واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ابلیس نام موجودی است که از فرمان خداوند سر باز زد و از درگاه خداوند رانده شد.
«ابلیس» واژه ای غیر عربی است ولی بعضی زبان شناسان گفته اند ریشه اش عربی است و از «أبلس» عربی گرفته شده است. نام اصلی ابلیس « الحارث» و کنیه اش «بومره» است.
بنا بر روایات، او در اصل از طائفه جن بود ولی در زمره فرشتگان می زیست، و در ماجرای سجده فرشتگان بر آدم، از دستور خدا سرپیچی کرد و کافر شد و از رحمت پروردگار نومید گشت.
از این روست که ابلیس، آدم را دلیل خواری و طردشدنش از بارگاه الهی می داند و در صدد انتقام از او و اولادش بر آمده. او برای این کار از خداوند مهلت خواسته و خداوند تا روز قیامت به او مهلت داده است. ابلیس نیز سوگند خورده است که آدم و فرزندانش را بفریبد.
لفظ «ابليس» يازده بار در قرآن مجيد آمده و عجيب اين است كه درست به همين تعداد هم لفظ «استعاذه» (پناه بردن به خدا از او) در قرآن ذكر شده است.
ريشه و مفهوم واژه ابليس
در كتاب «مفردات راغب» پيرامون اين لفظ چنين آمده:
«بلس، الابلاس: الحزن المعترض من شدة الباس يقال ابلس، و منه اشتق ابليس...» (1).
«بلس: مايوس و غمناك شد. الابلاس: حزن و اندوهى كه از شدت ياس و نوميدى شكايت كند. كه به او «ابلس» گفته مىشود. و ابليس از آن مشتق شده است.
مراد از اين كلمه در قرآن مجيد، موجودى است زنده، با شعور، مكلف، نامرئى، فريبكار و... كه از امر خداوند سرپيچيد و به آدم سجده نكرد، در نتيجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گرديد. او در قرآن غالبا به نام شيطان خوانده شده است، اما اين كه آيا اين كلمه علم شخص و نام مخصوص اوست و يا صفت است و به واسطه ياس از رحمتخدا به او ابليس گفته شده؟ محل بحث است.
مىتوان احتمال دوم را ترجيح داد؛ زيرا همانطور كه از مفردات راغب نقل شد، ريشه ابليس از «بلس» استبه معنى «مايوس شد» چنانكه در قرآن مجيد درباره گنهكاران آمده است: «يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون» (2). «روزى كه قيامتبرپا شود گنهكاران مايوس شوند».
در تفسير مجمعالبيان آمده است: ابليس نام غير عربى است و گروهى گفتهاند كه عربى است و از ابلاس مشتق است و در كتاب صحاح و قاموس، آن را عربى و از ابلاس گرفته است و در قاموس، عجمى بودن آن نيز محتمل شمرده شده است اگر - چنانكه نقل شده - ثابتشود كه اسم اصلى او «عزازيل» و كلمه ابليس عربى است، صفتبودن آن بهتر به نظر مىرسد، در كتاب «تفسير صافى» از حضرت رضا عليه السلام نقل شده كه نام او «حارث» بوده است، ابليس ناميده شد زيرا كه از رحمتخدا مايوس گرديد (3).
آيا ابليس از فرشتگان بود؟
در قرآن به صراحت ذكر شده كه او از جن بوده آنجا كه مىفرمايد:
«و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس كان من الجن ففسق عن امر ربه...» (4).
«چون به فرشتگان گفتيم آدم را سجده كنيد، همه سجده كردند مگر ابليس كه از جنيان بود و از فرمان پروردگارش بيرون شد...».
رانده شدن ابليس از درگاه الهى
ابليس كه به فرموده مولا على عليه السلام، خدا را شش هزار سال عبادت كرد و باز بنا به گفته خود امام: «لا يدرى امن سنى الدنيا ام من سنى الآخرة» (5). «معلوم نيست آيا از سالهاى دنيا بوده يا از سالهاى آخرت كه هر روز آن معادل پنجاه هزار سال دنيا است». چرا از درگاه خداوند رانده شد؟
پاسخش را نيز خود امام مىفرمايند: «عن كبر ساعة واحدة» «به جهت كبر و سركشى يك ساعت» (6).
قرآن هم اين موضوع را چنين بيان مىفرمايد:
«... قال انا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين» (7).
«ابليس» گفت: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گل».
روش ابليس در فريب بندگان خدا و راه مقابله با او
پس از آن كه ابليس از بهشت رانده شد، به خدا عرض كرد:
«... فبعزتك لاغوينهم اجمعين× الا عبادك منهم المخلصين» (8).
«به عزتتسوگند كه همه بندگانت را گمراه مىكنم مگر آن بندگان مخلص تو».
طبق اين آيه، خداوند از قول ابليس مىفرمايد كه همه بندگان در معرض اغواى شيطان هستند مگر بندگان با اخلاص.
در سوره حشر، خداوند روش ابليس در گمراه كردن بندگان را اينگونه بيان مىفرمايد:
«كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برىء منك انى اخاف الله رب العالمين» (9).
«همانند شيطان (10) كه به انسان گفت كافر شو، چون كافر شد، گفت: من از تو بيزارم، من از خدا، آن پروردگار جهانيان مىترسم».
يعنى شيطان، خوب كه انسان را فريب داد و او را به كفر واداشت، از او بيزارى مىجويد.
باز در جاى ديگر خداوند مىفرمايد كه تسلط شيطان تنها بر آنهاست كه او را دوست دارند و كسانى كه بر خداى عالميان شرك بورزند:
«انما سلطانه على الذين يتولونه و الذين هم به مشركون» (11).
«اگر آدمى از ياد خدا سربتابد، خداوند شيطانى را بر او مىگمارد كه همواره با اوست و قرين و همنشين با او مىگردد».
«و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين» (12).
«و هركس از ياد خدا روىگردان شود، شيطان را به سراغ او مىفرستيم پس همواره قرين اوست».
چرا كه ابليس داراى اعوان و عفريتهايى از جن و انس است كه هر لحظه آماده اغواى آدميان هستند.
در كتاب «الميزان» بنا به نقل امالى صدوق از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه وقتى آيه: «و الذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم...» (13).
«كسانى كه وقتى كار زشتى مرتكب مىشوند و يا به خود ستم مىكنند به ياد خدا مىافتند و از گناهان خود استغفار مىكنند» نازل شد، ابليس به بالاى كوهى در مكه رفت كه آن را كوه «ثوير» مىنامند و به بلندترين آوازش عفريتهاى خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسيدند: اى بزرگ ما مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندى؟ گفت: اين آيه نازل شده، كدام يك از شما است كه اثر آن را خنثى سازد؟ عفريتى از شيطانها برخاست و گفت: من از فلان راه آن را خنثى مىكنم، شيطان گفت: نه اين كار از تو برنمىآيد، عفريتى ديگر برخاست و مثل راهى را گفت كه اولى گفته بود؛ و مثل آن پاسخ را شنيد. وسواس خناس گفت: اين كار را به من واگذار، پرسيد از چه راهى آن را خنثى خواهى كرد؟ گفت: به آنان وعده مىدهم، آرزومندشان مىكنم تا مرتكب خطا و گناه شوند وقتى در گناه واقع شدند، استغفار را از يادشان مىبرم، شيطان گفت: آرى تو؛ به درد اين كار مىخورى و او را تا روز قيامت موكل بر اين ماموريت كرد (14).
پس بهترين راه شيطان براى فريب انسان اين است كه او را از ياد خدا دور نمايد و به او وعده و وعيد بدهد و توفيق استغفار كردن را از او بگيرد و بهترين راه آدمى هم براى فرار از وساوس او و ذريهاش اين است كه همواره به ياد خدا باشد و پيوسته بگويد:
«و قل رب اعوذ بك من همزات الشياطين» (15). «پروردگارا از وسوسههاى شياطين به تو پناه مىبرم».
و به قول مرحوم آيتالله طالقانىقدس سره فقط در روشنى ايمان و معارف عاليه و هدايت قرآن مىتوان عوامل و آثار و تحريكات آنها (شياطين) را شناخت و هشيار بود و در پناه ربالعالمين و «ملك الناس و اله الناس» مىتوان راه نفوذ وسوسهها را بست و دريچه انوار الهامات را گشود: «ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذا هم مبصرون» (16).
«كسانى كه تقوا پيشه كنند، چون از شيطان وسوسهاى به آنها برسد، خدا را ياد مىكنند و در دم بصيرت مىيابند».
و اگر آدمى از خود غافل شود خدا را از ياد برد قرين شيطان مىگردد... و شيطان بر او چيره مىشود و جزء حزب او مىگردد: «استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكرالله اولئك حزب الشيطان الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون» (17).
«شيطان بر آنها چيره شده و نام خدا را از يادشان برده است، ايشان حزب شيطانند، آگاه باشيد كه حزب شيطان زيان كنندگانند».
پىنوشت:
1) المفردات فى غريب القرآن، راغب اصفهانى، ص 60.
2) روم: 12.
3) قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، ج1، ص 226 و 227.
4) كهف: 50.
5) ترجمه و شرح نهج البلاغه فيض الاسلام، ج4، ص 779.
6) همان.
7) اعراف: 12.
8) ص: 82 و 83.
9) حشر: 16.
10) اين كلمه به صورت مفرد 70 بار و به صورت جمع (شياطين) 18 بار در قرآن مجيد آمده است، و به معنى «دور شده» و «متمرد» مىباشد. (قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، ج4، ص 32).
11) نحل: 100.
12) زخرف: 36.
13) آل عمران: 135.
14) الميزان فى تفسير القرآن، علامه طباطبائى، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، ج20، ص 910.
15) مؤمنون: 97.
16) اعراف: 201.
17) مجادله: 19. تفسير پرتوى از قرآن، سيد محمود طالقانى، ج1 و 2، قسمت دوم از جزء سىام، ص 315.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]