واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بررسي زبان دين و قرآن/ 1دانشيار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره):زبان قرآن به تحليل گزارههاي قرآني و وصف مشترك رويكردهاي مختلف آن ميپردازد
گروه انديشه: زبان قرآن به دو معناي تحليل باورها و گزارههاي قرآني، مباني فهم و كشف صفات عام و خاص آنها؛ و وصف مشترك رويكردهاي مختلف در باب گزارههاي قرآني به كار ميرود.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، حجتالاسلام و المسلمين «ابوالفضل ساجدي»، عضو هيئت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) و دكتراي فلسفه دين از دانشگاه «مك گيل»، در گفتوگو با سرويس انديشه، ضمن بيان مطلب فوق، در مورد زبان دين و قرآن گفت: زبان دين دو كاربرد دارد: 1) شاخهاي از فلسفه دين كه به تحليل گزارههاي ديني و به كشف صفات عام و خاص آن ميپردازد و در اين رابطه بيشتر در جستوجوي خصوصياتي است كه احيانا متون مقدس را از ساير متون و باورهاي ديني را از ساير باورها و دانشهاي تجربي، تاريخي و فلسفي ممتاز ميكند. 2) وصف عام نگرشهايي است كه در باب متون مقدس مطرح ميكنند، مانند نگرش تمثيلي، نمادين، اسطورهاي و بر اين اساس براي زبان قرآن نيز دو معنا قابل بررسي است: 1) شاخه جديد از علوم قرآن كه به تحليل باورها و گزارههاي قرآني، مباني فهم و كشف صفات عام و خاص آنها مي پردازد. 2) وصف مشترك رويكردهاي مختلفي است كه در باب گزارههاي قرآني ارائه شده است، مانند: زبانهاي فطرت، نمادين، تعريفي، عرف عام و عرف خاص ميپردازد.
وي در ادامه گفت: درحوزه زبان دين پرسشهايي مطرح شده است كه به تبع توسعه مباني دينشناسي به مباحث قرآني كشيده شده است، از جمله مباحثي كه در حوزه زبان دين مطرح شده است، بحث معناداري گزارههاي ديني است؛ آيا گزارهاي ديني معنا دارند؟! معناداري گزارههاي ديني در گرو تجربي بودن آنهاست؟ آيا گزارههاي غير تجربي هم معنادار هستند؟!»
مترجم «فلسفه زبان ديني»، ريشه بحث زبان دين را در مباحث تجربهگرايي دانست و اظهار كرد: قرن 19 كه رويكرد تجربهگرايي و پوزيتيويستي غرب را درنورديده بود و اوج آن در اوايل قرن بيستم قابل مشاهده است؛ رويكرد تجربهگرايي به معناداري گزارهها هم سرايت كرد، لذا پوزيتيويستهاي منطقي در بيمعنايي گزارههاي ديني تأكيد كردند و اين رويكرد قله تجربهگرايي در غرب است.
وي در ادامه، تبعات تجربهگرايي را چنين بيان كرد: رويكرد تجربهگرايي باعث شد كه نه تنها در عرصه هستيشناسي معتقد شوند كه خدايي وجود ندارد، بلكه در عرصه معرفتشناسي نيز معرفت غيرتجربي و حسي را بياعتبار تلقي كردند و به دنبال آن در ساحت معناشناسي نيز تجربهگرا شدند.
دانشيار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در ادامه بيان كرد: پوزيتيويستهاي منطقي در اوايل قرن بيستم مجمعي به نام حلقه وين را تشكيل دادند كه معمولا از فيزيكدانان و رياضيدانان و فلاسفه تشكيل شده بود و در بيان نظريات خويش نهايتا به اين نظريه رسيدند كه گزارههاي غير تجربي، اعم از گزارههاي ديني و گزارههاي غيرديني و گزارههاي اخلاقي تهي از معنا هستند.
ساجدي در ادامه گفت: نظريه پوزيتيويست منطقي در اوايل قرن بيستم در حدود 1925 تا 1933 مطرح شد و «آلفرد جوليوس اير» از بهترين سخنگويان اين جريان فكري در طرح و گسترش مطالب حلقه وين در جهان انگليسيزبان بيش از ديگران كوشيد و اثر خاص او در زمينه پوزيتويسم منطقي؛ «زبان، حقيقت و منطق» يكي از پرنفوذترين كتابهاي سده بيستم تلقي شده است.
ساجدي مراحل تنزل ادعاي پوزيتيويستي را چنين بيان كرد: ابتدا پوزيتويستها مدعي شدند كه گزارهها در صورتي معنادار هستند كه قابل اثبات تجربي باشند وليكن به اين نتيجه رسيدند كه اثبات گزارهها ممكن نيست و لذا نظريه ابطالپذيري توسط «پوپر» مطرح شد؛ يعني گزارهاي معنادار است كه قابل ابطال تجربي باشد و مدت زماني بعد «كارل همپل» اين نظريه را هم نپذيرفت و نظريه تأييدپذيري را مطرح كرد؛ يعني اينكه گزارهاي معنادار است كه قابل تأييد تجربي باشد، به هر حال پوزيتيويستها در مراتب مختلف معناداري گزارهها را به تجربي بودن آنها تقليل دادند.
وي درادامه معناداري گزارهها را در نگرش پوزيتيويستي منحصر به دو نوع گزاره دانست و گفت: پوزيتيويستهاي منطقي فقط دو دسته گزارهها را معنادار ميدانند: 1) قوانين و نظريات علمي حاكي از جهان خارج كه صدق و كذب آنها از طريق تجربه اثباتپذير است. 2) گزارههاي تحليلي كه چيزي جز همانگوييهاي منطقي و رياضي نيستند.
ساجدي در ادامه تأكيد كرد: پوزيتيويستهاي منطقي، خود را ادامهدهندگان سنت اصالت تجربه سده 19 ويني ـ كه ارتباط نزديكي با اصالت تجربه بريتانيايي داشته و اوجش را در ديدگاههاي علمگرايانه و ضد متافيزيكي «ارنست ماخ» ميتوان مشاهده كرد ـ ميدانستند.
مؤلف «زبان دين و قرآن» نتيجه رهيافت تجربي به گزاره را چنين بيان كرد: نتيجه اين رويكرد به گزارهها اين چنين است كه گزارههاي غير تجربي، مانند گزارههاي اخلاقي و ديني بيمعنا ميشوند كه از اين زمان به بعد بحث زبان دين مطرح شد.
مؤلف «دين در نگاهي نوين» ورود مباني پوزيتيويستي به مباحث دينشناسي را اينگونه توضيح داد: مباني پوزيتيويست منطقي توسط «آنتوني فلو»؛ فيلسوف تحليليمشرب انگليسي وارد مباحث ديني شد. لذا فلو ادعا كرد كه مطابق نظريه پوزيتيويست منطقي، گزارههاي ديني بايد بيمعنا تلقي شوند، چرا كه گزارهاي ديني قابل اثبات، ابطال و يا تأييد تجربي نيستند.
وي اولين نقدها بر مباني پوزيتيويستي را از درون خود پوزيتويستها دانست و گفت: به تدريج اشكالات و نقدها از ميان خود پوزيتيويستهاي حلقه وين آشكار شد و اولين نقد عبارت از اين بود كه نظريه پوزيتيويست منطقي خودشكن است، چرا كه حتي مباحثي را خود پوزيتيويستها در مجله «سالنامه فلسفه» كه محصول بحثها و نظرياتشان بود، بايد بيمعنا تلقي ميشدند، چرا كه اين مقالات از مباحث عقلي بودند و قابل اثبات تجربي نبودند. لذا خود پوزيتيويستها شروع به نقد مباني پوزيتيويست كردند و از سال 1933 تقربيا نقدهاي جدياي بر نظريه پوزيتيويست منطقي وارد شد و به تدريج شروع به از هم پاشيدن كرد و نيز در واكنش به ديدگاه «آنتوني فلو» كه رويكرد پوزيتيويستي را وارد دين كرده بود، موضعگيريهاي متفاوتي شد.
ساجدي همچنين خاطرنشان كرد: به تدريج به دليل افراط در تجربهگرايي، اين جريان كه در اوج تجربهگرايي غرب مطرح شد، عمر چنداني نيافت و ديري نپاييد كه مورد چالشهاي جدي در ميان خود انديشمندان حلقه وين و ناقدين خارج آن قرار گرفت. اين حلقه پس از چند سال از هم پاشيد و امروزه كمتر كسي داعيه دفاع مطلق از آن را دارد و بيشتر با نگاهي تاريخي بدان مينگرند؛ يعني نگاه به انديشه مطرودي كه مدتي در گذشته مطرح بوده است.
سه شنبه 7 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]