واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: 1- خرافه به معنی «تأثیر غیرمنطقی امور ماورای عقل و علم و مخالف تجارب معهود بشری در امور طبیعی» است. مقصود از «غیرمنطقی» این است كه هیچ دلیل عقلی یا نقل معتبر علمیآن را تأیید نمیكند. معیار اساسی تشخیص خرافات از امور غیرخرافی، وجود یا عدم وجود دلایل عقلی یا نقل منطقی است. اگر مطلبی مورد تأیید یكی از این دو (یا هردو) باشد، غیرخرافی است و اگر مؤیدی نداشته باشد، میتواند خرافی باشد. اگر هم دلیل ضد آن وجود داشته باشد، حتما خرافی ارزیابی میشود.در روایتی از پیامبر گرامیاسلام (ص) آمده است كه ایشان مطلبی را در جمع همسران خود بیان كردند. یكی از آنان گفت: این حدیث خرافی است.
پیامبر پاسخ داد: «آیا میدانید كه «خرافه» مردی بود از قبیله «عذرة» (از قبایل یَمَن) كه مدت طولانی، توسط «اجنّه» ربوده و اسیر شده بود و پس از آن به میان قبیلهاش بازگشته و چون وقایع عجیب از زندگی جنّیان را بیان میكرد، نقلهای او مشهور شد» (سید ابن طاووس، الملاحم و الفتن/ 360 و 361# احمد بن حنبل، مسند احمد 6/ 157). بنابراین، از آن پس هركس سخنی میگفت كه «عجیب بود و قاعدتا پذیرفتنی نبود» و در حقیقت از عالمیغیر از «عالم بشری و علم و تجربه انسانی» خبر میداد، میگفتند «حدیث خرافه» است.
2 - در متون دینی كه عمدتا از «عالم ماوراء» برای ما خبر میآورد؛ گزارشهایی درباره پیامبران، توانایی برخی آدمیان یا اقدامات خاص خداوندی كه ما آن را ماورایی یا ماذون از ماوراء میدانیم؛ همچون قدرت مسیح بر زنده كردن مردگان، شفای بیماران و امثال آن آمده است. به هر حال، معجزات «امور استثنایی» بودهاند، اما اگر در ذهنیت پیروان شرایع، تبدیل به قاعده شوند و در هر حادثه و موضوع، آن را سبب اتفاقات ارزیابی كنند و از بررسی طبیعی آن طفره روند، نوعی خرافه است.
اگر همیشه از امور ماورایی خرج كنیم تا كاری كه به طور طبیعی قابل انجام است، آن را تحتالشعاع امور ماورایی قرار دهیم، خرافه باوری است. آدم خرافی گمان میكند كه وقتی مریض میشود، فقط باید دعا كند تا خدا شفایش بدهد. در حالی كه در همین متون مقدس داریم كه حضرت موسی كلیمالله (ع) وقتی بیمار شد، دعا كرد و خدا پاسخاش گفت كه: به طبیب مراجعه كن تا بر اثر مداوای او شفا یابی. دعا در جایی صحیح است كه تلاش خود را كرده، ولی به نتیجه نرسیده باشد.
3 - چون در تفكر دینی، تأثیر عوامل ماورایی در تحقق برخی مسائل، فیالجمله تایید شدهاند، این خود زمینهای ذهنی برای تعمیم غیراصولی آن ایجاد كرده است كه اسم این تعمیم خرافه است. تعمیم آن یعنی جایگزین كردن عوامل و موثرات طبیعی و تجربی با عوامل ماورایی خیالی و نه واقعی. مثلا وقتی به جای دارو و درمان، سراغ كفبین و واسطه جن و حتی دعا برویم، خرافه باوری است. البته اگر دارو و درمان اثری نداشت، آنگاه «حفظ امیدواری برای بهبودی از طریق دعا و درخواست شفا از خدای سبحان» امری منطقی است.
