادي مؤثر و كافي براي دنبال كردن اهداف شخصي خود است. بدين ترتيب، ما تحريك شده.ايم كه اصل دومي را تأييد كنيم كه مستلزم برابري منصفانه.ي فرصت است و در كنار اصل مشهور (و جنجالي) تفاوت قرار مي.گيرد. اين اصل دوم، تضمين مي.كند كه افراد داراي استعدادها و انگيزه.هاي مشابه با فرصت.هاي تقريباً يكساني در زندگي روبرو مي.شوند و نابرابري.ها در جامعه به نفع كم .امتيازترين افراد عمل مي.كنند. راولز معتقد بود که این اصول عدالت بر «ساختار بنیادی» نهادهای اجتماعی بنیادی (دادگاه.ها، بازارها، قانون اساسی و مانند آن.ها) اعمال می.شوند، امری که منشأ مجادلات و بحث.های سازنده.ی زیادی بوده است (مثلاً نگاه کنید به اثر مهم جرالد کوهن(Gerald Cohen)). افزون بر آن راولز ادعا می.کرد که این اصول را باید به طور لغوی مرتب ساخت و بنابراین در برابر خواسته.های اصل دوم که بیشتر برابری.طلبانه بودند، اولویت را به آزادی.های بنیادی می.داد. این نیز در میان فیلسوفان اخلاقی و سیاسی موضوع بحث.های زیادی بوده است. سرانجام، راولز این رویکرد را در وهله.ی نخست بر آن چه خود «جامعه.ای خوش.نظم... که برای ارتقای خیر اعضای خود طراحی شده است و مفهومی عمومی از عدالت به آن نظم می.بخشد» اعمال می.کرد. از این جهت، وی عدالت به مثابه.ی انصاف را به منزله.ی بخشی از «نظریه.ی آرمانی» تلقی می.کرد که به اصولی می.رسد «که جامعه.ای خوش.نظم را تحت شرایط مطلوب مشخص می.سازد». کارهای جدیدتر در زمینه.ی فلسفه.ی سیاسی این پرسش را مطرح ساخته.اند که عدالت به مثابه.ی انصاف در باره.ی مسائل «انطباق غیر کلی» تحت «نظریه.ی آرمانی»، چه مي.تواند بگوید (یا آیا در واقع اصلاً برای این مسائل مفید است). آیا نظریه.ی راولز در مورد کارهایی که باید در جوامعی که از بی.عدالتی.های ژرف، عدم اطمینان عمیق، محرومیت مادی و مانند آن.ها رنج می.برند انجام داد، به ما چیز زیادی می.گوید؟
لیبرالیسم سیاسی
کار بعدی راولز به پرسش ثبات می.پرداخت: آیا جامعه.ای که با این دو اصل عدالت نظم یافته است، می.تواند پایدار باشد؟ پاسخ وی به این پرسش در مجموعه.ای از سخنرانی.های وی موسوم به «لیبرالیسم سیاسی» آمده است. راولز در لیبرالیسم سیاسی نظریه.ی اجماع هم.پوشان- یا توافق بر سر عدالت به مثابه.ی انصاف در میان شهروندانی با دیدگاه.های دینی یا فلسفی متفاوت (یا برداشت.های مختلف از خیر)- را مطرح می.سازد. در لیبرالیسم سیاسی، نظریه.ی خرد جمعی- خرد مشترک تمام شهروندان- نیز مطرح شده است.
در لیبرالیسم سیاسی، راولز به رایج.ترین انتقاد در مورد کتاب نظریه.ی عدالت می.پردازد- این انتقاد که اصول عدالت فقط برداشت دستگاهمند بدیلی از عدالت است که بر فایده.گرایی یا هر نظریه.ی جامع دیگری برتری دارد. منظور آن بود که عدالت به مثابه.ی انصاف فقط نظریه.ی جامع و منطقی دیگری است که با سایر نظریات منطقی ناسازگار است. این نظریه. نمی.توانست میان نظریه.ی اخلاقی جامع که به مسئله.ی عدالت می.پردازد و مسئله.ی برداشت سیاسی از عدالت که از هر نظریه.ی جامعی مستقل است، تمایز قائل شود.
