واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: انتظار كودك از والدين
بسياري از ناسازگاري ها، بد رفتاري ها، كج روي هاي كودكان مربوط به اجتماع و ناشي از مسائل محيطي است. اگر كودكي رفتار خلاف اخلاقي دارد يك دليلش اين است كه والدين و اجتماع راه خوب بودن را بر او مسدود كرده اند و نگذاشتند او آن چنان كه بايد رشد كند.ما در اين بحث با رعايت اختصار به گوشه اي از اين علل و عوامل اشاره مي كنيم:
الف: مسائل مربوط به والدين
1- روش تربيت: يكي از مشكلات تربيتي جامعه ما اين است كه بسياري از ما پدران و مادران به روش هاي درست تربيتي آگاهي نداريم و نمي دانيم در برابر وضع خاصي چه موضعي را بايد اتخاذ كنيم.اين امر درباره فرزندان اول خانواده بيشتر صدق مي كند تا درباره ديگر فرزندان از آن بابت كه تجارب والدين اندك و راه و روش شان هنوز ناپخته است. به هر حال روش تربيت، اعمال شده خواه از سوي والدين و خواه از سوي مربيان ممكن است، نسنجيده و نامعقول باشد و موجب طغيان ها و انحرافاتي در كودك شود و بديهي است در چنان صورتي سرزنش بر كودك روا نيست.
2-روابط غلط: در ريشه يابي بسياري از ناسازگاري ها به اين نتيجه مي رسيم كه افراد خانواده با هم روابطي خصمانه دارند و كانون خانواده مملو از دشمني هاست. وجود روابط نادرست در خانه، بين زن و شوهر خود مي تواند از عوامل مهم بد رفتاري و بد اخلاقي بين كودكان باشد.
3- رفتار ناصواب: پدر و مادر سرمشق هاي كودكان و راهنماي آن ها در نحوه زندگي حال و آينده شان هستند. به هر ميزان كه والدين آرام، صبور، متين و موقر باشند بر روي كودكان اثر مثبت بيشتري دارد.بر اين اساس ما بايد لااقل بخشي از علل بد رفتاري كودكان را در خود مان جستجو كنيم و سعي كنيم كه نخست خود را اصلاح كنيم و بعد كودكان خود را.شوخي هاي زننده در حضور كودكان، نوع روابط زن و شوهر در كنار كودكان، اعمال خشم ها و غضب ها، غيبت ها، بد گويي ها،خنده هاي بي حساب، ريا كاري، ابراز تأثر هاي افراطي، مهر جويي هاي بي حساب همه و همه درس هاي بدي براي كودكان ما هستند و زمينه را براي ناساز گاري شان فراهم مي كنند.اين امر در سال هاي اول زندگي كودكان نقش بيشتري دارد از آن بابت كه اطفال در اين بين بيشتر از ديگر اوقات تقليد مي كنند و نيز هرچه را كه والدين مي گويند راست است و خلافي در آن ديده نمي شود.
ب-مسائل مربوط به اجتماع:
ما كودكان خواسته و ناخواسته تحت تأثير اجتماع به معناي عام كلمه ايم. رفتارها،طرز برخوردها و همه مسائلي كه ما به گونه اي با آنان در ارتباطيم در فكر و ذهن ودر رفتار و گفتار ما اثر مي گذارند. اين امر تا حدي داراي اهميت است كه به عقيده برخي از دانشمندان شخصيت و وجدان اخلاقي افراد محصول اجتماع است.افراد جامعه در چنين ارتباط ها، آداب و سنن، طرز فكر، ارزش ها، آگاهي ها، نوع برداشت ها و تلقي هاي خود را نيز به ما منتقل مي كنند.پيداست كه اگر اين امور معيوب باشند ما نيز تحت تأثير آن ها قرار خواهيم گرفت البته تأثير همه پديده ها در افراد و كودكان به يك اندازه نيست.برخي از آن ها را اثري بيشتر است و برخي را اثري كمتر.ما اينك به نمونه هايي از آن ها كه تأثير بيشتري در كودكان دارند اشاره مي كنيم:
1-گروه هم بازي: كودكان در مراحلي از سنين خود بيش از آن كه تحت تأثير و نفوذ والدين باشند تحت تأثير گروه اجتماعي خود هستند و منظور از گروه اجتماعي آن هايي هستند كه هم بازي با كودكند، با او رفت و آمد و معاشرت دارند، با هم به مدرسه يا به گردش مي روند، به هم راز دل مي گويند نقش و تأثير هم بازي هاي كودكان در مواردي از حدود عادي و متعارف هم فراتر مي رود و آن موارد عبارتند از:
اول: موردي كه در خانواده درگيري و نزاع باشد و پدر و مادر با هم سازش نداشته باشند.در چنين وضع و احوالي فرزندان به دنبال دوستان خود مي روند كه محرم رازشان هستند، تا درد دل ها را بگويند و بدين وسيله خود را تسكين بخشند و اصولا دوستان و هم رازهاي كودكان در آن ها تأثير گذاشته و نقش الگويي برايشان پيدا مي كند.
دوم: موردي كه خانواده به شهر يا محل جديدي كوچ مي كنند. پيداست كه برقراري رابطه والدين يا همسايگان بر اثر ضوابط عقلي است و مدت ها طول مي كشد تا آن ها با هم مأنوس و در ارتباط با هم شوند ولي كودك به زودي با كودكان ديگر انس پيدا مي كند و براي اين كه در جمعشان پذيرفته شود هم زبان و هم رفتار آنان مي شود.
سوم: در موردي است كه كودكان به سنين نوجواني و بلوغ مي رسند. در پي تحولاتي كه در جسم و فكرشان پديد مي آيد گرايش هايي نسبت به دوستان و همرازان خود پيدا مي كنند، آن چنان كه گويي پدر و مادر را از ياد برده و راه و رسم شان را تقبيح مي كند.در جمع اگر ريشه بسياري از كج روي ها، ناسازگاري ها و حتي اعتقادات كودكان را جستجو كنيم جاي پايي از دوستان و هم بازي هاي آنان پيدا خواهيم كرد.معاشرت هاي ناباب، تماس كودك با افرادي كه صلاحيت اخلاقي ندارند، مشاهده صحنه هاي خلاف اخلاق از آنان، خود عامل مهمي براي ناسازگاري هاست. بدون شك دست اندر كار بودن عده اي از مفسدان و گمراهان كه سعي دارند از طريق اغفال كودكان به آرزوهاي نارواي خود دست يابند به اين انحرافات دامن مي زند. فراموش نكنيم كه حداقل زيان روابط ناصواب اين است كه فرزندان ما خوي اصيل خانوادگي را از دست مي دهند و هم رنگ آن ها مي گردند.امروزه از نظر علمي ثابت شده است كه خشم ها، عصبانيت ها،حتي حسادت ها، گريه ها، خنده ها، كسالت ها از امور اكتسابي و سرايت كننده اند.
2-معلم و مدرسه: كودكان ما از سوي ديگر تحت تأثير معلم و مدرسه،برنامه و روش و محتواي درسي خود هستند. كتاب هاي درسي مي توانند احيا كننده باشند معلم و مدير مي توانند سازنده باشند و يا ويران كننده واين كودكان ما هستند كه گاهي قرباني اشتباهات،كج رويها و يا روش غلط دستگاه تربيتي كشور مي شوند.طفل از طريق معلم و برنامه با دنياي ديگري آشنا مي شود.تعليمات معلم و مدرسه ممكن است فكر و روح كودك را اوج دهند و يا آن را سقوط داده و آلوده كنند.
3- ديگر افراد جامعه: چه بسيار از نابساماني هاي اخلاقي كودكان كه ناشي از بد اخلاقي افراد جامعه است وانسان ها و بويژه كودكان سخت تحت تأثير افرادي هستند كه در دور و برشان زندگي مي كنند و بر اين اساس اگر افراد جامعه اي سالم نباشند نمي توان انتظار داشت كه نسل سالم و پاك باشد.بيش يا كم، خواسته و ناخواسته آلودگي ها و انحرافاتشان به ديگران سرايت خواهد كرد.به هنگامي كه سازمان هاي مسئول در جامعه اي به فكر مردم جامعه نباشند و راه و رسم شان غلط و ناصواب باشد نبايد انتظار اصلاح افراد را داشت.چه بسيار از كودكان كه در معرض فنا و سقوط اند از آن بابت كه بد ترين سر مشق ها براي آنان وجود دارد و يا در خطر انحطاط اخلاقي هستند از آن بابت كه محيط شان پر از اغوا و فريب است، صحنه هاي خلاف اخلاق، عفت عمومي، مستي ها، جنايت هاي علني، هرزه گويي ها و آزادي هاي بي بند و بار خود درس بدي براي فرزندان ما هستند.نظر به وجود چنين عوارضي است كه در محيط اسلامي جلوي فاسد و فساد گرفته مي شود، معاشرت ها و روابط به گونه اي مطلق آزاد هست، جلوي صحنه هاي بد آموز گرفته مي شود.آزادي ها در مرز قانون مي آيد. بد آموز و بد آموزي را از ميان بر مي دارند تا راه به سوي تكامل انسان باز باشد.
مهر انگيز انوري مقدم
شنبه 11 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 181]