واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > اروپا - آلفرد گروسر،از کارشناسان اروپایی بر این اعتقاد است که یکی از دلایل بحران امروز اروپا خودخواهی فرانسه برای در دست گرفتن رهبری اتحادیه اروپاست. اروپا این روزها،زمان سختی را تجربه میکند. یونان به شدت در بحرانهای اقتصادی واجتماعی دست و پا میزند و تبعات این بحران،سایر کشورهای اروپا را نیز تحت تأثیر قرار داده است. آمار بیکاری و متعاقب آن تنشهای اجتماعی و سیاسی در ناحیه یورو همچنان روند صعودی داشته و رهبران آن همچنان شعار"همه چیز آرام و تحت کنترل است" سر میدهند.این موضوعات سبب شده تا بسیاری از ناظران و کارشناسان اروپایی بحرانهای اخیر را تهدیدی برای وحدت اروپا تلقی کرده و رهبران این کشورها را نسبت به عواقب این مسئله برحذر دارند. آلفرد گروسر یکی از کارشناسان اروپا و ارائه دهنده نظریه "نزدیکی آلمان و فرانسه"،پیرمردی 85 سالهای است که برای وحدت و همگرایی اروپا زحمات فراوان متحمل شده و بر این اعتقاد است تا زمانی که ابعاد بحران به سایر کشورها سرایت نکرده باید برای آن چارهای اندیشید. گروسر،یک جامعهشناس فرانسوی آلمانیتبار بوده و برای نزدیکی سیاستمداران آلمانی و فرانسوی بسیار تلاش کرده است.او تألیفات زیادی در حوزه اروپا داشته و هماکنون با شرکت در کنفرانسهایی که با هدف برونرفت از بحران اتحادیه اروپا تشکیل میشود،این نظریه را مطرح میکند که باید هر چه سریعتر اروپا را نجات داد.شبکه یورونیوز طی مصاحبهای با این کارشناس سیاسی،راهکارهای خروج از بحران را مورد بررسی قرار داده است. اروپا روزهای بحرانی را تجربه میکند،آیا کشتی خودتان را برای نجات ما آماده کردهاید؟من کشتی نجاتی سراغ ندارم.فقط میتوانم بگویم که احتمالا اروپا،روزهای به مراتب سختتری را پیشرو خواهد داشت و این امکان نیز وجود دارد که این بحران همچون یک بیماری به همه کشورها سرایت کند.کسر بودجه و بسیاری دیگر از مشکلات در کشورهای اروپایی بسیار وحشتناک است و هنوز راهکاری برای آن یافته نشده است. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و ناظران، این تازه اول بحران است. آیا باید دلایل سیاسی را برای توجیه بحران،عنون کرد؟ولا باید اعلام کنم که کارشناسان اشتباه میکنند.هیچکس بحران یونان را از قبل پیشبینی نمیکرد.هیچکس نمی دانست،این بحران قرار است دامنه و ابعاد چنین گستردهای پیدا کند.پیشبینی کارشناسان گاها اشتباه از آب در میآید.شاید این بار نیز از همان دفعاتی است که چندان نباید به پیشبینی کارشناسان و تحلیلگران امیدوار بود.تصور من اینست که معضل اروپا،عدم هماهنگی و تطابق میان اعضاست که سبب چندصدایی در این ناحیه شده است.اروپا از رهبری مرکزی و مدیریت صحیح در حوزه اقتصادی و مالی رنج میبرد.بر همین اساس بود که من در سال 1954 با ایجاد جامعه دفاعی اروپا مخالفت کردم. یکی از توجیهاتم این بود که چه کسی باید جامعه دفاعی و ارتش مشترک اروپا را رهبری کند،در حالیکه هنوز معضل رهبری و مدیریت داریم؟از زمان ایجاد اتحادیه اروپا من همواره موافق آن بودم و تلاشهایش را تحسین میکردم، اما همه سیاستهای همگرایانه این نهاد از جمله پول مشترک،ارتش مشترگ چکونه محقق شد،تا زمانی که رهبری قدرتمند و کادر مدیریتی مستحکم نتواند با چالشها مقابله کند. آیا اروپای متحد،همصدا و قدرتمند در حوزه سیاسی را باید در خواب دید؟خیر. اینطور نیست. برای رسیدن به این ضرورت باید خیلی تلاش کنیم.بسیارند کسانی که خواهان رسیدن به این نقطه نیستند.فرانسه در سال 1953 به طرح اروپای سیاسی پاسخ منفی داد و متعاقب همین مسئله،طرح جامعه دفاعی اروپا متوقف شد.فرانسه همواره سیاست تکصدایی را دنبال کرده و میکند.حتی جرج پمپیدو،نخست وزیر فرانسه در سال 1964 اعلام کرد:فرانسه باید نقش اروپا را ایفا کند. در حالیکه باید میگفت: فرانسه باید نقش خود را در اروپا ایفا کند.فرانسویها خواهان در دستگرفتن رهبری اروپا هستند.این خودخواهی فرانسویها یکی از دلایل بحران کنونی در اتحادیه اروپاست. تهدیدات و مسائلی که هماکنون مانع از همصدایی اروپا در حوزه سیاسی کدامند؟من هیچ تهدیدی در این حوزه نمیبینم. فقط برخی از کشورها باید خودخواهی خود را کنار بگذارند. سیاستهای کلی اروپا در کجا تعیین میشود؟بروکسل،پاریس و یا برلین؟هیچکدام.پاریس و برلین تلاش میکنند تا با صدایی واحد بر اروپا فشار بیاورند.پس از تصویب معاهده لیسبون گفتن این مسئله که سیاستهای اروپا در کدام کشور رقم میخورد،دشوار است.حتی کسی نمیداند که چه کسی و در کجا باید در حوزه سیاست خارجی مشترک اتحادیه اروپا تصمیمگیری کند.آیا رییس کمیسیون اروپا و یا رییس شورای اروپا،مسئول تصمیمگیری در این حوزه هستند؟هنوز کسی به درستی پاسخ این سوالات را نمیداند.و از همه بدتر آنکه هنوز کسی نمیداند که سیاستهای اروپا باید در چه جهتی حرکت کند؟ آیا به اعتقاد شما،معاهده لیسبون برای همگرایی اروپا کافی نیست؟قدم خوبی بود.شاید رهبران فرانسه و آلمان با وقوع بحران کنونی به این نتیجه برسند که برای مقابله با آن باید در راستای همگرایی بیشتر گام برداشت و کشورهای دیگر را هم وارد بازی کرد. نقش نهادها در اتحادیه اروپا را چگونه ارزیابی میکنید؟فعالیت پارلمان اروپا در خور توجه است. تا کنون پروژههای زیادی را به تصویب رسانده و از وزن خوبی در معادلات برخوردار است. اما جای تأسف است که بسیاری به این واقعیت آگاهی ندارند که پارلمان اروپا به شکلی دمکراتیک تأسیس شد.در آلمان، درک مردم از این قضیه به مراتب بیشتر از فرانسه است. نظرتان درباره اولین رییس دائمی اتحادیه اروپا چیست؟آیا به اندازه کافی قدرت و اقتدار دارد؟خیر. به انداز کافی قدرتمند نیست.اما به خوبی میداند که چه کارهایی را باید انجام دهد.بار سنگینی بر عهده اوست. او باید به خوبی به تفکیک وظایف در ساختار اروپا آشنا و تفاوت میان رییس کمیسیون، رییس شورا و مسئول سیاست خارجی را به خوبی درک کند تا در نهایت بداند چه کسی نماینده اروپا در خارج از مرزهای اروپاست.ناهماهنگی زیادی در این حوزه وجود دارد که نیازمند دقت بالاست. آیا با این اوصاف اروپا باز هم باید گسترش پیدا کند؟من معتقدم که اگر موافق گسترش اروپا نیستم ،نباید در راستای محدود کردن آن نیز گام برداریم.هیچ عضوی تمایلی به خروج از اتحادیه اروپا ندارد.همه اروپا را نقد میکنند اما در عین حال دوست دارند که عضوی از آن باشند.پروندههای زیادی برای گسترش اتحادیه اروپا روی میز این نهاد است.اما در خصوص ترکیه باید بگویم که این کشور میتواند همانند سوییس باشد.یعنی از مزایای اتحادیه اروپا،منافع اقتصادی و ... برخوردار شود،اما عضو اتحادیه نباشد.در این صورت اروپا با معضل جدیدی به نام عراق روبرو نخواهد بود.پیوستن ترکیه به مرزهای اتحادیه اروپا میتواند تهدیدهای زیادی برای منطقه خاورمیانه به همراه داشته باشد. یورونیوز/ 18 می 2010ترجمه:زهرا خدایی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]