واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: 1ـ فرزندان ابراهيم<?XML:NAMESPACE PREFIX = O /><O:P></O:P>
«چنانكه ابراهيم به خدا ايمان داشت و براي او عدالت محسوب شد. پس آگاهيد كه اهل ايمان فرزندان ابراهيم هستند… بنابراين اهل ايمان، با ابراهيم ايماندار، بركت مييابند».<O:P></O:P>
(رساله پولس رسول به غلاطيان، 9 و 7 ـ 6: 3)(1)<O:P></O:P>
در گذر تاريخ فرزندان ابراهيم، به سه سنت متفاوت تقسيم شدند: يهوديت، مسيحيت و اسلام.<O:P></O:P>
هر كدام از اين سنتها، روشهاي خاص به خود را در درك ايمان ابراهيم پديد آوردند. يهوديان طوري به آن نگاه ميكنند كه اين ايمان مطابق با تورات و دين موسي باشد، مسيحيان آن را مطابق با مسيحيت و انجيل عهد جديد تصور ميكنند و مسلمانان آن را از ديد قرآن و محمد ميبينند.<O:P></O:P>
عيسي خود را بنيانگذار يك دين جديد نميدانست بلكه او يك «ربي» (عالم يهودي) بود كه ميخواست ايمان بني اسرائيل را بازسازي كند، نه اينكه آن را تغيير دهد. «گمان مبريد كه من براي براندازي شريعت (تورات) و انكار پيامبران پيش از خود آمدهام؛ من نه براي براندازي كه براي تكميل كردن آمدهام». (انجيل متي 5: 17).<O:P></O:P>
به همين ترتيب محمد نيز هدف بنيانگذاري يك آيين نوين را در سر نداشت، تلاش او بر اين بود كه ايمان ديرينه به خداي واحد را به عربها كه پيش از آن پيامبري نداشتند و عموماً مشرك بودند بازگرداند.<O:P></O:P>
برعكس، قرآن در جاهاي مختلف تأكيد كرده است كه محمد براي انكار سنت يهودي ـ مسيحي و معارضه با انبيا آنها يا شروع ديني جديد نيامده است. وي اعتقاد داشت كه پيام او همان پيام ابراهيم، موسي، داوود، سليمان يا عيسي است.(2) او كوشيد تا مشركان عربستان را به يكتاپرستي دعوت كند ولي هيچگاه لازم ندانست كه يهوديان و مسيحيان را به اسلام بگرواند چرا كه او ميدانست آنها خود به خداي واحد ايمان دارند.(3)<O:P></O:P>
اما مانند هر اصلاح طلبي، محمد و عيسي نيز از سوي صاحب منصبان دينياي كه اين دو براي خدمت به سنت مورد نظر آنها آمده بودند، پذيرفته نشدند. عيسي را نهاد يهودي زمانهاش رد كرد و جامعه يهوديان مدينه نيز در زمان محمد پيام او را قبول نكرده و باعث ناراحتي وي شدند. برخلاف آنچه بنيانگذاران اسلام و مسيحيت ميخواستند، اين سنتها به صورت مستقل و مجزا در طي زمان جداگانه و موازي با سنت متعلق به يهوديان تحول يافتند و هر كدام از اين جوامع توسط معتقدان، به حيات خود ادامه دادند. هر كدام از اين جوامع روشهاي خاص خود را براي درك ايمان خود پيش گرفتند كه متناسب با چالشها و مسايل زماني و مكاني جداگانه هر كدام و قابل فهم بر اساس مقولات فكري و فرهنگي متمايز خودشان بود.<O:P></O:P>
بنابراين يهوديت آيين ملي انحصاري يهوديان باقي ماند و در قالب فكري سامي زبانان بيان گشت. مسيحيت به سرعت به صورت يك آيين غيريهودي توسعه يافت و در قالب فكري يوناني مردم مديترانه بيان شد. اسلام قبايل بيابان نشين عرب را مخاطب قرار داد و در قالب فكري عربي زبانان توصيف گشت.<O:P></O:P>
