تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):علت روزه گرفتن آن است كه به سبب آن ثروتمند و فقير برابر شوند زيرا ثروتمند گرسنگى را اح...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1847281079




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حوادث تلخ زندگی سه هنرمند ایرانی از زبان خودشان


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: چند دقیقه گذشت و من متوجه شدم كه مسافری كه در صندلی عقب كنار من نشسته و راننده ارتباطی با هم دارند. تا این‌كه سر یك چهارراه راننده از مسیر خارج شد. آنها به زبان...    چهره‌ها و حادثه‌هازیر موج سهمگین دریا بودمفریبا (فاطمه) كامران، بازیگر تئاتر و سینما، متولد 1346 در تهران است. او مترجمی زبان فرانسه خوانده اما دوره‌های بازیگری را گذرانده و همزمان در كلاس‌های آزاد بازیگری دانشگاه آزاد فعالیت داشته است. نخستین فیلم سینمایی او «جاده عشق» به كارگردانی رجب محمدین بود. او برای بازی در فیلم‌های «فرش باد» (ساخته كمال تبریزی) و «از كنار هم می‌گذریم» (ساخته ایرج كریمی) 2بار نامزد جایزه بلورین جشنواره فجر شد. او در فیلم‌های دیگری چون «چند تار مو» و «باغ‌های كندلوس» نیز بازی كرده است.   فریبا كامران، یك حوادث‌خوان حرفه‌ای است. همین مساله باعث شده در زندگی محتاط باشد. اخباری كه درباره قتل و آدم‌ربایی می‌خواند، او را از سوار شدن در هر ماشینی منع می‌كند و همیشه مواظب است چنین اتفاقاتی او را تهدید نكند. اما حادثه، حادثه است و ممكن است به سراغ هر كسی بیاید. مثلا سراغ فریبا كامران وقتی كه خیلی كوچك بود. او می‌گوید: «هنوز مدرسه نمی‌رفتم كه دیفتری گرفتم. من روی دست پدرم افتاده بودم و احساس می‌كردم دارم می‌میرم. احساس خفگی می‌كردم. وقتی به بیمارستان رسیدم پزشك‌ها گفتند اگر 5 دقیقه دیرتر می‌رسیدم، حتما خفه می‌شدم و می‌مردم.»چند سال بعد، وقتی كامران كمی بزرگ‌تر می‌شود، همراه خانواده‌اش به دریا می‌رود. شنا بلد نبوده، اما تیوب به همراه داشته و مشغول آب بازی بوده كه موج بزرگی به او می‌زند و زیر پایش خالی می‌شود: «من داشتم بالا و پایین می‌پریدم و پدرم و دیگران این صحنه را می‌دیدند، اما فكر می‌كردند دارم بازی می‌كنم. وقتی سراغم آمدند كه كاملا ترسیده بودم و گریه می‌كردم. من در میان موج‌های سهمگین دست و پا می‌زدم. همین مساله باعث شد شنا یاد بگیرم.» سومین باری كه كامران از حادثه جان سالم به در برده به سال گذشته برمی‌گردد؛ زمانی كه حوالی میدان آزادی در حال رانندگی بود: «من داشتم رانندگی می‌كردم كه یكدفعه یك كامیون با سرعت از فرعی درآمد. میلی‌متری از كامیون عبور كردم. چیزی نمانده بود كه من و ماشینم را له كند. به احتمال زیاد راننده خوابش برده بود. وقتی به او اعتراض كردم، گفت ببخشید خانم حواسم نبود.»مسافركش‌های تبهكار مرا به بیابان بردندمعراج محمدی، خواننده پاپ، متولد 1353 در تهران و تحصیلكرده رشته‌ برق‌ و الكترونیك‌ است‌، اما از آنجا كه‌ به‌ خوانندگی‌ علاقه‌مند بوده‌، به‌ این‌ حرفه‌ روی‌ آورده‌ است‌. نخستین اثر او كه در مدح حضرت علی(ع) بود، مورد توجه بسیار قرار گرفت. او تاكنون‌ 3 آلبوم به‌ نام‌های‌ «بی‌خیال»، «بوسه‌ بر تیغ» و «ایلا» منتشر كرده است. حوادث زندگی معراج محمدی آنقدر زیاد است كه می‌شود چند قسمتی‌اش كرد. كسی كه 9 بار تا به حال به ماشینش دستبرد زده‌اند، یك بار شاهد پرواز دوستش توی هوا و سقوطش به روی كاپوت ماشین بوده است و... بخش اول ماجراهای او را نقل می‌كنیم و باقی ماجرا را موكول می‌كنیم به چند شماره بعد.   محمدی از حادثه‌ای در دوران كودكی‌اش آغاز می‌كند و می‌گوید: «من و دوستم خیلی گرسنه بودیم و داشتیم در عرض خیابان و از زیر پل عابر پیاده می‌گذشتیم. من دویدم و به آن طرف خیابان رسیدم. حوالی پل ستارخان در بزرگراه شیخ فضل‌الله بودیم. سرم را برگرداندم كه بگویم فرشید زود باش كه دیدم فرشید مثل یك بادبادك توی هوا معلق است. دیگر نایستادم و از ترسم خانه هم نرفتم. تا خانه مادربزرگم دویدم. گرسنگی از یادم رفته بود و از ترس به خواب عمیقی فرو رفتم. فكر می‌كردم اگر بمانم مرا به عنوان قاتل می‌گیرند و بازخواستم می‌كنند كه چرا از روی پل عابر نرفته‌ام. روز بعد هم در مدرسه هیچ حرفی نزدم و وقتی بچه‌ها از فرشید پرسیدند خودم را زدم به آن راه. خدا را شكر، فرشید زنده ماند اما دستش 80 بخیه خورد.» محمدی از حادثه دیگری یاد می‌كند: «سال 77 بود، ساعت حدود 9 شب و من داشتم از سر كار به خانه بر می‌گشتم. یك كیف خلبانی دستم بود، كت و شلوار مشكی پوشیده بودم با پیراهن یقه گرد. در بزرگراه همت، سر توانیر سوار یك پیكان مسافركش شدم. چند دقیقه گذشت و من متوجه شدم كه مسافری كه در صندلی عقب كنار من نشسته و راننده ارتباطی با هم دارند. تا این‌كه سر یك چهارراه راننده از مسیر خارج شد. آنها به زبان تركی با هم حرف می‌زدند غافل از این‌كه من خودم ترك هستم. راننده گفت: اكبر وور! و من فهمیدم كه قرار است كتك بخورم. تا آمدم به خودم بجنبم مرا حسابی كتك زدند. آنقدر زدند كه دیگر نفس نداشتم.كیف، انگشتر، ساعت و خلاصه دار و ندارم را گرفتند و چون چهره‌هایشان را شناخته بودم. تصمیم گرفتند مرا به خارج از شهر ببرند و بسوزانند. آنها مرا بردند انتهای بزرگراه یادگار امام، نزدیكی طرشت. كسی كه كنارم نشسته بود یك چاقو گذاشته بود بیخ گلویم و دستش را انداخته بود دور گردنم.   هركس ما را می‌دید فكر می‌كرد با محبت كنار هم نشسته‌ایم. نمی‌دانست ماجرا از چه قرار است. چاقویی كه بیخ گلویم بود دسته‌اش با زه دوچرخه بسته شده بود. این صحنه را كه می‌دیدم، حالم دگرگون می‌شد. به او گفتم تو رو خدا یك كاری كن! مرا ول كنید بروم! گفت: وقتی زدم به پشتت فرار كن و برو! وای به حالت اگر برگردی و كمك بخواهی! و وقتی كه به پشتم زد با چنان سرعتی می‌دویدم كه نگو! خدا را صدا می‌كردم و می‌دویدم. وقتی به خانه رسیدم این توهم را داشتم كه اینها مرا دنبال كرده‌اند و الان وارد خانه می‌شوند. زنگ زدم به پدرم تا به كمك بیاید.»پدر معراج به كمكش می‌آید و با هم به اداره پلیس می‌روند. آنجا معراج ماجرا را توضیح می‌دهد. محكم با ماشین زدم به تیر برقمحمود بنفشه‌خواه، در سال 1321 در تهران متولد شد و تحصیلات خود را در رشته حسابداری ادامه داد. كار هنری را از سال 1352 با بازی در نمایشنامه «در اعماق» به كارگردانی مهین اسكویی شروع كرد. بازی در سریال‌های تلویزیونی را از سال 1365 با نقش كوتاهی در سریال «ماجراهای آقای خیرخواه» و بازی در فیلم‌های سینمایی را با فیلم «مدرسه پیرمردها» در سال 1370 آغاز كرد. از خردادماه سال 1364 به مدت 6 سال در مركز حفظ و اشاعه موسیقی وابسته به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به فراگیری سنتور پرداخت و در این زمینه به تدریس نیز مشغول شد.او عضو انجمن بازیگران سینمای ایران در خانه سینما و خانه تئاتر است. «سگ‌كشی»، «آب و آتش» و «ازدواج صورتی» از دیگر آثار اوست. «عبور از پاییز» سریالی كه ماه رمضان امسال از تلویزیون پخش شد، تازه‌ترین اثری است كه در آن بازی كرده است.   چهره لاغر و نحیف بنفشه‌خواه در سریال عبور از پاییز، خبر از ماجرایی می‌دهد كه كمتر كسی از آن باخبر است. یك بیماری كه 2 سال طول كشیده و به مهم‌ترین حادثه زندگی‌اش تاكنون تبدیل شده است. بنفشه‌خواه می‌گوید: «2 سال پیش پزشكان متوجه شدند كه كیستی در حفره شكمم وجود دارد. 5 خرداد سال گذشته جراحی كردم. پزشك جراحم گفت غده را درآورده و تمیز كرده اما هنوز نقاط‌ ریزی از غده باقی‌مانده كه باید با شیمی ‌درمانی از بین برود. پزشك معالجم اما فوت كرد و مرا به دست پزشكان دیگر سپرد. 30 آذر امسال شیمی ‌درمانی دارم.» بنفشه‌خواه می‌گوید كه حالش بد نیست و می‌سازد و ما هم برای او آرزوی تندرستی می‌كنیم. بنفشه‌خواه از دوران جوانی ماجرایی را به یاد می‌آورد كه در نوع خود نادر است: «قبل از انقلاب برای شركتی كار می‌كردم و یك پیكان در اختیار من گذاشته بودند. آن موقع‌ها تصادف خیلی كم بود.برای این‌كه با یك عابر برخورد نكنم، از مسیر منحرف شدم و با شدت تمام به یك تیر چراغ برق برخورد كردم؛ به طوری كه تیر از سمت دیگر افتاد. شانس آوردم آن طرف ماشین یا عابر نبود و خودم هم آسیب جدی ندیدم.»    




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 465]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن