واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سوگواران در ميان سوگواران
اين روزها كه سالروز جدايي از قيصر امينپور، آن يار بزرگ شاعران و هنرمندان است، مناسب ديدم كه غزلي از او را كه خطاب به دوستان هنرمند نوشته است نقل كنم تا از سر تأمل در آن بنگريم.
سرمايه دل
اين حنجره، اين باغ صدا را نفروشيد
اين پنجره، اين خاطرهها را نفروشيد
در شهر شما باري اگر عشق فروشياست
هم غيرت آبادي ما را نفروشيد
تنها، به خدا، دلخوشي ما به دل ماست
صندوقچه راز خدا را نفروشيد
سرمايه دل نيست به جز اشك و به جز آه
پس دست كم اين آب و هوا را نفروشيد
در دست خدا آينهاي جز دل ما نيست
آيينه شماييد شما را نفروشيد
در پيلة پروانه به جز كرم نلولد
پروانه پرواز رها را نفروشيد
يك عمر دويديم و لب چشمه رسيديم
اين هروله سعي و صفا را نفروشيد
دور از نظر ماست اگر منزل اين راه
اين منظره دورنما را نفروشيد
در اين غزل نخست به ارزش سخن اشارهاي دارد و حنجره را «باغ صدا» ناميده است و هنر (= شعر و آواز) را پنجرهاي به خاطرهها ميداند و آنگاه از فروش عشق در شهر سخن رفته و در تقابل آن به «غيرت آبادي» اشاره شده است. اين آبادي همان روستاي فطرت انساني است كه از آلودگيهاي شهر به دور مانده است.
خدا روستا را/ بشر شهر را / ولي شاعران آرمانشهر را آفريدند/...
غيرت نيز از صفات معشوق متعالي است كه در عشق، نامحرم و غير را تحمل نميكند:
مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز
دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
در بيتهاي بعدي سخن از دل است كه تنها دلخوشي اهل هنر است. همان دلي كه صندوقچه راز خداست و سرمايهاي جز اشك و آه ندارد و آينه جمال الهي است.
اشك و آه نشانهاي است از انكسار و دل شكستگي و عرض نياز به درگاه معشوق. هم از اين روست كه فروش سرمايه دل، يعني اشك و آه و عواطف انساني هنرمند، به غايت ناپسند مينمايد.
همچنين آيينگي دل كه در معنايي وسيعتر تمام وجود هنرمند را در بر ميگيرد، به گونهاي كه گويي در پيكر اجتماع انساني، هنرمندان در جايگاه دل قرار دارند و آيينه جمال كبريايياند، اين است كه بايد قدر مرتبت خويش بدانند و اين متاع مينوي را به بازار سوداگري نبرند.
در ادامه، به تمثيل از پيله و پروانه و كرم سخن گفته است. اسارت در پيله خودخواهي، كرم بودن و لوليدن است و رهايي از پيله خودبيني، پروانگي است و پرواز رهايي. اين اسارت در پيله خودخواهي به گونهاي به موضوع غفلت و خوشباشي و آوارگي نيز اشارتي ايهاميدارد.
يك عمر دويديم و لب چشمه رسيديم
اين هروله سعي و صفا را نفروشيد
اين چشمه، زمزم زلال و گواراي هنر متعالي است كه رهاورد تلاش قرون و اعصار است كه اينك اهل هنر پس از هروله سعي و صفاي ساليان به آن رسيدهاند و دريغ است كه حاصل اين تكاپوي مقدس را به فروش بگذارند. باري اگر تا سرمنزل مقصود فاصلهاي دور باقي است چندان كه برخي واماندگان را از تلاش باز ميدارد اما اهل هنر كه پويندگان طريق تعالي و راه كمالند بايد هوشيارانه از وسوسه سوداگري بپرهيزند و آرمان مقدس خويش (= منظره دورنماي منزل) را دستمايه اميال و آمال دنيوي نسازند.
* * *
شايد اين ميزان كمالگرايي و پرهيز از دامهاي دنيا، كه قيصر عزيز اهل هنر را بدان فرا خوانده است به نظر خيلي دور از دسترس و آرماني بنمايد چندان كه جز در خيال شاعرانه و ديده رويا از آن نشاني نباشد.
اما با كمي جست وجو و تامل واندكي چشم پوشيدن از آنچه چشمگير مينمايد و بر سر بازار تبليغات و جنجال رسانهاي عرضه ميشود، گواهاني صادق براين آرمان متعالي اهل هنر ميتوان يافت. يكي از اين گواهان صادق زهد و تعالي، بانوي دانش و هنر و پژوهش جهان اسلام، دكتر طاهره صفارزاده است كه در اين ايام، داغ هجرت او براندوه هجرت قيصر امينپور افزود و سوگواران در ميان سوگواران در پي فضيلتهاي گمشده انساني اشك ميريزند و آتش دل را با آب ديده فرو مينشانند.
خوشا از دل نم اشكي فشاندن
به آبي آتش دل را نشاندن
پنجشنبه 9 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]