تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838021148
معرفى كتاب جوهره تلمود(متفاوت با تلمود)
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
باقر طالبى دارابى
مقدمه
تلمود اثرى بزرگ و پراهميت است كه از زمان تدوين آن در اواخر قرن پنجم ميلادى تاكنون، محورمباحثات گوناگونى بوده است. ادبيات تلمودى ميراث پرمايه شريعتيهودى است. در آثاردينپژوهان، هر جا كه سخن از يهوديت مىرود، نقبى به آن گنجينهاى عظيم نيز زده مىشود.اصطلاحاتى چون سنتحاخامى (1) ، و يا يهوديت تلمودى (3) همه از رويكردىحكايت مىكنند كه مبناى اصلى آن تلمود و انديشه آفرينندگان آن است. بىشك شناخت اين اثر نهتنها به فهم هر چه بيشتر آيين يهود كمك مىكند، كه دستمايههاى ارزشمندى را نيز در اختيار مامىگذارد كه مىتوان در مطالعات تطبيقى با سنت فقهى اسلامى به كار گرفت و به بررسى احتمالتعامل اين دو سنت پرداخت. در مباحثى نظير اصيل يا اعتبارى بودن فقه اسلامى يكى از فرضهاىتحقيق، تعامل و حتى بهرهگيرى فقه اسلامىاز سنتشفاهى يهود به ويژه رويكرد تلمودى است. اگربخواهيم در نفى يا اثبات اين نظريه سخن بگوييم، ناگزير از شناخت تلمود هستيم. پيشتر نگارنده باهمين دلمشغولى به معرفى اجمالى تلمود در شماره دوم مجله هفت آسمان پرداخت. در اين شمارهبه بهانه معرفى يك كتاب در همين زمينه نقبى به محتواى مجموعه عظيم تلمود مىزند.
مؤلف اين كتاب، آدين اشتاينسالتز، در سال 1937 در يك خانواده غيرمذهبى درروسيه به دنيا آمد. تحصيلات رسمى او در رشته رياضيات است و در كنار آن بهمطالعات حاخامى پرداخت.در بيست و سه سالگى رياستيك دبيرستان را در فلسطيناشغالى به عهده گرفت كه جوانترين رئيس دبيرستان محسوب مىشد. امروزهشخصيتى جهانى و از حاخامها و رهبران فكرى جامعه يهوديان به حساب مىآيد. باتاسيس مؤسسه چاپ و نشر تلمود، تاكنون بيش از 58 عنوان كتاب در زمينه تلمود، تفكرعرفانى يهود، جامعهشناسى، شخصيتشناسى تاريخى و فلسفى نوشته و به چاپرسانده است. اين كتابها به زبانهاى مختلف از جمله روسى، انگليسى، فرانسوى،ژاپنى برگردانده شدهاند.
آدين اشتاينسالتز در بيشتر نوشتههايش دلمشغولى خود را نسبتبه آينده يهودياننشان مىدهد. وى در اين راه گامهاى عملى نيز برداشته است. يهوديان شوروى سابق ازاو به رئيس فرقه در ميان خودشان ياد مىكردند. او سفرهاى زيادى به روسيه وجمهورىهاى تازه استقلال يافته انجام داد و در آنجا براى معرفى يهوديتبسيار فعاليتكرد.
شهرت اشتاينسالتز بيشتر به شرح و تفسير و ترجمههاى او در زمينه تلمود بابلىاست، كارى كه وى از حدود سى سال قبل آغاز كرده است. حدود پانزده جلد از ترجمهعبرى تلمود بابلى وى به چاپ رسيده است و چيزى حدود دو ميليون نسخه آن زير چاپاست. پيشبينى مىشود كه اين اثر در دهه آينده در حدود 43 جلد به پايان برسد.ترجمهوتفسير انگليسى وى نيز تا كنون در 21 جلد از چاپ خارج شده است. چند جلد ازبرگردان روسى و چهار جلد از ترجمه فرانسوى تلمود نيز تاكنون عرضه شده است.
از جمله كارهاى مهم اشتاينسالتز كه براى يهوديان روسى انجام داده است، تاسيسدانشگاه يهودى مسكو و دانشگاه يهودى سن پترزبورگ است. در اين دو مركز آموزشى،هر ساله زبان عبرى و درسهايى درباره زندگى، تاريخ و فلسفه يهودى براى هزارانيهودى روسى تدريس مىشود. او يك مركز انتشاراتى نيز در مسكو تاسيس كرد.وىعضو آكادمىعلوم روسيه نيز است.
در فلسطين اشغالى، وى رياست مراكز آموزشى زنجيرهاى از مقطع مهد كودك تادبيرستان را بر عهده دارد.در سال 1988 بالاترين نشان افتخار دولتحاكم بر فلسطيناشغالى را كسب كرد.
درباره فعاليتهاى علمى اشتاينسالتز در اروپا و امريكا بايد گفت كه وى مدتى استادمقيم دانشگاه و مؤسسات آموزش عالى بزرگ در اين دو منطقه بود. از جمله اين مراكزمىتوان به دانشگاه ييل (4) و دانشگاه پرينستون اشاره كرد. چند سال قبل موفق شد نشانافتخار هنر و ادبيات فرانسه را كسب كند. فعاليتهاى علمى اشتاينسالتز در امريكا را«جامعه الف» (5) حمايت و پشتيبانى مىكند.
او هم اكنون در قدس در فلسطين اشغالى ساكن است و از حاخامهاى معتقد به سنتو يهوديت تلمودى است. كتاب جوهره تلمود، كه ترجمه فارسى آن در مركز مطالعات وتحقيقات اديان و مذاهب به دست صاحب اين قلم به پايان رسيده است، داراى سهبخش است: تاريخچه، ساختار و محتوا، و روشها. در پايان جدول مقايسهاى ابواب وفصول ميشنا و تلمود، و نيز نمايه كتاب آمده است.
جهت آشنايى بيشتر دينپژوهانگرامى با محتواى كتاب جوهره تلمود، اجمالى از اهممباحث مطروحه آن را تقديم مىكنيم.
بخش اول: تاريخچه
اگر كتاب مقدس شالوده يهوديتباشد، تلمود ستونى است كه از فراز بنيادها سربرآوردهو عمارت معنوى و عقلانى اين دين را تقويت مىكند. تلمود خلاصهاى از شريعتشفاهى (6) است كه طى قرنها تلاش عالمان فلسطين و بابل به بار نشسته است;مجموعهاى از قوانين، اسطورهها، فلسفه و آميزهاى از منطق يگانه و عملگرايى ناب،تاريخ، دانش، حكايات و فكاهى، جنگى از مطالب ضد و نقيض اما داراىچارچوبىمنظم و منطقى است. تلمود تجسم مفهوم بلند ميصوا تلمود توراه (7) ،يعنى تكليفشرعى يادگيرى و مطالعه تورات، دانشاندوزى و خردورزى است. تلمود در بيشترموضوعات يعنى هلاخاها، آيات تورات، احاديث و سنت عالمان نگاهى عينى و واقعىدارد.