برداشت سیاسی از عدالت که راولز در لیبرالیسم سیاسی مطرح می.سازد دیدگاهی است به عدالت که بر اساس آن مردمی با دیدگاه.های متنازع اما منطقی، متافیزیکی و/یا دینی بر سر تنظیم ساختار بنیادی جامعه به توافق می.رسند. آن چه تبیین راولز را از برداشت.های قبلی از لیبرالیسم متمایز می.سازد آن است که تبیین راولز تلاش می.کند تا بدون توسل به یک منبع متافیزیکی برای خود، به اجماع برسد. از این رو اندیشه.ی «لیبرالیسم سیاسی» مطرح می.گردد. بر خلاف جان لاک (John Locke) و جان استوارت میل (John Stuart Mill) که فلسفه.ی لیبرال فرهنگی و متافیزیکی قدرتمندتری را ترویج می.کنند، تبیین راولز از این اندیشه تلاشی است برای تضمین امکان اجماعی لیبرال، صرف نظر از ارزش.های «عمیق» دینی یا متافیزیکی. مورد حمایت طرف.های اجماع (تا زمانی که این ارزش.ها موضوع مصالحه یعنی «منطقی» باشند). بنابراین، نتیجه.ی آرمانی «اجماعی هم.پوشان» تلقی می.شود، زیرا نیت آن است که تبیین.های متفاوت و اغلب متنازع از اخلاق، طبیعت و مانند آن.ها در مورد مسئله.ی حاکمیت با یکدیگر «هم.پوشانی» داشته باشند.
در عین حال راولز اصول عدالت را چنان تغییر داد که به شکل زیر در آیند (و اصل اول نسبت به اصل دوم اولویت داشته باشد و نیمه.ی نخست اصل دوم هم نسبت به نیمه.ی بعدی اولویت داشته باشد):
1- هر فرد نسبت به طرح.واره.ی کاملاً بسنده.ای از حقوق و آزادی.های اساسی برابر ادعای برابری دارد و آن طرح.واره با طرح.واره.ی همگان سازگار است؛ و در این طرح.واره آزادی.های سیاسی برابر و فقط آن آزادی.ها باید به دلیل ارزش منصفانه.شان تضمین گردند.
2- نابرابری.های اجتماعی و اقتصادی باید دو شرط را ارضا کنند: نخست باید مربوط به موقعیت.ها و مناصبی باشند که همه.ی آن.ها تحت شرایط برابری منصفانه.ی فرصت در دسترس همه قرار دارند، و دوم باید برای کم.امتیازترین اعضای جامعه بیشترین فایده را داشته باشند.
این اصول نسبت به آن چه در کتاب نظریه.ی عدالت آمده، به دقت تغییر یافته.اند. اکنون در اصل اول به جای «حق برابر» عبارت «ادعای برابر» آمده است و عبارت «نظام آزادی.های اساسی» جای خود را به « طرح.واره.ی کاملاً بسنده.ای از حقوق و آزادی.های اساسی برابر» داده است.
قانون مردمان
هر چند در کتاب نظریه.ی عدالت اشارات گذرایی به رویدادهای بین.المللی شده است، اما راولز در اواخر دوران کاری خود با انتشار قانون مردمان نظریه.ی جامعی را در باره.ی سیاست بین.المللی تدوین کرد. در آن جا او ادعا می.کرد که مردمان «خوش.نظم» می توانند یا «لیبرال» باشند یا «منزه». راولز مدعی بود که میراث نظم لیبرال بین.المللی از جمله بر مردمان منزه مبتنی است که غیر از مردمان لیبرال هستند، از این نظر که آن.ها ممکن است دارای ادیان دولتی باشند و پیروان ادیان اقلیت را از دستیابی به مواضع قدرت در درون دولت منع کنند و مشارکت سیاسی را به جای انتخابات از طریق سلسله.مراتب.های مشورتی سازماندهی کنند. اما مردم غیر خوش.نظم ممکن است حقوق بشر را نقض کنند یا به شیوه.ای که از لحاظ بیرونی تهاجمی است، رفتار نمایند. کشورهایی را که چنین می.کنند، «کشورهای یاغی»، «جوامعی که از شرایط نامطلوب رنج می.برند» و «مطلق.گرایان نیک.اندیش» می.خوانند و دارای حق احترام و تسامح متقابل که مردمان لیبرال و منزه از آن برخوردارند، نیستند. دیدگاه.های راولز در باره.ی عدالت توزیعی عمومی به نحوی که در این اثر بیان شده بسیاری از لیبرال.های برابری.گرای (egalitarian) همتای او را متعجب ساخت. مثلاً چارلز بیتز (Charles Beitz) قبلاً در پژوهشی مدعی کاربرد عمومی اصول تفاوت راولز شده بود. راولز این را که اصول وی را می.توان به این نحو به کار برد رد می.کرد، تا حدی بر این اساس که دولت.ها بر خلاف شهروندان در موسسات تعاونی که جوامع داخلی را تشکیل می.دهند، خودبسنده هستند. هر چند راولز اذعان می.کرد که باید به حکومت.هایی که به دلایل اقتصادی قادر به حمایت از حقوق بشر نیستند کمک کرد، اما مدعی بود که هدف این کمک دستیابی به حالت نهایی برابری جهانی نیست، بلکه فقط تضمین این امر است که این جوامع می.توانند نهادهای سیاسی لیبرال یا منزه را حفظ کنند. از جمله وی ادعا می.کرد تداوم نامحدود کمک به پیدایش مللی با جمعیت صنعتی منتهی می.شود که کمک هزینه.ی زندگی ملل دارای جمعیتي تنبل را می.پردازند و این مشكلي اخلاقی ایجاد می.کند که حکومت.ها با علم به این که مللی که مسئولانه خرج کرده.اند، مشکلات آن.ها را حل خواهند کرد می.توانند بی.حساب خرج کنند.
از سوی دیگر بحث راولز در نظریه..ی «غیر ایده.آل» شامل محکوم.سازی بمباران غیرنظامیان و بمباران شهرهای آلمان و ژاپن از سوی ایالات متحده در جنگ جهانی دوم و بحث.هایی در باره.ی مهاجرت و تکثیر سلاح.های هسته.ای می.شود. در این جا راولز به تفصیل به آرمان دولتمردان نیز می.پردازد، رهبری سیاسی که به نسل آینده می.نگرد، حتی به رغم فشارهای داخلی شدید برای انجام خلاف آن، هماهنگی بین.المللی را تشویق می.کند. بحث. برانگیز آن که راولز در عین حال ادعا کرده است که نقض حقوق بشر می.تواند به دخالت نظامی در کشورهای نقض.کننده.ی این حقوق مشروعیت ببخشد، هر چند ابراز امیدواری کرده است که بتوان با ارائه.ی نمونه.ی خوبی از مردمان لیبرال و منزه چنین جوامعی را به اصلاح صلح.آمیز برانگیخت.
آثار
كتاب.شناسي
• A Theory of Justice. Cambridge, Massachusetts: Belknap Press of Harvard University Press, 1971.
در چاپ 1999 كه در آن تجديد نظر شده است، راولز براي ترجمه.هاي مختلف نظريه عدالت تغييراتي در كتاب به عمل آورد. برخي از متخصصان راولز براي اشاره به اين كتاب از اختصار TJ استفاده مي.كنند.
• Political Liberalism. The John Dewey Essays in Philosophy, 4. New York: Columbia University Press, 1993.
چاپ جلد مقوايي آن كه در سال 1993 منتشر شد، با چاپ نخست يكسان نيست. در چاپ جلد كاغذي مقدمه.اي ارزشمند و مقاله.اي به عنوان «پاسخ به هابرماس» اضافه شده است. برخي از متخصصان آثار راولز براي اشاره به اين كتاب از اختصار PL استفاده مي.كنند.
• The Law of Peoples: with "The Idea of Public Reason Revisited.” Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press, 1999.
اين كتاب كم حجم شامل دو اثر مي.شود كه يكي گسترش مقاله.ي قبلي وي با عنوان «قانون مردمان» و ديگري مقاله.اي است با عنوان «بررسي مجدد خرد جمعي» كه هر دوي آن..ها قبلاً در طول زندگي كاري وي منتشر شده بودند.
• Collected Papers. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press, 1999.
اين مجموعه.ي مقالات كوتاه را ساموئل فريمن (Samuel Freeman) .ويرايش كرده است. دو مقاله از اين مجموعه «قانون مردمان» و «بررسي مجدد خرد جمعي» به طور مستقل در تك.نگاري «قانون مردمان» كه در همان سال منتشر شد، آمده است. يك مقاله.ي ديگر، «پاسخ به هابرماس» به چاپ جلد كاغذي ليبراليسم سياسي اضافه شد. اين مقاله، جز در اين موارد، مجموعه.اي جامع است. اما، يك اثر منتشر نشده.ي مهم، رساله.ي راولز، در آن نيامده است.
