پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850238876
نويسنده: مجيد ديو سالار رويكرد نگاه به شرق در روابط خارجي ايران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: مجيد ديو سالار رويكرد نگاه به شرق در روابط خارجي ايران
خبرگزاري فارس: اهميت رويكرد سياست نگاه به شرق، در واقع باز تعريف رويكردهاي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك قدرت منطقه اي در شرايطي است كه تحولات عمده اي در چهار سوي مرزهاي آن جريان دارد.
* مقدمه
ايران به عنوان يك كشور بزرگ آسيايي، با توجه به موقعيت ژئوپولتيك خود ناگزير به داشتن روابط مناسب با كشورها و قدرت هاي آسيايي است. با نگاهي گذرا به تاريخ روابط ايران با كشورهاي آسيايي مي توان دريافت كه همواره روابط با اين كشورها در ابعاد مختلف و درسطح مناسبي برقرار بوده است، هر چند كه در مقاطعي با توجه به شرايطو تحولات سياسي منطقه، اين روابط فراز و نشيب هايي نيز داشته است.در اين رابطه مي توان جاده ابريشم را از جمله نمادهاي اين همكاري، به ويژه در بعد اقتصادي دانست. بر اين اساس سياست نگاه به شرق به عنوان رويكردي ويژه در روابط خارجي ايران، سياست جديدي نيست وسابقه اي طولاني دارد.
برخي تحولات ژئواستراتژيك موجب شد تا بسياري از كشورهاي جهان به بازنگري اساسي در سياست خارجي خويش رهنمون شوند. اين امر براي قدرت هاي بزرگ و منطقه اي كه داراي منافع جهاني و يامنطقه اي بودند از اهميت بيشتري برخوردار بود. در اين راستا آسيا و منطقه پيراموني ايران متأثر از تحولات اخير بوده و از اين مسئله مستثنانمي باشند.
آسيا پتانسيل هاي انساني و مادي فراواني دارد كه زمينه ظهورقدرت هاي اقتصادي جديد را در اين قاره فراهم كرده است.در اين رابطه مي توان به كشورهاي جنوب شرقي آسيا به ويژه به لحاظ رشد اقتصادي كه اقتصاد جهاني را تحت الشعاع خود قرار داده است، يا هند كه توانسته جهش قابل توجهي در زمينه توسعه اقتصادي از خود به نمايش بگذارد،يا روسيه كه ضمن دارا بودن پتانسيل هاي گوناگون سياسي، اقتصادي وبين المللي، به لحاظ منابع عظيم انرژي اهميت فراواني دارد، اشاره كرد.البته در حال حاضر روسيه دومين صادر كننده نفت در جهان كه داراي ذخاير عظيم گاز نيز مي باشد. قدرت اقتصادي رو به افزايش قدرت هاي آسيايي نظير چين، هند و روسيه موجب شده است تا اين كشورها درعرصه هاي سياسي و امنيتي نيز از اهميت بسزايي برخوردار شوند.
اهميت رويكرد سياست نگاه به شرق، در واقع باز تعريف رويكردهاي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك قدرت منطقه اي در شرايطي است كه تحولات عمده اي در چهار سوي مرزهاي آن جريان دارد. سياست خارجي با رويكرد تنش زدايي و يا گفت و گوي تمدن ها در دو دوره هشت ساله رياست جمهوري آقايان هاشمي رفسنجاني و خاتمي، هر يك كاركردهاي خويش را داشته اند و تا حدودي به انتظارات مورد نظر، با توجه به اهداف هر يك از اين دولت ها در عرصه بين المللي پاسخ داده اند. ليكن در سال هاي اخير با توجه به اينكه مذاكرات ايران با سه كشور اروپايي آلمان، فرانسه و انگليس و پس از آن كشورها 1+5 در مورد برنامه هسته اي ايران به نتايج مطلوب نرسيده،گرايش قابل ملاحظه اي در دولت آقاي احمدي نژاد براي بازنگري دررويكردهاي سياست خارجي و برقراري ارتباط نزديك تر با كشورهاي شرقي تحت عنوان سياست نگاه به شرق ملاحظه شد.
در همين رابطه، موقعيت و توانمندي هاي ايران، به ويژه در زمينه انرژي، امنيت انرژي و ترانزيت، زمينه هاي مناسبي براي همكاري ايران با كشورهاي شرقي را فراهم آورده است.
با اين وصف ايران به عنوان پل ارتباطي، از شمال به جنوب و از غرب به شرق مطرح بوده و در چار چوب رويكرد عملگرايانه به سياست نگاه به شرق، مي تواند به تقويت و تعميق مناسبات دو جانبه با كشورهاي شرق پرداخته و پيوندها و اتصالات دراز مدتي را كه تأمين كننده منافع طرفين باشد برقرار سازد، تقويت مناسبات ايران با كشورهاي شرقي و آسيايي تحت عنوان همكاري هاي منطقه اي به دليل برقراري روابط همه جانبه و گسترده با چين، هند و روسيه و تعميق همكاري هاي اقتصادي باكشورهاي آسيايي در زمينه انرژي و ترانزيت قابل اهميت مي باشد. بااين حال بايد توجه داشت كه سياست نگاه به شرق، در واقع به جهت ايجاد توازن در برابر غرب و گسترش همكاري ها با شرق، مدنظر قرارگرفته است. با اين حال، سياست نگاه به شرق به معناي جايگزيني باغرب نمي تواند تأمين كننده منافع ايران باشد.
* تاريخچه پيدايش سياست نگاه به شرق
سياست شرق يا نگاه به شرق، براي اولين بار توسط ويلي برانت، صدراعظم آلمان غربي، در اوايل دهه 1970 و در توصيف سياست عادي سازي روابط با شوروي و بلوك شرق به كار برده شده است. در اين سياست به جاي توجه صرف و انحصاري به غرب، به ضرورت روابطنزديكتر با همسايگان شرقي آلمان تاكيد گرديد. سياست نگاه به شرق كه از زمان كمزاد آدنائر، اولين صدر اعظم جمهوري فدرال آلمان، مد نظرقرار گرفته بود، در واقع سياستي براي تغيير وضعيتي بود كه آلمان را به دوپاره تقسيم كرده بود، كه اين سياست نهايتا به اتحاد دو آلمان انجاميد.
در آمريكا نيز سياست نگاه به شرق يكي از سياست هاي مهم دولت نيكسون تلقي مي شد. اين سياست كه ابتدا براي حل و فصل جنگ ويتنام مطرح شد، سرانجام تنش زدايي و بهبود مناسبات آمريكا با چين و شوروي را به دنبال داشت. همچنين با اين سياست دولت نيكسون موفق گرديد تا حدودي به زدودن تصوير ناخوشايند حضور نظامي آمريكادر آسيا بپردازد. سياست مزبور با استقبال چين كه انقلاب فرهنگي در آن كشور به تازگي به پايان رسيده بود، روبرو شد و زمينه براي آغاز مذاكرات ميان آمريكا و چين با دعوت چين از تيم پينگ پنگ آمريكا فراهم شد،كه در نهايت با سفر نيكسون به چين در سال 1972، سياست نگاه به شرق آمريكا به ثمر نشست.
در راستاي اتخاذ سياست نگاه به شرق، شاهد آن هستيم كه هند درنظر دارد تا روابط استراتژيك و اقتصادي گسترده اي با كشورهاي پوياي آسياي جنوب شرقي برقرار نمايد. يا اينكه عربستان سعودي در چارچوب سياست نگاه به شرق در صدد است تا شركاي تازه اي در كشورهاي آسيايي بيابد تا از اين طريق بتواند از روابط انحصاري و اتكاي صرف به غرب رهايي يابد و در اين فرايند شاهد حضور برخي شركت هاي بزرگ عربستاني، به ويژه آرامكو در كشورهاي آسيايي هستيم كه بخشي ازمراودات تجاري خود را به آسيا منتقل كرده اند.
هر چند موارد ذكر شده حاكي از آن است كه سياست نگاه به شرق با درنظر گرفتن نيازها و واقعيات محيطي هر يك از كشورها تعريف شده است، اما وجه مشترك در سياست هاي مزبور بر اهميت يافتن شرق تاكيد دارد.
* رويكردهاي سياست خارجي ايران
رويكرد نگاه به غرب
يكي از ديدگاه ها در سياست خارجي ايران همواره مربوط به گروهي است كه تعامل با غرب را مهم ترين محور سياست خارجي ايران تلقي مي كنند. به طور كلي اين گروه معتقدند كه با توجه به عوامل مختلف، ازجمله شرايط ژئوپولتيك ايران، امكانات و توانمندي هاي غرب، اين دوبه طور بالقوه متحد استراتژيك يكديگر محسوب مي شوند. از اين ديدگاه، تعامل با كشورهاي غير غربي، از جمله در شرق فقط مي تواند به عنوان تابعي از رويكرد اصلي سياست خارجي ايران به غرب تلقي گردد;زيرا رابطه با شرق جدا از رابطه با غرب فاقد پويايي لازم براي تبديل شدن به يك رابطه معنا دار و راهبردي است. به رغم غربگرايان، رابطه باشرق تنها مي تواند به عنوان مكمل سياست خارجي ايران باشد، امانمي تواند جايگزيني براي غرب در روابط ايران تلقي شود. در اين رويكردشرق در برابر غرب يا در واقع شرق بر ضد غرب بي معنا است. در اين ديدگاه كه بيشتر متعلق به دوران پيش از انقلاب اسلامي در ايران است،به كشورهاي غربي، به ويژه آمريكا توجهي خاص مي شود. در واقع، در آن زمان كه ايران متحد استراتژيك آمريكا به شمار مي رفت، تحت تأثيرسياست مزبور قرار داشت. از ديدگاه غربگرايان، كشورهاي شرق و به طوراخص كشورهاي منطقه خاورميانه تحت تاثير مستقيم سياست هاي كشورهاي غربي، به ويژه آمريكا قرار دارند و لذا چنين نتيجه گيري مي شود كه ريشه اصلي اصطكاك ها و مشكلات منطقه اي ايران درقاعده مند نبودن روابط ايران با غرب است ; زيرا كه منبع اصلي قدرت درسطح جهاني نزد غرب مي باشد و اين طور استدلال مي شود كه ايران به شدت به بخش انرژي در درآمدهاي ملي خود وابسته است. حتي درخصوص كشاكش كنوني ميان ايران و غرب برخي از صاحب نظران ايراني آن را جدي تلقي نكرده و معتقدند كه مشكلات كنوني ايران باغرب جنبه ماهوي ندارد، بلكه اين مشكلات ناشي از آن است كه هنوزدرك صحيحي از فرهنگ غرب حاصل نگرديده و لذا نوعي تصوير غلطدر اذهان به وجود آمده كه بيشتر آنها ريشه هاي تاريخي دارد. از اين ديدگاه بايد تمامي كشورهاي جهان بر اساس منافع ملي ارتباط برقرارنموده طرفداران سياست نگاه به غرب، درباره مسئله اسرائيل وحمايت هاي بي دريغ غرب و به ويژه آمريكا از آن عقيده دارند كه ايران براي تضعيف اسرائيل بايد به ابزارهاي سياسي متوسل شود و بهترين گزينه در اين باره گسترش روابط با غرب است، به ويژه كه كشورهاي اروپايي انتقاد اساسي به اسرائيل دارند.
رويكرد نه شرقي ـ نه غربي
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران يكي از شعارهاي محوري در بعدسياست خارجي شعار نه شرقي نه غربي بوده است. اين شعار، به ويژه دردوران انقلاب از آن جهت اهميت داشت كه بر تغيير وضعيت ايران ازوابستگي كامل به غرب تا استقلال همه جانبه تأكيد مي كرد.
شعار نه شرقي ـ نه غربي در واقع نفي دو ايدئولوژي حاكم بر جهان ;يعني سرمايه داري و كمونيسم بود. پيروزي انقلاب اسلامي در فضاي جنگ سرد و نظام دوقطبي رخ داد و در اين قالب سياست نه شرقي ـ نه غربي، سياست هاي متعارف دولت هاي منطقه را كه در اتحاد با يكي ازدو ابرقدرت بودند را نفي نمود. با اين حال و به رغم تحولاتي كه طي دودهه اخير در عرصه نظام بين الملل رخ داده، عده اي در ايران همچنان براين سياست تاكيد دارند.
