پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848470883
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز بيماري حقوق و درمان آن
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز بيماري حقوق و درمان آن
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند از جمله «بيماري حقوق و درمان آن»،«سياست و اخلاق»،«بسيج و رسانهها»،«بازي در زمين طراحي شده دشمن» و... كه گزيده برخي از آنها در زير مي آيد.
كيهان
«بيماري حقوق و درمان آن» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛ بي شك يكي از معضلات و چالش هاي موجود كشور حجم انبوه دعاوي و اختلافات قضايي در محاكم دادگستري است؛ بطوري كه به گفته رئيس دستگاه قضايي در آغاز مسئوليت ايشان (در سال 1378)، ورودي پرونده هاي قضايي سالانه چهار ميليون بوده است و اين تعداد در سال گذشته (86) به هشت ميليون پرونده رسيده و پيش بيني مي شود تا پايان سال جاري به 10 ميليون و در سال آينده مرز 12 ميليون پرونده را نيز پشت سر بگذارد و اين آمار در حالي است كه كشورهايي كه جمعيت شان دو برابر جمعيت ايران است 1.4 تا 1.10 ورودي دستگاه قضايي كشورمان پرونده دارند.
از همين روي، آيت الله هاشمي شاهرودي چندي است با اعلام وجود «بيماري حقوقي» در كشور و به مخاطره افتادن سلامت قضايي، نسبت به شكل گيري بحران حقوقي و قضايي هشدار مي دهند كه البته در اين زمينه گفتني هايي وجود دارد:
1- بدون ترديد در شرايطي كه ورودي پرونده هاي حقوقي و قضايي به دستگاه قضا سير صعودي يافته و هر سال قوس اين منحني رو به بالا ميل مي كند بايد برخوردي ريشه اي و بنيادين با اين معضل داشت و بر اساس تحقيقاتي ميداني و با كوششي عالمانه و رويكردي كارشناسانه به كشف علت العلل پرداخت تا با راهكاري متناسب از تبعات و موج منفي اين پديده در عرصه هاي اجتماعي و سياسي كاست و با خشكاندن ريشه هاي اين معضل به رفع و دفع آن از نظام حقوقي كشور اميدوار بود.
اينجاست كه دستگاه قضايي با شعار بهداشت حقوقي معتقد است اصلاح سيستم ها و شفاف كردن مقررات و قوانين و تصحيح رويه هاي دست وپاگير و سالم سازي ساختارها دواي اين بيماري حقوقي در جامعه است كه درمان آن را به دنبال خواهد داشت.
اما در اين راستا پرسش هايي كه قابليت طرح مي يابند اين است كه نقش قوه قضائيه در فرآيند اين بهداشت حقوقي و پيشگيري از وقوع جرم چيست؟
آيا فقط دولت و دستگاه هاي اجرايي مي بايست در زمينه اصلاح ساختارها و پيشگيري از وقوع جرايم در حوزه هاي مختلف اقتصادي، مالي و بانكي، بيمه ها، گمركات، شهرداري ها و... نقش ايفا كنند؟
اينكه «علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد» امري بديهي است كه هر مشي و مرامي بر آن صحه مي گذارد، ليكن مسئله اين است كه برنامه و مانيفست قوه قضائيه در برخورد با «بيماري حقوقي» موجود در كشور چيست؟
البته ادبيات اخير مسئولان زحمتكش و دلسوز دستگاه قضايي كه گويي ديگر ويژگي «هشدار» را دارا نيست و رفع تكليف از آن استشمام مي شود قابل تقدير است.
2- قوه قضائيه به موجب قانون اساسي قوه اي مستقل و پشتيبان حقوق فردي و اجتماعي است و در نهايت وظيفه تحقق بخشيدن عدالت را به عهده دارد. حال اگر بر فرض محال- كه محال نيست- قوه مجريه در اجراي وظايفش قصور و يا تقصيراتي را مرتكب گردد و در جهت رفع عيوب و نقيصه هاي مرتبط با سيستم اجرايي كشور همت لازم را به خرج ندهد و به تبع آن شرايط مطلوب در پاره اي حوزه ها برقرار نباشد، مجوزي براي قوه قضائيه وجود دارد كه چون چنين است و چنان است در دايره پاره اي توجيهات متوقف شود؟ مگر قوه قضائيه به موجب بند پنج اصل يكصد و پنجاه و ششم قانون اساسي وظيفه ندارد اقدام مناسب براي پيشگيري از وقوع جرم اعمال نمايد؟
همچنين اگر در سيستم اجرايي كشور خلل و نقصاني وجود دارد كه اثر مستقيم- و يا غيرمستقيم- آن به كثرت دعاوي و اختلافات حقوقي و قضايي منجر مي شود دستگاه قضايي مي تواند از ابزارهاي خود در جهت رفع آن استفاده كند و در موارد مقتضي اينچنيني اقدام مقتضي را بعمل بياورد؛ چرا كه وفق اصل يكصد و هفتاد و چهارم قانون اساسي، سازمان بازرسي كل كشور مي تواند بر ادارات و دستگاه هاي غيرقضايي نظارت نمايد كه خود مي تواند پنجره آسيب شناسي بر مسايل مختلف در سيستم هاي اجرايي را بگشايد و خلأهاي موجود را شناسايي كند تا از طريق همكاري با دولت و قوه مقننه در برطرف كردن چالش ها و معضلات نقشي پررنگ ايفا نمايد.
3- از سويي ديگر؛ به اين مسئله اشاره مي شود كه فقدان قوانين بازدارنده در برخي زمينه ها مثل مفاسد اقتصادي و يا دست كم شفاف و قاطع نبودن اين قوانين- سبب مي گردد كه حجم انبوهي از پرونده ها در اين خصوص شكل بگيرد و تمام ايراد و تقصير بر قوه مقننه- به سبب عدم وضع قانون مناسب- بار مي شود كه البته به نوعي صحيح است. اما بر اساس بند دوم اصل يكصد و پنجاه و هشتم قانون اساسي قوه قضاييه مي تواند لوايح قضايي متناسب را- كه از وظايف رئيس دستگاه قضا برشمرده شده است- تهيه نمايد و با تصويب مجلس شوراي اسلامي قوانيني كارا و مفيد براي جامعه به ارمغان آورد و بسياري از مشكلات و معضلات حقوقي را برطرف كند. لذا به عنوان نمونه اگر مشكلاتي در نظام بانكي كشور به علت نبود قوانين مترقي و موثر در كاهش مشكلات مبتلابه وجود دارد قوه قضاييه مي تواند در اين زمينه سهم تاثيرگذار و ويژه اي را ايفا كند؛ در همين مثال، از مشكلات ملموسي كه در اين باره وجود دارد «عدم پرداخت وام بانكي» از سوي كساني است كه وام هاي كلان دريافت كرده اند و با قلدري و بي شرمي از بازپرداخت آن به بانك- بخوانيد بيت المال- ابا مي كنند. معضل بزرگي كه رئيس جمهور محترم بارها به آن اشاره كرده و خواستار حل آن شده اند.
در اينجا به نظر مي رسد مسئولان دستگاه قضايي نبايد صرفا به اين توضيح اكتفا كنند كه «عدم پرداخت وام بانكي اخلالگري اقتصادي نيست» زيرا هرچند ظاهر اين جمله بر مباني حقوقي استوار است و به قول حقوقدانان عناصر سه گانه متشكله جرم اخلالگري اقتصادي (عناصر مادي، معنوي و قانوني) محقق نشده است و مي توان توجيه كرد كه اين صرفا يك تخلف مدني- و نه كيفري- است، اما واقعا تمام مسئله اين است؟
آيا اين روند با عدالت همخواني و همسويي دارد؟ آيا در حاليكه عده اي رانت خوار، سرمايه كشور را در پوشش وام به يغما برده و به تبع آن خسارت فراواني به روند توليد و اقتصاد كشور وارد كرده اند، از نگاه دستگاه قضايي كشور اخلالگري اقتصادي نيست؟
خب، بپذيريم از نظر حقوقي (به معناي اخص كلمه) فعل «عدم پرداخت وام بانكي، اخلالگري اقتصادي نيست» ليكن وقتي مسئولان ارشد دستگاه قضا مشاهده مي كنند كه اشخاصي- بخوانيد جرياني- در اين راه يد طولايي دارند و رقم هاي نجومي وام گرفته اند و نه تنها در مسير صحيح آن- توليد و اقتصاد كشور- هزينه نكرده اند بلكه به راحتي و در نهايت امنيت و آسايش نسبت به بازپرداخت آن دغدغه اي ندارند! حال بايد صرفا به اين بسنده كرد كه ضوابط اعطاي وام مشكل دارد و دولت و بانك ها وام ندهند؟ آيا رانت خواران و مفسدان اقتصادي اينگونه ادبيات دستگاه قضايي را حاشيه امني براي خود نمي دانند؟
آيا واقعا چون عدم پرداخت وام بانكي، جرم كيفري نيست- كه البته همين طور است- و دولت ملزم است كه عليه بدهكاران گردن كلفت به بانكها و بيت المال، دادخواست حقوقي بدهد، آن وقت همه چيز حل مي شود؟
4- رئيس محترم قوه قضاييه سه شنبه گذشته در ديدار اعضاي كميسيون عمران مجلس، از مجلس شوراي اسلامي خواستند كه علت «فرصت سوزي ها» در كشور بررسي شود و «اطاله زمان» را معضل و آفت تصميم گيري ها در سيستم اجرايي كشور به خصوص در پروژه هاي عمراني و صنعتي توصيف نمودند.
هرچند دغدغه آيت الله شاهرودي در پيشرفت كشور نيكو و ارزشمند است اما با توجه به بيماري و بحران حقوقي كه ايشان مستمرا و كرارا از آن خبر مي دهند، آيا طرح «اطاله زمان» در تصميم گيري هاي اجرايي كشور با همديگر رابطه مستقيم و منطقي دارد؟ چرا كه گفته اند «لكل مقام مقال» بهتر نيست بجاي طرح «اطاله زمان» در دستگاه هاي اجرايي- كه البته در جاي خودش بايد به آن پرداخته شود- «اطاله دادرسي» در دستگاه قضايي مورد بررسي قرار گيرد؟ اينكه در سال دهم از دوره رياست آيت الله شاهرودي بر مسند دستگاه قضايي، طرح سقف زماني پرونده هاي حقوقي كليد خورده است فرصت سوزي نيست؟
5- و بالاخره بديهي است كه پاره اي انتقادات به دستگاه قضايي نافي خدمات ارزشمند و درخور تحسين اين مجموعه نيست، بنابراين هشدارهاي به حق آيت الله شاهرودي در زمينه بحران حقوقي در كشور بايد جدي گرفته شود و در اين راستا قوه مجريه و مقننه و آحاد مردم مي بايست در قالب يك عزم ملي و جهادي براي مراقبت از سلامت حقوقي جامعه ايفاي نقش كنند؛ هرچند كه انتظار از دستگاه قضايي بيشتر است.
كارگزاران
«سياست و اخلاق» عنوان سرمقالهي روزنامهي كارگزاران به قلم سيد حسين مرعشي است كه در آن ميخوانيد؛ در دوران مبارزه، بين نيروهاي مبارز مسلمان و نيروهاي چپ (كمونيستها) اختلافنظري وجود داشت و آن استفاده يا عدم استفاده از هر ابزاري براي پيشبرد مبارزه بود. نيروهاي چپ، عبارتي را تكرار ميكردند تحت عنوان «هدف وسيله را توجيه ميكند» و به بهانه آن استفاده از هر ابزار موجه و غيرموجه، مشروع يا غيرمشروعي را براي پيشبرد اهداف خود جايز ميدانستند. در مقابل نيروهاي مسلمان و اصيل، متعهد به رعايت اخلاق و اصول انساني و ديني بوده و به هيچ عنوان استفاده از هر ابزاري را موجه نميدانستند.
حوادث ماههاي اخير در مورد مدرك تحصيلي آقاي كردان و وقايع مترتب به آن نشان داد كه متأسفانه جمعي از نيروهايي كه اتفاقا خود را اصولگرا هم ميدانند و تبليغات آنان در حفظ اصول و ارزشها، گوش فلك را كر كرده است، عملا براي پيشبرد اهداف شخصي و جناحي خود كه به غلط آنها را اهداف عاليه نظام هم ميدانند، به همان روشهاي غيراخلاقي كمونيستهاي سابق روي آوردهاند.