• Lectures on the History of Moral Philosophy. Cambridge, Massachusetts, Harvard University Press, 2000.
اين مجموعه.ي سخنراني.ها را باربارا هرمن (Barbara Herman) ويرايش كرده است. اين مجموعه داراي مقدمه.اي است در باره.ي فلسفه.ي اخلاق مدرن از 1600 ميلادي تا 1800 ميلادي و سپس سخنراني.هايي در باره.ي هيوم، لايبنيتز، كانت و هگل در آن آمده است.
• Justice as Fairness: A Restatement. Cambridge, Massachusetts: Belknap Press, 2001.
اين خلاصه.ي كوتاه از برهان.هاي اصلي راولز در باره.ي فلسفه.ي سياسي را ارين كلي (Erin Kelly) ويرايش كرده است. نسخه.هاي زيادي از اين اثر به صورت تايپي منتشر شده و بخش اعظم مطالب آن را راولز در جلسات تدريس در دوره.اي در باره.ي اثر خود در دانشگاه هاروارد ارائه كرده است.
• Lectures on the History of Political Philosophy. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press, 2007.
مجموعه.ي سخنراني.هايي در باره.ي تامس هابز (Thomas Hobbes)، جان لاك (John Locke)، جوزف باتلر (Joseph Butler)، جِي. جِي. روسو (J.J. Rousseau)، ديويد هيوم (David Hume)، جِي. اس. ميل (J.S. Mill) و كارل ماركس كه ساموئل فريمن آن را ويرايش كرده است.
مقالات
• «پژوهشي در باب مباني معرفت اخلاقي: بررسي با اشاره به احكام اخلاقي شخصيت»، رساله.ي دكتري، دانشگاه پرينستون، 1950.
• «طرح روش تصميم.گيري براي اخلاق»، Philosophical Review (April 1951), 60 (2): 177-197.
• «دو برداشت از قواعد»، Philosophical Review (January 1955), 64 (1):3-32.
• «عدالت به مثابه.ي انصاف»، Journal of Philosophy (October 24, 1957), 54 (22): 653-662.
• «عدالت به مثابه.ي انصاف»، Philosophical Review (April 1958), 67 (2): 164-194.
• «معناي عدالت»، Philosophical Review (July 1963), 72 (3): 281-305.
• «آزادي مشروطه و مفهوم عدالت»، Nomos VI (1963)، هايك (Hayek) در يادداشت.هايي بر جلد دوم قانون، قانون.گذاري و آزادي (Law, Legislation and Liberty) خود به اين مقاله اشاره مي.كند تا نشان دهد كه راولز با اين برداشت لاكي موافق است كه آن چه مي.تواند عادلانه يا ناعادلانه باشد، طريقه.اي است كه رقابت انجام مي.گيرد نه نتيجه.ي رقابت.
• «عدالت توزيعي: برخي افزوده.ها»، Natural Law Forum (1968), 13: 51-71.
• «پاسخ به لاينز و تيتلمن»، Journal of Philosophy (October 5, 1972), 69 (18): 556-557.
• «پاسخ به الكساندر و ماسگريو»، Quarterly Journal of Economics (November 1974), 88 (4): 633-655.
• «برخي دلايل براي معيار بيشينه-كمينه»، American Economic Review (May 1974), 64 (2): 141-146.
• «انصاف و فضيلت اخلاقي»، Philosophical Review (October 1975), 84 (4): 536-554.
• «استقلال نظريه.ي اخلاق»، Proceedings and Addresses of the American Philosophical Association (November 1975), 48: 5-22
• «برداشتي كانتي از برابري»، Cambridge Review (February 1975), 96 (2225): 94-99.
• «ساختار بنيادي به مثابه.ي موضوع»، American Philosophical Quarterly (April 1977), 14 (2): 159-165.
• «ساخت.گرايي كانتي در نظريه.ي اخلاقي»، Journal of Philosophy (September 1980), 77 (9): 515-572.
• «عدالت به مثابه.ي انصاف: سياسي نه متافيزيكي»، Philosophy & Public Affairs (Summer 1985), 14 (3): 223-251.
• «انديشه.ي اجماع هم.پوشان»، Oxford Journal for Legal Studies (Spring 1987), 7 (1): 1-25.
• «اولويت حق و نظراتي در باره.ي خير»، Philosophy & Public Affairs (Fall 1988), 17 (4): 251-276.
• «عرصه.ي اجماع سياسي و هم.پوشان»، New York University Law Review (May 1989), 64 (2): 233-255.
