تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت مى كند و از جايى كه گمان نمى برد ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821100447




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عبرت و تربيت در قرآن و نهج‏البلاغه (قسمت اول)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: از كارآمدترين روشهاى تربيتى كه در قرآن و سيره پيشوايان دينى آمده، روش عبرت است. عبرت حالتى است كه در اثر برخورد با امورى ظاهرى و مشهود، براى انسان پديد مى‏آيد و به معرفتى باطنى و غير مشهود منتهى مى‏شود. به اين حالت، اگرچه روش نمى‏گويند ولى با توجه به عامل ايجادكننده آن، جنبه روشى پيدا مى‏كند. تشابه زندگى انسانها و اقوام و ملل مختلف با يكديگر، حسابگرى و انديشه‏ورزى و نيز تأثيرپذيرى انسان، مبانى اين روش را تشكيل مى‏دهند؛ يعنى در اثر تعامل اين ويژگيها با يكديگر، حالت عبرت پديد مى‏آيد. دست‏يابى به بينش، بهره‏مندى از تجارب ديگران، مصونيت نسبى از خطا و درنهايت استفاده بهينه از باقيمانده عمر، از پيامدهاى تربيتى و آثار عبرت است. از منابع عبرت، مى‏توان به حوادث و تحولات تاريخى، سرگذشت اقوام و ملل، شگفتيهاى خلقت، حيات و مرگ تمدنها، عظمت و انحطاط دولتها، تجربيات اوليه خود انسان و در يك كلام، دنيا و سنتهاى حاكم بر آن اشاره كرد.
مقدمه
عبرت واژه‏اى است كه در قلمرو تربيت كاربرد گسترده‏اى دارد. همه اديان الهى و مكاتب تربيتى، پيروان خود را به درس‏آموزى از سرگذشت پيشينيان و مقايسه موقعيت خود با آنان دعوت مى‏كنند. اسلام نيز به طور گسترده مسلمانان را به سير در آفاق و انفس، تؤام با تفكر و انديشه در سرگذشت ديگران فراخوانده است. شكى نيست كه اين فراخوانى به دليل تأثير چشمگيرى است كه بر عمل و رفتار انسان داشته است.قرآن كريم هفت بار كلمه «عبرت» و اعتبار را به كار برده و اهل بصيرت را بر آن ترغيب كرده است:
فَاعْتَبِروُا يَا اُولِى الاَبْصَارِ.1
پس عبرت بگيريد اى صاحبان چشم.
قرآن در جاى ديگر هدف از بيان داستانها و وقايع تاريخى را عبرت‏پذيرى مى‏داند:
لَقَدْ كَان فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاِوُلِى الالْبَاب.2
درسرگذشت آنان درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود.
حضرت على(ع) كه خود قرآن ناطق است با اشاره به برنامه عبرت‏آموزى قرآن، چنين مى‏فرمايد:
تَدَبَّرُوا آيَاتِ الْقُرْآنِ وَ اعْتَبِرُوا بِهِ فَإِنَّهُ اَبْلَغُ الْعِبَرِ.3
در آيه‏هاى قرآن بينديشيد و به (وسيله) آن پندگيريد،زيراكه آيات قرآن رساترين عبرتهاست.
درباره عبرت چندين سؤال مطرح است: 1. عبرت چيست؟ 2. آيا عبرت روش تربيتى است؟ 3. در صورت روش بودن، روش خودتربيتى است يا ديگرتربيتى؟ 4. حوزه كاربرد آن كجاست؟ 5. رابطه آن با مبنا، هدف و اصل تربيتى چگونه است؟ 6. نقش آن در تربيت چيست؟ 7. منابع و شيوه‏هاى عبرت‏آموزى كدامند؟ ... همه اينها سؤالاتى است كه اين مقاله به‏نحوى درصدد پاسخگويى به آنهاست. نگارنده مدعى نيست كه به اين پرسشها پاسخى جامع و كافى داده است، بلكه آن را آغازى براى مباحث گسترده‏تر در اين زمينه مى‏داند. گفتنى است كه اين مقاله، با تكيه بر منابع اسلامى بويژه قرآن و نهج البلاغه تدوين شده است.