علت زیاد بودن خرافه در بین پیروان دین و شرایع، درك ناقص از اصل وجود مؤثرات ماورایی است كه اگرحدّ منطقی برای تأثیر پدیدههای ماورایی در نظر گرفته نشود یا از آن تعدی بشود، دچار خرافی اندیشی میشویم. ما كه مدافع شریعت و اعتقاد به عوامل و پدیدههای ماورایی هستیم، میگوییم آن مواردی كه خارج از چارچوب عادی زندگی رخ داده «استثناء» است و قابل تعمیم نیست. پس علت روی آوردن برخی از متدینان به خرافه، باوری ناقص به مؤثرات ماورایی است كه زمینهساز پذیرفتن هر ادعایی شده و میشود. گویی به بخشی از شریعت ایمان آوردهاند و بخشی را وانهادهاند (نؤمن ببعض و نكفر ببعض). در علم هم چنین است كه اگر كسی با نادیده گرفتن بخشی از «روند علمیو تجربی منجر به شكلگیری یك پدیده» مدّعی دستیابی به آن پدیده شود،
مدعای او غیرعلمیارزیابی میشود و اگر بر آن ادعای بدون دلیل، اصرار بورزد، به عنوان فردی خیالاتی (و شاید خرافاتی) شناخته میشود. اگر آدمیتلاش لازم علمیو منطقی را انجام ندهد و منتظر نتیجه هم باشد، در این صورت، رویكردی خرافی داشته است. گرچه با نگاهی فلسفی و عرفانی، میتوان همه عوامل را منتسب به ماوراء دانست، اما برداشت ما از آن ماوراء باید متفاوت با كسانی باشد كه چشم بر واقعیات عالم وجود میبندند و همه چیز را به عوامل غیرقابل اثبات، نسبت میدهند. در حالی كه برداشت غیرخرافی معتقد است كه « ابیالله ان یجری الامورالاّ باسبابها» (خدا تمام امور را از طریق اسباب و عوامل طبیعیاش به انجام میرساند). در مقابل، دیدگاه خرافی معتقد است كه اسباب و علل و عوامل طبیعی مهم نیستند و در هرگسترهای از عالم وجود، از نیروهای ماورایی كه مثلا در اختیار برخی افراد خاص، همچون ائمه هدی(ع) است، میتوان خواست كه از آنها بهره گیرند تا ما به نتایج مطلوب خویش برسیم.
4 - خرافه، اساس دین و شریعت را زیر سؤال میبرد، هستیاش را به خطر میاندازد، دچار وقفه میكند و حتی باعث عقبگرد بسیاری از انسانها از دین و شریعت شده و میشود و حقیقتا چهره دین را ملكوك كرده و میكند.
5 - حوزههای حضور دین سه گانهاند؛ كلام، اخلاق و احكام. در حوزه اخلاق چون صحبت از باید و نباید ارزشی است، خود به خود مجال خرافیاندیشی زیادی وجود ندارد. هرچه هست از طریق «باورهای غیرمنطقی» در حوزه «كلام» است كه به حوزه اخلاق نیز سرایت میكند و باعث تسری خرافات به بخش اخلاق میشود. البته كسی كه در تعریف مقولات اخلاقی، دچار غفلت شود؛ مثلا «صبوری» را به «تنبلی» و «زهد» را به «عدم تلاش در تولید» و امثال این تعریفهای غافلانه تفسیر كند، دچار خرافه شده است.
اگر دین و شریعت از باورهای خرافی اثر بپذیرد، اخلاقش نیز خرافی خواهد شد. به این معنا اخلاق به تنهایی، كمتر خرافات را بر میتابد. اما دو حوزه دیگر (كلام و فقه) بسیار تاثیر گذارند. به نظر میرسد كه در حوزه عقاید، خرافات خود را تئوریزه میكنند تا بسط یابند و مجال حضور در زندگی بشر را بیابند. در محدوده فقه آن عقاید میتوانند قوانین یا توصیههایی را رقم زنند، خصوصا در بخش مستحبات و مكروهات شرعی كه راهكارهای خرافی فراوانی را میتوانند به عنوان مستحب یا مكروه شرعی ارائه كنند.
به گمان من،نقطه ضعف اصلی در فقه، راهبردی به نام «تسامح ادله سنن» (سنن=مستحبات) است كه سبب شده است كه در مورد روایاتی كه استحباب و ثواب برخی رفتارها و گفتارها را ادعا كردهاند، بررسی دقیقی صورت نگیرد و با تسامح نسبت به آنها، همه را مورد پذیرش قرار دهند.اما باید گفت كه شریعت محمدی (ص) كه منطبق بر فطرت انسانی است؛ راهبردهایی كه منجر به «رفتار غیرمنطقی» است را نمیپذیرد. بنابراین نمیتوان در امور راهبردی شریعت، مسامحه و سهلانگاری كرد. درست است كه یك امر احتمالا مستحب، نمیتواند چهره شریعت را ملكوك كند، ولی اگر تعداد زیادی از مسائل ظاهرا مستحب از طریق تسامح در ادله مستحبات، پدیدار شوند كه خلاف علم و خرد باشند، آیا باز هم میتوان ادعا كرد كه هیچ لكهای بر دامان شریعت نمینشانند؟!!
6 - «عقلانیت» یك نسخه ندارد تا فردی بگوید «عقل من» به تنهایی برای تشخیص «سره از ناسره» كافی است. در عقلانیت هم اختلافاتی بین آدمیان وجود دارد. در مسأله «خرافات» سخن از رفتارهایی است كه با «قدر متیقن برداشتهای عقلانی بشر» سازگار نیست و همه خردمندانی كه دچار غفلت نیستند، آن را مردود میدانند.
7 - زمینههای شكلگیری تاریخی خرافه در میان پیروان شرایع و متدینان به چند عامل بازمی گردد:
یكم؛ جهل مردم و پیروان دین و شریعت، سبب اصلی در تحقق خرافه است. جهالت پیروان غیرعالم، سبب شده است كه «سوءاستفادهگران» بتوانند از جهل آنان به نفع خویش بهره برده و موقعیتهای كاذب برای خود فراهم كنند و مردم را به بیراهههایی بكشانند كه جز خسارت دنیا و آخرت، ارمغانی برای آنان نداشته است.
دوم؛ غفلت عالمان از این كه «با تسامح در ادله سنن» زمینه بررسی ادعاهای افراد در خصوص نسبت دادن برخی مسائل نامربوط به دین یا شریعت را فراهم كردهاند. به همین دلیل، بسیاری از روایات دروغ در این بخش، در سایه امنیت قرار گرفتهاند. تن دادن به برخی رویكردهای غیرعقلانی در مسائل كلامی نیز زمینهساز برخی خرافات بوده و هست كه در این مختصر، جای پرداختن به آنها نیست.
سوم؛ منفعتطلبی آگاهان سودجو، یكی از زمینههای تولید و رشد باورها و رفتارهای خرافی است. نشر اندیشههای خرافی در قالب انواع نشریات مكتوب و شفاهی و سمعی و بصری و تولیدات هنری مبتنی بر آن، منافع مادی آنان را تأمین كرده و از نظر معنوی، مردم را از رویكرد آگاهانه به متونی كه سعادت دنیا و آخرت مردم را تأمین میكند و راه را بر سوءاستفاده «گمراهكنندگان» میبندد، باز میدارد. برای مثال به صحنه آرایی «بردن سگ، به آستان حرم امامرضا(ع) و فیلمبرداری از آن و فروش سیدیهای مربوطه» توجه كنید كه چه سود سرشاری را نصیب سودجویان كرد و چگونه عقائد مردم را به بازی گرفت و حیثیتها را مورد هجوم قرار داد؟!
چهارم؛ تلاش مخالفان شریعت برای از میدان خارج كردن شریعت، یكی دیگر از زمینههای تولید باورهای خرافی است. تلاش بدخواهان، عمدتا «تهی كردن شریعت از عقلانیت» و ترسیم چهرهای نامعقول و غیرمنطقی از شریعت(بلكه از دین یگانه خدای یكتا) بوده و هست.
میتوان با یك رویكرد كلی، ادعا كرد كه؛ اساس رویكرد خرافی بشر، به خاطر «جهل نسبت به جایگاه حقیقی انسان در مجموعه هستی» است.
8- در باب خرافه ستیزی نسبت به تاریخ اسلام و ائمه، مثل «لؤلؤ و مرجان» محدث نوری یا «حماسه حسینی» آقای مطهری وجود دارند. اما اقدامات در این حوزه گسترده (از عقاید و باورها تا تاریخ و فرهنگ)، چنان كم است كه میتوان «كان لم یكن» تلقی كرد و نادیده گرفت. باید شروع به تولید كرد و برای شروع باید افرادی كه اطلاع كافی دارند و میتوانند اظهار نظر مستدل و قانع كننده داشته باشند، به میدان آیند. چراكه اكثر این موضوعات خرافی، جنبه فرهنگی و حتی عاطفی یافته و نزدیك شدن به آن خطرناك است.
باید ابتدا به مردم ثابت كنید كه «مؤمنانه» در پی پالایش علمی و منطقی هستید و برای بهبود بیماری ناشی از «بیماری مسری خرافه» توان لازم را دارید و حقیقتا «طبیب و كارشناس» هستید، وگرنه مدافعان سرسخت و بهرهمندان از «تجارت خرافات»، بیرحمانه شما را نفی میكنند، بیدین و ایمان معرفی تان میكنند و برچسب «نادان نسبت به دین و شریعت» را به شما میچسبانند. از طرفی هم متاسفانه جریانی وجود ندارد كه پیگیر این مسأله شود و تلاشهای جمعی آگاهان را در خود سازمان دهد و جامعه را از نتایج علمیآن بهرهمند سازد.
بخاطر جوّ سنگین فرهنگی و رواج رویكردهای غیرعلمیو خرافی در جامعه و خطرهای فراوان پرداختن علمی به این مسائل، معمولا نمیتوان همراهان پایدار و توانایی را برای مبارزه با خرافات پیدا كرد و كار «تولید جمعی اندیشه» را سامان داد. البته در این وادی خطیر، فعالیتهای فردی هم غنیمت است و نباید متوقف شود. هرچند باید آماده همه گونه «تكفیر و تفسیق» از سوی مدافعان خرافات بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]