به دليل تفاوتهاي جامعهشناختي، فرهنگي و فكري جوامع مؤمنان مسيحي، يهودي و مسلمان، فاصله بين اديان در طول تاريخ بيشتر و بيشتر شده است. در طول تاريخ، مواردي هم ديده ميشود مانند اسپانياي قرون وسطي تحت فرمانراوايي مسلمانان، كه پيراوان اين سه آيين دوستانه در كنار هم زندگي ميكردند و تعامل سودمندي با هم داشتند، هر چند اين موارد آنقدر كم هستند كه استثنا دانسته ميشوند. در اكثر اوقات اين اديان از هم جدا بوده و به تنهايي طرز فكري محدود و منحصر به خود از يكديگر ساختهاند بدون اينكه تعاملي بين آنها وجود داشته باشد. در عصر جهاني شدن، يك چنين انزوايي توجيهناپذير و خطرناك جلوه ميكند. غفلت، سوءتفاهم و دوري معتقدان اين اديان از هم ميتواند به نزاع و درگيري منتهي شود، در حالي كه با ترويج روحيه تفاهم و همكاري بين پيروان اين اديان ميتوان از خيلي مشكلات جلوگيري كرد و صلح را در عصر حاضر برقرار كرد. به اين دليل لازم است گفتوگوي وحدتگراي مسيحي (Ecumenical dialogue) كه در قرن بيستم در جوامع ديني مسيحي بروز كرد، در قرن بيست و يكم بسط داده شده و جوامع مؤمنان هر سه آيين را دربرگيرد.<O:P></O:P>
يهوديان، مسيحيان و مسلمانان به رغم تفاوتهاي واقعي كه در روند تاريخ پديد آمده است، با وجود داشتن خاستگاه مشترك تا چه اندازه در ايمان اشتراك دارند؟<O:P></O:P>
در اينجا يك مشكل جدي علمي مطرح ميشود. يهوديت، مسيحيت و اسلام نظامهاي فكري يك دست و تغييرناپذيري نيستند كه بتوان با هم مقايسه كرد تا مشخص نمود كه چه عقايدي ميان آنها مشترك يا متفاوت است، آنها سنتهايي هستند كه در گذر زمان پديد آمدند، تغيير كردند و دستخوش تنوع شدهاند. از جهات مختلف تفاوتهاي موجود درون (Within) اين سنتها به بزرگي تفاوت ميان (between) خود آنها ميباشد. مطمئن هستم كه بسياري از مسيحياني كه مثل خود من با بعضي يهوديها يا مسلمانان تماسهاي شخصي داشتهاند متوجه شدهاند كه با آنها احساس توافق روحي بيشتري داشتهاند تا با بعضي مسيحيان ديگر!<O:P></O:P>
مشخص كردن عناصري از ايمان كه بين تمام افرادي كه خود را مسيحي ميدانند مشترك است، به قدر كافي مشكل است چه رسد به يافتن عناصري كه بين تمام مسلمانان، يهوديان و مسيحيان مشترك باشد، اين كار غيرممكن است!<O:P></O:P>
عمليتر آن است كه راه متعادلتري را پيش گيريم و از عناصر بنيادين ايمان كه عقلاً ميتوان از آنها در بستر هر سه سنت دفاع كرد و مدعي نشد كه اينها عناصري هستند كه تمامي يهوديان، مسيحيان و مسلمانان به آنها ايمان دارند، سخن گوييم.<O:P></O:P>
<O:P></O:P>
2ـ سرچشمه ايمان<O:P></O:P>
اگر بخواهيم ايمان مشترك فرزندان ابراهيم را از نو بشناسيم، براي شروع نبايد سراغ آموزهها و آيين عبادي برويم كه هر كدام بسته به روش خودشان تلاش ميكنند مطابق آن خود را معرفي نمايند. در طول تاريخ يهوديان، مسيحيان و مسلمانان در استعارهها، روايات و آموزههاي كه مطابق آنها اين ايمان را رشد و توضيح دادهاند و نيز در آيين عبادي كه مطابق آنها اين ايمان را در زندگيشان نشان دادند، تفاوت داشتهاند.<O:P></O:P>
به نظر من، چون ساختار اصلي و سرچشمهي ايمان ابراهيم بين همهي ما مشترك است، اگر نظري به احوال عرفاني سه سنت و راهي كه براي رسيدن به سعادت ابدي از راه عشق به خدا برگزيدند بيفكنيم، ميتوانيم آن را از نو بشناسيم. راهي كه عرفا به سوي يكي شدن عاشقانه با خدا در پيش گرفتند، سرچشمه ايماني مشترك سنتهاي ابراهيمي را نشان ميدهد نه آموزهها و آيينهاي عبادياي را كه هر كدام از سنتها خواستند بر اساس آن ايمان را بيان كند. اينها چيزهايي هستند كه تحت تأثير تحولات فكري و فرهنگي در طول تاريخ قرار گرفته و اكنون يهوديان، مسيحيان و مسلمانان را از هم متمايز ميسازد.<O:P></O:P>
