واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بررسى نظريات تحقيرآميز درباره زن و ديدگاه اسلام درباره اين موضوع
گروه خبرنگاران افتخاري / احسن ميرزايي : استاد مطهري در آثار خود نگاه ويژهاي به جايگاه زن در اسلام داشته است، بررسى نظريات تحقيرآميز درباره زن و ديدگاه اسلام درباره اين موضوع از ديگر تحقيقات ارائه شده از ايشان است كه در اين نوشتار به آن ميپردازيم.
به گزارش خبرنگار افتخاري خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا) به نقل از دانشنامه حوزه نت، اگر بخواهيم ببينيم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چيست، لازم است به مسئله سرشت زن و مرد- كه در ساير كتب مذهبى نيز مطرح است- توجه كنيم.
قرآن نيز در اين موضوع سكوت نكرده است.بايد ببينيم قرآن زن و مرد را يك سرشتى مىداند يا دو سرشتى، يعنى آيا زن و مرد داراى يك طينت و سرشت هستند و يا داراى دو طينت و سرشت؟ قرآن با كمال صراحت در آيات متعددى مىفرمايد «كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريدهايم». قرآن درباره آدم اول مىگويد:«همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم» (سوره نساء آيه 1). درباره همه آدميان مىگويد: «خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفريد» (سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).
در قرآن از آنچه در بعضى از كتب مذهبى هست كه زن از مايهاى پستتر از مايه مرد آفريده شده و يا اينكه به زن جنبه طفيلى و چپى دادهاند و گرفتهاند كه همسر آدم اول از عضوى از اعضاى طرف چپ او آفريده شده، اثر و خبرى نيست. عليهذا در اسلام نظريه تحقير آميزى نسبتبه زن از لحاظ سرشت و طينت وجود ندارد.
يكى ديگر از نظريات تحقيرآميزى كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبى به جا گذاشته اين است كه زن عنصر گناه است، از وجود زن شر و وسوسه برمىخيزد، زن شيطان كوچك است. مىگويند در هر گناه و جنايتى كه مردان مرتكب شدهاند زنى در آن دخالت داشته است. مىگويند مرد در ذات خود از گناه مبراست و اين زن است كه مرد را به گناه مىكشاند. مىگويند شيطان مستقيما در وجود مرد راه نمىيابد و فقط از طريق زن است كه مردان را مىفريبد. شيطان زن را وسوسه مىكند و زن مرد را. مىگويند آدم اول كه فريب شيطان را خورد و از بهشت سعادت بيرون رانده شد، از طريق زن بود شيطان حوا را فريفت و حوا آدم را.
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولى هرگز نگفته كه شيطان يا مار حوا را فريفت و حوا آدم را. قرآن نه حوا را به عنوان مسؤل اصلى معرفى مىكند و نه او را از حساب خارج مىكند. قرآن مىگويد: به آدم گفتيم خودت و همسرت در بهشتسكنى گزينيد و از ميوههاى آن بخوريد. قرآن آنجا كه پاى وسوسه شيطان را به ميان مىكشد ضميرها را به شكل «تثنيه» مىآورد، مىگويد فوسوس لهما الشيطان (1) شيطان آن دو را وسوسه كرد فدليهما بغرور (2) شيطان آن دو را به فريب راهنمايى كرد و قاسمهما انى لكما لمن الناصحين (3) يعنى شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها را نمىخواهد.
به اين ترتيب قرآن با يك فكر رايج آن عصر و زمان كه هنوز هم در گوشه و كنار جهان بقايايى دارد، سختبه مبارزه پرداخت و جنس زن را از اين اتهام كه عنصر وسوسه و گناه و شيطان كوچك است مبرا كرد.
يكى ديگر از نظريات تحقيرآميزى كه نسبت به زن وجود داشته است در ناحيه استعدادهاى روحانى و معنوى زن است، مىگفتند زن به بهشت نمىرود، زن مقامات معنوى و الهى را نمىتواند طى كند، زن نمىتواند به مقام قرب الهى آن طور كه مردان مىرسند برسد. قرآن در آيات فراوانى تصريح كرده است كه پاداش اخروى و قرب الهى به جنسيت مربوط نيست، به ايمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و يا از طرف مرد. قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قديسى از يك زن بزرگ و قديسه ياد مىكند. از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسى و عيسى در نهايت تجليل ياد كرده است.
اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشايسته براى شوهرانشان ذكر مىكند، از زن فرعون نيز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پليدى بوده است غفلت نكرده است. گويى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننمايد.
قرآن درباره مادر موسى مىگويد:ما به مادر موسى وحى فرستاديم كه كودك را شير بده و هنگامى كه بر جان او بيمناك شدى او را به دريا بيفكن و نگران نباش كه ما او را به سوى تو باز پس خواهيم گردانيد.
قرآن درباره مريم، مادر عيسى، مىگويد: كار او به آنجا كشيده شده بود كه در محراب عبادت همواره ملائكه با او سخن مىگفتند و گفت و شنود مىكردند، از غيب براى او روزى مىرسيد، كارش از لحاظ مقامات معنوى آنقدر بالا گرفته بود كه پيغمبر زمانش را در حيرت فرو برده، او را پشتسر گذاشته بود، زكريا در مقابل مريم مات و مبهوت مانده بود.
در تاريخ خود اسلام زنان قديسه و عاليقدر فراوانند. كمتر مردى است به پايه خديجه(س) برسد، و هيچ مردى جز پيغمبر و على(ع) به پايه حضرت زهرا(س) نمىرسد. حضرت زهرا(س) بر فرزندان خود كه امامند و بر پيغمبران غير از خاتمالانبياء برترى دارد. اسلام در سير من الخلق الى الحق يعنى در حركت و مسافرت به سوى خدا هيچ تفاوتى ميان زن و مرد قائل نيست. تفاوتى كه اسلام قائل است در سير من الحق الى الخلق است، در بازگشت از حق به سوى مردم و تحمل مسؤليت پيغمبرى است كه مرد را براى اين كار مناسبتر دانسته است.
يكى ديگر از نظريات تحقيرآميزى كه نسبتبه زن وجود داشته است، مربوط است به رياضت جنسى و تقدس تجرد و عزوبت. چنانكه مىدانيم در برخى آيينها رابطه جنسى ذاتا پليد است. به عقيده پيروان آن آيينها تنها كسانى به مقامات معنوى نايل مىگردند كه همه عمر مجرد زيست كرده باشند. يكى از پيشوايان معروف مذهبى جهان مىگويد:«با تيشه بكارت درخت ازدواج را از بن بركنيد». همان پيشوايان ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه مىدهند، يعنى مدعى هستند كه چون غالب افراد قادر نيستند با تجرد صبر كنند و اختيار از كفشان ربوده مىشود و گرفتار فحشا مىشوند و با زنان متعددى تماس پيدا مىكنند، پس بهتر است ازدواج كنند تا با بيش از يك زن در تماس نباشند. ريشه افكار رياضتطلبى و طرفدارى از تجرد و عزوبت، بدبينى به جنس زن است. محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقى به حساب مىآورند.
اسلام با اين خرافه سخت نبرد كرد. ازدواج را مقدس و تجرد را پليد شمرد. اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبيا معرفى كرد و گفت: «من اخلاق الانبياء حب النساء». پيغمبر اكرم مىفرمود: من به سه چيز علاقه دارم: بوى خوش، زن، نماز.
برتراند راسل مىگويد:در همه آيينها نوعى بدبينى به علاقه جنسى يافت مىشود مگر در اسلام. اسلام از نظر مصالح اجتماعى حدود و مقرراتى براى اين علاقه وضع كرده اما هرگز آن را پليد نشمرده است.
يكى ديگر از نظريات تحقير آميزى كه درباره زن وجود داشته اين است كه مىگفتهاند زن مقدمه وجود مرد است و براى مرد آفريده شده است.
اسلام هرگز چنين سخنى ندارد. اسلام اصل علت غايى را در كمال صراحت بيان مىكند. اسلام با صراحت كامل مىگويد زمين و آسمان، ابر و باد،گياه و حيوان، همه براى انسان آفريده شدهاند اما هرگز نمىگويد زن براى مرد آفريده شده است. اسلام مىگويد هر يك از زن و مرد براى يكديگر آفريده شدهاند:
هن لباس لكم و انتم لباس لهن (4)
زنان زينت و پوشش شما هستند و شما زينت و پوشش آنها. اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفريده براى مرد مىدانست قهرا در قوانين خود اين جهت را در نظر مىگرفت ولى چون اسلام از نظر تفسير خلقت چنين نظرى ندارد و زن را طفيلى وجود مرد نمىداند،در مقررات خاص خود درباره زن و مرد به اين مطلب نظر نداشته است.
يكى ديگر از نظريات تحقير آميزى كه در گذشته درباره زن وجود داشته اين است كه زن را از نظر مرد يك شر و بلاى اجتنابناپذير مىدانستهاند. بسيارى از مردان با همه بهرههايى كه از وجود زن مىبردهاند او را تحقير و مايه بدبختى و گرفتارى خود مىدانستهاند. قرآن كريم مخصوصا اين مطلب را تذكر مىدهد كه وجود زن براى مرد خير است،مايه سكونت و آرامش دل اوست.
يكى ديگر از آن نظريات تحقير آميز اين است كه سهم زن را در توليد فرزند بسيار ناچيز مىدانستهاند. اعراب جاهليت و بعضى از ملل ديگر مادر را فقط به منزله ظرفى مىدانستهاند كه نطفه مرد را-كه بذر اصلى فرزند است-در داخل خود نگه مىدارد و رشد مىدهد.در قرآن ضمن آياتى كه مىگويد شما را از مرد و زنى آفريديم و برخى آيات ديگر كه در تفاسير توضيح داده شده است، به اين طرز تفكر خاتمه داده شده است.
از آنچه گفته شد معلوم شد اسلام از نظر فكر فلسفى و از نظر تفسير خلقت، نظر تحقيرآميزى نسبت به زن نداشته است بلكه آن نظريات را مردود شناخته است.
اين مطلب را در دانشنامه حوزه نت ببينيد!
********************************************************************
پىنوشتها:
1. اعراف/ 20.
2. اعراف/ 22.
3. اعراف/ 21.
4. بقره/ 187.
كتاب: مجموعه آثار جلد 19 صفحه 131، شهيد مطهري
http://hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EHAB4.htm
چهارشنبه 8 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]