اميد است محققان و دانش‏پژوهان تعليم و تربيت و تشنگان معارف الهى، با الهام از قرآن و ديگر منابع غنى اسلامى، بيشتر از پيش بر كشف اين حقايق فائق آيند و جان تشنه خود را از سرچشمه زلال معرفت سيراب سازند.

عبرت چيست؟
عبرت بر وزن فِعْلَه از ريشه «عَبَر» است كه به معانى مختلفى چون: تفسير كردن، سنجيدن، عبور كردن، تعجب كردن و غيره آمده است. وجه اين معانى، انتقال از حالى به حالى ديگر است، چنانكه راغب اصفهانى در «مفردات» مى‏گويد: «اَصْلُ العِبَرِ تَجَاوُزٌ مِنْ حَالٍ اِلَى حَالٍ».4 اگر نگوييم در تمام معانى، دست‏كم در بيشتر آنها نوعى جابجايى و انتقال قابل درك است. در عبرت و اعتبار نيز همين معنى مشاهده مى‏شود، چرا كه اهل لغت، اين دو را به معناى پند و اندرز گرفتن5 ذكر كرده‏اند، و در پند و اندرز، انسان از نقل يك سخن و يا جريان تاريخى به معنايى ماوراى آن منتقل مى‏شود و در اثر آن، حالتى خاضعانه و خاشعانه در برابر حق، براى او پديد مى‏آيد.
راغب، عبرت را چنين معنا مى‏كند:
الاِعْتِبَارُ وَالعِبْرَةُ [هِىَ] الْحَالَةُ الّتِى يَتَوَصَّلُ بِهَا مِنْ مَعْرِفَةِ الْمُشَاهَدِ اِلَى مَا لَيْسَ بِمُشَاهَد.6
عبرت حالتى است كه در آن معرفت ظاهرى و محسوس، سبب درك معرفت باطنى و غيرمحسوس مى‏گردد و انسان از امور مشهود به امور نامشهود منتقل مى‏شود.
روشن است كه هرگونه انتقال و عبور از ظاهر به باطن و از سطح به عمق را نمى‏توان عبرت ناميد، بلكه اين انتقال و عبور داراى نكات و قيود خاصى است كه در پى مى‏آيد:
نكته اول اينكه بين ظاهر و باطن، نبايد رابطه‏اى اعتبارى و قراردادى و يا التزامى وجود داشته باشد. مثلاً اگر از شنيدن صداى زنگ، شنونده به باطن آن يعنى وجود فردى در پشت در، پى برد و با ديدن يك علامت خاص، بيننده به يك پيام قراردادى منتقل شود، آن را عبرت نمى‏گويند، زيرا اوّلى دلالت التزاميه دارد و دوّمى، انتقال از طريق قرارداد قبلى صورت مى‏گيرد.
نكته دوم اينكه باطن و عمقى كه فرد به آن منتقل مى‏شود، بايد بار ارزشى و اخلاقى داشته باشد و اين امر زمانى ممكن است كه انسان زندگى خود را به نوعى با امور ظاهرىِ مشهود، مشابه و همانند ببيند و وقوع همان سرنوشت را براى آينده خويش محتمل بداند. به عبارت ديگر، انتقال از ظاهر، با يك سلسله اطلاعات خشك و يا مطالب علمى صِرف نمى‏تواند عبرت باشد، بلكه آنچه حاضر مى‏شود بايد قابليت تأثيرگذارى در رفتار اخلاقى و خودسازى فرد داشته باشد.