• رودريك فرث: زندگي و كار او»، Philosophy and Phenomenological Research (March 1991), 51 (1): 109-118.
• «قانون مردمان»، Critical Inquiry (Fall 1993), 20 (1): 36-68.
• «مصالحه از طريق كاربرد عمومي عقل»، Journal of Philosophy (March 1995), 92 (3):132-180.
• «بررسي مجدد انديشه.ي خرد جمعي»، Chicago Law Review (1997), 64 (3): 765-807. [PRR].
فصل.هاي كتاب
• «آزادي مشروطه و مفهوم عدالت» در Carl J. Friedrich and John W. Chapman, eds., Nomos, VI: Justice, pp. 98-125. كتاب سال انجمن آمريكايي فلسفه.ي سياسي و حقوق، New York: Atherton Press, 1963.
• «تكليف حقوقي و وظيفه.ي بازي جوانمردانه» در Sidney Hook, ed., Law and Philosophy: A Symposium, pp. 3-18. New York: New York University Press, 1964. Proceedings of the 6th Annual New York University Institute of Philosophy.
• «عدالت توزيعي» در Peter Laslett and W. G. Runciman, eds., Philosophy, Politics, and Society. Third Series, pp. 58-82. London: Blackwell; New York: Barnes & Noble, 1967.
• «توجيه نافرماني مدني»، در Hugo Adam Bedau, ed., Civil Disobedience: Theory and Practice, pp. 240-255. New York: Pegasus Books, 1969.
• «عدالت به مثابه.ي عمل متقابل» در Samuel Gorovitz, ed., Utilitarianism: John Stuart Mill: With Critical Essays, pp. 242-268. New York: Bobbs-Merrill, 1971.
• "Author"s Note.” In Thomas Schwartz, ed., Freedom and Authority: An Introduction to Social and Political Philosophy, p. 260. Encino & Belmont, California: Dickenson, 1973.
• «يادداشت.هاي مؤلف» در Thomas Schwartz, ed., Freedom and Authority: An Introduction to Social and Political Philosophy, p. 260. Encino & Belmont, California: Dickenson, 1973.
• «عدالت توزيعي» در Edmund S. Phelps, ed., Economic Justice: Selected Readings, pp. 319-362. Penguin Modern Economics Readings. Harmondsworth & Baltimore: Penguin Books, 1973.
• «مكاتبه.ي شخصي، 31 ژانويه 1976» در Thomas Nagel"s "The Justification of Equality." Critica (April 1978), 10 (28): 9n4.
• «آزادي.هاي بنيادي و اولويت آن..ها» در Sterling M. McMurrin ed., The Tanner Lectures on Human Values, III (1982), pp. 1-87. Salt Lake City: University of Utah Press; Cambridge: Cambridge University Press, 1982.
• "Social Unity and Primary Goods." In Amartya Sen and Bernard Williams, eds., Utilitarianism and Beyond, pp. 159-185. Cambridge: Cambridge University Press; Paris: Editions de la Maison des Sciences de l"Homme, 1982.
• "Themes in Kant"s Moral Philosophy." In Eckhart Forster, ed., Kant"s Transcendental Deductions: The Three Critiques and the Opus postumum, pp. 81-113, 253-256. Stanford Series in Philosophy. Studies in Kant and German Idealism. Stanford, California: Stanford University Press, 1989.
بررسي.ها
• بررسي پژوهش.هايي در طبيعت قانون و اخلاقيات الكس هاگرشتورم، Mind (July 1955), 64 (255):421-422.
• بررسي پژوهش در باب جايگاه خرد در اخلاق (1950) استفن تولمين، Philosophical Review (October 1951), 60 (4): 572-580.
• بررسي تجديد نظر در تفكر حقوقي، Cornell Law Quarterly (1959), 44: 169.
• بررسي فلسفه در اواسط قرن: تحقيق. ويرايش ريموند كليبانسكي، Philosophical Review (January 1961), 70 (1): 131-132.
• بررسي عدالت اجتماعي، ويرايش ريچارد بي. براندت، Social Justice (1962). Philosophical Review (July 1965), 74(3): 406-409.
جوايز
• جايزه.ي شاك براي منطق و فلسفه (1999)
• مدال ملي علوم انساني (1999)
• دنباله.دار 16561 راولز به افتخار وي نا.گذاري شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]
-
گوناگون
پربازدیدترینها