واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - تصوير جهان در فيلمهاي مستند
سينما - تصوير جهان در فيلمهاي مستند
رضا بهرامينژاد:در كنار تمام انتقادهايي كه افراد مختلف (ازجمله خود من) در طول برگزاري دومين جشنواره مستند سينما حقيقت به آن وارد ميدانستند، بايد گفت كه اين جشنواره واكنشي است مثبت به گسترش فضاي سينماي مستند ما و ارتباط مان با دنياي بيحد و مرز و پرتنوع فيلمهاي مستند در جهان امروز. فيلمهاي خارجي اين جشنواره براي مخاطب ايراني تصويري از دنيايي گسترده را ميسازند كه امروزه در كشورمان براي بسياري جذاب و مهم شده است.
قالب فيلم مستند همواره براي تجربههاي نو، بسيار انعطافپذير بوده و تماشاي رويكردهاي قديم و جديد در كنار هم، براي ما درسهاي متفاوتي به همراه دارد. از مستندهاي كلاسيك گرفته تا فيلمهاي تلويزيوني و يا واكنشهاي نوين مستندهاي جديد و تجربي كه مشغول آميختن جهان فيلم كلاسيك با امكانات فيلمهاي ديجيتال و انيميشن و حتي تكنيكهاي هنر مفهومگرا و يا تئاتر تجربياند.
اين يادداشت تنها به معرفي و بررسي كوتاه بعضي از فيلمهاي خارجي اين جشنواره ميپردازد كه نگارنده معتقد است تنوع نگاهها و گوناگوني سبكها و رويكردها را در سينماي مستند به خوبي بيان ميدارند.
بزرگداشتها: جشنواره امسال چند بخش بزرگداشت و معرفي داشت. از جمله بخش فيلمهاي ريچارد ليكاك و يورگن لث يا معرفي فيلمهاي لهستان و فنلاند. فيلمهاي ريچارد ليكاك با حضور فيلمساز پير و كهنهكارش و نشستي درباره فيلمهايش، بهترين بخش مسابقه بود. ليكاك به همراه ياران دهه شصتاش از جمله پنه بيكر و رابرت درو و برادران مايزلز و با فيلمهاي گروهيشان، جنبش فراگيري را در آمريكا پيش بردند كه به سينماي مستقيم معروف شد. گرچه ديدگاههاي آنان براي ثبت عيني و بيطرفانه رخدادها و وقايع گاهي افراطي ميشود اما مستندهاي مشاهدهگرانه آنها و البته تجربياتشان در استفاده از دوربينهاي سبك و صداي همگاه به راستي مرزهاي فني و سبكي مستندسازي را به جلو راندند. از ميان فيلمهاي اين بخش، فيلمهاي «بحران» و «صندلي» دو نمونه ديدني اين سبك هستند كه همچنان تازه و با طراوت ماندهاند. فيلمهايي سياسي كه در اصل براي تلويزيون ساخته شدهاند و جسارت و تكنيكي دارند كه امروزه كمتر در اين رسانه به چشم ميخورند. فيلم صندلي درباره تلاش دو وكيل در ايالت ايلي نويز است كه براي كاهش كيفر اعدام يك مجرم سياهپوست با صندلي الكتريكي، به جنگ با دادگاه برميخيزند. گرچه ليكاك معتقد به كشف لحظات ناب است تا داستانگويي، اما ماجراي اين فيلم از تعليق و تنش فيلمهاي دادگاهي متعلق به سينماي داستانپرداز برخوردار است. دوربين سيال ليكاك و پنه بيكر در اين فيلم، جلوهگري و بيقراري دوربينهاي ديجيتالي امروز را به ياد ميآورد.
يك نمونه فيلم خوب تلويزيوني: مستند بلند taxi to the dark side كه در برنامه جشنواره «راندن به سوي تاريكي» ترجمه شده بود، مستند خوشساخت و پرداخت جديدي از شبكه بيبيسي است كه به خشونت وحشيانه زندانهاي ابوغريب و گوانتانامو ميپردازد و با بررسي خشونت بيهدف در جهان امروز به ظرفيتهاي سمت و سوي تاريك انسان براي سقوط توجه دارد. اين فيلم همچون روند تحقيقات يك جنايت، آرامآرام و در فصول جداگانه اسناد خود را ارائه ميكند و فضايش را اينچنين گسترش ميدهد. در ديدار با «گرگ ساندرسون»، تهيهكننده اين فيلم كه در جشنواره حضور داشت از مشكلات كار با شبكهها با هم صحبت كرديم و او با ديد واقعبينانهاش توضيح داد كه چطور شبكهها روز به روز به سمت داشتن تعداد بيشتر مخاطبان ميروند و نگاه داشتن آنها به هر قيمتي دستور كارشان است و به همين دليل تهيه فيلمهاي مستند مدام سختتر ميشود و گزارشهاي مستند به سرعت جاي آنها را ميگيرند و حتي تهيه فيلمهايي مانند «راندن به سمت تاريكي» نيز دشوارتر از قبل شده است.