از آن جايى كه تلمود اثرى متجانس و يكدست نيست و نويسنده واحدى آن را ننوشتهاست، مباحث و موضوعات پراكنده و متنوعى در آن طرح شدهاند كه بيانگر طيفوسيعى از علايق است. تلمود نتيجه و حاصل تقرير انديشهها و بيانات تعداد زيادى ازعالمان در يك دوره طولانى است، گفتهها و نظراتى كه ملهم از زندگى و واقعيات آناست.
اطلاعات ما درباره خاستگاهها و رشد اوليه شريعتشفاهى بسيار اندك است، اما ازكنايات و اشارات متنوع و متعدد كتاب مقدس مىتوانيم دريابيم كه چرا شريعتشفاهىبراى تفسير و تكميل شريعت مكتوب رشد كرد. اصولا هر قانون مدون و هر نوشتهاىبايد با يك سنتشفاهى همراه باشد; وظيفه اين سنتشفاهى انتقال معانى لغات، شرحو تفسير واژگان و اصطلاحات و توضيح و تبيين رسوم عامه و واقعيات حاكم بر جامعهزمان نزول است. بنابراين، بايسته بود كه اين سنتشفاهى در كنار تورات مكتوب باشد وحفظ شود.
با گذشت زمان و فاصله گرفتن از عصر ابلاغ شفاهى، انتقال رسمى شريعتشفاهىبه نسلهاى بعدى بايستگى تازهاى يافت. در ميان نسلهاى اوليه، بعد از نزول وحى درطور سينا، تمامىافراد و جامعه معنى و مقصود هر عبارتى را مىدانستند و اقدام عملىعمدى و آگاهانه براى تدوين سنتشفاهى امرى زايد بود.
در دوره معبد اول، اغلب باعنوان توفسئى توراه (8) (توراتآموختگان) مواجهمىشويم كه در مطالعه و تفسيرشريعتشركت داشتند.در دورهمعبد دوم، عزراى كاتب اولينكسى است كه تاريخ از او بهعنوان حكيمى كه به مطالعه وشرح تورات و آموزش آن به قوميهود اقدام كرده است، يادمىكند. نام و زمان او طليعهدورهاى ستبه نام عصر كاتبان،عصرى كه در تاريخ يهود به دورهكنست گدولا (9) (دوره مجمع كبير)معروف است. اين دوره تقريبامقارن استبا دوره حاكميت پارسيان بر سرزمين فلسطين.
از لحظهاى كه تدوين رسمى تورات به انجام رسيد و همه پذيرفتند كه اين متن، مرجعاصلى و محور باشد و زندگى قوم يهود مطابق آن پىريزى گردد، كاتبان خود را با وظيفهتنظيم شريعتشفاهى مواجه ديدند. ايشان در ابتدا به آن دسته از سنتشفاهىپرداختند كه حاوى تفاسير، آداب و رسوم، سابقهها و رويههاى قانونى بود.
بنابراين، در دوره معبد دوم پايههاى شريعتيهود بنا نهاده شد و چهره معنوى قوميهود براى قرنهاى آتى شكل گرفت، دوره بىدغدغه و راحتى كه در آن تحولاتتدريجى و خوشساختى به وجود آمد و دنياى يهود را براى خيزشهاى اجتماعى آيندهمهيا مىساخت.
عصر زوگوت تا حد زيادى با دوره حاكميتيونانيان بر سرزمين فلسطين (332 - 140قم) و دوره سلسله حشمونيان (11) (140-37 قم) و بعد از آن منطبق است. اين دوره ازلحاظ فرهنگى دوران مقابله است، مقابله با يونانيان سلوكيد، مقابله با نفوذ يونانىگرايى،مقابله با فرقههاى مرتد. در اين دوره شخصيتى بزرگ و اسطورهاى به نام كاهن اعظمشمعون هاصديق (12) زندگى مىكند كه بنا به نقلى بازمانده مجمع كبير است.
پيدايش فرقههاى دينى مانند حسيديم (13) (پارسايان) و قيام اينان عليه حشمونيان و آزادشدن يهوديه و فلسطين، فعال شدن صدوقيم (14) (صدوقيان) كه از محافظهكارى دينىطرفدارى مىكردند و تنها به شريعت مكتوب باور داشتند و پروشيم (15) (فريسيان) كهرهبرى عامه مردم را به عهده داشتند، از جمله مسائل مربوط به اين دوره است.
فعاليتهاى زوگوت و نشر روشمند شريعتشفاهى توسط آنها موجب شد تادانشمندان و عالمان دينى به رهبران قوم يهود مبدل شوند، اگرچه فاقد جايگاه و قدرتسياسى و حكومتى بودند.
شروع دوره تناييم همزمان استبا آغازين ايام حكومت هيروديس (17) و دو دانشمندبزرگ، هيلل و شماى. تنا يعنى كسى كه مىآموزد و آموختههايش را به ديگران انتقالمىدهد. تناييم جمع عبرى است كه بر تمامىعالمان اين دوره اطلاق مىشد. مشخصهاين دوره، كشف روشهاى نوين در تحقيق بود. از تناهاى بزرگ مىتوان از يوحانان بنزكاى، (18) اليعزر بن هيركانوس، (19) ربىيوشع بن حننيا (20) و ربىيوسىها كهن (21) نام برد.بارزترين شخصيتهاى تنايى، هيلل و شماى هستند كه دو مكتب فكرى هيلل و شماىمنسوب به آن دو است.
از آنجا كه شريعتشفاهى طى قرنها، از طريق ابلاغ و تعليم شفاهى از استاد به شاگردمنتقل شده بود، لازم بود كه اين مجموعه تنظيم و موضوعات آن طبقهبندى شود. باافزايش حجم اين گفتهها و استنباطات و نظريات، به خاطر سپردن آنها، كه تا آن زمانمتداول بود، غيرممكن شد. اين ضرورت حكيمان و عالمان يهود را به تدوين اوليه اينمجموعه كشاند كه نام آن را ميشنا نهادند. مطالب ميشنا در شش سدر (22) يا بخش است كهبراى اولين بار ربى يهودا هناسى (23) ترسيم كرده است. بعد از مرگ وى، تنها اصلاحاتىجزئى و اضافاتى ضرورى روى ميشنا صورت گرفت. تدوين ميشنا حسن ختام دورهتناييم است و در انتهاى اين دوره، ميشنا اثرى كامل و مقدس است كه در رتبه دوم، بعد ازتورات، قرار دارد.
تدوين ميشنا و مرگ ربىيهودا سرآغاز عصرى جديد به نام عصر آموراييم بود. آموراييمجمع عبرى به معناى «مفسران ميشنا» است. از سال 200 قم تا 500 م حكيمان راآموراييم مىخواندند. بعد از فوت ربىيهودا ديگر كسى نتوانست جايش را در فلسطينپر كند; لذا آموراى بزرگ، ربى ابا بن ايبو (25) ،يك مركز روحانى در بابل ايجاد كرد.
