واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - شهید مسعود علیمحمدی یک هفته قبل از شهادت به دانشجویانش گفته بود: من برای طیفی که خواهان جمهوری اسلامی نیستند، ارزش قائل نیستم. خبرگزاری فارس، در خبری که آن را روی سایت خود قرار داده است اعلام کرده شهید مسعود علیمحمدی استاد دانشکده فیزیک دانشگاه تهران یک هفته قبل از شهادتش تصمیم گرفت پیرامون وضعیت موجود کشور و به جهت شفافسازی فضای دانشکده، جلسهای را با دانشجویان دانشکده فیزیک دانشگاه تهران برگزار کند. به همین منظور وی در روز دوشنبه 14 دیماه موضوع را با مسئولان تشکلهای دانشجویی بسیج دانشجویی و انجمناسلامی دانشکده فیزیک دانشگاه تهران مطرح کرد و در نهایت قرار شد جلسهای در این خصوص تشکیل شود. استاد شهید علیمحمدی ساعت 13:30 دقیقه روز سهشنبه 15 دیماه پس از اتمام یکی از شلوغترین کلاسهای درس خود و در جمع حدود 60 تن از دانشجویان دانشکده فیزیک دانشگاه تهران در خصوص اتفاقات اخیر کشور سخنانی را مطرح کرده است که این جلسه تا ساعت 15:30 همان روز ادامه داشت و متن سخنان شهید علیمحمدی در این جلسه به شرح ذیل است: دانشگاه به عنوان محل تدوین مسائل جامعه مطرح است و دانشگاه باید در این عرصه فعال باشد. فعالیت دانشگاه نباید فقط معنای فیزیکی داشته باشد، بلکه باید معنای محتوایی را نیز به همراه داشته باشد. دانشگاه باید به مباحثی که در جامعه مطرح است بپردازد که قسمت اعظم این مباحث، تخصصی بوده و هر انسان متعهدی باید این مسائل را در نظر بگیرد. خوشبختانه همه سیاسیون جامعه و به خصوص رهبر انقلاب معتقدند دانشگاه باید در خصوص تدوین مسائل جامعه فعال باشد. ما به عنوان معلم با کمک شما دانشجویان باید شروع به بحث کنیم و تجربه کسب کنیم. این تجربه اگر موفق بود و راهکارهای خوبی پیشروی ما قرار داد میتوان روند بحث و گفتگوها را ادامه داد و شاید از این بحثها، نکته خوبی دریافت شود که میتوان به سایر بخشهای دانشگاه نیز تعمیم داد. پس میتوان یک حرکت دانشگاهی برای حل معضلات مسائل سیاسی و اجتماعی کشور صورت داد. جو حاکم بر جامعه باید صرفا جوی عقلانی باشد و فضای جامعه باید خبر از توحید دهد. اگر باب توحید باز شود دیگر انسانها به هم فحش نمیدهند. کسی که فحش میدهد معمولا پرخاشگر است، پس مطمئنا قافیه را میبازد. اگر اظهارنظری در این خصوص است باید با حفظ احترام به عقیده هم صورت گیرد.کشور به حق یا ناحق دچار حساسیتهایی شده است و کشور در حال حاضر حساسیتهای دارد و این حساسیتها هر روز بیشتر میشود. اغلب مصاحبههایی میشنویم که از برخیها انتظار نمیرود. با حفظ احترام متقابل و با کمک شما دانشجویان میتوان سایر مسائل را حل کرد و قدمهایی را برداشت. در خصوص وضعیت کنونی کشور میتوان به چهار موضوع یا آیتم اشاره کرد: 1- علل رسیدن به وضعیت فعلی کشور، 2- تبیین وضعیت موجود، یعنی وضعیتی که اکنون در آن بسر میبریم، که چه مشخصاتی دارد، تا با کمک هم بتوانیم مشخصات وضعیت موجود را دریافت کنیم 3- تبیین هدف، یعنی وضعیتی که در آن قرار داریم چیست؟ و چه علتی دارد؟ و اصلا اهداف حرکتها چیست؟ و عواقب آنها چگونه است؟ به دنبال چه هستیم؟ و بالاخره 4- با توجه به وضعیت موجود و وضعیت هدف، رسیدن به راهکارهای مشخص، اما اگر مسائل فوق روشن نشود مطمئنا به راهکار مشخصی نخواهیم رسید. شهید علی محمدی در پاسخ به یکی از دانشجویان که گفت: در خصوص اینکه بیانیهای بعد از این جلسه ممکن است در نشریات دانشکده فیزیک چاپ شود نظرتان چیست؟ که این استاد شهید دانشکده فیزیک دانشگاه تهران در پاسخ گفت: این مورد بسته به نظر من و شما دارد و این سخنان قابل انتشار و مفید خواهد بود، اما فعلا ما در این جلسه به دنبال مفاهمه هستیم.در حال حاضر به موضوع اول که همان علل رسیدن به وضعیت فعلی کشور است نمیپردازم به 2 دلیل: دلیل اول این است که موضوع فوق چالشی است یعنی بحثها ممکن است منحرف شود و بیخودی داغ شود که فایدهای برای ما ندارد و احتمالا اختلافنظرها در این خصوص بسیار است. یعنی دوستان ممکن است در خصوص موضوع علل رسیدن به وضعیت کنونی کشور دیدگاههای متفاوت و متناقضی داشته باشند و به همین دلیل صحبت در این موضوع به ما کمک نمیکند. اگر بخواهیم به دنبال مقصر این مسئله بگردیم که جامعه ما در حال حاضر به این نقطه رسیده است، کمکی به ما نخواهد کرد و اگر بخواهیم در این شرایط مقصر را پیدا کنیم سودی ندارد. اگر شرایط خوب نیست، اولین حرکت ما باید این باشد که از شرایط موجود خارج شویم. فردی به هر علتی تب کرده، اولین اقدام این است که تب این فرد باید پایین بیاید، در غیر اینصورت وی میمیرد. شهید علیمحمدی در ادامه این جلسه در پاسخ به سئوال دانشجویی که پرسید: چرا تب این فرد بالا رفته است؟ خاطرنشان کرد: حرف شما درست است، اما یک موقع آیتمهایی که منجر به پایین آوردن تب میشود نیاز به اطلاعاتی دارد، از جمله اینکه چرا تب این فرد بالا رفته است. اما یک موقع نیز نیازی به این اطلاعات ندارد.فردی شخصی را از بلندی انداخته و فرد مذکور زخمی شده است. اولین قدم برای بهبودی این فرد این است که باید درد را تشخیص داد. مسئله اول ما این نیست که چه کسی وی را از بلندی انداخته است. شاید خود فرد به صورت طبیعی سقوط کرده باشد. وی در ادامه در پاسخ به اصرار یکی از دانشجویان که اعتقاد داشت پرداختن به موضوع اول بهتر و مهمتر از سایر گزینهها است گفت: موقعی شما با این منظور به دنبال گزینه شماره یک هستید که مقصر را پیدا کنید تا بلایی سر وی بیاورید و یا به این منظور به دنبال وی هستید که خود درد را ساکت کنید. آنقدری که به شناسایی درد کمک کند باید به این مسئله پرداخت و در این مقوله گزینه آخر که همان راهکارها است بسیار موثر خواهد بود و باید در مسائلی که منجر به درد شده راهکارها نیز مطرح شود. اما اگر اعتقاد داشته باشیم که مقصر را پیدا کردیم دردی از ما دوا نخواهد شد. یکی از دانشجویان علل پرداختن به موضوع اول را که همان علل رسیدن به وضعیت فعلی کشور است را به دو دیوار در یک زمین تشبیه کردو گفت که هرکدام از این دیوارها ممکن است با معیارهای متفاوتی ساخته شده باشند که بالافاصله شهید علی محمدی پاسخ داد: چرا دو دیوار؟ و دوباره این دانشجو سخن خود را پس گرفت و گفت اصلا میتوان به دو جریان اشاره کرد.که شهید علیمحمدی گفت:جای دو دیوار میتوان به حالتها اشاره کرد ما یا جریان یک داریم و یا جریان 2. این دو جریان مواضعشان با یکدیگر متفاوت است. اما وضعیت موجود کشور یک حالت را بیشتر دار نیست البته جریانها هر کدام سهمی در جامعه دارند. اما پرداختن به این جریانات نباید ما را به اشتباه بیندازد و راهکارهای ما را به مخاطره بیندازد. در ادامه این جلسه دانشجویی گفت: استاد من با دیدگاه شما مخالفم منظور شما از تبیین هدف این است که اگر بخواهیم به اهداف متعدد برسیم پس راهکارهای متفاوتی وجود دارد؟شهید علی محمدی در پاسخ به این دانشجو خاطرنشان کرد: باید اهداف را در نظر داشته باشیم که همه در خصوص این اهداف متفقالقول باشند.اگر در مسائل موجود ریز شویم اخلاقها متفاوت خواهد بود. یک شخص مذهبی با یک شخص غیر مذهبی و یا مارکسیست، صهیونیسم و یا همجنسگرا اخلاقشان یکی نیست. بنابراین این اهداف دارای ریزهکاریهای است که باید به آن توجه داشت. اما اکنون این ریزهکاریها را کنار گذاشته و باید به مسائل عمومی و خاص جامعه بپردازیم. به نظر من در حال حاضر در وضعیت هستیم که نسبت به مسائل عمومی جامعه نیز حرف و حدیثهایی مطرح است. چون برخی میگویند من معلم خود را نمیشناسم من خود را معرفی میکنم ما متعلق به نسلی هستیم که در بحبوحه انقلاب و در سال 56 که یک سال تا پیروزی انقلاب اسلامی مانده بود وارد دانشگاه شدم.در آن زمان اوج حرکت های انقلاب در کشور نمایان بود و من هم درگیر این موج حرکتهای انقلابی بودم و به عنوان انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه درگیر این موج بودم و با دیدگاه فکری وارد حرکتهای انقلابی شدم.من در انجمن اسلامی دانشگاه شیراز بودم و این دانشگاه افراد بسیار نخبهای را تربیت کرد که حضور من در این دانشگاه موجب شد تا خیلی از افرادی که اکنون منصب دارند را میشناسم. خیلی از افرادی که ما را میشناسند در مناصب مسئولیتی کشور حضور داشتند اما حضور این افراد در این مناصب اشتباه بود.نخبگان افرادی هستند که دارای مدارک بالای علمی هستند و معمولا از قشر نخبه کشور کارهای زیادی خواسته میشود و در بخشهای مختلف مدیریتی، علمی، صنعتی و در پروژههای مختلف کشور از آنان فعالیتهایی تقاضا میشود تا به معضلات و مشکلات این بخشها رسیدگی کنند. اما در حال حاضر این نخبگان در شرایط موجود، احساس جدایی زیادی از جامعه میکنند و از دایره همکاران در دولت جدا شدهاند. در خصوص وضعیت موجود کشور باید به نکته دومی که بسیار هم مهم است اشاره کرد و آن شکست شدن بسیاری از حرمتها و بسیاری از شخصیتها است. در جامعه ما اتفاق افتاد. در هر جامعهای حرمتها و شخصیتها با یکدیگر متفاوت هستند و این دو مقوله کاملا به نوع جامعه وابستگی دارند. در جامعه آمریکا و اروپا پرداختن به برخی مسائل شاید بیحرمتی حساب نشود اما پرداختن به همان مسائل در شرق اروپا بیحرمتی است. بنابراین کاملا مسئله روشن است مانند اینکه حفظ حرمت والدین در جامعه ما نسبت به سایر جامعهها تعریفهای متفاوتی دارد. با توجه به اینکه ما در ایران هستیم و حرمتها در ایران تعریفهایی دارد متاسفانه اکثریت حرمتها و خط قرمزها در شرایط موجود در کشور ما نقض شده است. حرفهایی نباید زده میشد که متاسفانه زده شد. تهمتهایی نباید زده میشد که متاسفانه زده شد. حرفهایی در میان جامعه و در اجتماعات خیابانی زده شد که نباید زده میشد. شهید علی محمدی در پاسخ به دانشجویی که پرسید استاد آیا این اقدامات از نظر شما خوب بود یا بد بود؟ پاسخ داد: من این مسائل را به عنوان یکی از نکات منفی بازگو میکنم. به نظر من چیزی که استحکام و هویت هر جامعهای را حفظ میکند چارچوبهای آن جامعه است و پارامترهایی را در پی دارد. اگر بخواهیم چارچوبهای یک جامعه حفظ شود باید هدفهایی را در نظر داشته باشیم.موقعی با جمعی طرف هستیم که اصلا هیچ ملاک فرهنگی ندارند و معتقد و خواهان جمهوری اسلامی نیستند و من نمیخواهم به این طیف ارزشی بگذارم اما طیف دیگر خواهان جمهوری اسلامی هستند.با این پیش فرض باید در نظر گرفته شود که طیف دوم برای داشتن کشور جمهوری اسلامی باید با همان اهداف ابتدایی دوران انقلاب اسلامی و با مسائلی که ما با عنوان یک شهروند به آن نیاز داریم پیش برود.در این کشور حداقل حرمتهایی لازم است که اگر این حرمتها شکست شود آسیبهایی خواهیم خورد که به تشریح این آسیبها خواهم پرداخت. وجود خشونت در جامعه یعنی نابودی همه چیز، چون انسانها باید احساس امنیت کنند تا بتوانند در جامعه خود اعلام نظر کرده و موثر باشند. حدود خشونت بعضی اوقات به حدی میرسد که فرد به صورت رسمی مواردی را که خود پیش آورده بر عهده نمیگیرد و در این هنگام ضابطین قانونی باید با ضابطه خود مسببان خشونت را مورد پیگری قرار دهند و اگر این پیگیری صورت نگیرد عدم بیاعتمادی در جامعه پدید میآید و دست دشمن نسبت به جامعه بیشتر باز میشود. دشمنان کشور ما میتوانند خارجی جاسوس و یا افرادی مانند منافقین باشند که برآوردهای بسیار کثیف سیاسی دارند این دشمنان واقعا برای ما مطرح نیستند و صحبت بیش از اندازه در خصوص این افراد نوعی مهم جلوه دادن آنها است. در صورتی که این دشمنان از نظر ما هیچاند.اما اگر قرار باشد این دشمنان مهم شده باشند به علت این است که خشونت را در جامعه ما کسی بر عهده نمیگیرد تعداد زیادی از انسانهایی که مسئولیت داشتند و علی رغم اعتماد سیستم به آنها هنوز مسئولیت دارند در حال حاضر دیگر مطرح نیستند و اکنون در صف دشمن قرار گرفته و از گردونه خارج شدهاند. در اوایل انقلاب برای انتخاب مسئولی در کشور کسی را نداشتیم به دلیل اینکه پس از سقوط رژیم پهلوی مسئولان ارشد آن دوران از مسئولیتهای خود خارج شده بودند. اقشاری که پیش از این حتی در تیمهای مبارزه با رژیم حضور داشتند در پستهای دولتی حضور پیدا کردند. تمامی این فعالیتها به تدریج و با کندی و سعی و خطا صورت گرفت. تا تجربه پذیری مسئولان ما بالا رفت. اما باید تاکید داشت که در تک تک مسئولیتهای کشور انسانهای بسیاری زحمات فراوانی کشیدهاند تا باری از دوش نظام برداشته شود اما پس از مدتی این افراد از گردونه تصمیمگیریها خارج شدند و این امر برای در شرایط موجود کشور یک صدمه است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 431]