از طرفي يك عامل گيج كننده نيز وجود دارد. عرفاي اين سه سنت در همه جا نسبت به وحدت با خدا و راههاي رسيدن به آن هم عقيده نبودهاند. در هر سه سنت با دو روش مختلف تفكر درباره وحدت با خدا روبهرو ميشويم. از يك طرف عرفاي به اصطلاح «وحدت وجودي» كه به مقدار زياد تحت تأثير مكتب «نو افلاطوني» قرار گرفته بودند، وحدت با خداي غيرشخصي را تصور ميكنند كه در آن هويت شخص مؤمن نابود شده و وي جزئي از خدا ميشود. هر سه سنت اين طرز تفكر را با شك مينگرد چرا كه به نوعي عظمت مافوق بشر خدا را با اين ادعا كه ميتوان با او يكي شد، زير سؤال برده است.<O:P></O:P>
از طرف ديگر بسياري از عرفاي هر سه سنت وحدت عرفاني با خدا را با نگاه خداي شخصي مينگرند مشابه يك رابطه عاطفي بشري كه بين دو انسان برقرار ميشود. در اينجا ماهيت اين رابطه از بين رفتن هويت را نميطلبد بلكه هم خدا و هم مؤمن او، هويت مجزاي خود را حفظ ميكنند ولي خواستههاي واقعي آنان يكي ميشود و هر يك علايق واقعي ديگري را از خود ميداند.<O:P></O:P>
اگر فرض كنيم كه عقيده آخر نسبت به نوع ايدهآل وحدت عرفاني با خدا درون هر سه سنت ابراهيمي قابل قبول است مشترك دانستن موارد زير به عنوان سرچشمه مشترك ايماني اين سنتها منطقي به نظر خواهد رسيد. <O:P></O:P>
1ـ سعادت اخروي شامل لذت بردن از رابطه رفاقت عاشقانه با خداست كه در آن خوشبختي ابدي ما خواستهي خود خداست و رفتار و شيوهي زندگي ما نمايانگر خواسته خدا ميباشد. زندگي ما شاد و لذتبخش و مطابق با خواسته خداست.<O:P></O:P>
2ـ به علت ضعف ما در حفظ اين نوع اتحاد عاشقانه با خدا، به صورت دايم، ما از خدا دور افتادهايم و تنها راه ما براي بازيافتن سعادت ابدي، آشتي كردن با او است. شرطهاي ضروري و كافي براي اين آشتي عفو الهي، توبه و تحول دل است كه به توسط آنها ميتوانيم با خواست خدا ارتباط برقرار سازيم و بر پايه آن شادمان زندگي كنيم.<O:P></O:P>
3ـ براي رسيدن به يك چنين تحول قلبي، لازم است كه قبل از همه چيز، خداوند خود را به صورت پروردگاري رحمان و رحيم براي انسان تجلي (Reveal) كنند، خدايي كه حاضر است ببخشايد و همين طور اين را براي ما ممكن سازد كه بفهميم خواسته او براي ما چيست، ثانياً ضروري است كه او ما را به صورت موجودات شخصي خلق كند كه توانايي دارند اين دوستي را با او برقرار سازند و نيز فرصتهاي لازم زندگي كردن طبق خواسته او را بر ايمان فراهم كند، ثالثاً لازم است كه خداوند روحيه از روي عشق و نه از روي وظيفه، دنبال خواسته او رفتن را در دلها ما القا كند.<O:P></O:P>
همان طور كه انتظار ميرود، يهوديان، مسيحيان و مسلمانان در استعارهها، روايات و آموزههايي كه توسط آنها اين سرچشمه ايمان را توصيف ميكنند با هم تفاوت دارند و اشكال معنويت و اعمال مذهبي كه به وسيله آنها اين ايمان را در زندگي بروز ميدهند نيز متفاوتاند. از طرفي درون هيچ يك از اين سنتها شيوه واحدي براي شرح و تبيين اين ايمان مشترك يافت نميشود.<O:P></O:P>
<O:P></O:P>
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 482]