نكته سوم اينكه نقش تأمل و تفكر در اين انتقال بسيار مهم است و شايد بتوان گفت، بدون اين عنصر، تحقق اين حالت امكان‏پذير نيست، زيرا در اين زمينه، انسان به مشاهده و يا شنيدن امور و پديده‏ها مى‏پردازد و اگر به همين شنيدن اكتفا كند، چنين حالتى در او پديد نمى‏آيد. اما اگر در شنيده‏ها و ديده‏هاى خود بينديشد و سپس پديده‏هاى مشابه را در زمان خود شناسايى كند، و آنگاه به موازنه و مقايسه آنها با يكديگر بپردازد و در يك تجزيه و تحليل عقلى، روابط بين آنها را كشف كند، به نتيجه‏اى مطلوب و منطقى دست مى‏يابد و اين نتيجه همان حالتى است كه مى‏توان آن را عبرت ناميد. در جريان عبرت، انسان تحت تأثير امرى قرار مى‏گيرد و قلبش به آن متمايل و خاشع مى‏گردد و در نتيجه معرفت و شناخت جديدى حاصل مى‏شود و به دنبال آن، سلوك و رفتارى متناسب با آن، در فرد به‏وجود مى‏آيد.

آيا عبرت يك روش تربيتى است؟
از آنچه گذشت معلوم مى‏شود عبرت به خودى خود يك روش نيست. بلكه حالتى است كه در اثر برخورد با امورى به انسان دست مى‏دهد. خود اين حالت يك پيامد بسيار شيرين تربيتى است. لكن با توجه به عامل ايجادكننده اين حالت، مى‏توان آن را روش ناميد. حال در پاسخ به اين سؤال كه چه عاملى اين حالت را در فرد به وجود مى‏آورد، بايد گفت دو عامل: 1. گاهى خودِ فرد با خواندن جريانات تاريخى يا ديدن طبيعت و آثار به جاى مانده از گذشتگان به اين حالت مى‏رسد كه در اين صورت عبرت يك روش خودتربيتى مى‏شود كه مى‏توان آن را روش «عبرت‏گيرى» يا «عبرت‏پذيرى» ناميد. چرا كه خودِ فرد زمينه را براى تأثيرپذيرى فراهم كرده است.
2. گاهى ديگران زمينه‏ها و مقدماتِ بوجود آمدن چنان حالتى را براى فرد فراهم مى‏كنند. مثلاً مربى تربيتى با قصد عبرت‏آموزى، تربيت‏آموزان خود را به ديدن برج وباروها، كاخهاى سلطنتى، مقابر و زيارتگاهها ببرد كه در اين صورت يك روشِ ديگر تربيتى است و مى‏توان آن را روش «عبرت‏دهى» يا «عبرت‏آموزى» نام نهاد. در اين روش، كار مربى نشان دادن آيات و نشانه‏هاست و اين فراگيرنده است كه بايد از لابلاى پديده‏ها كه آيات الهى هستند، عبور كرده به اعماق آنها دست يابد، چرا كه آيات، رموزى هستند كه همواره به چيزى فراتر از ظاهر خود دلالت دارند. در اين روش كشف اين رمزها به عهده خودِ فراگيرنده است.
اميرالمؤمنين(ع) در تربيت فرزند خود از همين روش استفاده كرده و در نامه‏اى به امام حسن(ع) مى‏فرمايد:
... يا بُنَىَّ انّى قَد اَنْبَأْتُكَ عَنِ الدُّنْيَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَ اِنْتِقالِهَا، وَ اَنْبَأتُكَ عَنِ الآخرةِ و ما أُعِدَّ لاِءَهْلِهَا فِيهَا، وَضَرَبْتُ لَكَ فِيهِمَا الاَمْثالُ، لِتَعْتَبِرَ بِها و تَحْذُوَ عَلَيها.7
پسرعزيزم! من تورا از دنيا و تحولات گوناگونش و نابودى ودست به دست گرديدنش آگاه كردم و از آخرت و آنچه براى انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم و براى تو از هر دو مثال زدم تا به آن پندپذيرى و براساس آن در زندگى گام بردارى.
در اين عبارت، حضرت متذكر مى‏شوند كه من اخبار را براى تو گفتم، علامات و نشانه‏ها را بيان كردم و راه را نشان دادم و تو خود بايد پند بگيرى و مسير زندگى را براساس آن بپيمايى. بنابراين عبرت‏آموزى به معناى اخير يك روش ديگر تربيتى است و اگر در مباحث آتى از آن با عنوان روش ياد مى‏شود، به همين لحاظ است.

مبانى عبرت
براى پاسخ به اين سؤال كه اصولاً چه ويژگيهايى در زندگى انسان وجود دارد كه باعث پديد آمدن حالت عبرت‏گيرى مى‏شود، بايد گفت:
اولاً، تشابه و برخوردارى از وجوه مشترك امرى است كه در تمامى اصناف موجودات اين جهان به چشم مى‏خورد. انسان نيز به لحاظ فردى و اجتماعى از اين قاعده مستثنى نيست. مثلاً انسان به لحاظ فردى، هم با گذشته خود و هم با افراد ديگر، شباهتها و مشتركاتى دارد. همان‏گونه كه ملتها و جامعه‏ها نيز با گذشته خود و با اقوام و ملتهاى ديگر شباهتها و مشتركات فراوانى دارند.
ثانيا، انسان موجودى حسابگر و انديشه‏ورز است و از اين ويژگى براى رشد و تكامل خود استفاده مى‏كند. او همواره به مقايسه امور با يكديگر مى‏پردازد. شباهتها و تفاوتها را مشخص كرده به تجزيه و تحليل و تبيين آنها مى‏پردازد.
ثالثا، انسان موجودى تأثيرپذير است. او همواره با محيط اطراف خود در تعامل است، حوادثى كه در اطراف او اتفاق مى‏افتد، صحنه‏هايى كه از پيش چشم او مى‏گذرد، قضايا و جريانات تاريخى كه به گوش او مى‏رسد و... همه و همه، وى را تحت تأثير قرار مى‏دهد.
اين سه ويژگى، مبناى عبرت را تشكيل مى‏دهند و عبرت در اثر تعامل اين سه خصوصيت حاصل مى‏شود. توضيح اينكه وجود شباهتها و وجوه مشترك در زندگى انسان او را به كندوكاو و بررسى امور وادار مى‏كند. او زندگى كنونى خود را با گذشته خويش و نيز با افراد ديگر مقايسه مى‏كند، رفتارها و پيامدها را بررسى كرده به تجزيه و تحليل و كشف روابط و علل آنها مى‏پردازد. در اين بررسى به نقاط ضعف و قوت خويش در گذشته و حال پى مى‏برد و آنگاه تحت تأثير عوامل مثبت و منفى آن قرار مى‏گيرد. او در اين تجزيه و تحليل درونى، به يك جمع‏بندى و قاعده كلى دست مى‏يابد كه عبارت است از اينكه: «اگر همان اسباب و علل در زندگى كنونى من باشد من هم به همان سرنوشت گرفتار مى‏شوم» و اين همان عبرت است. از اين رو تصميم مى‏گيرد تا از تجارب گذشته خود و نيز ديگران در جهت اصلاح و رشد آينده خود در جهات مختلف استفاده كند.
اصل مهمى كه بر اين روش حاكم است، اصل تعقل و تفكر است. چرا كه بدون اين اصل، شنيدن حوادث تاريخى و ديدن آثار گذشتگان، معنا و محتوايى به‏دنبال ندارد، بلكه آثارِ بى‏روحى است كه بى‏هدف از برابر انسان مى‏گذرد، بدون آنكه معنايى را در ذهن پديد آورد.
اگر اين احساس ظاهرى، با تأمل و انديشه درونى همراه گردد، اعتبار و بينش را به دنبال خواهد داشت و مصداق اين كلام على(ع) خواهد شد كه:
تَفَكُّرُكَ يُفِيدُكَ الاِْسْتِبصارَ وَ يَكْسِبُكَ الاِْعْتِبارَ.8
فكر كردن به تو، بينايى و عبرت گرفتن مى‏بخشد.
بنابراين، در سايه تفكر و انديشه، محسوسات معنا پيدا مى‏كند و حالتى در انسان پديد مى‏آيد كه در آن از ظواهر عبور مى‏كند و به معانى بلند و كشف حقايق دست مى‏يابد و در واقع به نوعى بصيرت مى‏رسد. اين بصيرت، ارزشها و ضدارزشها را برايش معلوم مى‏كند و راهنماى عمل و رفتار بيرونى او مى‏گردد.








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن