تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 16 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حقّ نصيحت خواه اين است كه به راه صحيحى كه مى دانى مى پذيرد، راهنمائيش كنى و سخن در حدّ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821311754




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نيم قرن فلسفه در ايران


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نيم قرن فلسفه در ايران
حكمت‌و فلسفه- بهارك شيرانپور:
«فلسفه معاصر ايران» جرياني است كه از حدود ۱۵۰ سال پيش در ايران آغاز شده ولي اين بدين معنا نيست كه تمامي متفكران ايران (اهالي فلسفه) كه در اين دوره به سر مي‌برده‌اند، فيلسوف معاصر ايراني به شمار مي‌آيند....

به عبارت ديگر، در تعريف فلسفه معاصر ايران، مؤلفه‌هاي زمان (معاصر بودن) و مكان (ايراني بودن) عَرَضي به شمار مي‌آيند.

اساسا فلسفه معاصر ايران بايد «مسئله محور» تعريف شود و براساس آن هر كس با آن درگير بوده و به نوبه‌خود پاسخي را بر آن تدارك ديده است، فيلسوف معاصر محسوب شود. به باور بسياري از اساتيد و پژوهشگران فلسفه، مسئله اصلي و محوري در فلسفه معاصر ايران اين بوده است كه با فرهنگ و تمدن غرب، به‌طور عام، و با فلسفه آن، به‌طور خاص، چه بايد بكنيم؟ پاسخ به اين سؤال و بررسي وضع فلسفه‌ورزي در ايران معاصر موضوع نشستي بود كه عصر روز يكشنبه پنجم آبان‌ماه در سراي اهل قلم برگزار شد.

در اين نشست كه با حضور دكتر منوچهر صانعي دره‌بيدي (مدرس فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي) و سياوش جمادي (مترجم آثار فلسفي) برگزار شد حاضران با بازخواني مواضع فلسفي ما در برابر فلسفه غرب سعي كردند شمايي از سير تطور فلسفه غرب ارائه كنند.

ابتداي اين نشست دكتر منوچهر صانعي دره‌بيدي از فقر جدي و مستمر آثار فلسفي سخن گفت كه با وجود بهبود وضعيت برگردان و نشر كتاب‌هاي فلسفه غرب پس از انقلاب اسلامي، هنوز گريبانگير ماست.

او بحث پيرامون اين وضعيت را در حالي پيش ‌كشيد كه كمي‌ها و كاستي‌هاي موجود، ازجمله مهم‌ترين مسائل مطرح در نشست‌هاي فلسفي سال‌هاي اخير بوده است.
صانعي دره‌بيدي در ادامه از دوران دانشجويي خود در دهه50 گفت و اينكه در آن سال‌ها در دانشگاه تهران، تعداد كتاب‌هاي فلسفي بسيار كم بود و تنها كتاب‌هايي چون فلسفه غرب، سير‌حكمت در اروپا، تاريخ فلسفه، رساله گفتار دكارت با ترجمه فروغي و چند كتاب ديگر با ترجمه رضا‌زاده شفق در دسترس دانشجويان قرار داشت و به تعبيري در آن دوره سير آموختن دانشجويان فلسفه به‌دليل فقدان منابع و عدم‌تسلط به زبان‌هاي ديگر با دشواري پيش مي‌رفت اما با گذشت 37 سال از آن تاريخ، هنوز اين فقر در حوزه كتاب‌هاي فلسفي چهره تهديدآميز خود را حفظ كرده است.

زبان داني

به باور اين مترجم يكي از راه‌هاي دسترسي به منابع فلسفي، زبان‌داني است اما متأسفانه بيشتر ايراني‌ها با زبان‌هاي ديگر آشنا نيستند و بايد تأسف خورد كه در فرهنگ سنتي ما زبان‌داني، همپايه كفرورزيدن است و همين، كار را براي مترجمان آثار فلسفي غرب دشوار كرده است.

البته از نظر صانعي اين يك وجه قضيه كتاب‌هاي فلسفي به‌خصوص در حوزه فلسفه غرب است چرا كه او سير برگردان متون مهم فلسفه غرب را رو به رشد دانست و گفت: امروزه منابع فلسفي در ايران از نظر كمي در موقعيت بهتري قرار دارند، نمونه بارز اين مدعاي صانعي دره‌بيدي برگردان آثار افلاطون، كتاب‌هاي مهم ارسطو، برخي كتب دكارت، كانت و هگل به فارسي است.

البته به اعتقاد او شايد تعداد منابع فلسفي در مقايسه با 37سال پيش چندبرابر شده باشد، اما با اين همه ما تنها توانسته‌ايم بخش بسيار اندكي از اين آثار را در ايران ترجمه كنيم و همچنان در گام اول ترجمه و تأليف كتاب‌هاي فلسفي هستيم چرا كه به اعتقاد اين مترجم و مدرس فلسفه كانت تمام كارهايي كه براي تأليف يا ترجمه كتاب‌هاي فلسفي در ايران انجام شده به‌صورت خودجوش و با دشواري همراه بوده است.

در چنين شرايطي، يك مترجم با دشواري بسيار بايد سال‌ها وقت خود را پاي ترجمه بگذارد و پس از آن در جست‌وجوي ناشري باشد كه كتاب او را منتشر كند. در نظر صانعي تفكر يعني دين و اخلاق كه در مجموعه روابط اجتماعي شكل مي‌گيرد؛ از اين رو، كتاب‌هاي فلسفي تنها معطوف به انديشه كانت و هگل و لايب‌نيتس نمي‌شود، بلكه بايد كتاب‌هاي اينشتين، فرويد و لاكان نيز ترجمه شود.

اين مدرس دانشگاه يكي از راه‌هاي رونق ترجمه كتاب‌هاي فلسفي در ايران را پركردن خلأ تفكر دانست و بر اين باور خود پافشاري ‌كرد با اشاره به اينكه در غرب تنها از كتاب بهگودگيتا 200 ترجمه روانه بازار مي‌شود، اما در ايران وقتي برگرداني از يك اثر ارائه مي‌شود، مترجم بعدي ديگر به سراغ آن اثر نمي‌رود و اين موجب مي‌شود كه ما همواره با ضعف ترجمه و منابع روبه‌رو باشيم.

ترجمه به اعتقاد صانعي كار بسيار دشواري است و مترجم آثار فلسفي بايد به زبان فارسي علمي تسلط زيادي داشته باشد؛ ازسويي آثار سهرودي، ابن‌سينا و خواجه نصير طوسي را خوانده باشد، تا با شكل‌گيري و تكامل زبان فارسي در گذر تاريخ آشنا باشد و از سوي ديگر بايد به موضوع آنچه ترجمه مي‌كند، تسلط داشته و از ذوق خوبي برخوردار باشد وگرنه زبان‌داني صرف، دليل بر آن نيست كه فرد مي‌تواند مترجم خوبي باشد.

او براي نمونه به برخي مدرسان فلسفه اشاره كرد كه با اينكه بر زبان و فلسفه تسلط دارند، اما اهل ذوق نيستند و از آنجا كه مي‌دانند ترجمه كار دشواري است، از اين‌رو مشغول به اين كار نمي‌شوند.

«البته نبايد فراموش كرد كه شرايط امروز اجتماعي، سياسي و فرهنگي ما ناشي از كم‌كاري پدران ما در دوره‌هاي قبلي است؛ در چنين شرايطي وظيفه هر يك از ما جبران كم‌كاري نسل‌هاي گذشته و وظيفه امروز خودمان است.» اين آخرين جمله‌ صانعي‌ دره‌بيدي بود و با پايان‌يافتن سخنان او نوبت به سياوش جمادي، مترجم آثار مهم فلسفي نظير «هستي و زمان» مارتين هايدگر- فيلسوف جريان‌ساز آلماني- رسيد كه سعي داشت شمايي كلي از سير فلسفه غرب در ايران پيش و پس از انقلاب اسلامي ارائه دهد.

نقطه‌اي كه براي تفكر ارزش قائل مي‌شويم

۵۰ سال فلسفه گذشته در ايران يعني آنچه در اين دوران رخ داده است و درباره آنچه رخ داده از همان موضعي مي‌توانيم حرف بزنيم كه هگل درباره تاريخ از آن سخن مي‌گفت: «وقتي آب‌ها از آسياب افتاد، جغد مينروا بر بالاي ويرانه‌ها نشست كه صرفاً بر ويرانه‌ها تفكر مي‌كرد».

اين اولين جمله سياوش جمادي به نقل از گئورگ فريدريش هگل- فيلسوف آلماني- بود كه در نشست نيم قرن فلسفه در ايران خوانده شد. او با نقل اين جمله مشهور از تفكر به‌عنوان پايه و اساس فلسفه ياد كرد و افزود: فلسفه به معناي عام در نقطه‌اي اتفاق مي‌افتد كه براي تفكر ارزش قائل شويم چراكه اساسا در جايي كه تفكر (اعم از حكمت نظري و عملي) و فرهنگ و آنچه به فرهنگ و زايش ذهني و خلاقيت مربوط است جزو ظواهر و تزئينات و برطرف‌كردن اوقات فراغت به شمار مي‌آيد، تفكر رشد نمي‌كند. بنابراين فلسفه و ترجمه در اين حوزه يا به‌طور كل حوزه علوم انساني و استقبال از آن به شرطي رشد مي‌كند كه تفكر در كشوري وجود داشته باشد. حال به اينجا مي‌رسيم كه تفكر يعني چه و آيا در اين ۵۰ سال تفكر وجود داشته يا خير؟

به اعتقاد جمادي انسان در جهاني زندگي مي‌كند كه بايد در آن به گفت‌وگو و تبادل‌ فرهنگ بپردازد. اگر ما بخواهيم به ترقي در علم و فرهنگ برسيم مي‌بايست بنيادها را دريابيم و پيشرفت كنيم. كنت دوگوبينو در زمان مشروطيت ميرزا اسحاق لاله‌زاري، را به ترجمه گفتار در روش دكارت تشويق كرد. او درباره دليل اين انتخابش مي‌نويسد: ايراني‌ها به فلسفه ملاصدرا علاقه دارند و فلسفه او شباهت‌هايي با اسپينوزا و هگل دارد، اما فلسفه‌ دكارت همچون اقيانوسي عميق است و با فلسفه ايراني‌ها تطابقي ندارد؛ براي همين برگردان اين كتاب را ضروري يافتم. به گفته اين مترجم تا زمان فروغي 3 بار آثار دكارت به فارسي ترجمه شد، اما جامعه ايراني به آن از هيچ روي اقبال نشان نمي‌دهد.

شيخ محمود كرماني در مقدمه گفتار در روش دكارت كه نامش را «حكمت ناصريه» گذاشته و اخيرا به همت دكتركريم مجتهدي گردآوري شده به نكته مهمي اشاره مي‌كند. او مي‌گويد: احساس مي‌كنم ديگر در دوره‌اي زندگي نمي‌كنيم كه كشورها جزيره بسته‌اي باشند. جهان محل گفت‌وگو و تبادل فرهنگ و انديشه‌هاست. به اعتقاد او براي ترقي در چنين جهاني، بايد پايه‌هاي تفكر را جست‌وجو كنيم.

جمادي در ادامه صحبت‌هايش، فلسفه را به درختي تشبيه كرد كه ريشه‌هاي آن مابعدالطبيعه، ساقه آن فيزيك و شاخه‌هاي آن بقيه علوم است. به اعتبار گفته او اگر علوم را بدون ريشه و پايه فرض كنيم، چيزي كاغذي خواهند بود كه اعتباري نخواهد داشت.

ارتباط ترجمه و تفكر

وي درباره سنت و مدرنيسم و چگونگي تأثير ترجمه در آن بر اين باور بود كه امروز، مدرنيسم همه‌چيز را مي‌سازد. ديگر دوران اينكه ما بگوييم در مرحله بين سنت و مدرنيته قرار گرفته‌ايم گذشته است. مدرنيته به عقيده جمادي خيلي پيش‌تر ما را دور زده و اين اتفاق يكي از محصولات ترجمه است. درنظر اين مترجم، امر برگردان متون علمي و تفكر، ارتباط تنگاتنگي با هم دارند، چراكه در ترجمه اساساً تنها نبايد به زمينه اجتماعي توجه كرد، بلكه بايد به جنبه اقتصادي هم توجه كرد.

ترجمه يك شغل است و مي‌بايستي بازخورد مالي داشته باشد. جمادي با اشاره به سخن مارك‌تواين كه معتقد بود آثار كلاسيك خوانده نمي‌شوند، بلكه تنها مردم آنها را تحسين مي‌كنند، گفت: متأسفانه در كشور ما شوقي براي مطالعه نيست و بيشتر مراسم پول‌هدر‌كردن است؛ ‌اي كاش دولت از زماني كه انقلاب فرهنگي را راه انداخت، تصميم مي‌گرفت، زمينه‌اي براي مطالعه در كشور به‌وجود بياورد.

او با يادكرد اين واقعيت كه ما خود را ملتي صلح‌طلب مي‌دانيم و مي‌دانيم اسلام در ايران با آميزش با فرهنگ غني ايراني شكوفا شد بر اين نكته پافشاري كرد كه چرا اجازه مي‌دهيم كه از ما و دين‌مان در جهان با قيد متحجر ياد شود.

جمادي در ادامه از فقر تفكر در ايران گفت و بر‌اين باور بود كه اگر به تفكر اهميت ندهيم، تنها در اندرون‌ها شروع به هوار‌كشيدن خواهيم كرد كه اين فريادها پاسخي نيز نخواهد داشت. تفكر، امر روحي است و علوم روح نيز براي تزيينات نيست. وي وضعيت انتشار كتاب‌هاي فلسفي در ايران را پس از انقلاب رو به رشد خواند، اما اين آمار و ارقام را در مقايسه با ديگر كشورها ناچيز خواند. به‌نظر وي بايد تفكر چنان در ايران رشد بكند كه بتوانيم در مقابل آزادي قلابي ژان‌ژاك‌روسو قيام كنيم.

جمادي به درهم‌تنيدگي جامعه‌شناسي و فلسفه نيز اشاره‌اي كرد و بر اين باور تأكيد داشت كه در جهان مدرن، علوم انساني، اعم از روان‌شناسي، جامعه‌شناسي و فلسفه در هم تنيده و اين موضوع در آلمان بيشتر خود را نشان مي‌دهد. مثلاً بدون شناخت ياسپرس يا فلسفه حيات هايدگر، نمي‌توان آثار ديلتاي را درك كرد. اين نشست با پرسش‌هاي فراوان حاضران همراه بود و سخنرانان در پايان به پرسش‌هاي مطرح شده توسط حاضران در نشست پاسخ گفتند.
 شنبه 11 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن