تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826197909




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ريچارد رورتي و مرز ميان فلسفه تحليلي و كانتيننتال (2)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
9- از نظر رورتي، نگاه حاكم در فلسفه تحليلي به فلسفه- كه آن را تافته جدابافته.اي از كل مجموعه فرهنگ مي.داند و بدان منزلتي ويژه (تعبير رورتي اين است Higer Stand Point) مي.بخشد- ميراث بر جاي مانده پوزيتويسم در فلسفه تحليلي است- در اين نگاه، فلسفه، خود را برخوردار از مفاهيم، مهارت.ها و مقولاتي مي.داندكه بدان اين امكان و بلكه حق را مي.دهد كه از موضعي «متعالي»، در باب ديگر ساحات فرهنگ به تحليل و نقد بنشيند.

10- رورتي با اشاره به اين سنت بر جاي مانده پوزيتويستيك، به اين نكته مهم مي.پردازد كه امروز با توضيحاتي كه خواهيم آورد، اتفاق مهمي افتاده و آن اينكه «اين تافته جدا بافته (فلسفه)»، خود جزو فرش معرفت بشري شده است. ما به ياري و مدد بصيرت.هاي عميق گادامر و بويژه ويتگنشتاين، به اين دريافت رسيده.ايم كه زبان، ساخته مي.شود و نه اينكه كشف شود. زبان، دال بر چيزي چون كلي طبيعي و ذات تاريخي و... نيست بلكه ما گزارشگر كاربردهاي زباني هستيم. كار فيلسوف در اين نگاه، عاقبت شبيه كار مي.شود كه اديبان و مورخان انجام مي.دهند. فلاسفه، چگونه اصطلاحات را به كار گرفته.اند. ساختن يك استدلال در سبك علمي و روايت يك داستان در سبك ادبي، كشف حقايق پيشيني كه به انتظار كشف ما نشسته باشند نيست. اين درس بزرگ ويتگنشتاين متأخر بود كه كاربردها و استعمالات زبان، كاشف از حقايق نيستند.

11- رورتي، فلسفه تحليلي و فلسفه قاره.اي را دو پاسخ به يك سؤال واحد مي.داند:

فلسفه در روزگار علم مدرن، چه مي.تواند باشد؟

اين دو سنت عمده فلسفي غرب، دو پاسخ كاملاً متفاوت به اين سؤال داده.اند. پاسخ سنت تحليلي كه ريشه در آن ميراث پوزيتويستي دارد، همان «تبيين علمي از علم» است، چيزي كه رايشنباخ آن را «فلسفه علمي» مي.خواند و سنت قاره.اي فلسفه كه به دنبال «معرفتي فوق.علمي» مي.گردد. رورتي هوشمندانه به اين نكته اشاره مي.كند كه وقتي بخواهيم با فلسفه شناسي مرسوم و متداول در يك سنت، در باب سنت ديگر داوري كنيم دچار دعواها و نزاع.ها و لفاظي.هاي تخريبي متقابل مي.شويم، چنانكه اين سؤال كه «آيا فلسفه قاره.اي واقعاً فلسفه است؟» از سوي فلاسفه تحليلي با يك «نه» بزرگ پاسخ داده مي.شود.

از نظر تحليلي.ها «حتي يك استدلال هم در يك كاميون هيدگر يا فوكو» يافتني نيست! اين بدان جهت است كه فلاسفه تحليلي، فلسفه را برخورداري از مهارت.هاي استدلالي مي.دانند.

قاره.اي.ها هم فلاسفه تحليلي را «فيلسوف» نمي.دانند و آنان را مشغول مسائل سطحي مي.شمرند. اين تقابل.ها و نزاع.ها از كجا برخاسته است؟ پاسخ رورتي آن است كه از اين سؤال و طرح نادرست آن كه «واقعاً فلسفه چيست؟».

12- رورتي مي.گويد بايد تمايز فلسفه تحليلي و قاره.اي را بيشتر يك تمايز ناشي از سياست.هاي دانشگاهي (Academic Policy) ديد و آن را نوعي تمايز تعليمي (در مقام تعليم) و... دانست نه تمايزي دال بر نوعي ذات تاريخي و يا «ماهيت» به معناي سنتي مابعدالطبيعي: «فلسفه» نامي براي يك «نوع طبيعي» نيست بلكه صرفاً نامي براي يكي از قفسه.ها (طبقه.ها)يي است كه فرهنگ انساني براي مقاصد اجرايي و كتابشناختي قرار داده است.

