واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: در روايات، در حالي كه از زياد شدن ستم، به عنوان نشانه ظهور ياد شده، به اين نكته نيز اشاره شده كه جامعه منتظر مهدي، بايد در به پا داشتن ارزشها و مبارزه با ضد ارزشها، تلاش جدّي بكند و منتظران، به تهذيب نفس بپردازند و….
شهيد مرتضي مطهري، روايتي را از شيخ صدوق مي آورد مبني بر اين كه: منظور از فراگير شدن ستم، آن است كه هر يك از شقي و سعيد،گروه حق و باطل، به نهايت كار خود مي رسند. ستمكاران و بدكاران، به نهايت درجه بدي و نابكاري مي رسند و لهيب آتش آنان همه را فرا مي گيرد. در اين هنگام، كه صالحان در مظلوميت و استضعاف به سر مي برند و همه راههاي چاره بر آنان بسته مي شود، مهدي (ع) ظهور مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي كند146.
10. زمينه سازان
انقلاب حضرت مهدي (ع) همچون ديگر انقلابها، بدون مقدمه و زمينه سازي، به وجود نمي آيد، بلكه در آستانه ظهور، حركتهايي پا مي گيرد و زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم مي آورد. اين سلسله قيامها و انقلابها كه از سوي حق پويان صورت مي گيرد، براساس آنچه در برخي روايات آمده، زمينه را براي حركت جهاني مهدي (عج) آماده مي كند.
پيشگويي تحقق اين نشانه ها، به تعبيرهاي گوناگوني در روايات آمده كه به چند نمونه از آن اشاره مي كنيم:
* پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد:
(يخرج ناس بالمشرق فيوطئون للمهدي سلطانه147.)
گروهي از ناحيه مشرق، قد بر مي افرازند و زمينه حكومت مهدي (ع) را فراهم مي سازند.
يا مي فرمايد:
(تجيء الرايات السود من قبل المشرق كانّ قلوبهم زبر الحديد فمن سمع بهم فليأتهم فبايعهم ولوحبواً علي الثلج148.)
افرادي با بيرقهاي سياه، از ناحيه مشرق مي آيند كه دلهاي آنان مانند قطعه هاي فولاد، محكم است. پس هر كس قيام آنان را شنيد، براي بيعت به سوي آنان بشتابد، هر چند لازم باشد، با سينه بر روي برف برود.
* امام باقر (ع) مي فرمايد:
(كانّي بقوم قد خرجوا بالمشرق، يطلبون الحق فلايعطونه، ثم يطلبونه فلايعطونه، فاذا رأوا ذلك، وضعوا سيوفهم علي عواتقهم فيعطون ماسألوا فلايقبلونه حتي يقوموا، ولايدفعونها الاّ الي صاحبكم قتلاهم شهداء، اَما انّي لو ادركت ذلك لأبقيت نفسي لصاحب الأمر149.)
گويي قومي را مي بينيم كه از مشرق در طلب حق قيام كرده اند، ولي بدانان نمي دهند و باز مطالبه مي كنند، ولي بدانها نمي دهند، پس چون چنين مي بينند، شمشيرهاي خويش را بر دوش مي گيرند [آماده نبرد مي شوند] پس در آن هنگام، آنچه را مي خواهند به آنان مي دهند، ولي نمي پذيرند تا اين كه پيروز مي شوند و آن را جز به حضرت صاحب الأمر (ع) تسليم نمي كنند. كشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درك كنم، جانم را براي صاحب الأمر (ع) مي گذارم.
در اين روايات، به روشني از برپايي قيامها و انقلابهايي در آستانه ظهور حضرت مهدي (ع) خبر داده شده است. افزون بر اينها، روايات فراوان ديگري نيز وجود دارد كه صرف نظر از موارد اختلاف اندكي كه در جزئيات آن هست، در مجموع، همه آنها بر اين نكته اتفاق دارند كه پيش از ظهور مهدي (ع)، حكومتي به رهبري يكي از صالحان، كه گمان مي رود از فرزندان، پيامبر هم باشد، در ناحيه مشرق تشكيل مي گردد و زمينه ظهور را مهيا مي سازد. و اين حكومت، تا ظاهر شدن مهدي (ع) و تسليم آن به حضرت ايشان، ادامه مي يابد.
بر همين اساس، برخي، تشكيل دولت شيعي مذهب صفويه را، كه پس از قرنها استيلاي حاكمان مستبد و متعصب عامي مذهب، روي كار آمد، همان دولتي دانسته اند كه در روايات، از جمله زمينه سازان حكومت مهدي (ع) به شمار آمده است150.
در زمان ما نيز، برخي با استناد به ويژگيهايي كه در روايات آمده، انقلاب اسلامي ايران را كه در سال 1357هـ. ش. به رهبري امام خميني به پيروزي رسيد، همان دولتي دانسته اند كه زمينه را براي ظهور و قيام مهدي (ع) آماده مي كند و ان شاء الله تا ظهور آن حضرت ادامه مي يابد151.
به باور اينان، بسياري از نشانه ها كه در روايات آمده، بر انقلاب اسلامي ايران تطبيق مي كند، بويژه در برخي روايات، به رهبري قيام، كه سيدي از اولاد پيغمبر است و از قم قيام مي كند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند، اشاره شده است كه همگي آنها به انقلاب اسلامي، صدق مي كند152.
در هر صورت، گرچه قرائن فراواني اين احتمال را قوت مي بخشد، ولي دليل قطعي و صحيحي كه ثابت كند منظور از حكومت زمينه ساز كه ائمه (ع) از آن خبر داده اند، انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني است، در دست نيست.
البته اين، نخستين باري نيست كه علماي شيعه، چنين احتمالي را مطرح ساخته اند. پيش از اين نيز، هرگاه حركت و انقلابي از ناحيه شرق، بويژه منطقه خراسان صورت مي گرفت، اين احتمال قوت مي گرفت.
ولي، ناگفته نماند، هيچ يك از آن حركتها به اندازه انقلاب اسلامي، زمينه ساز انقلاب مهدي (ع) نبوده اند. بلكه اصلاً مقايسه آنها با انقلاب اسلامي باطل است، از اين روي احتمال اين كه مراد از (دولت زمينه ساز) از جمله انقلاب اسلامي ايران باشد و تا ظهور حضرت مهدي (ع) تداوم يابد، بسيار است.
بالآخره، چه اين احتمالها درست باشد و چه نباشد، با توجه به روايات بسياري كه در اين بخش رسيده، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهدي، دولتهايي به حمايت از حق روي كار مي آيند و انقلابهايي به حمايت از آن پا مي گيرند و زمينه را براي ظهور مهدي (ع) آماده مي سازند و اين، ازنشانه هاي ظهور است.
11. بارانهاي پياپي
در سال ظهور، بارانهاي پياپي، زمين را آباد و سرسبز مي كند و وضع مردم، بهتر مي شود. امامان (ع) در تبيين نشانه هاي ظهور و خبر دادن از رخدادهاي آن روزگار، از اين واقعه نيز، ياد كرده اند كه به چند نمونه از احاديثي كه در اين باره رسيده اشاره مي كنيم:
شيخ مفيد، با بهره گيري از روايات، مي نويسد:
(ثم يختم ذلـك بأربع وعشرين مطرة متصل فتحيي بها الأرض بعد موتها و تعرف بركاتها153.)
پس پايان مي گيرد اين (پديد آمدن نشانه ها) با بيست و چهار باران پياپي كه زمين را پس از آن كه مرده بود، زنده مي كند و بركات آن را مي شناساند.
شيخ طوسي از امام صادق (ع) روايت مي كند:
(انّ قدام القائم لسنة غيداقة، يفسد التمر في النخل فلاتشكوا في ذلك154.)
در آستانه قيام مهدي (ع)، سالي پرباران خواهد بود كه در اثر آن، خرما بر روي نخل مي پوسد. پس در اين، ترديدي به خود راه ندهيد.
يا امام صادق مي فرمايد:
(واذا آن قيامه، مطر الناس في جمادي الآخرة وعشرة ايام من رجب، مطراً لم ير الناس مثله، فينبت اللّه به لحوم المؤمنين في ابدانهم في قبورهم…155.)
و چون هنگام ظهور مهدي (ع) نزديك شود، در تمام ماه جمادي الآخر و ده روز نخست ماه رجب، باراني بر مردم ببارد كه تا آن هنگام، مانند آن را نديده باشند. پس خداوند، به وسيله آن، گوشت بر بدن مؤمنان، كه در قبرهايشان خفته اند، بروياند.
بارش اين مقدار باران، آن هم پياپي، كم سابقه و يا بي سابقه است. با اين حال، حمل آن بر معجزه، وجهي ندارد، زيرا وقوع آن به گونه عادي ممكن است. البته احتمال ديگري نيز وجود دارد كه اين بارانها، همزمان و در همه جاي زمين ببارد كه در اين صورت، مي تواند جنبه اعجاز داشته باشد156.
اين نشانه را گرچه بزرگاني مانند: شيخ مفيد، شيخ طوسي و طبرسي در رديف نشانه هاي ظهور آورده اند، ولي بايد توجه داشت:
اولاً، روايت طبرسي و مفيد مرسله است.
ثانياً، جمله (فينبت اللّه به لحوم المؤمنين) در ذيل روايت طبرسي، نشان مي دهد كه مربوط به برپايي قيامت و زنده شدن مردگان است.
و ثالثاً، روايت شيخ طوسي نيز ضعيف است، زيرا در سند آن علي بن ابي حمزه157 قرار دارد كه از واقفيه است.
بنابراين، اثبات چنين نشانه اي براي ظهور، به استناد اين گونه روايات، مشكل است. البته از مجموع اين روايات و سخناني كه در اين باب گفته اند، با توجه به اين كه دوران ظهور، آغاز سامان يافتن امور و از بين رفتن مشكلات است، احتمال مي رود كه از نظر طبيعي، شرايط مساعدي پيش مي آيد، تا سال ظهور سالي پرباران و آبادان باشد.
12. جنگهاي خونين
در منابع ديني، از جنگ هاي خونين و كشتارهاي بزرگ نيز، به عنوان نشانه هاي ظهور ياد شده است158. گويا اين جنگها بين اهل باطل، بر سر رقابتهاي مادي و سياسي روي مي دهد كه در نهايت، بدون پيروزي هيچ يك از دو گروه و پس از برجاي گذاشتن. انبوهي از كشته ها، پايان مي يابد. بروز چنين فاجعه هاي بزرگ، نتيجه طبيعي فساد زمين و فراگير شدن ظلم و جور است. از برخي روايات، استفاده مي شود كه در منطقه (قرقيسا) جنگ عظيمي بين بني عباس و مرداني رخ مي دهد كه نوجوانان زورمند، فرسوده و پير مي گردد و لاشه هاي كشته ها بر روي هم انباشته مي گردد. از قرائن و شواهد بر مي آيد كه اين خون ريزيهاي بزرگ، در همان واقعه خروج سفياني و آشوبهاي آن زمان است و حادثه جداگانه اي نيست.
اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از اين روايات، درهم كوبيدن مستكبران و دشمنان حق و عدالت باشد كه در زمان ظهور و به دست مهدي (ع) انجام مي شود، بنابراين از وقايع دوران ظهور است، نه نشانه ظهور.
13. خروج يأجوج و مأجوج
در برخي روايات، خروج مأجوج و مأجوج از نشانه هاي ظهور، دانسته شده159 كه با دقت در اين روايات، روشن مي شود كه ارتباطي به مسأله ظهور ندارند، بلكه بيشتر آنها، ناظر به برپايي قيامت هستند. دو موردي كه در قرآن از خروج يأجوج و مأجوج ياد شده هم160، هيچ دلالتي بر اين قضيه ندارد.
اين، افزون بر ضعف سند روايات اين باب و ضعف دلالت و نارسايي و گاه تناقض آنهاست.
14. طلوع خورشيد از مغرب
از جمله نشانه هاي ظهور كه در روايات به آن اشاره شده، طلوع خورشيد از مغرب است، وقوع چنين پديده اي، اگر معناي ظاهري آن مراد باشد، مستلزم در هم ريختن و از هم پاشيدن نظم جهان و تغيير در حركت منظومه شمسي خواهد بودو اين، با اصول حاكم بر نظام طبيعت، ناسازگاري دارد. به طور قطع حضرت مهدي (ع)، بر روي همين زمين، حكومت جهاني خويش را تشكيل مي دهد161. /p> بر اين اساس تحقق اين نشانه به گونه معجزه، چنانكه برخي پنداشته اند، ميسر نيست، زيرا معجزه در محدوده نظام حاكم بر طبيعت و جهان صورت مي گيرد162.
به نظر مي رسد، منظور از طلوع خورشيد از مغرب، حضرت مهدي (ع) است.
فيض كاشاني در توضيح روايتي در اين زمينه مي نويسد:
وكأنّه كنّي بطلوع الشمس من مغربها في الحديث عن ظهوره (ع) كما يظهر من بعض الأخبار163.)
گويا، طلوع خورشيد از مغرب، كنايه از ظهور حضرت مهدي (ع) است، همان گونه كه از برخي اخبار هم استفاده مي شود.
همان گونه كه مرحوم فيض اشاره كرده، از برخي روايات نيز اين مطلب استفاده مي شود. در ذيل روايت صعصعه، كه اين حادثه را به عنوان نشانه ظهور معرفي مي كند، جمله اي است كه روشنگر اين معناست. صعصعة در پاسخ فردي كه از منظور اميرالمؤمنين (ع) از جمله (لاتسألوني عما يكون بعد ذلك…) پرسيده بود، گفت:
(ان الذي يصلي خلفه عيسي بن مريم هوالثاني عشر من العترة التاسع من ولد الحسين بن علي (ع) وهو الشمس الطالعة من مغربها164.)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]