از آموراييم بزرگ بابل بايد از ابا و سموييل (26) ياد كرد كه اولين نسل آموراييم آن جا رابه وجود آوردند. محور كار اين گروه ميشنا بود و تلاش مىكردند تا از طريق نقل منابع ازميان ميشناهاى متفرقه تا آنجا كه ممكن بود به تحليلى همهجانبه از ميشنا دستيازند.اينان را ربى نمىخواندند، چون ربىلقبى انتصابىبود و تنها در فلسطين اين انتصابممكن بود; لذا عنوان راو (27) بر آنان اطلاق شد كه صرفا به مقام علمى ايشان اشاره داشت وبر خلاف واژه ربى، بيانگر جايگاه فقهى و هلاخايى آنها نبود.
ثمره تلاش اينان به دست ربىآشى (28) به جامعه عرضه شد و آن تنظيم و انشاى تلمودبابلى، يا، بهتر بگوييم، گماراى بابل است كه در شرح و تفسير ميشنا پديد آمده بود.
اگرچه مرگ ربى يهودا هناسى پايان عصر ميشنايى را رقم زد، ولى تعليم و تعلم ميشنايىچون پلى ارتباطى ميان تناييم و آموراييم باقى ماند. آموراييم فلسطين، از جملهشخصيتى چون ربى يوحانان، گماراى فلسطينى را پديد آوردند.
تلمود در معرض ويرايشهاى متعددى قرار گرفته و به شكل تلخيص شريعتشفاهىتدوين شده است. با اين همه، روش مطالعه و تحقيق حاكم بر دارالعلمهاى بابل را بهدرستى بيان كرده است و بايد به آن به چشم يك جزء از زندگى و جوهره تجربه عقلانىنسلهاى پيشين نگاه كرد.
دارالعلمهاى بابل مراكزى هستند كه تلمود از روش تحقيق و تحصيل در آنها سخنمىگويد. ميشنا در اين دارالعلمها به بحث گذاشته مىشد و حكيمان و عالمان يهودى درحضور شاگردان و گاه در محافل عمومى به شرح و تبيين آنها مىپرداختند. اصولاپرسشهاى اساسى درباره هر بخش از ميشنا عبارت بودند از: راوى اين نظريه يا نصكيست؟ شان نزول آن چيست؟ و در لابهلاى بحث همچنين از اسامى حكيمان و عالمان،ترتيب هجاها و املاى دقيق اسامىآنها، معانى واژگان، تناقضات و تعارضات موجودميان نصوص و مطالب ديگرى از اين دستبحث مىشد.
تلمود بابلى مجموعهاى از اين مباحث در دارالعلمهاى بابل است و گواه ما بر اين مدعااين است كه در اول اكثر رسالههاى تلمود در بخشهاى مختلف آن، مباحثى مطرحشدهاند كه به دارالعلمها اختصاص دارند.
حتى پيش از آن كه كار نگارش تلمود به پايان برسد، كاملا مشهود بود كه اين اثر در آيندهمتن اصلى و منبع اوليه شريعتيهودى خواهد بود. تمام جوامع يهودىنشين اين اثر رادر ميان خود داشتند; اما ويرايش غيرمتعارف و نامنظم تلمود، متن آن را دشوار ساختهبود.
در اين ميان، كسانى، و در راس آنها رؤساى دارالعلمها معروف به گائونها، پا درعرصه تفسير و شرح تلمود گذاشتند. اينان واژهها و اصطلاحات دشوار را توضيح دادند وبه تشريح موضوعات پيچيده پرداختند. در تفسير، رويكردهاى متفاوتى را پيش گرفتندكه طى قرنها روشمندتر و مترقىتر شد. فرقههاى گوناگون يهودى، از جمله سفاردى واشكنازى، تفسيرهاى متفاوتى بر تلمود نوشتند. امروزه بهترين روش مطالعه تلمودبهرهگيرى از كتب تفسيرى بزرگ و كلاسيك و شرح و توضيحى است كه بر خود اينتفاسير نوشته شده است.
بعد از تدوين نهايى تلمود، وجود نسخههايى از اين اثر كامل جهت تامين اهداف آموزشىدارالعلمها ضرورت يافت. در ابتدا، بسيارى از نسخههاى تلمود به دستخود طلابدارالعلمها و از روى مجموعههاى در دسترس در دارالعلمها نوشته شده بود. با گذشتزمان و اختراع دستگاههاى چاپ، علىرغم مشكلات و سختگيرىها، تعداد معدودىنسخه از تلمود به چاپ رسيد. در سال 1520 پاپ لئوى دهم اجازه انتشار تلمود را صادركرد و چاپ اولين نسخه كامل آن در ونيز به اتمام رسيد. در نيمه دوم قرن بيستم، باافزايش چاپهاى گرافيكى تلمود مواجهيم. در اين زمان، اختراع صنعت افست موجبشد كه متن تلمود ديگر بازبينى نشود و اصلاح و تجديدنظر، كه روزى متداول بود، روىآن واقع نشود و اشتباهات و اغلاط چاپى از نسخهاى به نسخه ديگر منتقل شود و باقىبماند.
تلمود بارها مورد هجوم دستان سانسورگر قرار گرفت. در اين ميان، مسيحيان ابتدا با توقيف و ممانعت از انتشار تلمود و سپس با اعمال سانسورهاى گوناگون در آن، بيشترينسختگيرىها را نسبتبه تلمود روا داشتند. اگرچه بعضى از محذوفات و موارد سانسورشده در نسخههاى بعدى بازگردانده شد، اما به خاطر گستره مباحث و تغييرات زيادىكه در طى قرنها روى تلمود صورت گرفت، اصلاح تمامىتحريفات، حتى از نسخههايىكه انتشار آنها بعد از لغو حكم سانسور بود، غيرممكن شد. البته در نسخههاى دورههاىاخير تلاش شده است تا شكل اصلى متن بازگردانده شود.
بخش دوم: ساختار و محتوا
ترتيب مباحث تلمود بابلى و فلسطينى مطابق همان ترتيب ميشنا است. تلمود نيز مانندميشنا از شش بخش تشكيل شده است: بخش زراعيم (29) در هلاخاهاى مربوط به اموركشاورزى و محصولات سرزمين فلسطين; بخش موعد (30) درباره اعياد طول يك سال واحكام روز شبات; بخش ناشيم (31) درباره زنان، ازدواج و طلاق; دربارهخسارات مدنى و كيفرى; بخش قداشيم (33) درباره احكام معبد و قربانىها و ذبح شرعى، حيوانات حلال گوشت و حرام گوشت; و بخش طهاروت (34) درباره احكام مربوط بهطهارت و نجاستشرعى.
محور و موضوع اصلى مباحثات تلمود، شرح و بسط تورات و ميشناست. حوزه و قلمروتورات بسيار گسترده است و شامل تمامى حوزههاى زندگى يهودى مىشود. عادات،رسوم، توصيههاى شغلى، دستورالعملهاى پزشكى، بررسى وقايع انسانى، مسائلزبانشناختى، مسائل اخلاقى همگى موضوع تورات را تشكيل مىدهند و تلمود نيز باهمين گستردگى از اينها بحث كرده است.