فضاهاي تجربي: از دنياي فيلمهاي تلويزيوني به نقطه مقابلشان حركت كنيم و سري به بخش مستندهاي تجربي امسال بزنيم كه در ميان آنها فيلم بسيار خوبي از فنلاند با نام دل آموخته (learned by heart) ديدم. اين فيلم نيم ساعته بدون هيچ نيازي به قصهپردازي، شرح خاطرات و بازسازي احساسات دوران بلوغ دختر بچهاي در سالهاي جنگ جهاني دوم بود. اين مستند تجربي جهان خودش را در تركيب جذابي ميساخت كه از تلفيق فيلمهاي آرشيوي و تكههايي از فيلمهاي سينمايي آن دوران با انواع تكنيكهاي انيميشن بهوجود آمده بود. فيلم باند صداي بسيار كارشده و غنياي داشت كه به روياگونگي تصاوير بسيار كمك ميرساند. اين مستند نمونهاي مثالزدني از رويكردهاي متفاوت و تنوع سبك در دنياي مستندسازي است.
مارادوناي امير كاستاريكا: تركيب تب و تاب فيلمهاي كاستاريكا و افسون نمايشگرانه مارادونا مستند پرخون و پر از طنزي را شكل داده كه ديدنش به همراه يك سالن پرجمعيت بسيار لذتبخش بود. ساختار فيلم بسيار ساده است و با گلهاي ديدني مارادونا نقطهگذاري شده كه همراهي قطعه «آنارشي در بريتانيا» با آنها، بر ديدگاه معترضانه مارادونا و جهاني كه در آن هرچيز از جمله فوتبال سياسي ميشود تاكيد ميكند. بهترين لحظه كارگرداني كاستاريكا استفاده موثر از آرشيو فيلمهاي خانوادگي مارادونا و تركيب آنها به همراه صحنههاي تلويزيوني از دستگيري اوست كه در نقطه اوج آهنگي كه به افتخار او ساخته شده و با خوانندگي خودش اجرا ميشود، تدوين شدهاند و حسي از شادي موفقيت گذر از روزهاي سياه را به همراه اندوهي از همه چيزهايي كه در زندگي چنين آدمي فنا شدهاند، در هم ميآميزد. اما فيلم از اين ضربه خورده كه كاستاريكا جايجاي فيلم خودش و ديدگاهش را با مارادونا مقايسه ميكند و از آنجا كه ضرورت اين مقايسه در منطق روابط فيلم جا نميافتد (از جمله اينكه نميپذيريد اين دو دوستاني بسيار صميمي و نزديك هستند كه روابطشان ربطي به دوربين ندارد) در بخشهايي كه فيلمهاي كاستاريكا به حرفهاي مارادونا پيوند ميخورد، فيلم بيهدف و سرگردان به نظر ميآيد.
قلعه: در مستند بلند «قلعه» با زمان 100 دقيقه اثر «فرناند ملگر» از بزن و بكوب خبري نيست و فيلم با سبك مشاهدهگرانه و مستقيم اش آرام آرام فضاي خودش را در ميان ذهن تماشاگر باز ميكند. فيلم به فعاليت مركزي در سوئيس ميپردازد كه به تقاضاي پناه جوياني كه عمدتا آفريقايي و عرب هستند رسيدگي ميكند. فيلمي گزنده و تلخ از برخورد گزينشي دنياي سفيدهاي توسعهيافته با سياهان و اعرابي كه از نكبت دنياي سياه و پر از جنگ و بدبختي خود فرار ميكنند. فيلم بدون هيچ نريشن و يا مصاحبهاي و بر پايه سنتهاي سينماي مستقيم آمريكايي، بيهيچ اظهارنظري آدمها و زندگي شان را پيش چشم ما ميگذارد. اگر با ريتم آرام فيلم همراه شويد، غرق در دنياي منسجم آن خواهيد شد.
66 صحنه از آمريكا: فيلم تجربهگرايانهاي از «يورگن لث» كه با نگاهي شخصي و در فرمي باز و آزاد، 66 قاب از مناظر، آدمها و مكانهاي شهري آمريكا را بدون ديدي توريستي به ما نشان ميدهد. اين تابلوها ما را به ياد نگاه و عكسهاي ويم وندرس از آمريكا و سنتهاي قبلتر از آن، از جمله عكسهاي رابرت فرانك و البته نقاشيهاي «ادوارد هاپر» مياندازد. نگاهي شاعرانه كه براي مكانهاي فرسوده و آدمهاي حاشيهاي ارزش قائل است.
كلاس: فيلم مستند كوتاه «كلاس» اثر بئاتريس سانچيس، فيلم مستند بسيار زنده و گرمي است كه سوژه معمولياي دارد و برخلاف بسياري از مستندها به موضوعات حاد اجتماعي يا سياسي نميپردازد و اين به خوبي به ما نشان ميدهد كه ميتوان موضوعات فيلمهاي مستند را از هر گوشه زندگي روزمره برگزيد. اين مستند پشت صحنهاي است از تمرين تئاتر بچههاي كلاس چهارم دبستان و ساختار سادهاش توسط مصاحبههايي پاساژي شكل ميگيرد كه در ميان تمرينها ميآيند و در آن بچههاي گروه تئاتر درباره نقشها و مشكلاتشان براي اجرا با همديگر گفتوگو ميكنند. اين گفتوگوهاي ساده و موجز كه به جاي مصاحبههاي كلاسيك در فيلم نشستهاند واقعا موثرند و رابطه كودكان با هنر را به خوبي بيان ميكنند.
چهارشنبه 8 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]