اساسا فردي مانند آقاي كردان چه نيازي به مدرك دكتراي آكسفورد داشت؟ يعني اگر آقاي كردان با كمترين مدرك تحصيلي قصد خدمت به كشور و مردم را داشت، راه را بر او ميبستند؟ با فرض كه راه را ميبستند، در كشوري كه اين همه تحصيلكرده دانشگاهي بيكار دارد، آيا آنان نميتوانستند جاي خالي آقاي كردان را پر كنند؟ آيا آقاي كردان خود نميدانستند كه در آكسفورد ثبتنام نكرده و درس نخواندهاند تا مدرك آن را دريافت كنند؟ اگر فرض را بر صحت بگذاريم و بپذيريم كه آقاي كردان هيچ تخلفي نداشته و مدرك تحصيلي هم ارتباطي با وزارت ايشان نداشته و ندارد و هيچ عدم صداقتي هم در كار نبوده و نيازي هم به عذرخواهي از ملت نيست، آيا استيضاح يك وزير حق قانوني و مشروع نمايندگان نيست؟ اگر آقاي كردان به كار خود در سمت وزارت كشور ادامه ندهد، نقصي در نظام جمهوري اسلامي بروز ميكند؟ آيا ادامه فعاليت آقاي كردان در كابينه هدف مقدسي است كه براي دست يافتن به آن بايد از هر وسيلهاي استفاده كرد؟ اقدام اخير مديركل مجلس نهاد رياست جمهوري در تطميع نمايندگان به عبارتي و كلاهبرداري سياسي و گرفتن امضا به روشهاي سخيف به عبارت ديگر، حاكي از حاكميت روحيه غيراخلاقي و غيرمذهبي است. چرا بايد سطح مديريت در نظامي كه براي برپايي آن، خون پاك بزرگاني از دنياي فقاهت و علم و نيز جان عزيز جوانان برومند فراواني هديه شده است، به اين سطح تنزل كند؟ چرا بايد آقاي احمدي نژاد اينگونه همكاراني داشته باشد؟ چرا بايد ايشان به اصول و اصولگرايي اين قدر بياعتنا و بيتفاوت باشد؟ يا فراتر از آن به اصول و اصولگرايي ضربه بزند؟ به نظر من بر خلاف برداشت آقاي شريعتمداري مديرمسوول جريده كيهان كه ضمن تقبيح جريان اخير سعي در اين داشته و دارد كه دامان آقاي احمدينژاد را پاك و منزه جلوه دهد، ريشه اين امور ضدارزشي را بايد در شخص آقاي احمدينژاد جستوجو كرد. هيچكس به آقاي احمدينژاد، براي انتخاب آقاي كردان يا آقاي رحيمي معاونت پارلماني توصيهاي نكرده است. آقاي احمدينژاد شخصا و با آگاهي و با اختيارات تام، همكاران خود را برگزيده و متاسفانه بهرغم آنكه شعار مبارزه با فساد را ميدهد، هيچگاه حاضر به برخورد با آنان نشده است. اگر مديراني توسط آقاي احمدينژاد بركنار شدهاند، مديران نسبتا صالحي بودهاند كه در مقابل فشارهاي بيحد و حصر و غيركارشناسي رئيسجمهور مقاومت كردهاند. بهنظر من آقاي احمدينژاد بايد تكليف خود را با اصول و اصولگرايي روشن كند. از قديم گفتهاند ميتوان حقيقت را براي دورهاي و نزد معدودي از افراد پنهان كرد ولي نميتوان همگان را براي هميشه فريب داد.
رسالت
«بسيج و رسانهها» عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم «سيدمرتضي نبوي» اسيت كه در آن مي خوانيد؛ براي اينكه رابطه بسيج و رسانه را كشف كنيم ابتدا نظري به بسيج و ماموريتهاي اصلي آن مياندازيم و سپس نقش رسانه را مرور ميكنيم تا رابطه اين دو و تاثير و تاثرشان بر يكديگر آشكار شود.
ماموريتهاي بسيج
انسان وقتي با مفهوم بسيجي برخورد ميكند و مصاديق آن را در جامعه اسلامي مشاهده ميكند، با اندكي تعمق به واژه «بعثت» در قرآن كريم راه مييابد. آيا به نظر شما بسيجي در فرهنگ انقلاب اسلامي، آن انسان مبعوث و برانگيختهاي نيست كه براي خود رسالت الهي قائل است. اگر چنين است به چند آيه كريمه از قرآن مراجعه ميكنيم تا ماموريتهاي بسيج را استخراج كنيم.
سوره بقره آيه 129
ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم يتلو عليهم آياتك و يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم انك انت العزيز الحكيم
حضرت ابراهيم در دعاي خود به درگاه احديت از او درخواست ميكند كه در بين موحدان رسولي را مبعوث كند تا ماموريتهاي زير را انجام دهند:
-1 نشانهها و آيات خدا را بخوانند و به سمع مردم برسانند.
-2 كتاب خدا (قرآن) را تعليم نمايند.
-3 حكمت (تصميمگيري در هر زمينه) را آموزش دهند.
-4 آنها را پاك نمايند (به حيات طيبه برسانند.)
سوره آل عمران آيه 164
لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين
خداوند با بعثت رسول (ص) بر مومنان منت نهاده تا براي نجات آنها از گمراهي آشكار، آيات الهي را بر آنها بخوانند، آنها را تزكيه كنند و به آنها كتاب و حكمت تعليم نمايند.
سوره جمعه آيه 2
هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين
اين آيه هم همان ماموريتهاي دو آيه قبلي را به عنوان هدف از بعثت رسول بيان ميكند.
بسيج و حضرت امام (ره)
حضرت امام (ره) در آخرين پيام خود (67/9/2) ماموريتهاي زير را براي بسيج برشمردهاند:
- بسيج شجره طيبه است
- بسيج معراج انديشه پاك اسلامي است
- يكي از ضروريترين تشكلها، بسيج دانشجو و طلبه است.
- فرزندان بسيجيام پاسدار اصول تغيير ناپذير «نه شرقي و نه غربي» باشند.
- بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامي باشند.
- بدون آمريكا و شوروي ميشود به زندگي مسالمت آميز توام با صلح و آزادي رسيد.
بسيج و رهبر معظم انقلاب اسلامي
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار اعضاي بسيج دانشجويي با معظم له (86/3/15) فرمودند:
- بسيج به معناي فرد يا مجموعه آماده برآوردن نيازهاي انقلاب است، بسيجي كمر بسته اسلام و انقلاب است.
- اهميت بسيج در داشتن يك درك متعالي از مسائل كشور و مسائل جهان است.
- بسيج بايد جلوتر از همه وارد عرصه علم بشود و عرصههاي علم، فناوري و نوآوريهاي علمي را تصرف كند. يكي ديگر از نيازهاي عمده شما مسئله اخلاق و معنويت است.
بسيج و قانون
در ماده 35 اساسنامه واحد بسيج مستضعفان (مصوب 61/6/15 مجلس شوراي اسلامي) هدف از تشكيل بسيج، «ايجادتواناييهاي لازم در كليه افراد معتقد به قانون اساسي و اهداف انقلاب اسلامي» ذكر شده است.
در قسمتي از ماده 36 اساسنامه ماموريتهاي زير براي بسيج تعريف گرديده است:
- تعليم و تربيت در زمينههاي عقيدتي، سياسي و تخصصهاي مورد نياز
نتيجه- با مشاهده بيانات حضرت امام، مقام معظم رهبري و قانون مصوب مجلس شوراي اسلامي نتيجه ميگيريم كه رسالت بسيجيان ايران و جهان اسلام، همان رسالتي است كه قرآن كريم براي رسول گرامي اسلام تبيين فرموده است و به تعبير امام راحل به «ايجاد حكومت بزرگ اسلامي» منجر ميشود.
ماموريت رسانهها
در اين مورد هم ابتدا به سراغ قرآن كريم ميرويم. ماموريت مشترك همه انبيا (ص) رساندن پيام خدا به مردم ميباشد. براي اين منظور قرآن از كلمه (تبليغ) استفاده كرده است. تبليغ از ريشه (ب ل غ) است. مفردات راغب اصفهاني در توضيح اين واژه قرآني چنين مينويسد: بلغ، بلوغ و بلاغ به معناي رسيدن به دورترين مقصد چه از نظر مكاني، چه از نظر زماني و چه از نظر هر امري از امور مورد نظر، ميباشد، به طوري كه انسان بر آن اشراف پيدا كند. بلاغ به معني تبليغ است. مثل آيه (هذا بلاغ للناس.) بلاغ به معناي (كفايت) نيز ميباشد. گفته ميشود (بلغته الخبر و ابلغته) يعني خبر را به او رساندم و ابلاغ كردم. «بلاغت» در مورد كلامي به كار ميرود كه هم ذاتا رسا باشد، هم از نظر معني صحيح باشد، هم مطابق معناي مقصود و مورد نظر باشد و هم از صداقت برخوردار باشد، به عبارت ديگر از نظر گوينده و شنونده داراي اعتبار باشد، يعني همان امري را كه گوينده قصد ميكند، شنونده هم آن را بپذيرد.»
با توضيح كلمه تبليغ به دو آيه قرآن مجيد اشاره ميشود:
سوره مائده آيه 67
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدي القوم الكافرين
«اي رسول! آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده آن را تبليغ كن (يعني با بهترين شيوه، شفاف، رسا، صحيح و كامل به منتهاي مقصد و مقصود برسان) و اگر چنين نكني، ماموريت خدايي را به انجام نرساندهاي، خدا در اين باره حافظ تو ميباشد و كافران را هدايت نميكند.»
سوره احزاب آيه 39
الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احدا الا الله و كفي بالله حسيبا
(پيامبران)، كساني هستند كه ماموريتهاي الهي را تبليغ ميكنند (كاملا به مقصد ميرسانند) و از او خشيت (خوف قلبي) دارند و از احدي جز خدا باكي به دل راه نميدهند و خداوند براي محاسبه كافي است.
رسانهها و ديگران
-1 انحصار رسانهاي- بن باگديكيان در كتاب «انحصار نوين رسانهاي، ناشر روايت فتح، »1385 مينويسد: «امروزه استراتژي شركتهاي بزرگ رسانهاي داشتن سهامهاي عظيم و عمده در همه رسانههاست؛ از روزنامه گرفته تا استوديوي فيلمسازي. اين استراتژي به اين كمپانيها و هدايت كنندگانشان قدرت ارتباطي عظيمي داده كه در طول تاريخ هيچ حاكم مطلق يا حكومت ديكتاتوري نظيرش را تجربه نكرده است. دنياي كنوني در دست اين معدود بنگاه اقتصادي قدرتمند و انحصارطلب است كه تمام مردم را با اخبار، تصوير، اصوات و مكتوباتشان بمباران ميكنند. اين دنيايي است كه تمام نوزادان ما اكنون در آن متولد ميشوند؛ دنياي رسانههاي گروهي.
«انحصار نوين رسانهاي» تلاشي است براي توصيف ماهيت، تاثير و بازيگران اين دنياي جديد و نحوه تكامل و پيشرفت حيرت انگيزشان در زمانه ما.
نظريه رسانهها- امروز كتابهاي زيادي در مورد نظريه رسانهها نوشته شده است كه در آن به تاريخچه ارتباطات همگاني، نظريه جامعه انبوه، نظريههاي ايدئولوژي، نظريه گفتمان، اقتصاد رسانهها، مسئله مخاطب، آموزش شهروندان، پيام، رسانههاي سرد و گرم، انرژي پيوندها، امپراتوريهاي كاغذ، مطبوعات، افشاگري حساب شده به عنوان يك شكل حكومتي، عصر خواستن براي انجام دادن، سينما، جهاني پيچيده در حلقه، تلويزيون، غول خجالتي، نبرد آيكونها و ... پرداختهاند.
ديپلماسي رسانهاي- امروزه به تحليل رابطه رسانهها و سياست خارجي ميپردازند، ديپلماسي رسانهاي را به عنوان ابزار سياست خارجي مطرح ميكنند، نقش ديپلماسي رسانهاي را در عصر جهان وطني بررسي ميكنند و معضلات سختافزاري و نرمافزاري ديپلماسي رسانهاي را به تحليل مينشينند.
رسانه و ثبات سياسي- اجتماعي- امروز نقش رسانهها در ثبات يا بيثباتي نظامهاي سياسي انكار ناپذير است. وحدت و امنيت ملي سخت تحت تاثير رسانهها است. رسانهها امروز كاركرد امنيتي دارند. اينترنت در بسياري از خانهها، مغازه ها و بنگاهها حضور دارد و براي آزادي اطلاعرساني و حتي تجارت حدي نميشناسد. علاوه بر آن رسانهها در زندگي روزمره، دين، فرهنگ، مردمسالاري، آموزش، اخلاق، اقتصاد، سياست، سنت، تجدد، سازمانهاي بينالمللي، منطقهاي و محلي نقش تاثيرگذار دارد و از آنها تاثر ميپذيرد. يكي از خطرات جهاني، امپراتوري صهيونيسم بر رسانههاي پر قدرت جهان است.
رسانهها و جهانيسازي- امروز گسترش رسانهها و شبكههاي جهاني ارتباطات را شاخصترين نشانه جهاني شدن معرفي ميكنند. اگر فكري، ايدهاي و فرهنگي بخواهد جهاني شود و تاثير گذار باشد بايد از طريق «رسانهها» منتقل و به مقصد برسد.
نتيجهگيري
اگر بسيج رسالت و ماموريت جهاني دارد- كه دارد- ميخواهد پيام بسيج مستضعفان را تبليغ كند، ميخواهد براي «ايجاد حكومت بزرگ اسلامي» زمينهسازي كند، اراده كرده است انديشه پاك اسلامي را به معراج برساند، در نظر دارد مرام و حكمت بسيجي را در جهان تعليم كند، نياز به پيشرفتهترين، گستردهترين و با نفوذترين رسانهها در سطح ايران و جهان دارد.
آفتاب يزد
«نگاهي ديگر به تلويزيون فارسي BBC» عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛اگر كسي در ايران نباشد و فقط از طريق بعضي رسانهها، ا خبار ايران را پيگيري كند احتمالاً به اين نتيجه خواهد رسيد كه مردم با مشكل خاصي مواجه نيستند و همه چيز امن و امان است. لذا عدهاي ذرهبين به دست گرفتهاند تا سوژهاي بيابند و با بزرگ كردن آن، نوعي سرگرمي براي خود و ديگران ايجاد نمايند.
نمونه هم فراوان است. يكي از اين نمونهها، سوژه تلويزيون فارسي بي بي سي است كه در روزهاي اخير بحثهاي گوناگوني را به دنبال داشته است. عدهاي آنچنان به اين موضوع ميپردازند كه گويي نخستين رسانه فارسي زبان در حال راهاندازي است كه تحت كنترل دولت جمهوري اسلامي نميباشد. عدهاي ديگر نيز به گونهاي در خصوص اين تلويزيون سخن ميگويند كه انگار تاكنون هيچ يك از سياستمداران محبوب آنها براي تبليغ ديدگاههاي خود از رسانههاي فارسي زبان خارج از كشور استفاده نكردهاند!
نگارنده بدون توجه به موافقتها و مخالفتهاي ابراز شده در اين مورد، مايل است نگاهي ديگر به موضوع بيندازد. البته قبل از ورود به بحث اصلي، بد نيست اين پيشبيني مطرح شود كه اگر حاكميت اصولگرايان تداوم يابد، اين موضوع نيز به يك سوژه عادي تبديل ميشود كه ديگر هيچكس را نگران نخواهد كرد. درست همانطور كه اكنون نه تنها عدهاي از اصولگرايان، مذاكره با آمريكا را قبيح نميشمارند بلكه يكي از بزرگان اصولگرا، شكستن تابوي مذاكره با آمريكا را از دستاوردهاي بزرگ دولت اصولگرا ميداند و همانطور كه برخلاف دوره رياست جمهوري خاتمي، ديگر نه تنها كسي به خاطر نشستن مقام خارجي بي حجاب در كنار رئيس جمهور ايران ، اسلام را در خطر نمي بيند بلكه بعضي سايت هاي اصولگرا، با آب و تاب فراوان به نقل قصهاي مي پردازند كه ابتداي آن، همراهي مقام عاليرتبه ايراني با يك مادر و دختر بي حجاب براي گرفتن عكس يادگاري است و انتهاي آن، ابراز علاقه وافر دختر بي حجاب به آن مقام اصولگرا ! و نيز همانطور كه ادعاي دوستي با مردم اسرائيل، غيرتهاي زيادي را بر نمي انگيزد و اگر هم چند تن از علما در راستاي انجام وظيفه خود ، برخورد با را توصيه كنند به آنها يادآوري مي شود كه
حـالا نـگـاهـي به اصل ماجرا! امروزه دهها شبكه راديويي و تلويزيوني فارسي زبان در سراسر جهان فعال هستند كه هيچ يك از آنها نيز تحت كنترل دولت و نظام جمهوري اسلامي نيست . اما همين رسانه ها، گاه به صورت ناخواسته در خدمت اهداف و منافع انقلاب و نظام اسلامي قرار گرفتهاند. در ماههاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي، يكي از اصلي ترين راههاي دسترسي مردم به اخبار مرتبط با انقلاب، گوش سپردن به اخبار بعضي از همين رسانهها بود. ترديدي وجود ندارد كه هيچيك از اين رسانهها، علاقهاي به اهداف اصلي انقلاب نداشتند اما برنامهريزان و دستهاي پشت پرده آنها، سه دهه زودتر از ما – و حتي زودتر از آن– رسانه را شناخته بودند و ميدانستند كه شرط موفقيت در عرصه خبررساني، انعكاس بسياري از واقعيت ها براي جلب اعتماد مخاطب است . آنها با درك صحيح همين موضوع، دهها خبر صحيح و دقيق از تحولات انقلاب را بدون هيچگونه تحريفي در اختيار مردم ميگذاشتند تا در كنار آن، يك ياچند نكته مورد نظر خود را نيز منتشر نمايند. همين انگيزه حرفهاي، فرصتي را در اختيار نيروهاي انقلابي قرار داد تا به خوبي از اين امكان استفاده كنند. اما استفاده از اين رسانهها، تنها به ماههاي قبل از انقلاب و براي انعكاس اخبار عمومي مربوط به تحولات انقلاب محدود نشد، بلكه در سالهاي پس از انقلاب نيز بعضي از گروهها و شخصيتهاي سياسي براي اهداف جناحي خويش از اين رسانهها استفاده كردند كه اوج آن، در رقابتهاي انتخاباتي سال 76 مشاهده گرديد. در آن سال، كانديداي اصولگرايان و بعضي حاميان او با راديو بي بي سي مصاحبه كردند تا ديدگاههاي آنها از طريق اين رسانه نيز به اطلاع عدهاي از مخاطبان برسد. 8 سال بعد يعني در سال 84 نيز مقام سرشناس دولت نهم با يك رسانه فارسي زبان خارج از كشور مصاحبه كرد تا مخاطبان بدانند در دوره جديد، حتي خوانندگان لسآنجلسي ميتوانند به ايران بازگردند! براين اساس از هم اكنون ميتوان پيشبيني كرد كه اگر تلويزيون فارسي بي بي سي هم به راه بيفتد بعضي از اصولگرايان اين فرصت را مغتنم خواهند شمرد و از اين امكان براي تبليغ كانديداي خود بهره خواهند برد.
اما راهاندازي تلويزيون فارسي زبان بي بيسي يا هر رسانه فارسي زبان، از زاويهاي ديگر نيز قابل بررسي است و به نظر ميرسد يك منفعت عمومي براي كشور وهمه مردم دارد. اين منفعت تعديل احساس و رسانه ملي است. البته اين تعديل از سالهاي گذشته آغاز شده است و اكنون ميتوان تفاوت بعضي خبررسانيهاي داخلي را با سالهاي گذشته به خوبي احساس كرد كه قطعا بخشي از اين تعديل، ناشي از درك وجود رقابت در عرصه خبررساني است؛درست همانطور كه دستاندركاران رسانه ملي، مدعي هستند راهاندازي شبكههايي مانند پرس تي وي در ايران، ساير رسانههاي بين المللي را به تجديدنظر در روشهاي خبررساني خود نسبت به تحولات جهاني – به ويژه تحولات مرتبط با ايران – ناچار كرده است.
ترديدي وجود ندارد كه اكثريت قابل توجهي از ايرانيان – اگر نگوييم همه آنها – مايلند اخبار داخلي و خارجي را از رسانه خودي بشنوند. ا ما خبررسانيهاي غيرحرفهاي و گاه متاثر از رودربايستيهاي رسمي و غير رسمي و نيز سانسورها و خودسانسوريهاي غيرضروري و غيرموثر، بـسـيـاري از مـردم را نـاچـار كـرده و ميكند كه در كنار خبرگيري از رسانههاي داخلي، نگاهي نيز به رسانههاي خارجي داشته باشند. بر همين اساس به نظر ميرسد اگر تدبير كافي وجود داشته باشد اضافه شدن يك رسانه فارسي زبان – كه مخالفت ايدئولوژيك و سياسي آن با نظام جمهوري اسلامي غيرقابل انكار است – رسانههاي داخلي را به بازبيني در برخي روشهاي خبرگيري و خبردهي ناچار خواهد ساخت و همين امر، ميتواند يك دستاورد بزرگ از راهاندازي شبكه فارسي بي بي سي و يا هر شبكه قابل دسترسي ديگر در ايران باشد. وجود اين شبكهها همچنين به كارشناسان و مديران رسانهاي ايران كمك خواهد كرد تا ضمن تشريح واقعيات مرتبط با عرصه رقابتي خبر براي بعضي از سياستمداران، روشهاي كليشهاي را كنار بگذارند. در آن صورت ميتوان با ترجيح منافع بلندمدت كشور و مردم بر توقعات زيادهخواهانه برخي سياستمداران، بخشي از اعتماد كاهش يافته مردم به رسانههاي فراگير داخلي را جبران نمود.
ابتكار
«استراگيجي به جاي استراتژي گروه هاي سياسي!» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن مي خوانيد؛ اين روزها بر گروه هاي سياسي كه در تدارك حضور در رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري دهم هستند چه مي گذرد؟ توجه به زمان محدود باقي مانده و مطالعه رفتار گروه هاي سياسي به خوبي آشفتگي، چند دستگي و حاكم شدن گفتمان سردرگمي و يا به تعبيري استراگيجي را نشان مي دهد. اينكه چرا به اين وضعيت گرفتار شده اند نياز به آسيب شناسي، كاركرد احزاب در ايران دارد اما آنچه به اجمال مي توان در اينجا آورد اين است كه در ايران ما همواره حركت ها و مواضع گروه هاي سياسي در بعد سلبي روشن، شفاف، متوازن و با اجماع همراه است. به تعبير ديگر در رفتار سياسي ما ايرانيان همواره آنچه «نمي خواهيم» روشن است و پيرامون «نخواستن» توافق وجود دارد. ولي آن زمان كه نوبت « آنچه مي خواهيم» مي رسد با قرائت هاي متضاد به تعداد افراد، روبرو هستيم.
به عنوان مثال جناح اصول گرا از بدو پيدايش در بعد سلبي داراي مواضع روشن و با استراتژي وحدت و اجماع حركت مي كنند و آن هم، جلوگيري از به قدرت رسيدن جريان اصلاح طلب مي باشد. اما همين جناح يكپارچه و منسجم با شعار «نه» به دوم خردادي ها، هر زمان كه نوبت به خواسته هاي ايجابي اش رسيد، دچار تضاد و چند دستگي هاي بسيار شدند. اصلاح طلبان از اين جهت وضعي به مراتب بدتر از اصولگرايان دارند به اين معنا كه ميزان خواسته هاي ايجابي جريان اصولگرا بيش از اصلاح طلبان مي باشد. به تعبير ديگر تنها وجه مشترك اصلاح طلبان، موضع سلبي آنهاست و آن هم تقابل با جريان اصول گراست. اگر به گذشته بر گرديم و به آنچه كه در خرداد 76 رخ داد نظاره اي داشته باشيم به خوبي مشخص است كه شعارهاي سلبي و موضع انتقادي به وضعيت آن روز و «نه» به جناح رقيب، استراتژي ائتلاف و عامل تحرك و بسيج گروه ها بود به طوري كه مي توان گفت.
«نه» به رقيب، حماسه دوم خرداد را آفريد ولي آنگاه كه خود به قدرت رسيدند و نوبت شعارها و خواسته هاي ايجابي رسيد، اختلاف ها سر برآورد و تضاد و تناقض ها جاي تعارفات و تعريف هاي دوران حاشيه نشيني را گرفت به طوري كه جاي افراد عوض شد و جهت گيري گروه ها متناقض شد چپ انقلابي دهه 60 در دهه70 جاي خود را به چپ مدرن داد به عبارت ديگر بخشي از چپ سنتي دهه 60 با تغيير موضع و خواسته هاي اثباتي خود، به چپ مدرن و راست مدرن دهه 70 تغيير عنوان داد. بخشي از راست سنتي دهه 60 به راست مدرن دهه 70 تغيير جهت داد و بخشي از راست آن روز امروز جاي چپ انقلابي دهه 60 را گرفته است. بنابراين ما شاهد آشفتگي و گيجي در رفتار گروه هاي سياسي هستيم از همين روست كه در ادبيات سياسي ما، گروه ها به جبهه تغيير نام داده اند جبهه اصلاح طلبان شامل طيفي از گروه هاي مختلف داراي ديدگاه هاي متضاد مي باشند به طوري كه تنها دليل هم جبهه بودن آنها، تقابل با جبهه مقابل است و اين طيف يك سر آن به تجديد نظر طلبان سكولار مي رسد سر ديگر آن را مجمع روحانيون مبارز تشكيل مي دهد و شايد بزرگترين چالش خاتمي اين بود كه نتوانست تكليف خود را با اين دو سر طيف روشن كند و به همين جهت هم انتظارات متناقض نسبت به او در جامعه شكل گرفت عده اي از ياران ديروزش او را به بي كفايتي در عمل به شعارها متهم مي كنند و عده اي او را نيز به عدم صلاحيت نسبت مي دهند. گروهي از او بريدند و امروز در جايگاه اپوزيسيون ضد نظام در خارج از كشور، او را عامل ناكامي حركت اصلاح طلبي مي شمارند عده اي هم در داخل (و اين روزها به رهبري كروبي) تلويحا وي را ساختار شكن مي خوانند.
هاشمي نيز به همين بلا مبتلا بود يك سر خط هوادارانش را تكنوكراتهاي كارگزاران توسعه محور، تشكيل مي داد و سر ديگر طيف آن روحانيت مبارز اصولگرا بودند و امروز احمدي نژاد هم گرفتار همين معماست يك سر طيف احمدي نژاد به مشايي بر مي گردد با ديدگاه هاي متفاوت با آنچه اصولگرايان مي خواستند و سر ديگر اين طيف به آقا تهراني و ... بر مي گردد كه ناب ترين خواسته هاي اصولگرايي را دارند پس به درستي در درون طيف ها گروه هاي متضاد سر برآورده اند و همين هم منشا گيجي و آشفتگي شده است به گون اي كه مي توان گفت استراتژي حاكم بر رفتار گروه هاي سياسي امروز ايران، استراگيجي است!
جمهوري اسلامي
«بازي در زمين طراحي شده دشمن» عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ روز چهارشنبه گذشته رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي در ديدار جمع كثيري از دانش آموزان و دانشجويان و در آستانه 13 آبان سالروز تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران نكات مهمي را در مورد اختلاف ايران و آمريكا جنايات قدرت هاي استكباري بويژه آمريكا عليه ملت ها اهميت تسخير لانه جاسوسي آمريكا در سال 1358 اقتدار ملت ايران در مصاف با دشمنان انقلاب اسلامي و همچنين هشدار درباره ضربه هائي كه فعاليت هاي زودهنگام انتخاباتي به مصالح كشور وارد مي كند و ضرورت حفظ وحدت مطرح فرمودند. درباره آنچه به آمريكا و سالروز لانه جاسوسي مربوط است اين روزها كه ايام سالگرد اين واقعه مي باشد مطالب زيادي مطرح مي شود. آنچه باقي ميماند موضوع فعاليت هاي زودهنگام انتخاباتي است كه لازم است به هشدار رهبري در اين زمينه توجه شود.
رهبر معظم انقلاب در بيانات خود همه اقشار بويژه جوانان سياسيون مسئولان و مطبوعات را به مراقبت و هوشياري در برابر طرح هاي دشمن توصيه كردند و فرمودند : « طراحي دشمن ايجاد اختلاف به جان هم انداختن فعالان سياسي منزوي كردن خط اصيل و ارزش هاي اسلامي سرگرم كردن جوان ها به هوي و هوس ايجاد بي نظمي و اختلال در محيط هاي آموزشي و نااميد كردن مردم است . بنابر اين همه بايد مراقب باشند در زمين طراحي شده دشمن بازي نكنند » . ايشان با تاكيد بر حفظ وحدت افزودند : « مسائل مربوط به انتخابات به ويژه حضور پرشور مردم در آن همان ايام نزديك به انتخابات بسيار مهم است اما عده اي با عجله از حالا مباحث انتخاباتي را شروع كرده اند كه اين فعاليت هاي زودهنگام انتخاباتي موجب منحرف شدن ذهن ها از مسائل اصلي مشغول كردن افراد به يكديگر و برخي بدگوئي ها مي شود و اين به ضرر مصالح كشور است » .
مخاطبين هشدارها دو طايفه هستند يك طايفه افرادي كه به عنوان نامزدهاي رياست جمهوري درصدد حضور در رقابت هاي انتخاباتي خرداد ماه سال آينده هستند و در همين چارچوب با سخنراني ها مصاحبه ها و به شكل هاي ديگر مطالبي را به زبان مي آورند كه تند و گزنده يا نوعي دامن زدن به اختلافات است . مسئولان احزاب و گروه هاي حامي اين افراد كه آنها نيز با اين قبيل موضعگيري ها موجب منحرف شدن ذهن ها از مسائل اصلي و مشغول شدن افراد به مقابله با همديگر و بدگوئي هائي كه وحدت را خدشه دار مي كند مي شوند در همين طايفه اول جاي دارند. طايفه دوم آن دسته از صاحبان قلم هستند كه از هم اكنون با نيش قلم به جان اين و آن افتاده اند و با هدف آبروبري و به اصطلاح افشاگري فضاي سياسي كشور را آلوده مي كنند و با اين اقدام نادرست خود موجب منحرف شدن ذهن ها از مسائل اصلي كشور به چيزي مي شوند كه اولا نادرست است و ثانيا هنوز زمان اصل موضوع مربوط به آن فرا نرسيده است .
اين هر دو طايفه بايد به دو نكته اساسي توجه نمايند. اول آنكه كشور ايران و نظام جمهوري اسلامي شرايط حساسي را پشت سر مي گذارد. آمريكا و ساير دشمنان اين نظام و كشور ملت به بهانه هاي مختلف از جمله مساله هسته اي و به دليل ناكامي هائي كه خود در منطقه به ويژه در عراق و افغانستان و فلسطين و لبنان با آن مواجه شده اند درصدد وارد كردن ضربه به ايران هستند و از راه هاي مختلف از جمله قطعنامه هاي تحريم فشارهاي سياسي سمپاشي هاي تبليغاتي و تهديدهاي نظامي اين هدف را دنبال مي كنند. علاوه بر اين بحران اقتصادي غرب كه كاهش قيمت نفت يكي از پيامدهاي آنست يك تهديد براي اقتصاد كشورهاي صادر كننده نفت از جمله ايران است . بنابر اين ما در شرايط خاصي قرار داريم كه بايد با تكيه بر وحدت و همبستگي به روياروئي با اين مشكلات بپردازيم و از هر اقدامي كه ما را از اين مساله اصلي غافل كند بپرهيزيم .
نكته دوم توسل به منفي بافي و تخريب همديگر براي اثبات خود است كه آثار مخرب فراواني دارد. اين همان فراز از هشدار رهبري در بيانات روز چهارشنبه است كه با تعبير « مشغول كردن افراد به يكديگر و برخي بدگوئي هالله كه به ضرر مصالح كشور است » آمده است .
متاسفانه عده اي تلاش مي كنند خود را استثنا كنند و طرف مقابل را مخاطب منحصر به فرد هشدارهاي رهبري بدانند. اين نوعي فرافكني است كه نه تنها مشكلي را حل نمي كند بلكه موجب ادامه همان وضعيتي مي شود كه رهبري نسبت به آن هشدار داده اند. كساني كه به خط كشي و مرزبندي و تقسيم جامعه مي پردازند و كساني را كه مثل آنها فكر نكنند يا وابستگان به بيگانگان و يا ناآگاهاني كه آلت دست بيگانگان شده اند معرفي مي كنند از نظر مشمول هشدار رهبري بودن با گروه مقابل خود كه به دليل همه چيز را زير سئوال بردن و هيچ اقدام مثبتي را به حساب نياوردن و يكسره درباره عملكردها منفي بافي كردن به بيراهه مي روند فرقي ندارد. هيچيك از اين دو گروه نمي تواند خود را استثنا كند و ديگري را مشمول هشدار رهبري بداند.
هشدار رهبري البته به معناي ممنوع ساختن انتقاد نيست اما ميان انتقاد و تخريب و بدگوئي تفاوت زيادي وجود دارد كه متاسفانه ناديده گرفته مي شود و همين امر موجب لغزيدن به پرتگاهي مي گردد كه در بيانات رهبر معظم انقلاب از آن به « زمين طراحي شده دشمن » ياد شده است. انتقاد واقعي هرگز افراد را به لغزيدن به چنين پرتگاهي دچار نمي كند ولي تخريب و بدگوئي همان چيزي است كه موجب اين لغزش مي شود لغزشي كه هر دو طرف بايد خود را از آن مصون نگهدارند و درست به همين دليل است كه اين هشدار با تعبير « همه » در بيانات رهبر معظم انقلاب آمده و ايشان فرموده اند : « بنابراين همه بايد مراقب باشند در زمين طراحي شده دشمن بازي نكنند»
مردم سالاري
«مديريت جامعه، مديريت ذهنيت هاي فردي» عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛ سوال اساسي در مديريت هاي كلان اين نكته است كه مديران كلان بايد جامعه را مديريت كنند يا ذهنيت هاي فردي و گروهي خود را.
بديهي است هر فردي كه فرآيندهاي لازم را طي كند و در اركان يك قوه يا وزارتخانه يا سازمان قرارگيرد، براي اداره سازمان داراي ذهنيت فردي يا گروهي و آرمان هايي است، مثل ذهنيتي كه در آغاز كار وزير كشاورزي دولت نهم داشت كه در يك گفت وگوي تلويزيوني موبايل خود را اعلام كرد و وعده داد كه به زنگ هايي كه زده خواهد شد پاسخگوست، يا ذهنيتي كه زنده ياد رضا اصفهاني در اول انقلاب به عنوان معاون وزير كشاورزي داشت و به جاي ميز و صندلي و اتاق كنفرانس به گليمي پهن شده بر سنگ هاي مرمرين كاخ شيشه اي بلوار كشاورز مي نشست و براي حل معادله پيچيده كشاورز و كشاورزي نسخه مي نوشت و هزاران مثال مشابه.
در هر دو مثال خيلي زود مشخص شد كه با اين ذهنيت ها جامعه اداره نمي شود ومردم پاسخ نيازها، چالش ها و درخواست هاي خود را دريافت نمي كنند.
اگر پروژه هاي تحقيقاتي روي اين موضوع متمركز شوند، به طور قطع و يقين به نتيجه جالبي دست خواهند يافت كه آن نتيجه چيزي جز زيان هاي كلان مردم و جامعه از مديريت هايي كه ذهنيت هاي خود را مديريت كرده و مي كنند، نخواهد بود.
مساله مديريت برذهنيت ها به جاي مديريت جامعه در همه دولت هاي قبل و بعد از انقلا ب مصاديقي كمرنگ و پررنگ فراوان دارد. مساله مهم اين است كه به لحاظ آموزه هاي ديني، عقلا ني و سيستمي و مكاتب مديريتي كدام درست است؟
آيا حق داريم منابع مادي و حقوقي جامعه را به خاطر اداره ذهنيت ها بدون توجه به مسائل عيني جامعه و اداره واقعي جامعه از بين ببريم يا بايد ذهنيت ها را فراموش كرد و در مسير واقعيات آنها را اصلا ح و ترميم كرد و در مديريت به اداره جامعه و كم كردن هزينه جامعه فكر كرد.
نمونه هاي فراوان و نظريات علمي گسترده اي وجود دارد كه اولي را نفي و دومي راتاييد مي كند. يعني مدير بايد جامعه را اداره كند نه ذهنيت خود را. روز چهارشنبه دبير كل حزب مردم سالا ري و نماينده مردم سمنان در مجلس در بخشي از نطق خود به اين نكته ظريف و بحث روابط بين الملل و ذهنيت زنبيل به دستان براي پيروي از مديريت ذهنيت فردي و گروهي اشاره كردند و همان روز بحث پيشنهاد چك هاي 5 ميليون توماني براي مصادره آراي نمايندگان در جريان استيضاح كردان كه مصداقي از مديريت ذهنيت گروهي است انعكاس گسترده اي يافت.
واقعا تا كي بايد منابع مادي و معنوي ذخيره عظيم اعتماد مردمي را به تاراج دهيم براي مديريت ذهنيت هاي خود. چرا برخي تا اين حد به آموزه هاي ديني، عقلا ني، سيستمي و مكاتب مديريتي بي اعتنا و به مديريت ذهنيت هاي خود اصرار دارند؟
سرمايه
«فرصت خريد دارايي هاي خارجي» عنوان ستون نگاه صفحهي اول روزنامهي سرمايه به قلم حسين عبده تبريزي است كه در آن ميخوانيد؛
در بحران جاري مالي قيمت سهام در بورس هاي مختلف همچون قيمت زمين و ساختمان به شدت كاهش يافته و فرصت خريد ايجاد شده است؛ فرصتي كه دولت هاي صادركننده نفت و گاز مي توانند بخردانه از آن استفاده كنند.
ايران از معدود كشورهايي است كه از فرصت حاصله از افزايش قيمت نفت براي خريد دارايي هاي خارجي استفاده نكرده و متاسفانه درآمد حاصل از فروش نفت 100 تا 140 دلاري را به تورم و افزايش قيمت زمين و ساختمان تبديل كرده است.
براي دولت نهم تا همين اواخر طول كشيد تا دريابد كه داشتن ارز به معناي داشتن ريال و خرج كردن آن نيست. به رغم اينكه همه كارشناسان كشور خطر بيماري هلندي را به دولت گوشزد كردند اما دولت ريسك تورم 30 درصدي را پذيرفت تا ارز بيشتري را به ريال تبديل و اينجا و آنجا مصرف كند.
مقايسه ايران با كشورهاي همسايه اي چون امارات، كويت و عربستان بيانگر آن است كه جمهوري اسلامي ايران هرگز از منابع ارزي اضافي خود براي خريد اوراق بهادار خارجي استفاده نكرد. در طول دو سال اخير نيز ايران برخلاف كشورهايي چون چين، روسيه و كشورهاي صادركننده نفت جنوب خليج فارس منابع ارزي مازاد خود را به خريد مستغلات خارجي يا اوراق بهادار خارجي اختصاص نداد. كاري كه مثلاً كويت با صندوق ذخيره ارزي خود ظرف چند دهه گذشته انجام داده و اكنون درآمد آن كشور از سرمايه گذاري خارجي خود بيش از درآمد حاصل از فروش نفت است.
متاسفانه، دولت نهم نمي تواند ادعا كند كه چون بحران را پيش بيني مي كرد، دارايي هاي خارجي نخريده است چراكه همه مي دانند هيچ كس در دولت در اين انديشه نبوده كه به جاي راكد نگاه داشتن ارز مازاد خود (كه به هر حال در داخل كشور امكان جذب كوتاه مدت ندارد) دارايي هاي خارجي ارزشمند خريداري كند. اكنون اين فرصت فراهم است. قيمت ها در بازارهاي جهان تا حد قابل ملاحظه اي كاهش يافته است.
با چند ميليارد دلار مي توان حداقل در چند رشته شركت هاي درجه اول مهندسي و عملياتي را خريداري كرد. مي توان در رشته ارتباطات و مخابرات، پتروشيمي، حمل و نقل و صنايع پيشرفته، شركت هاي داراي فناوري و مهارت هاي مديريتي و بازاريابي را خريداري كرد؛ شركت هايي كه داراي بازاراند و مي توانند به ايران انتقال تكنولوژي بدهند.
البته دولت ممكن است دو دليل براي عدم استفاده از اين فرصت ارائه كند:
الف- تحريم؛ يعني شركت هاي با تكنولوژي بالا را به ايران نمي فروشند.
ب- كاهش جدي موجودي صندوق ذخيره ارزي و كاهش قيمت نفت كه باقي ماندن مازادهاي قبلي در داخل كشور را ضروري مي سازد. هر دو استدلال البته تا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-