حكيمان تلمودى گفتهاند: «مكالماتبىحساب و كتاب روزمره، شوخىها وگفتارهاى خودمانى حكيمان را بايدمطالعه كرد». بر اساس اين ديدگاه، آنچهآنها گفتهاند و از آن بحث كردهاند، درتلمود آمده است. نگاه به تورات به عنوانكتابىجامع و فراگير موجب پيدايشخصيصهاى در ادبيات تلمودى شد و آنانتقال مداوم از موضوعى به موضوعديگر و از حوزهاى به حوزه ديگر است،بدون آن كه تمايزى ميان آنها ايجاد كنند.
در دوره معبد اول، دعا خواندن خودجوش بود. هر زمانىكه يك يهودى احساس مىكردبايد به درگاه خداوند استغاثه يا شكرگزارى كند، در اماكن خصوصى يا در معبد اين عملرا انجام مىداد.
اما در دوره معبد دوم، بنابه ملاحظاتى، از جمله بيگانه شدن يهوديان سرزمينهاىآوارگى(دياسپو� �ا) از زبان عبرى و مفاهيم اصلى آيين يهود، دعا خواندن براى ايشانمشكل شده بود. بر اين اساس، مجمع كبير دعاى ويژهاى را تدوين كرد. اين دعا به«بركات هجدهگانه» (35) معروف است. از نكات مورد توجه در مراسم نيايش يهودى«زمانهاى خاص» دعا و نيايش است. مواقيت دعا بهتفصيل مشخص شدهاند.
مراسم دعا اغلب به صورت جماعت و در معبد يا كنيسهها برگزار مىشد. در تلموددرباره اين كه جماعتبا چه عددى برپا مىشود بحث گستردهاى صورت گرفته است.
از معروفترين دعاهاى يهودى، مراسم رسمى نيايش «شمع ييسرائيل» (36) بود كه درآن، دو قطعه از تورات (سفر تثنيه 6:4-9 و 11:13-21) در هر صبح و شام قرائتمىشد. چندى بعد ده فرمان به آن افزوده شد. اما بعدها ده فرمان بنا به عللى از آن حذفشد.
علاوه بر دعاها، از بركتهاى گوناگون نيز بايد نام برد. ذكرهاى زيادى براى حوادثمختلف زندگى در نظر گرفته شده بودند: ذكر ايام شادمانى، عزادارى، پديد آمدنحادثهاى تلخ و شر و نيز ذكرها و بركتهايى در قبال حوادث طبيعى مثل ذكرى كه درهنگام ديدن اولين شكوفه بهارى يا به هنگام بارش باران و يا ديدن زنان زيبا بايد بر زبانجارى مىشدند. اغلب اين ذكرها و بركتها در رساله براخوت (37) به شكل مفصل موردبحث قرار گرفتهاند.
مفهوم شبات يك مفهوم اصلى و بنيادين در شريعتيهودى است. اهميت و حرمت آناز داستان آفرينش در سفر پيدايش تا حكم صريح مبنى بر منع كار كردن در روز هفتم درده فرمان كاملا پيداست. «نبايد در روز شبات كاركنى» حكم شرعىاى است كه در توراتچندين بار تكرار شده است و انبيا بارها به آن تصريح كردهاند.
تعريف «كار» و محدوده زمانى روز شنبه و نوع ممنوعيت از جمله مباحث مهمىهستند كه در تلمود از آنها بسيار سخن به ميان آمده است. ميشنا يك سياهه از كارها را بهلحاظ هدفى كه از انجام آنها مدنظر است ارائه مىكند; از اعمال مقدماتى و زراعت گرفتهتا پردازش فلز و پارچه كه مجموعا سى و نه عووداه (39) (مقولات اصلى كارها) نام دارد.
اما شبات تنها تداعىگر ممنوعيتها و نواهى نيست. اين آيه كه «... و شبات راخوشى و مقدس خداوند خوانى» (اشعياى نبى، 58:13) يادآور اعمال و آداب بسيارىاست كه تداعىگر اصطلاح عام و كلى انگ شبات (40) (خوشى روز شبات) است. از جملهاين آداب مىتوان به سه وعده غذاى شادمانه روز شبات، پوشيدن لباس شادى وافروختن شمع نام برد.
ممنوعيتخروج از منزل، و حرمت دست زدن به اشيا در روز شنبه نيز از جملهمباحث مطرح و مورد حثحكيمان تلمودى است. به طور كلى بايد گفت كه احكامبىشمار روز شبات يك شبكه گسترده از امور جزئى است كه از چند مفهوم اساسى درآيين يهود به دست آمدهاند و در نهايتبه ايجاد ساختارى مينياتورى و مركب از هزارانجزء ريز و ظريف كه بر گرد چارچوب اوليه جمع شدهاند، انجاميدهاند.
اكثر رسالههاى بخش موعد تلمود درباره روزهاى مقدس و مناسبتهاى ويژه در طى يكسال است. عيد نيز چون شبات روز استراحت است، اما با روز هفتم دو تفاوت دارد:اولا، مقررات آن نسبتبه شبات از شدت كمترى برخوردار است و ثانيا، در روز شباتانجام هر كارى ممنوع است اما ممنوعيتهاى روز عيد تنها شامل ملخت آوداه (41) (كارهاىفيزيكى) مىشود.
اعياد يهود مطابق تقويم قمرى است. از جمله اين اعياد روش حودش (42) (روز اول ماه)يعنى زمان رؤيتحسى و با چشم غيرمسلح هلال اول ماه يا زمان ثبوت آن توسط دوشاهد عادل بود. در اين جا تلمود بحث مفصلى درباره كيفيت رؤيت هلال و شرايط آنمطرح مىكند. عيد روش هشانه (43) (راس السنه) عيد سال نو است. اعياد پسح (44) و سوكوت (45) (عيد خيام) نيز احكام خاصى دارند. مراسم يوم كيپور (46) (روز كفاره)، پوريم (47) و حنوكا (48) ازديگر مناسبتها در آيين يهود هستند. تلمود درباره اعياد و مناسبتها و مسائل مرتبط بهآنها بهتفصيل سخن گفته است.
در اين حوزه از دو دسته احكام راجع به دو موضوع مهم سخن به ميان مىآيد: يكىحرمت زنا و تماس جنسى با محارم، و دومىاحكام مربوط به ازدواج و طلاق. تورات درحالى كه از اين حوزه در فرمان «زنا مكنيد» تا فهرستى از احكام در سفر لاويان و اضافاتىنيز در سفر تثنيه درباره ممنوعيتها سخن مىگويد، اما تقريبا از رفتار زناشويى مجازسخنى به ميان نمىآورد. آنچه در ميشنا و تلمود وجود دارد، شبكهاى بسيار مفصل وپيچيده و در عين حال منسجم از قوانين و احكام زناشويى است. ارتباط ميان زن و مرد وطرز برخورد ديگران با آن دو، جايگاه عقد ازدواج و كيفيت آن، طلاقنامه، صيغه عقد،مراسم عروسى، احكام زفاف، روابط زوجين با ديگران، حكم زناى با محارم، فرزندمتولد از زنا، مهريه، احكام تفصيلى طلاق، شرايط و مقررات ازدواج، حق مالكيت زن براموال و مباحث جزئى ديگر از جمله مباحثى هستند كه فقيهان و حاخامهاى يهودى درتلمود از آنها سخن گفتهاند.
در نگاه اول، چنين به نظر مىآيد كه حقوق تلمودى زنان را از يك طبقه دونپايه و ايفاگرنقشى كاملا فرعى در زندگى و جامعه يهودى مىداند. اما زنان در حوزههاى بسيارگوناگونى فعالاند و حضور خود را نه تنها در ايفاى نقش همسر و مادر، كه در حوزههايىكه به ظاهر در انحصار جنس مذكر است، به اثبات رساندهاند. علت اين برداشت اوليهظاهرا در طبيعت رويكردى است كه تلمود در قبال زندگى و تورات دارد. اگر مىبينيمحاخامىبزرگ مثل ربىاليعرر به زن باسوادى مىگويد: «هيچ حكمتى براى زن نيستمگر ريستن نخ »، يا زن از آموختن منع مىشود، به اين خاطر نيست كه حكيمان تلمودىزن را فاقد استعداد آموختن مىدانستند، بلكه برعكس، آنان معتقد بودند كه زنان از بيناه (49) (درك) بيشترى برخوردارند. لذا در سوى ديگر حكيمى را مىبينيم كه معتقد است كههر پدرى بايد تورات را به دخترش بياموزد.
حكيمان از اين كه مبادا زنان خود را به كلى وقف خواندن دعاها و انجام اعمالشرعى كنند، و از وظيفه خانهدارى و همسردارى و تربيت فرزند بازمانند، اين احكامخاص را براى زنان وضع كردهاند. اما آنچه از تلمود برمىآيد صرفا تمايز احكام زنان ازاحكام مردان است و اين امر به هيچ وجه بر دونپايگى زنان دلالت ندارد.
حقوق مدنى يا، چنان كه معمولا ناميده مىشود، دينئى ممونوت (50) (حقوق پولى) يكى ازپربارترين حوزههاى تفكر و خلاقيت تلمود است و يكى از حكيمان ميشنايى در تعريفآن مىگويد: «هر كس كه در پى حكمتى ستبايد به مطالعه دينئى ممونوت بپردازد،زيرا در تورات موضوعى مهمتر از آن وجود ندارد; اين موضوع يك چشمه جوشاناست». بر خلاف ديگر قوانين كه عموما بر يك چارچوب نسبتا انعطافناپذيرى از قواعدو احكام مبتنىاند، قانون مدنى كه به يك حوزه مهم از روابط بشرى مىپردازد، منعطفو دائما در حال تغيير است.
يكى از اصولى كه شالوده تمام دينئى ممونوت است و به انحاى مختلف بر رويههلاخايى نيز اثر گذاشته، اين فرض كلى است كه پول را مىتوان به عنوان هديه بهديگرى داد، نكته اساسى ديگر كه حقوق مالى را انعطافپذيرتر از ديگر دستههاىحقوق يهود مىكند، اين برداشت عمومى است كه پول را «مىتوان جايگزين كرد». ازديگر قواعد و اصول اساسى حاكم بر حقوق مدنى قاعده «عرف زمين» است، يعنى كسىكه در محلى ساكن است، متعهد است قانون و عرف محلى را رعايت كند و بعضى حقوقرا كه تورات براى او شناخته، ملغى كند. قوانين و احكام مالى و پولى تورات به نحوگستردهاى شرح داده شدهاند و با نيازهاى گوناگون و اوضاع و احوال متغير زمان و مكانمنطبق گشتهاند. رساله قديمى نزيقين به سه باب تقسيم شد كه كم و بيش با مسائلى كه درحقوق پولى مطرح است، منطبق است. قوانين و احكام مربوط به خسارتهاى خاص كهدربردارنده صدماتى است كه انسانى به همنوع خود وارد مىسازد، در باواقما (51) (بابنخست)، دعاوى مالى يا شغلى و ديون در باوا مصيا (52) (باب دوم يا ميانى)، و احكاممربوط به شركتهاى مدنى، اجناس فروشى و اسناد قانونى در باوا باترا (53) (باب سوم ياپايانى) مورد بحث قرار مىگيرند.
تلمود ميان حقوق كيفرى و مدنى هيچ تفاوت اصولى قائل نيست، چنان كه ميان جرايم فردعليه انسان و فرد در مقابل خدا تفاوتى نمىگذارد. از نگاه تلمود تمامى حوزههاى فعاليتآدمى در عرصه شريعت، جنبههاى گوناگون و مختلف يك تعليم جامع و فراگير هستند.در عين حال، تلمود ميان احكام و قوانين مربوط به مسائل مالى و احكام راجع به جرايم ومجازاتهاى جسمانى تفاوتى جزئى قائل مىشود.
رسيدگى به جرايم مستوجب اعدام به عهده دادگاهى خاص معروف به سنهدرينكوچك (54) بود كه از 23 قاضى تشكيل مىشد. قضات اين دادگاه همگى منصوب و خوددادگاه و قضات آن ملزم به رعايت مقررات خاص و دقيقى بودند.
دادگاه سنهدرين كبير (55) ،عالىترين دادگاه، مركب از 71 قاضى، تنها جنبه قضايىنداشت. اين دادگاه تجلى قدرت متعالى دينى بود; حق اعلان جنگ، تشخيصمشروعيت مصوبات دادگاهها و نهادهاى قضايى و صدور مصوبات جديد كه براى تمامقوم الزامآور بود، از جمله اختيارات اين دادگاه بود كه در واقع دنباله بت دين (56) بود (دادگاهشرع را خود موسى بنا نهاده بود).
آيين دادرسى دادگاههاى يهودى داراى يك نظام قانونى ثابت و در عين حالانعطافپذير بود. در ادله اثبات دعوا، بينه در صدر ادله بود. اقرار متهم در بعضى دعاوىمورد قبول دادگاه بود و موجب اصدار حكم مىشد. تلمود درباره ادله و قراين مورداستناد در امور كيفرى از دقت، سختگيرى و مقررات خاصى سخن به ميان مىآورد.متهم به عنوان انسان مختار مورد توجه تلمود است و سوء نيت پيشين در ارتكاب جرمبسيار اهميت دارد. براى محكوميت متهم، اكثريتسيزده به ده لازم بود و براى تبرئهاكثريتيك نفرى (يعنى دوازده به يازده) هم كافى بود. طرفين دعوا در دادگاههاى دينىيهودى براى دفاع از خود نمىتوانستند وكيل بگيرند و مفهوم مشورت حقوقى، كه در آنزمان در حقوق يونانى و رومى وجود داشت، منفى تلقى مىشد; زيرا باور همگانى براين بود كه وكلا با ارائه نظرات مشورتى نادرستبه موكلان حقيقت را وارونه مىكنند.
در ميان مجازاتها تازيانه متداولترين بود. جرايم سنگينتر مجازات شديدترداشتند. مجازات قتل اعدام بود. حبس ابد و تبعيد از ديگر انواع مجازات بودند.
بخش قابل توجهى از شريعت مكتوب و نيز شفاهى به احكام قربانى اختصاص دارد. باآن كه در سنت انبيا انجام قربانى به جاى توبه حقيقى به كلى محكوم شده است، اما انبياهرگز با اصل قربانى كردن مخالفت نمىكردند. در دوره معبد دوم، حكيمان اعلام كردندكه جهان بر سه چيز استوار است: 1. تورات; 2. عبادت در معبد; 3. اعمال نوعدوستانه.بعد از انهدام معبد، نگرش عاطفى عميق به عبادت در معبد از شور و حرارت افتاد وجاى خود را به قربانى داد. حكيمان بابلى، علىرغم فاصله تاريخى و جغرافيايى با معبد،توجه زيادى به مسئله قربانى مبذول داشتهاند. قربانى داراى سه پيام اساسى است:بخشش، جايگزينى و تقرب. بخشش به طور ضمنى نشانه باز پس دادن چيزى است كهعبادتكننده مالك آن است و آن را به درگاه خداوند هديه مىكند. مفهوم جايگزينىيعنى اين كه قربانى حيوان به جاى قربانى نفس انجام مىگيرد; زيرا گناهكار به خاطرگناهانش سزاوار مرگ است، اما تورات تقديم قربانى را به او عطا كرد تا پاك شود و ازمرگ نجات يابد. و تقرب به معناى داشتن ارتباط عاطفى با خدا است كه با تقديمقربانى، يعنى ريختن خون قربانى در مذبح و سوزاندن گوشت آن، حاصل مىشود.
احكام قربانى، آن گونه كه در تورات آمده است، با اين كه جامع نيستند، مبسوط وپيچيدهاند. درباره چگونگى انجام هر يك از قربانىها، جنبه عملى مراسم قربانى وعيوب گوناگون قربانى، سنت كاهنى بسيار مفصلى وجود دارد.
انواع بسيار متنوع قربانىها طبق ملاكهاى متفاوتى در هلاخاها دستهبندى شدند:قربانىهاى عمومى و قربانىهاى خاص; زواح (57) (گاو و گوسفند و مرغان خانگى) ومينحاه (غذا، آرد، گندم و جو); قربانىهاى گناه مثل قربانى روز كفاره (58) (كيپور) وقربانىهاى ديگر كه از تقدس كمترى برخوردارند. بخش قداشيم تلمود تنها دربارهقربانىها و عيوب مختلف آنها نيست، بلكه از گناهان مختلفى سخن مىگويد كه مستلزمقربانىهاى كفاره هستند.
علاوه بر قربانىها، هداياى اختيارى ديگرى نيز به معبد و نزد كاهنان آورده مىشد،از محصولات مزارع گرفته تا پرداخت مبلغى تحت عنوان «يك دوم دارايى» (59) كه براىحفظ و نگهدارى معبد پرداخت مىشد. البته معبد و كاهنان از اعانات و درآمدهاىديگرى نيز برخوردار بودند.
در اين فصل، از معبد و سبك معمارى آن و چگونگى برگزارى مراسم در آن نيزسخن به ميان آمده است. همچنين از مقام كهانت، سلسله مراتب كاهنان، نقش آنها درمراسم عبادى و انجام قربانىها بحثشده است.
در اين جا از احكام غذاهاى ممنوع و مجاز بحث مىشود. حرمتيك ماده خوراكىمىتواند به چند دليل باشد: جدا نكردن عشريه (60) ،قابليت مصرف مستقيم يا غيرمستقيمآن در مراسم بتپرستى، كسب آن از طريق دزدى يا راهزنى، حامص (61) (فطير) كه مختصروز عيد پسح است، جزيى از شيى نجس بودن، عدم تهيه آن مطابق احكام هلاخايى.
درباره غذاهاى حيوانى، اعم از پرندگان، جوندگان، خزندگان و چهارپايان، احكامخاصى در تلمود آمده است; مثلا بىمهرگان به كلى حراماند، مگر نوعى ملخ. ملاك حلالبودن ماهىها فلس داشتن است. درباره پرندگان نام بيش از بيست نوع پرنده حرامگوشتبرده شده است. حكيمان تلمودى براى اين كه ملاكى كلى براى تشخيصپرندگان به دست داده باشند، به خصوصيات ظاهرى، تفاوتهاى كالبدشناختى ورفتارى آنان پرداختند و بدين وسيله طبقات زيستشناختى و طبيعى معينى را ايجادكردند. از چهارپايان و طبقه پستانداران تنها حيوانات نشخواركننده سمشكافته حلالاند.
در بحثحرمتبعضى از اجزاى حيوانات حلال گوشت نيز بحثشده است كه بهعنوان نمونه مىتوان به رمتخون اشاره كرد. از جمله ممنوعيتهاى مهم و معروفدر شريعتيهود، مخلوط كردن گوشت و شير است.
بحث اطعمه و اشربه در آيين يهود و استدلالهاى حكيمان تلمودى بسيار مفصلاست. هلاخاى مربوط به مسائل و مشكلات احكام خوردنىها در رساله حولين (62) تلمود بهتفصيل آمده است.
يك بخش كامل از ميشنا به احكام طهارت و نجاستشرعى اختصاص دارد و به تبع آنتلمود نيز به طور پيچيده از آن بحث كرده است. البته پاكى و ناپاكى كه تلمود از آن بحثمىكند، با آنچه در حوزه بهداشت و رعايت نظافت مطرح است، تفاوت دارد. مطابقواژهشناسى تلمودى، ناپاكترين شىء و «بزرگترين علت نجاست، جسد آدمى است»;هر چه با جسد تماس حاصل كند نجس مىشود. البته تنجس مراتب متفاوتى دارد: هراندازه حساسيت فرد يا شيئى كه با منشا نجاست و آلودگى تماس پيدا مىكند، بيشترباشد، راحتتر آلوده مىشود. غذاها و نوشيدنىها خيلى آسان نجس مىشوند و اشياىچوبى و پارچهاى كمتر تاثير مىپذيرند.
پاك شدن از نجاست و آلودگى هميشه يكسان نيست و بسته به طبيعت عامل نجاستو شىء متنجس، متفاوت است; مثلا ظروف سفالى طهارتپذير نيستند و در صورتتنجس بايد آنها را شكست. بقيه ظروف به همان ترتيبى كه آدمى پاك مىشود، طهارتكسب مىكنند. تمامى انواع طهارت در يك چيز مشتركاند و آن «فرو رفتن در آب» (63) است.
غسل از راههاى مختلفى انجام مىگيرد، مانند فرو رفتن در سرچشمه و در ميقوهماييم (64) ،يعنى مكانى كه آب كافى براى طهارت در آن جا جمع شده باشد. طهارت برخىاز نجاسات علاوه بر آب، به بعضى كارهاى جانبى نيز نيازمند بود; مثلا در وضع حمل،زائو مىبايد علاوه بر غسل، قربانى كند. در نجاست ناشى از تماس با ميت، طهارت ازطريق مخلوط كردن آب با خاكستر يك گوساله ماده قرمز (65) حاصل مىشود.
يهوديان از گذشته تا به حال در رعايت مقررات طهارت و نجاست رويكردهاىمتفاوتى داشتهاند. بعضى راه افراط پيش گرفته و كسانى سهلانگارى پيشه كردهاند.
هلاخا در اصل شريعت است، اما عناصرى از اخلاق و نوعى جهانبينى كلى دربارهزندگى نيز در خود دارد. سختگيرىهاى شرعى را با انعطافهاى اخلاقى و ازخودگذشتگى بايد تلطيف كرد.
راه حل كلى براى آن دسته از احكام شرعى كه در تعارض با ملاحظات اخلاقىهستند، آن است كه آدمى در انجام مطالبات ديگران تا شورات ها دين (66) (مرز شريعت)پيش رود، اما در رفتار با ديگران بايد «در داخل شريعت» عمل كند. علاوه بر اينمرزبندىها، هلاخا درباره فردى كه در روابط خصوصى خود با ديگران با گذشت وبردبارى رفتار مىكند، مىگويد: خداوند در ازاى اين رفتار تمامى گناهانش رامىبخشايد. در نگاه هلاخايى، انسان آرمانى اين گونه توصيف شده است: «كسانى كهاگر به ايشان توهين شود، اهانت نكنند; اگر آبروى آنها را ببرند، پاسخ نگويند; اعمالآنها برآمده از عشق است و از تحمل درد و رنج لذت مىبرند و درباره آنها نوشته شدهاست كه: و آنهايى كه به او عشق مىورزند مانند خورشيد مىدرخشند».
اصطلاح درخ ارص در ادبيات تلمودى معانى متفاوتى دارد. مهمترين آنها «راه جهان»است، راهى كه آدمى در آن سير مىكند. درخ ارص علاوه بر آن كه براى همه مردم و بهويژه عالمان دينى به عنوان يك تكليف شرعى الزامى است، بعد ديگرى نيز دارد; زيرارفتار حسن و پسنديده، جزئى از مجموعه اعمال و انديشه است كه به دعت (68) (علم،حكمت) معروف است. اين مجموعه صرفا انباشتى از دانش نيست; دعت آدمى را بهچگونگى معاشرت با خانواده و ديگران رهنمون مىشود; شيوه سخن گفتن را مشخصمىكند; قدرت تصميمگيرى، سماجت ورزيدن و يا گذشت را در فرد تقويت مىكند.دعت اگر چه خود شريعت نيست ولى هر كسى كه با تورات مانوس شد بايد از حدمتعارفى از موهبت دعتبرخوردار باشد.
آداب معاشرت و عرفيات عصر تلمودى در رسالهاى كوچك به نام درخ ارص جمعشده است كه گنجينهاى از اطلاعات راجع به اخلاقيات و رفتار عرفى آن دوره است.هلاخاى مربوط به درخ ارص به حوزههاى گوناگون زندگى مربوط مىشود.
در كنار اظهارات عمومى كه در حضور تمامى طلاب صورت مىگرفت، اساتيدموضوعات ديگرى نيز در جلسات خصوصى و پشت درهاى بسته براى تعداد خاصى ازشاگردان مطرح مىكردند. عرفان، رازورى و تعاليم خاص اساتيد در اين عرصه، از جملهامورى بود كه تنها براى عدهاى معدود نقل مىشد. بر اين اساس، اطلاعات ما دربارهرازورى و عرفان ناچيز است و اندك جزئياتى كه در دسترس ماست، به طور تلويحى دررسالههاى مختلف تلمود به آنها اشاره شده است. اما ممنوعيتهاى شديد در عرصهتفسير عرفانى در طى قرون وسطا رو به سستى نهاد و از دوره گائونها به اين سو، بااظهارات صريحترى مواجه مىشويم. در آغاز عصر جديد، قبالا عنصر مهم و محورىتفكر عرفانى يهود مىشود. مبناى بخش زيادى از آنچه ما مىتوانيم درباره عالم عرفانحكيمان تلمودى حدس بزنيم، با اتكا به اين ادبيات عرفانى و ناشى از نورى است كهقبالا بر اشارات تلمود مىافكند.
در منابع آمده است كه توراة هسود (69) (عرفان) دو بخش داشت: معسه برشيت (70) (قانونآفرينش) و معسه مركبه (71) (تدبير الهى); اولى نظرىتر بود و با آفرينش عالم و اولينتجليات الهى سر و كار داشت، و دومى كه بر توصيف حزقيال نبى از تدبير الهى استواربود، تحقيقى درباره روابط حاكم ميان خدا و عالم و حاوى هستههاى اوليه آن چيزىاست كه بعدها به قبالا معاسيت (72) (قبالاى عملى) شهرت يافت. عالم عرفان و رازورى بهچند دليل مخفى نگه داشته مىشد. يكى از دلايل اساسى، اين تلقى بود كه موضوعاتمربوط به عظمتخدا را بايد در اختيار كسانى قرار داد كه شايستگى مطالعه و تحصيلآنها را داشته باشند. اين نگرانى وجود داشت كه افراد با علم پيدا كردن به اسما و اسرارىكه اساس نظام هستى را تشكيل مىدهند، به بهرهبردارى نادرستبپردازند. دليل دوماين بود كه تحصيل آموزههاى عرفانى صرفا به جنبه نظرى ختم نمىشد; تجربههاىعميق عرفانى را لازم داشت كه قطعا براى كسانى كه كاملا آمادگى نمىداشتند،خطرآفرين بود.
به طور كلى، ارتباط ميان موضوعات هلاخايى و رازورانه از خصوصيات برجستهادبيات عرفانى يهود است. عارف يهودى از هلاخا و مسائل شرعى عملى بيگانه نيست;اغلب خبرگان هلاخايى (فقيهان) عارف نيز بودند. جايگاه آدمى در عالم عرفان يهودىاغلب درخشان و برجسته است. انسان مايه دوام فرايند آفرينش خوانده مىشود.
بخش سوم: روشها
ميدراش هلاخا (از ريشه دارش (74) به معناى تحقيق كردن و در جست وجوى چيزى بودن)بخش عمده از ادبياتى است كه شريعت موسوى را تفسير مىكند و شواهد و نشانههايىرا در لابهلاى متن مىجويد تا به فهم بيشتر آن نايل آيد. ميدراش تنها بخش كوچكى ازميشنا را تشكيل مىدهد، اما تلمود در تلاش براى شرح دادن منابع ميشنايى، اغلب ازميدراش نقل مىكند. نقلهاى گسترده از تاليفات ميدراشى كه بعضى از آنها تا به امروزباقى ماندهاند مجموعههاى بارائيتوت (75) (تفسيرهاى بيرونى) را تشكيل مىدهند كه فقطدر تلمود ضبط شدهاند.
ميدراش هلاخا روشى كاملا دقيق ومبتنى بر اين فرض است كه هر حكم و فعلى كهدر تورات آمده استبه طور صحيح و دقيق تقرير يافته و هر امر جزئى درآن، مهم و داراىمفهوم است; هر واژهاى، هر چند در ظاهر نامربوط، منبع مطالعه است، حتى حروفنامربوط و اضافى داراى معنا هستند.
اگر چه قواعد بنيادين حاكم بر تفسير منطبق با نص، قواعدى سادهاند، اما روش كارميدراش و ارتباط درونى ميان قواعد مختلف و نيز تعريف و كاركرد دقيق آنها موضوعاتىهستند كه تلمود به طور گسترده و عميق از آنها بحث مىكند و مفسران تلمود و ميدراش نيزتامل ژرفى در آن روا داشتهاند. اصول مهم تفسير عبارتاند از: كال و - هومر (76) (قياس جزءبه كل)، گصراه شاواه (77) (فقه اللغه)، بينيان وا (78) (استقرا)، كلال او - فرات (79) (استنتاج از ظاهرنص)، و داوار ها لمد مى اينيانو (80) (تفسير آيه به آيه).
تلمود نه تنها در موضوع كه در روش و شيوه بحث نيز يگانه است. روش تحقيقى و فكرىتلمود داراى چارچوبى منحصر به فرد و بىبديل است. تنها با همين روش مىتوان به فهمتلمود نايل آمد و ابزارهاى ديگر در اين مسير كارايى ندارند. نكته اساسى در روش تفكرتلمودى، موضعگيرى در قبال انتزاع است. در تلمود مانند اكثر حوزههاى ديگر تفكريهودى، از تفكر انتزاعى احتراز مىشود. حتى موضوعاتى كه با روش بحث انتزاعى بهآسانى مىتوان از آنها بحث كرد و به نتايجى رسيد با روشهاى ديگر كه اغلبدستوپاگير و بر يك نظام منطقى و با تكيه بر نمادها و نمونهنماها مبتنىاند، تحليلمىشوند. تلمود، به جاى استفاده از مفاهيم انتزاعى، از نمونههاى عينى و الگوهاىخارجى بهره مىجويد. از ديگر خصوصيات روششناختى تلمود روش استدلال آناست. برجستهترين روشها، پيلپول (81) (استدلال ديالكتيك) تلمودى است; مفهومش ايناست كه از پذيرش دلايل ساده و به ظاهر اقناع كننده سرباز زدن و در پى يافتن دليلىمسلم و انكارناپذير بودن. از جنبههاى بىبديل روش تفكر تلمودى، بحثهاىپرمشاجره و سخت است و در نتيجه به حداقل تفاوت ميان روشها و ديدگاهها اكتفاشده است. تمام سعى و تلاش حكيمان تلمودى اين است كه به يك نقطه مشتركبرسند.
اغلب مباحثى كه تلمود به آنها پرداخته است، داراى كاركرد عملى و خارجى هستند، امادر تلمود از مباحث ديگرى مىتوان سراغ گرفت كه احتمال وقوع آنها در زندگانىروزمره آدميان بسيار بعيد است و بعضى از آنها به طور كلى غيرواقعى و در ظاهربىمعنى و مهمل مىنمايند. اما آنچه در تلمود مد نظر است، جاذبه و گيرايى ذاتى مباحثو موضوعات است، نه نياز مبرم به ارائه يك راه حل. بر اين اساس، در محافل حكيمانتلمودى اين ادعا كه فلان مسئله غيرواقعى و فاقد ارزش است، ادعايى مردود بود. آنانهميشه در قبال اين قبيل مسائل چنين اظهار نظر مىكردند: «اين نيز تورات است و بايد آنرا فرا گرفت و در آن غور كرد.» بنابراين تعجبى ندارد اگر در تلمود با مباحثى برخورد كنيمكه به طرز شگفتآورى به پيشبينى زيركانه درباره مسائل جهان معاصر مىمانند. مثلايكى از مسائلى كه تلمود از آن بحث مىكند «برج معلق در هوا» است كه تا قرنها از آن بهنمادى تعبير مىشد كه قوه تخيل بشرى مىتواند تا آن جا اوج گيرد; اما با مشاهدهآسمانخراشهاى امروزى به نظر مىآيد كه اين مسئله يك پيشبينى زيركانه است.مباحث عجيب بسيارى در تلمود مطرح شده است كه امروزه باعث تعجب و شگفتىاست، مانندبحث لقاح مصنوعى زنان.
تلمود اثرى است داراى ابعاد متعدد و متنوع و موضوع اصلى آن تعليم و تربيتيهودىاست. اين اثر با روشهاى بسيار متفاوتى تدريس شد و با مكان و زمانهاى گوناگونىمنطبق گشت. مقايسه ميان روش تفسيرى شمال كه رويكرد كلىنگربه بررسى موضوعات داشتهاند، و روش فرانكو -اشكنازى (83) كه تلمود با تمام تفاصيل وجزئيات از آن بحث مىكند، در واقع بيان تفاوتهاى اصلى روشها و اهداف آموزشىاست. مكتب سفاردى تا حد زيادى متوجه هلاخا و احكام شرعى است و چنينرويكردى مستلزم توجه خاص به تفسير و پيوند ميان موضوعات است. رويكردسفاردى در همه حال، حتى زمانى كه هدف فقط يافتن پاسخهاى شرعى براى مسائلاست، به بررسى نتايجى ديگر كه ممكن است از ديدگاهها و روشهاى گوناگون و گزارهابه دست آيد، مىپردازد. اساس رويكرد سفاردى اين پرسش است كه «چه نتيجهاى ازاين فرض بايد به دست آيد؟». اما روش فرانكو - اشكنازى روشى كاملا متفاوت است.اين روش را مىتوان استمرار روشهاى فكرى تلمودى دانست كه هدف آن ايجادتلمودى در كنار تلمود اصلى است. به بيان ديگر، در اين رويكرد، تلمود متن اصلى و محوراست و منابع و ديدگاهها در قبال آن مورد مقايسه و تحليل قرار مىگيرند.
تلمود، به خلاف ميشنا، كتابى كاملا هلاخايى (فقهى) نيست، اگرچه بدون شك مهمترينو معتبرترين منبع هلاخايى است كه تاكنون به رشته تحرير درآمده است. تحليل نهايىهمه هلاخاها به تلمود تكيه دارد و در هر شك و اشكالى به اين كتاب مراجعه مى شود. بهعبارت ديگر، منبع اوليه مجموعه شريعتيهودى خود اثرى شرعى و فقهى صرفنيست. در به كارگيرى تلمود به عنوان راهنماى آيين و مناسك شرعى، صرف بررسى واستنتاج بخشهاى مربوط به موضوعات كاربردى و عملى كفايت نمىكند، بلكه لازماست از ملحقات و حواشى متعددى كه توسط سابوراها (84) و گائونها بر آن افزودهاند،بهره گرفت. روش استخراج ه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 389]
-
گوناگون
پربازدیدترینها