برخي در توجيه سياست نه شرقي ـ نه غربي معتقدند كه اساسٹ مفهوم متحد استراتژيك در دنيا تغيير يافته و مانند گذشته نيست. آنان بر اين اعتقادند كه هيچ كشوري متحد استراتژيك يك كشور ديگري به شمارنمي رود. از جمله در اتحاديه اروپا كه بسياري از مرزها برداشته شده،بازهم كشورها در بسياري از مسائل با يكديگر اختلاف دارند. همانطوركه در جنگ عليه عراق بين انگليس و اسپانيا از يك طرف و فرانسه وآلمان از طرف ديگر اختلاف جدي وجود داشت، در حالي كه اين كشورهامتحد يكديگر به شمار مي روند، لذا بايد تعريف جديدي از متحداستراتژيك به عمل آيد.
اين دسته بر اين عقيده اند كه نداشتن متحد استراتژيك، منحصر به ايران نيست و مهم ترين مسئله براي ايران دارا بودن پشتوانه مردمي است، نه داشتن متحدي استراتژيك.
عده اي ديگر معتقدند: تحليل سياست نه شرقي ـ نه غربي، به معناي حفظ منافع عالي كشور در بحران ها است و با سياست انزوا فاصله وتفاوت دارد و بر اين اساس سياست نه شرقي ـ نه غربي به معناي عدم رابطه با شرق و غرب نبوده، بلكه به معناي حفظ موازنه در سياست خارجي در تعامل با قدرت هاي رقيب مي باشد، صرف نظر از اينكه قطب هاي درگير با يكديگر ـ آمريكا و شوروي و يا هند و پاكستان ـباشند، منافع ملي كشور ايجاب مي كند كه درگير رقابت هاي ميان آنان نشويم. بنابراين سياست نه شرقي ـ نه غربي، محدود به موقعيت زماني خاصي نبوده و در تمامي بحران ها و منازعات بين المللي مي تواند منافع ايران را تضمين نمايد.
در حالي كه بسياري از كارشناسان همچنان بر سياست نه شرقي ـ نه غربي تأكيد دارند، گروهي معتقدند كه نمي توان نام يك هويت التقاطي را نه شرقي ـ نه غربي گذاشت ; زيرا با وجود آنكه برخي معتقدند كه گرايش هاي فرهنگي، تاريخي، ساختارهاي اجتماعي، صنعتي وآموزشي ايران غربي است، و ناسيوناليسم ايران هم ريشه در تمدن ترقي خواهانه غربي دارد، اما براي ايجاد توازن، بايد ساختار نظامي ـ امنيتي ايران شرقي شود. اين دسته از كارشناسان معتقدند كه كشورهايي ;همچون ايران بايد حداكثر تعاملات را با تمامي قدرت هاي جهاني داشته باشند، ولي به هيچ كدام از آنها نبايد وابسته شوند و هيچ يك رانبايد بابت ديگري هزينه كنند. از اين ديدگاه ايران نيز يكي از بازيگران عرصه جهاني است و بايد در تعامل با تمام قطب هاي جهاني، به قدرت دست يابد.
بنابراين اين عده تاكيد دارند كه نمي توان اقتصاد را از طريق غرب جلوبرد و ارتش را از طريق شرق تقويت نمود.
* رويكرد نگاه به شرق
طرفداران سياست نگاه به شرق معتقدند: گرايش ايران به شرق واتحاد با كشورهاي قدرتمند آسيايي مي تواند منافع ملي ايران را تأمين ومسئله فقدان متحد استراتژيك براي ايران را حل نمايد. در اين خصوص اغلب به چين و روسيه اشاره مي شود، كه طي سال هاي گذشته نشان داده اند كه مايل به گسترش روابط اقتصادي خود با ايران هستند،هر چند كه كشورهاي مزبور به لحاظ هزينه هاي بالاي همكاري استراتژيك با ايران رغبت چنداني به همكاري در اين زمينه ندارند. درواقع آنها تعامل استراتژيك با غرب و همبستگي اقتصادي با كشورهاي منطقه را دنبال مي كنند. بر اين اساس، چين و روسيه در عرصه بين المللي الگوهاي جديدي از گرايش هاي موازنه گرايي و تعامل بابازيگران منطقه اي را ارائه مي كنند. در واقع سياست اين كشورها فاقدماهيت جدال آفرين با آمريكا است و آنها در تلاشند تا موقعيت خود را درسياست و اقتصاد بين المللي تثبيت نمايند. در چنين شرايطي برخي معتقدند كه اگر ايران، چين و روسيه بتوانند رهيافت مشتركي را در موردامنيت بين المللي و همچنين امنيت منطقه اي سازماندهي كنند، در آن صورت زمينه هاي همكاري سازنده و موثرتر بين اين سه كشور در سطح بين المللي فراهم خواهد شد; زيرا چيني ها و روس ها رسالت تاريخي خود را ايفاي نقش بين المللي و مقابله با يكجانبه گرايي امپرياليستي قرار داده اند و از اين رو، جهت گيري سياست خارجي ايران ـ در چارچوب الگوي تعامل، مي تواند در نهادينه سازي روابط متقابل، نقش موثري ايفاكند. بر اين اساس حتي برخي از مقامات ايراني معتقدند كه چين وروسيه به خاطر نفوذ استراتژيك شان مي توانند نقش مهمي در تعامل سازنده ايران بازي كنند، به ويژه اينكه اين دو كشور گرايش زيادي به ايجاد موازنه در نظام بين الملل دارند. به اعتقاد آنها، با وجود آنكه چين وروسيه در عملكردهاي بين المللي خود با محدوديت هايي روبرو هستند،اما مقامات اين دو كشور بايد از منافع اقتصادي و استراتژيكي كه درهمكاري با ايران به دست خواهند آورد، آگاه شوند.
در رويكردي ديگر و با نگرشي خوشبينانه درباره همكاري هاي استراتژيك ايران، چين و روسيه گفته مي شود كه اگر همكاري هاي امنيتي و بين المللي ميان اين كشورها هماهنگ شود و طيف گسترده اي از كشورهاي ديگر از آنها حمايت كنند، مي توان شاهد گسترش تعامل وهمگرايي منطقه اي بود. در اين رويكرد، يكي از الزامات تعامل سازنده در سياست خارجي ايران، گسترش طيف كشورهاي همكاري كننده عنوان شده است. اما تحقق چنين هدفي منوط به تعديل تدريجي مطلوبيت هاي استراتژيك ايران دانسته شده تا بتواند طيف وسيعي ازواحدهاي سياسي را با يكديگر هماهنگ نمايد.
بر اين اساس، روسيه و چين از قابليت هاي مؤثري براي چنين همكاري اي تلقي شده اند. هر چند كه قابليت هاي آنان همچنان تحت فشار آمريكا مي باشد. در اين ميان براي كاهش تهديدها و فشارهاي آمريكا نيز گفته مي شود كه بايد الگويي را به كار گرفت كه داراي انتظارات اوليه محدودي باشد، اما اهدافي، از جمله موازنه سازي بين المللي و چندجانبه گرايي استراتژيك در سطوح منطقه اي و بين المللي را سازماندهي نمايد. چنين روندي به عنوان بستر همكاري متقابل ايران، روسيه وچين در سطح دوجانبه و چند جانبه محسوب شده است. علاوه بر اين،گفته مي شود كه در اين صورت الزامات تعامل سازنده در حوزه هاي اقتصادي نيز مي تواند متبلور گردد، از جمله اينكه چين داراي قابليت هاي فني و تجاري مناسبي در سطح منطقه است و گسترش پيمان شانگهاي را مي توان به عنوان اقدامي سازمان يافته در جهت حداكثر سازي همكاري هاي مشترك و متقابل دانست.
از سوي ديگر، در رويكردي راهبردي جهت همكاري با كشورهاي شرقي، برخي معتقدند كه بايد انتظارات از اين سياست را به دو دسته انتظارات استراتژيك و غير استراتژيك تفكيك نمود; زيرا قدرت هاي آسيايي با اروپا و آمريكا داراي تعامل فعال هستند. از اين رو قدرت هاي آسيايي به برقراري پيوندهاي استراتژيك با ايران، كه به لحاظمخالفتش با سياست هاي آمريكا وضعيت خاصي در عرصه بين المللي دارد، چندان راغب نيستند. در واقع ايران بر اساس ديدگاه خاصي كه دارد، نمي تواند انتظار داشته باشد كه به پيوندهاي استراتژيك باكشورهاي قدرتمند آسيايي ; همانند چين، روسيه و هند نايل گردد، هرچند كه ايران از پتانسيل بالايي براي تعامل با كشورهاي آسيايي درحوزه هاي غير استراتژيك، به ويژه اقتصادي برخودار است، از جمله درحوزه اقتصادي مهم ترين زمينه همكاري ايران با آسيا، نياز رو به افزايش انرژي در اين قاره است، كه ايران از مزيت هاي فراواني در اين زمينه جهت تعامل با كشورهاي آسيايي برخوردار است، كه خارج از حوزه كنترل آمريكا مي باشد. بنابراين ايران مي تواند به عنوان اصلي ترين منبع انرژي براي كشورهاي بزرگي، همچون چين و هند درآيد.
بر اساس چنين ديدگاهي نبايد در توجه به سياست نگاه به شرق راه افراط و تفريط را پيمود، بلكه بايد با كنار گذاشتن عواملي كه نمي توان درآن توفيق يافت بر پتانسيل هاي همكاري با آسيا، به ويژه در مسائل اقتصادي و يا حتي فرهنگي توجه كرد. لذا سياست نگاه به شرق در اين تعريف يك سياست اقتصاد محور خواهد بود، كه در اينجا بر تجربه موفق ديگران تأكيد مي شود. بنابراين بزرگترين اتحاديه در آسيا; يعني آ.سه.آن در ابتدا در زمينه هاي اقتصادي فعاليت خود را آغاز نمود و بعدهامسائل امنيتي و سياسي را نيز مورد توجه قرار داد، لذا چنين استدلال مي شود كه هر طرحي براي همكاري ايران با ملل آسيايي و شرقي و درچارچوب سياست نگاه به شرق، زماني از امكان موفقيت بيشتر برخوردارخواهد بود كه مبتني بر همكاري هاي اقتصادي و تجاري و پرهيز از به چالش كشيدن قدرت هاي بزرگ باشد.
از اين رو برخي صاحب نظران با نقد سياست نگاه به شرق دولت احمدي نژاد، آن را رويكرد مناسبي نمي دانند، زيرا كشورهايي، همچون هند و چين به هيچ وجه مايل به رودر رويي با آمريكا نيستند و حتي روسيه كه در سياست نگاه به شرق توجه خاصي به آن دارد، در واقع به دنبال منافع خويش است و فقط با كارت ايران بازي مي كند. بر اين اساس تنها در جايي مي توان به سياست نگاه به شرق تمايل يافت كه ايران به صورت محدود مسائل اقتصادي و فرهنگي را مد نظر قرار دهد.
در سياست نگاه به شرق ايران، همچنين مي توان ديدگاه هايي رامشاهده كرد كه در آن اتحاد با كشورهاي آسيايي بر محور ضديت باآمريكا مورد توجه است كه از جمله مي توان به طرح اتحاد ميان ايران،هند و پاكستان و يا ميان ايران، هند، چين و روسيه اشاره نمود. طرفداران چنين سياست هايي معتقدند: ايران بايد بكوشد تا با اينجا اتحادي ازكشورهاي قدرتمند در شرق، آثار سياست تهديدآميز آمريكا را در قبال خويش زايل سازد.
مقامات و مسئولان دولت نهم با تاكيد بر سياست نگاه به شرق به عنوان رويكرد اصلي سياست خارجي ايران، معتقدند كه اين سياست درواقع سياست تنش زدايي با رويكردي جديد است كه حول محور تعامل سازنده دور مي زند. در اين ديدگاه، تعامل سازنده در سياست خارجي حتي مرحله اي پيش رفته تر از سياست تنش زدايي مي باشد، كه نيازمندپويايي، تاثيرگذاري و جهت دار بودن بر اساس شناخت دقيق معادلات سياسي است. برخي از مقامات ايراني اظهار مي دارند كه سياست جديد،اين فرصت را به ايران مي دهد كه در صحنه روابط بين الملل در جايگاه مدعي قرار گيرد و بر اين اساس اتهامات مطرح شده عليه جمهوري اسلامي ايران، به تعاملي فعال و سازنده با كشورهاي ديگر تبديل مي شود. بنابراين چنين سياستي باعث خواهد شد تا ايران ارتباط خود رابا ديگر كشورها، به خصوص كشورهاي منطقه افزايش داده و درصحنه ها و جوامع بين المللي حضوري فعال و سازنده داشته باشد. ازطرف ديگر اولويت سياست جديد، تعميق مناسبات با كشورهاي همسايه بر اساس سياست تعامل سازنده است. با اين حال بعضي ازمقام هاي ايراني تأكيد دارند كه استراتژي ج. 1. ايران نسبت به قبل تغيير نكرده و همچنان استراتژي گذشته ادامه دارد، اما با اين حال رويكردها متفاوت تر از گذشته شده است. در اين ديدگاه، ايران ازسياست تنش زدايي عبور كرده و اكنون در وضعيتي است كه مي تواندتعامل فعالي با جهان داشته باشد. بر اين اساس سياست نگاه به شرق به عنوان راهبردي براي برقراري تعادل و توازن بين نگاه به شرق و نگاه به غرب تلقي مي شود. در واقع هر چند در گذشته نگاه به غرب از وزن بيشتري در مقايسه با نگاه به شرق برخوردار بود، اما دولت نهم خواهان برقراري روابط متوازن با شرق و غرب است. با توجه به اين تعريف، برخي از كارشناسان معتقدند كه نگاه به شرق، ناديده گرفتن غرب نيست، بلكه به معناي استفاده از توازن شرق، به ويژه كشورهايي، همچون چين،روسيه و هند است. برخي ديگر از مسئولان ايراني نيز به ابعاد اقتصادي سياست نگاه به شرق در كنار ابعاد سياسي آن توجه دارند و بر اين اعتقادند كه ايران براي دستيابي به جايگاه برتر منطقه اي كه طبق سندچشم انداز 20 ساله به عنوان هدف تعيين شده، بايد در سال 1404، ازنظر توسعه يافتگي و پيشرفت هاي تكنولوژي به جايگاه اول اقتصادي،علمي و فناوري در منطقه، آسياي جنوب غربي تبديل شده باشد، كه براي رسيدن به اين هدف بايد متوسط نرخ رشد اقتصادي آن 8 درصدباشد. بر اساس اين ديدگاه دستيابي به چنين رشدي جز از طريق همكاري هاي منطقه اي قابل تحقق نخواهد بود. بنابراين مقامات ايراني تأكيد دارند كه تقويت نگاه به شرق و توسعه مناسبات باهمسايگان، كشورهاي اسلامي و جهان سوم نيز از اولويت هاي اين دولت است. دولت نهم همچنين بر تقدم نگاه منطقه اي در روابط بين الملل و تقويت و گسترش سازمان ها و پيمان هاي منطقه اي تأكيدمي نمايد.
از طريق ديگر و به لحاظ سياسي نيز مسئولان ايراني معتقدند:مهم ترين باز دارنده هاي اقتصادي در برابر تهديدات آمريكا و اسرائيل،تقويت تعامل با كشورهاي تأثيرگذار بر تحولات جهان، به ويژه در جهان سوم است. تقويت تعامل اقتصادي با همسايگان به گره زدن منافع اقتصادي كشورهاي همجوار با منافع اقتصادي و ثبات سياسي كشورخواهد انجاميد. بنابراين، دولت نهم، اقتصاد را در خدمت ديپلماسي دانسته و بر اين اساس در تلاش است تا وابستگي ايران را به كشورهايي كه همكاري لازم در مسائل سياسي با ايران را ندارند كاهش دهد. درمقابل مسئولان دولت نهم تأكيد دارند كه بايد به آسيا و كشورهاي شرقي كه تناسب بيشتري با ايران دارند، توجه بيشتري شود.
به گفته مسئولان بر اين اساس بسياري از همكاري هاي ايران باكشورهايي، همچون مالزي، چين، ژاپن و روسيه صورت مي گيرد كه البته اين مهم در قالب پيمان هاي منطقه اي پي گيري خواهد شد.
از ديد برخي مسئولان نظام، گرايش ايران به شرق از آن جهت كه يك كشور شرقي محسوب مي شود، اساسٹ گرايش قوي تري نسبت به سايرگرايش هاست. آنان معتقدند: كشورهاي شرقي عملكرد قابل دفاع تري در روابط بين الملل داشته اند، لذا در اين ديدگاه به تجارب تاريخي توجه زيادي مي شود كه در آن كشوري، همچون چين هيچ سابقه قابل ذكري از استعمارگري ندارد و مجموعٹ كشوري غير مهاجم تلقي مي شود. دراين ديدگاه مقامات ايراني تاكيد دارند كه در مقابل شرقي ها، غربي هاسابقه اي 500 ساله در استعمارگري دارند كه نمونه امروزي آن عراق است.
همچنين با گذشت شصت سال از جنگ جهاني دوم، آمريكا همچنان در ژاپن و كره جنوبي پايگاه نظامي دارد و اين كشورها را مغلوب و مفتوح تلقي مي كند. اين دسته از مسئولان معتقدند كه ايران بايد در حاشيه همكاري ها ضمن انجام اقدامات گسترده اعتماد ساز، به حداكثر سازي منافع مشترك با شرق مبادرت كند ما كه چنين هدفي در قالب همكاري هاي اقتصادي و گسترش مبادلات تجاري قابل تحقيق است.در اين چارچوب است كه ايران به دنبال طراحي و اجراي پروژه هاي مشترك در زمينه هاي گوناگون با كشورهاي شرقي است. از جمله اين پروژه ها خريد موشك هاي ضد دفاعي از روسيه است كه اين كشور درعين مخالفت آمريكا، همچنان قصد ادامه تجارت نظامي با ايران رادارد.
از سوي ديگر همكاري هاي تجاري ميان ايران و چين در سال تجاري گذشته سه ميليارد دلار رشد داشته و به مرز ده ميليارد دلار نزديك شده است، كه اين روند حكايت از آن است كه همكاري با شرق در دستور كارسياست خارجي كشور قرار دارد و بايد براي حفظ منافع ملي با سرعت ودقت بيشتري حركت كرد. در واقع برخي از مسئولان ايران تاكيد دارند.در موقعيت هايي كه غرب همكاري با ايران را محدود مي كند و يا از آن سر باز مي زند، راهي جز حركت به سمت شرق باقي نمي ماند، بنابراين بايد از همكاري با شرق استقبال كند; زيرا امكان دستيابي به تكنولوژي برتر با هزينه بسيار اندك مادي و سياسي فراهم مي گردد.
*جايگاه سياست نگاه به شرق در سياست خارجي دولت هاي ايران
به طور كلي در دوره پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران ـ كه با جنگ هشت ساله رژيم بعث عراق عليه ايران آغاز شد ـ توجه عمده ايران به شرق به منظور تأمين نيازهاي خويش، به ويژه در زمينه تجهيزات نظامي بود و كشورهاي چين، روسيه و كره شمالي در آسيا از تأمين كنندگان عمده نيازهاي تسليحاتي ايران بودند. همچنين پاكستان تسهيلاتي را در بندر كراچي در اختيار ايران قرار داد تا كالاهاي وارداتي خود را از آن طريق به ايران ترانزيت نمايد و به دنبال آن با پايان جنگ پاره اي از اين همكاري ها همچنان ادامه پيدا كرد. با اين حال نگاه به شرق به عنوان يك سياست در دوره هاي بعد و در دولت هاي هاشمي رفسنجاني، سيد محمد خاتمي و محمود احمدي نژاد با شدت و ضعف ادامه داشته است.
دولت آقاي هاشمي رفسنجاني
در دوران بعد از جنگ، ايران تعامل و همكاري گسترده اي را با دنياي خارج به منظور بازسازي كشور و رفع خرابي هاي ناشي از جنگ آغازنمود. در اين راستا و با توجه به محدوديت ها و مشكلات به وجود آمده درروابط با غرب و ضرورت هاي بازسازي اقتصادي كشور، برقراري نوعي همكاري ميان هند، روسيه، چين و ايران كه در مواردي از آن به عنوان اتحاد استراتژيك نام برده مي شود، مورد توجه قرار گرفت. رويكرد اتحاداستراتژيك در اين دوره ظاهرٹ مبتني بر اين فرض بود كه ايران در دوران پس از انقلاب نياز به متحداني دارد تا بتواند با سياست هاي خصمانه آمريكا مقابله نمايد.
از نظرگاه روسيه ـ كه به دنبال فروپاشي شوروي با نفوذ آمريكا در حوزه سنتي اش رو برو بود ـ ايران تنها كشور در غرب آسيا است كه باسياست هاي آمريكا مخالفت مي كند. هر دو كشور از پيوندهاي نظامي وسياسي نزديكي برخوردار بودند و ايران در بخش جنوبي روسيه مي توانست نقش حائل را براي آن كشور ايفا كند و مانع دست اندازي آمريكا و احاطه استراتژيك روسيه از سوي جنوب گردد. همچنين جمهوري اسلامي ايران بازار خوبي براي فناوري هاي روسيه در صنايع دفاعي آن كشور محسوب مي شد. در مقوله برنامه هسته اي نيز ايران به همكاري هاي روسيه علاقمند بود و از همه مهم تر اينكه ايران امكان دسترسي روسيه را به آب هاي گرم اقيانوس هند فراهم مي نمود.
از ديدگاه چيني ها نيز دلايلي براي همكاري با ايران وجود داشت، زيراچين به عنوان يك كشور در حال رشد تمايل داشت تا علائق استراتژيك خود را در منطقه خليج فارس گسترش دهد و ايران تنهاهمراه نظامي و سياسي ارزنده چنين در غرب آسيا به شمار مي رفت ونيروي دريايي ايران نيز به ميزان قابل توجهي به ادوات و سلاح هاي چيني مسلح شده است.
بنابراين ايران در آينده مي توانست به عنوان پايگاهي براي نيروي دريايي چين در منطقه اقيانوس هند و خليج فارس محسوب شود. برخي از تحليل گران ايراني نيز چين را به اين علت كه آن كشور مانند ايران ازسوي ايالات متحده آمريكا به عنوان كشوري مخالف قلمداد مي شود وهدف آمريكا قرار دارد، متحد طبيعي ايران به حساب مي آورند.
هند نيز براي ايران جايگاه استراتژيك خاصي قائل است كه آن رامبتني بر روابط تمدني مي داند. سابقه همكاري نظامي هند و روسيه زمينه را براي همكاري هاي صنعتي ايران و هند در امر همكاري هاي نظامي تسهيل مي كند. در صورت نزديكي اين دو كشور به هم، ايران بازار وسيع و قابل ملاحظه اي براي صنعت و تجارت هند خواهد بود. ازطرف ديگر ايران منبع وسيع و معتبري براي تأمين نيازهاي رو به رشدهند در زمينه انرژي به شمار مي رود و بر اساس چنين فرضياتي بود كه آقاي هاشمي رفسنجاني در سال 1996 در سفر خود به هند بر تقويت پيوندهاي ميان ايران و كشورهاي قدرتمند آسيايي تأكيد فراوان نمود وطي اين سفر طرح اتحاد استراتژيك از سوي دولت وقت ايران پيشنهادشد كه با استقبال كشورهاي آسيايي، روسيه، هند و چين مواجه نشد وعلت آن اين بود كه آنان هدف اصلي طرح مزبور را ايجاد بلوكي در مقابل آمريكا تلقي مي نمودند.
دولت آقاي خاتمي
اتخاذ سياست اصلاحات داخلي و تنش زدايي با كشورهاي جهان كه به سياست گفت و گوي تمدن ها موسوم گرديد، بيشتر نگاه فرهنگي و تاحدي اقتصادي به جهان و از جمله به شرق داشت، اما با اين حال برخي جنبه هاي سياست خارجي نگاه به شرق، كه در دولت آقاي رفسنجاني پي ريزي شده بود، در دولت خاتمي نيز ادامه يافت. اما ايران در اين دوره بيشتر علاقمند به گسترش روابط با غرب بود كه اين مسئله ازديدگاه هاي دولت مردان دولت آقاي خاتمي نشأت مي گرفت در موردكشورهاي آسيايي، ايران بر مشتركات قومي، زباني و مذهبي خود باكشورهاي آسياي مركزي و قفقاز تاكيد داشت و از سوي ديگر به گسترش روابط خود با روسيه ادامه داد.
يكي از كشورهاي مورد توجه در سياست خارجي دولت خاتمي درشرق، چين بود كه تنها در دور اول رياست جمهوري وي هشت سندهمكاري ـ براي توسعه روابط دو جانبه، به ويژه توسعه همكاري ها درمجامع بين المللي ـ با آن كشور به امضا رسيد، به گونه اي كه مناسبات اقتصادي ايران با چين در سال 1381 نسبت به سال 1376، به 7/3ميليارد دلار رسيد، اما با اين حال به نظر مي رسد كه تلاش هاي دولت خاتمي در گسترش مناسبات اقتصادي با چين نتوانست نتايج مورد نظررا به بار آورد، و علت اصلي اين امر، نابرابري وضعيت اقتصادي چين وايران بود و اقتصاد چين به دليل پويايي نياز فراواني به سرمايه گذاري خارجي دارد كه ايران در اين زمينه نمي تواند شريك مناسبي براي اين كشور محسوب شود، از اين رو اولويت چين گسترش روابط با آمريكا به عنوان يكي از كشورهاي اقتصادي قدرتمند است. بر اين اساس سياست مداران چيني ترجيح مي دهند تا مناسبات ميان چين و ايران درحدي باقي بماند كه به روابط چين با آمريكا لطمه اي وارد نسازد.
در راستاي سياست تنش زدايي، ما شاهد گسترش روابط اقتصادي ايران با هند، ژاپن، اندونزي، كره جنوبي، هنگ كنگ و سنگاپور هستيم،كه بهره برداري كامل و مناسبي از فضاي مثبت به وجود آمده نشد و ازسويي روابط ايران با اين كشورها تحت تأثير نفوذ آمريكا قرار داشت.بدين صورت بايد گفت كه سياست نگاه به شرق خاتمي آثار قوي اي به دنبال نداشت ; زيرا سياستگذاري ها، به طور همزمان با شرق و تنش زدايي و اعتماد سازي با غرب را دنبال مي كرد.
دولت آقاي احمدي نژاد
از زمان انتخاب آقاي احمدي نژاد به رياست جمهوري ايران، سياست خارجي ايران به شدت تحت تأثير مسئله هسته اي ايران بوده است. دررويكرد دولت جديد برخي از سياست هاي دولت خاتمي، به ويژه محوريت در روابط با غرب، به خصوص رابطه با اروپا مورد تجديد نظرقرار گرفت و از طرف ديگر، گرايش جديدي در سياست خارجي ايران تحت عنوان سياست نگاه به شرق مورد توجه قرار گرفت. در پانزدهمين اجلاس شوراي وزيران اكو، وزير خارجه ايران تاكيد كرد: (جمهوري اسلامي ايران ضمن تقديم نگاه منطقه اي در روابط بين الملل و اعتقادبه ضرورت متوازن ساختن روابط خارجي خود كه مستلزم تقويت نگاه شرق خواهد بود، در زمينه همكاري هاي اقتصادي گسترده و مفيدتر واستقرار صلح و امنيت منطقه اي، آمادگي همكاري صميمانه را با سايركشورهاي منطقه دارد). همچنين وي با اشاره به جاده ابريشم تصريح نمود كه منطقه اكو، فرصت تاريخي ديگري را به دست آورده تا بار ديگرهمانند دوران رونق، جاده ابريشم به يكي از كانون هاي مهم مبادلات اقتصادي در آسيا و جهان تبديل شود.
تأكيد بر سياست نگاه به شرق در شرايطي صورت پذيرفته است كه تلاش ها براي حل اختلافات با غرب تا كنون نتيجه مطلوبي در برنداشته است. بر اساس ديدگاه دولت نهم در سياست نگاه به شرق، بايدتوجه ويژه اي به روسيه و چين داشت ; زيرا اين دو كشور مي توانند نقش مهمي در مبادلات منطقه اي، ايجاد موازنه بين المللي و تعديل نظام تك قطبي داشته باشند، در واقع اگر ايران، چين و روسيه بتوانند به رهيافت مشتركي در زمينه امنيت بين المللي و منطقه اي دست يابند،مي توان شاهد برقراري همكاري مؤثر و سازنده اي بود، اما براي تحقق چنين هدفي، ايران بايد علاوه بر در نظر گرفتن محدوديت هاي چين وروسيه در صحنه بين المللي، مقامات اين دو كشور را در كسب منافع اقتصادي و استراتژيك در همكاري با ايران تشويق نمايند، كه يكي ازابزارهاي موثر در اين زمينه، سازمان هاي منطقه اي برجسته اي ;همچون سازمان همكاري هاي شانگهاي است كه مي تواند در نظام مندكردن همكاري هاي چند جانبه كارآمد باشد.
البته در سياست جديد به جاي تعبير گرايش به شرق بيشتر از مفهوم گسترش ظرفيت در ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران استفاده مي شود.اما برخي معتقدند كه اين گسترش ظرفيت حاصل فشارهاي بين المللي و همزمان با ناكامي تيم سياست خارجي در برقراري رابطه اي معتدل ومبتني بر اعتقاد متقابل با غرب است. به عبارت ديگر، در اين نگاه،ناخشنودي دولت نهم از روند تعامل با غرب باعث شده تا نوعي دگرگوني ظرفيت صورت گيرد. به هر حال سخنگوي وزارت امور خارجه در اين خصوص تصريح نمود كه رويكرد سياست خارجي كشور به سمت شرق هدف گذاري شده است.
بنابراين در چارچوب سياست نگاه به شرق، شاهد گسترش روابط ايران با كشورهاي آسيايي هستيم ; زيرا پتانسيل هاي بالاي اقتصادي، به ويژه در زمينه نفت و گاز مسئله طرح خط لوله گاز از ايران به كشورهاي آسيايي، از جمله هند و پاكستان و امكان امتداد آن به چين در روابط باآنها برجسته مي باشد. ايران در تلاش است تا در تأمين انرژي مورد نيازكشورهاي آسيايي مؤثر و مورد اعتماد باشد، اما با اين حال با توجه به سياست هاي مقابله جويانه آمريكا در قبال ايران، نبايد تأثير و نفوذسياست هاي آمريكا در تقابل و ممانعت با پيشبرد سياست نگاه به شرق ايران كم اهميت جلوه داد و يا آن را ناديده گرفت.
* جايگاه همكاري هاي منطقه اي و چند جانبه در سياست نگاه به شرق
يكي از سياست هايي كه بيش از يك دهه قبل و در چارچوب سياست نگاه به شرق مطرح شده است، سياستي با عنوان برقراري اتحاداستراتژيك ميان ايران و برخي قدرت هاي آسيايي، از جمله سه كشورقدرتمند آسيا; يعني هند، چين و روسيه است. سياست مزبور ظاهرا براين فرض مبتني بوده كه بين ايران و كشورهاي هند، چين و روسيه زمينه هاي يك نوع تعامل راهبردي وجود دارد. از ديد برخي كارشناسان،حضور گسترده نظامي آمريكا در بسياري از نقاط جهان باعث قوت گرفتن احتمال شكل گيري اتحادهايي ; از قبيل اتحاد ايران با چين وروسيه شده است ; كه چنين اتحادي نه تنها براي كسب منافع اقتصادي،بلكه براي مقابله با تسلط نظامي آمريكا مدنظر مي باشد. چين به ايران به عنوان يكي از مهم ترين تأمين كنندگان انرژي در جهان توجه ويژه دارد و ايران در حال تبديل شدن به يكي از وارد كنندگان عمده كالاهاي چيني است. روسيه نيز همكاري نزديكي با ايران ـ از اواسط دهه 1980 ـدر زمينه تامين تكنولوژي موشكي و ادوات نظامي برقرار كرده است.بنابراين روسيه مهم ترين شريك خارجي ايران در پيشبرد برنامه هسته اي تلقي مي شود. و از سوي ديگر چين و روسيه سياست خارجي خود را نه بر پايه خواست آمريكا كه در تقابل با ايران مي باشد، بلكه برپايه تضعيف مقاصد و جاه طلبي هاي آمريكا قرار داده اند.
در كنار چنين ديدگاهي، برخي صاحب نظران ايجاد هر نوع روابطي رادر سطح راهبردي، خواه به شكل اتحاد يا همكاري غير قابل تحقيق مي دانند; زيرا شرايط بين المللي و منطقه اي مطلوب و پيش زمينه هاي لازم براي حصول به اين نوع روابط در سطح استراتژيك فراهم نمي باشد. در چارچوب سازمان هاي منطقه اي ; از قبيل اكو، گروه هشت كشورهاي اسلامي موسوم به دي هشت، اتحاديه كشورهاي حاشيه اقيانوس هند براي همكاري منطقه اي و سازمان همكاري هاي شانگهاي با توجه به سياست نگاه به شرق، خصوصٹ در دولت نهم و به دليل شرايط جديد حاكم بر منطقه و جهان و تحولي كه در نگرش امنيتي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي كشورهاي منطقه ايجادگرديده، روند رو به رشد حضور ايران در سازمان هاي مذكور را شاهديم.
در سوي ديگر روابط دو جانبه و چند جانبه ايران با هر يك از كشورهاي عضو سازمان هاي مذكور به نوعي تأمين كننده منابع ملي ايران خواهدبود.
* نتيجه گيري
به طور كلي سياست نگاه به شرق از سوي كشورهاي مختلف باانگيزه ها و اهداف مشخصي دنبال شده است. در دوران جنگ سرد،رويكرد راهبردي كشورها در سياست نگاه به شرق در چارچوب سياست تنش زدايي ميان شرق و غرب تعريف شده بود، اما در دوران پس ازجنگ سرد كشورهايي كه سياست نگاه به شرق را در دستور كار سياست خارجي خود قرار داده اند، به طور عمده انگيزه هاي اقتصادي را محوراصلي سياست (خارجي) خود برگزيده اند، در هر حال وجه مشترك غالب در سياست نگاه به شرق كشورهاي مختلف، تأكيد بر تعامل به جاي تقابل در چارچوب نظام بين المللي كنوني تعريف و تبيين شده است.
سياست نگاه به شرق زماني در جمهوري اسلامي ايران مطرح گرديد،كه تحولات شگرفي در سطح بين المللي شاهد فروپاشي نظام دوقطبي و تلاش آمريكا براي تثبيت موقعيت خود به عنوان تنها ابرقدرت باقي مانده در جهان، و در سطح منطقه اي سقوط طالبان در افغانستان و رژيم بعث در عراق و در صحنه داخلي ايران نيز شاهد تحولاتي كه در نتيجه ورود اين كشور به عرصه شكوفايي و جهش بزرگ توسط نسل جديد درحال رقم خوردن است، هستيم.
با روي كار آمدن دولت نهم به نظر مي رسد كه سياست خارجي ايران به افزايش سطح همكاري هاي خود با كشورهاي جهان و بر اساس ضوابطي كه به آن اشاره شد، اهميت زيادي قائل است. در اين سياست افزايش همكاري ها با كشورهاي همسايه، به ويژه كشورهاي آسيايي وشرقي مورد توجه خاص قرار گرفته و مسئولان دولت نهم، سياست خارجي اين دولت را ادامه سياست تنش زدايي با رويكردي جديد، حول محور تعامل سازنده مي دانند. از اين ديدگاه، تعامل سازنده در سياست خارجي حتي مرحله اي پيشرفته تر از سياست تنش زدايي تلقي گرديده ونيازمند پويايي، تاثيرگذاري و جهت دار بودن بر اساس شناخت دقيق معادلات سياسي است. بر اين اساس بايد گفت: مهم ترين پارادايم سياست خارجي دولت نهم در چارچوب تعامل با كشورهاي شرقي باعنوان سياست نگاه به شرق، مطرح شده و تقويت همكاري با شرق، برتنش زدايي با غرب اولويت يافت، به طوري كه سياست نگاه به شرق درسياست خارجي دولت نهم برجسته تر گرديد.
منابع
1 ـ ايران و سياست نگاه به شرق، ناصر ثقفي عامري ـ افسانه احمدي،تهران: پژوهشكده تحقيقات استراتژيك، ارديبهشت 1387.
2 - emergence of new potential goopolitical and geo strategictriamgular، me deia monitors network، www.mediamonitors.net،august 22،2005
3 ـ محسن شريعتي نيا، تامل در سياست نگاه به شرق، گزارش تحليلي، شماره 19، مركز تحقيقات استراتژيك، مهرماه 1384.
4 ـ سايت خبري بازتاب baztab.ir.news
5 ـ محمدرضا دهشيري، بررسي رويكرد سياست خارجي دولت نهم ;تداوم در عين تغيير، همشهري ديپلماتيك، شماره 5 ـ شهريور 1385.
.................................................................................................
منبع:هفته نامه پگاه حوزه ،شماره 237
انتهاي پيام/
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-