1) ايده تحليل منطقي به طور يكجا و طنزآميزي در ويتگنشتاين (1 و 2)، اوج و حضيض خود را تجربه مي.كند، ضربه.هاي كاري فلسفه زبان عادي ويتگنشتاين و نقدهاي كوآين – كوهن، سلرز و ديگران، ايده «واژگان علمي» رايشنباخ را بمباران تئوريك مي.كنند.

2) فلسفه تحليلي، به پرونده.هاي موضوعي (Case Book) تقليل مي.يابد. شبيه كاري كه در دپارتمان.هاي حقوق مي شود. خواندن مقاله.هاي مد روز و نوشتن نقد بر آن، برنامه پژوهشي فلاسفه تحليلي با مسائل و موضوعات مختلف مي.شود. فلاسفه تحليلي، تصوير خود را (Self image) نه به عنوان «پاسخ دهندگان به مسائل برجسته» بلكه از «سبك» استدلالي گرفتند. شبيه وكلا شدند تا دانشمندان (Scientist)، چيزي كه آرمان اوليه فلسفه تحليلي بود. (اينكه مدل فلسفه مدل علم باشد آرمان اوليه فلسفه تحليلي است).

3) شكاف ميان فلسفه تحليلي – قاره.اي با حذف تدريس هگل، نيچه و هيدگر از دپارتمان.هاي فلسفه تحليلي عميق.تر مي.شود و تدريس اين فلاسفه به دپارتمان.هاي تاريخ، سياست و ادبيات تطبيقي احاله مي.شود.

4) نتيجه اينكه فلسفه، در برزخ ميان علوم طبيعي (آرمان فلسفه علمي) و علوم اجتماعي (كه مملو از نسبي.گرايي) است معلق مي.ماند؛ «مذبذبين بين ذالك».

اين تمايز و شكاف و تعميق آن، برخاسته از سياست.هاي دانشگاهي «Academic Politics» است و مسائل برخاسته از سياست آكادميك را نبايد با تحليل.هاي ذات.انگارانه و... خلط كرد.

رورتي به اين «سياست آكادميك» اكتفا نمي كند و در پس اين تقابل و شكاف تحليلي – كانتينتال يك تقابل جدي تاريخي، ميان «ايمان سكولار به علم»(كه معادل عشق مسيحي به خداوند است) و «نفرت و بيزاري افراطي ازعلم»(كه معادل ترس از خدا در سنت مسيحي است) ديده مي.شود. تقابل مؤمنان به علم چونان هاكسلي – كليفورد و رايشنباخ و منكران علم چونان هيدگر، فوكو و... و بويژه نيچه كه علم را تطويل.الاهيات مي.دانست و دين و علم، هر دو را دو شكل و جلوه بزرگترين دروغ (Longest lie) مي شمرد- جلوه.اي ديگر از اين تعارض است. اما در روزگار ما، شكاف تحليلي- قاره.اي عميق.تر شده و به شكاف دو نوع فرهنگ انجاميده است.

رورتي با اشاره به «اسنو» و تقابلي كه وي ميان دو فرهنگ علمي و ادبي مي ديد (1)، اين نكته را بسط مي دهد. اين شكاف، جدي.ترين چهره خود را در تقابل نقادي.هاي تحليلي ها بر سنت قاره.اي كه از «غيبت. عقلگرايي» گلايه مي كنند و سنت قاره.اي را مبتلابه (irrationalism) مريض.گونه مي بينند و نقادي قاره.اي ها كه از «غيبت معنا» (meaning lack) در مكتوبات و آثار تحليلي ها سخن مي گويند، نشان مي.دهد.

رورتي، ريشه جدي اين تقابل را نزاع بر سر اقبال و ادبار نسبت به «روش علمي» «scientific method” مي داند كه در يك نگاه (تحليلي) اين روش علمي، راهي به رهايي بشر و در نگاه ديگر (قاره.اي) روش علمي، چونان نقابي كه در پس آن ظلم و يأس روزگار نيهيليستي پنهان شده است تلقي مي شود.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن