محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826435450
گفتگو با همایون شجریان
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گفتگو با همایون شجریان وبلاگ همایون شجریان همایون شجریان در یک ظهر گرم بهاری، به گرمی پذیرایمان شد و با ما به صحبت نشست. با آنکه بخش اکثر، اصلی و تخصصی سؤالاتم از پیش تعیین شده نبود، در عین حال با انسجام فکری خوبی پاسخم را میداد که این، از اشراف و تسلط او بر جوانب موسیقی حکایت میکند. وقتی اولین پیام موسیقی را « نزدیکی دلها به هم » عنوان نمود، به یادم آمد که اساساً موسیقی مشرقزمین را حرکتی است از جزء به کل، و پیام بلند آن هم توحید است و یکیشدن و یگانگی. میگفت که او را با ضرب و آواز پرطنین ورزش باستانی هم سابقهی الفتی است ؛ آری آوا و نوای پرصلابت فرهنگ باستانی ایرانزمین. آنجا که از احترام به پیشکسوت سخن میگفت، گویی همهی وجودش آکنده از حس ادب و احترام میگردید. این است ارزشهای یک جوان ایرانی، و شکوه فرهنگ و هنر ایرانی.امیدوارم که در آزمون و خطاهایش ره بهدرستی برود و در فراز و فرودهایش از اعتدال و پایبندی به ارزشهای ملی میهنیاش دور نیفتد، که: « بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام / به خون نوشته نامه وفای توست » باشد که او و جوانانی همچون او، اندر این مهلت و «صحنهی یکتای هنرمندی»شان، با ضمیری راضی و قلبی مطمئن به کارنامهی خویش نظر افکنند؛ که: « هر دم از عمــر مـیرود نفسـی / چـون نگــه میکنـم نمانده بســی » با عرض سلام و ادب خدمت شما. اولین سؤالم در مورد چگونگی علاقهمندی شما به موسیقی و نیز تأثیر محیط هنری خانواده در رشد و علاقهتان به موسیقی میباشد. در همان دوران کودکی آن محیطی که همیشه با موسیقی آمیخته بود در من علاقه ایجاد میکرد و باعث میشد که این علاقه روز به روز شدیدتر شود تا در آینده بهطور جدیتر به این فکر باشم که خودم نیز برای نوازندگی و خوانندگی، قدم در این راه بگذارم. چرا ساز تنبک و بعدها ساز کمانچه را بهعنوان ساز تخصصیتان برگزیدید؟ حدوداً چهار-پنج ساله بودم که خیلی علاقه به ریتم داشتم و روی اشیای مختلف ضرب میگرفتم. پدر ابتدا تنبکی تهیه کرد و سپس از شادروان استاد ناصر فرهنگفر خواهش کرد که مرا به شاگردی بپذیرد.با اینکه سن من کم بود، اما استاد فرهنگفر بسیار باحوصله و واقعاً صبورانه، تدریس تنبک را با من شروع کردند. روحشان شاد و یادشان گرامی باد. در همان زمان من نزد جناب آقای جمشید محبی هم کلاس میرفتم و با ایشان تمرین داشتم ؛ تا زمانیکه تصمیم گرفتم یک ساز ملودیک را انتخاب کنم. من خودم همهی سازها را دوست داشتم. به پیشنهاد و توصیهی پدر، کمانچه را انتخاب کردم ؛ چون کمانچه سازی بود که کمتر هنرجو داشت. تا بعدها که دیگر روی آواز متمرکز شدم و کمکم کمانچه را رها کردم. سؤال بعدی من هم همین است که از خاطرات و روند دوران فراگیری آواز نزد پدر صحبت کنید. دوران مختلفی بود. دورهای که کلاسهای خانوادگی داشتیم من خیلی کوچک بودم و خیلی جسته و گریخته در آن کلاسها شرکت میکردم ؛ این کلاسها در حدود ده دوازده جلسه انجام شد. بعد دوران بلوغ بود که من میبایست صدایم را میساختم. خب، در این دوران صدا صد و هشتاد درجه عوض میشد و میبایست زیاد تمرین میکردم.یک دوره هم سالهای بعد از آن بود که این کلاسها خیلی جسته و گریخته انجام میشد و بیشتر خودم کار می کردم و کلاسهایمان در همین حد بود که صرفاً ایرادها را نزد پدر برطرف کنم. در حال حاضر در کنسرتها یا هر جا که امکانپذیر باشد سعی میکنم که مطلبی یا چیزی را از ایشان یاد بگیرم، حتی اغلب بدون اینکه خود ایشان متوجه بشود. اصولاً همیشه روش من این بوده که تنها به پرسش و پاسخ اتکا نکنم ؛ بلکه همیشه سعی کردم از طریق گوش هر چه لازم است بگیرم و برای سؤالاتم تا حد امکان جوابی پیدا کنم و اگر مطلبی بود که از تشخیصم خارج بود برای گرفتن مُهر تأیید نزد استاد ببرم. یعنی در واقع یک شاگرد کمدردسر؟ کاملاً. در مجلهی «مادران» (فروردین ۸۶) مصاحبهای را از مادر بزرگوار شما چاپ کرده بودند (حالا نمیدانم که این مصاحبه مستند است یا خیر؟). بله، مستند است. البته در یکی از سؤالات بخشی از جواب مادر را در جواب سؤال بعدی چاپ کردهاند. بعد هم که من از مادر پرسیدم، گفت: بله، من این جواب را برای سؤال قبلیاش داده بودم ولی به اشتباه در جواب سؤال بعدی چاپ شده است. ... مادرتان اشاره کرده بودند که شما در محضر مرحوم استاد دادبه (جانسوز) نیز بودهاید. بله، از کودکی نزد ایشان هم میرفتم و از محضرشان استفاده میکردم. شما در دوران کودکی و نوجوانی، نزد استادانی مانند مرحوم دادبه و فرهنگفر ـ که از لحاظ فضایل اخلاقی زبانزد بودهاند ـ تلمذ کردهاید. میخواستم کمی از آن دوران صحبت کنید. البته مرحوم استاد دادبه و فرهنگفر دو شخصیت مختلف بودند. من با استاد فرهنگفر صرفاً تنبک را کار میکردم. اما در مورد استاد دادبه، کلاسهایی را با شاگردان ارشدِ ایشان و با خود ایشان داشتم که بیشتر فرهنگسازی و راجع به شاهنامهخوانی و این مسائل بود. گاهی اوقات در کلاسهای بزرگترها هم شرکت میکردم. معمولاً میبایست از آموختههایمان در این کلاسها برای جلسهی بعد، دریافتی تهیه میکردیم و سؤالاتی را از استاد دادبه میپرسیدیم. در مراحل بعد از آن هم چون من موسیقی را دنبال میکردم، با استاد دادبه چندین جلسه کلاس داشتیم که در مورد نقطهنظراتی بود که ایشان راجع به موسیقی و هدف از موسیقی داشتند. از همکاری خویش در کنسرتها با استادان بزرگ موسیقی، و تأثیر همنفسی با این بزرگان سخن بگویید. تقریباً هفده سال است که با پدر و دیگر عزیزان و استادان موسیقی بهروی صحنه میروم. طبیعتاً تمامی این سالها برای من سراسر تجربه و درس و خاطره بوده که میتواند چراغی باشد برای روشنتر کردنِ راهی که پیش رو دارم. بهترین خاطرات شما در سفرها و کنسرتهای داخل و خارج از کشور، چه بوده است؟ بهترین خاطرات من در کنسرتها دیدار با عزیزانی است که با اشتیاق به سالن میآیند ؛ اغلب بعد از اجرا با هم صحبت میکنیم و به یادگار عکس میگیریم. در کنسرتهای شما در خارج از کشور، نوعاً برخورد مردم غیرایرانی چگونه بوده است؟ بسیار عالی است. مخصوصاً در این هفت-هشت سالهی اخیر، ما حضار زیادی از مردم غیرایرانی همان کشوری که در آن کنسرت برگزار میکنیم، داریم. مخصوصاً زمانی که برنامهگذار، یک فستیوال یا یک فیلارمونی باشد. و نکتهای که برای من جالب است اینکه اغلب با دقت خاصی گوش میدهند. حالا که این سؤال را پرسیدید بهیاد خاطرهای افتادم که به سؤال قبل شما هم ربط دارد. یک بار اجرایی داشتیم که در آن حدود بیست، سی نفر مهمان فرهنگی خاص هم ـ که غیرایرانی بودند ـ حضور داشتند. اینان افرادی بودند که همهشان شخصیتهای برجستهی فرهنگی محسوب میشدند و از مدیران ارشد فرهنگی بودند ؛ بههمین دلیل خیلی مهم بود که در آن شبِ بخصوص جوانب موسیقی ما را بهتر بشناسند. این بود که من هم به سهم خودم در کار تنبکنوازی تکنیکهایی را بهکار بردم که هیچوقت اجرا نمیکنم. بعد از کنسرت یکی از حضار غیرایرانی به من گفت شما امشب کمی متفاوت و نمایشی ساز زدید ؛ و این نشانهی توجه و درک و شناخت این شنوندهی غیرایرانی نسبت به سازی بود که شاید در کشور خودم برای خیلی از شنوندگان مهم جلوه نمیکند. حتی خیلی از آنها که شعر و کلام فارسی را متوجه نمیشوند و نمیتوانند به اندازهی ما فارسیزبانها لذت ببرند و صرفاً به موسیقی و فراز و فرود آن دل میسپارند، میگویند که این موسیقی مانند مِدیتیشن میماند و به انسان تمرکز و آرامش میدهد. تنبکنوازی در کنار یک بداههنواز، با زمانی که مثلاً قطعات از پیش تعیین شده است، چه تفاوتهایی دارد؟ هر چند که تنبک یک ساز ملودیک نیست و خیلی مشکل است که شما بخواهی همهی حس خود را با آن ابراز کنی ؛ ولی در فرم کارِ خیلی از نوازندگان و بهخصوص در شیوهی استاد فرهنگفر، ملودیپردازی کردن و متنوع ساز زدن بسیار مهم است و در واقع به کارِ تنبکنواز ارزش دیگری میبخشد ؛ تا اینکه فقط یک ریتم ثابت تکرار شود. همحس شدن با نوازندهای که او را همراهی میکنی بسیار مهم است. بههمین دلیل دو نوازنده که سالها با هم ساز زدهاند، بهتر میتوانند این هماهنگی را بهوجود بیاورند و در حین اجرای بداهه فکر یکدیگر را بخوانند. تنبکنواز اگر در حد نوازندهای باشد که دارد با او مینوازد؛ یعنی، به ابعاد موسیقی احاطه داشته باشد و نیز ذهن خلاق و ملودیک داشته باشد، میتواند دوش به دوش او را همراهی کند. اما اگر ذهن ملودیک نداشته باشد و فقط به ریتم بیندیشد کارش دائم محدود میشود و از حس میافتد. بهنظر من یک نوازندهی تنبک میبایست علاوه بر شناخت ریتم، موسیقی بداند و ردیف موسیقی را بشناسد. این نکته را هم اضافه کنم که در کار دونوازی برخی از بزرگان این اتفاق افتاده است که تنبک ایدهی ریتمیک را به نوازندهی دیگر میدهد. در واقع نوازندهی ساز ملودیک این ایده را از میان ریتمهای تنبکنواز برداشت میکند ؛ که این نشانهی خلاقیت تنبکنواز و هوش و تمرکز بالای نوازندهی ساز ملودیک و توجه به یکدیگر در حین اجرای بداهه میباشد. بداههنوازی در تنبک هم صدق میکند... صد در صد، آن کس که توان بداههپردازی دارد میتواند از این توان استفاده کند و خالق باشد ؛ حال چه در نوازندگی و چه در زمینههای دیگر. ساز تنبک قلب تپندهی موسیقی ایرانی + است. شما پیشرفت و تکامل این ساز را در سالیان اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟ فکر میکنم در سالیان اخیر، تنبکنوازی ابعاد خیلی گستردهای پیدا کرده است، چه از نظر تکنیکهایی که به آن اضافه شده و چه از نظر فرم و شیوهی نوازندگی. ریتم در سالیان دور بهصورت ایقاعی و دوری اجرا میشده که الآن دیگر این نوع نوازندگی در موسیقی ما فراموش شده است. از طرفی در گذشتهی نه چندان دور نوازندگان تنبک خیلی بهحساب نمیآمدند و برخیشان در نقش سازکِش نوازندهی ملودیک نیز ظاهر میشدند و اگر جایی برای نوازندگی میرفتند، نوازندهی تنبک میبایست علاوه بر ساز خود ساز دیگری را هم بهدوش میکشید و در پایان هم از همهی توجهات و تشویقات بیبهره میماند ؛ تا آنکه استاد حسین تهرانی و دیگران این فضا را عوض کردند و فرم نواختن را نیز تکامل بیشتری بخشیدند. بزرگان دیگری در تنبکنوازی آمدند که هر کدام نقش بسیار مهم و برجستهای را ایفا کردند و سبکهای متنوعی را ارائه کردند. امروز هم جوانهای بسیار بسیار مستعد، مسلط، خوشفکر و خوشسلیقهای هستند که هر کدام میتوانند تنبکنوازی را گامی به پیش ببرند. من همیشه به سهم خودم ستایشگر هنرشان بوده و هستم. در زمینهی تنبک بهجز مرحوم فرهنگفر، از دیگر اساتید ـ چه مستقیم و چه غیرمستقیم ـ تا چه حد استفاده کردید؟ اینگونه میتوانم پاسخ شما را بدهم که غیر از استاد فرهنگفر با آقای محبی که ایشان نیز از شاگردان استاد بودند در حیطهی شیوهی فرهنگفری کار کردم ؛ ولی بهطور غیرمستقیم، شاگرد همه هستم. در نوار «طبیب دل» با صدای آقای سیامک شجریان، شما سنتور و دایره و دهل نواختهاید. آیا احتمالاً تصمیم دارید که راه استاد فقید ابوالحسن صبا را ـ که دایرةالمعارف موسیقی ایران و مسلط به نواختن انواع سازهای ایرانی بودند ـ بروید؟ خیر، من چنین ادعایی ندارم و میدانم نفَس پیمودن راه استادی چون ابوالحسن صبا و رسیدن به قلهای که او در آن ایستاده را نخواهم داشت. اما نواختن اغلب سازها را تجربه کردم. چون همهی سازها در خانهی ما بود، من از روی علاقه و کنجکاوی، هر سازی را که بهدستم میرسید، برمیداشتم و پیله میکردم که آنرا یاد بگیرم. چون به تار و سنتور علاقهی بیشتری داشتم بیشتر هم تمرین میکردم ؛ گاهی اوقات هم چهار مضرابهای آقای مشکاتیان را میزدم و یا شیوهی استاد شهناز را تقلید میکردم. در گذشتههای دور، سازهای کوبهای دیگری مانند دف، کاسه، دایرهی کوچک، دهل و... نیز مانند تنبک در کنار موسیقی رسمی ایرانی حضور داشتند. بهنظر شما چگونه میتوان این سازها را به بستر اصلی خودشان برگرداند؟ و اصولاً استفاده از این سازها تا چه حد میتواند به وسعت و تنوع بخشیدن هر چه بیشتر به موسیقی ایرانی کمک کند؟ اول باید به نکتهای اشاره کنم ؛ این سؤالاتی را که شما از من میپرسید، من در آن حد که به ذهن خودم میرسد پاسخ میدهم، و شاید اگر شما این سؤالات را از یک متخصص در این زمینه همانند استاد درویشی و استاد علیزاده میپرسیدید به جوابهای بهتری هم میرسیدید. لزومی ندارد که حتماً از این سازها متعصبانه استفاده کنیم و یا آنها را کنار بگذاریم. استفادهی بجا از این سازها میتواند جذابیتهای خیلی تازه و و ویژهای را بهوجود بیاورد ؛ تمام اینها به ذهن و سلیقهی آهنگساز برمیگردد. بجاست که خاطرهای از شادروان آقای مجتبی میرزاده برایتان نقل کنم: ایشان در یکی از کارهایش بهصدای خاصی نیاز داشت و ساز موردنظر را هم برای ایجاد این صدا در اختیار نداشت ؛ برای همین یک مشت پول خُرد را جمع کرد و با قرار دادن این پول خردها در کف دستش و بهصدا در آوردن آنها، صدایی را که میخواست بهوجود آورد و ضبط کرد. آیا حالا پول خرد جزو سازهای موسیقی محسوب میشود و یا شما بهعنوان شنونده برایتان مهم است که این صدا از چه منبعی بوده است؟ مسلماً هر ذهنی فکر خواهد کرد که این صدا از ساز خاصی است. همهی اینها به نبوغ و سلیقهی هنرمند برمیگردد که چگونه و به چه طریقی در قالب هدف خود صدا را آن جور که میخواهد خلق نماید، و از سازهای شناخته و ناشناخته استفاده کند و زیبایی و تنوع موسیقی هم در همین است که افرادی میآیند و با شناخت و آگاهی و توانایی خود کارهای شگفتانگیز انجام میدهند. اما سؤال بعدی من این است که موسیقی ایرانی شامل حالتهای گوناگونی مانند موسیقی حماسی، شاد، عرفانی، غمناک و... میباشد. اما ظاهراً آنچه که امروزه بیشتر بر آن تاکید میشود جنبهی غمانگیزی این موسیقی است که برخی بر این موضوع خرده گرفته و آنرا اساساً جزو عیوب و یا ضعف کل موسیقی ایرانی میدانند! نظر شما در این مورد چیست؟ حتماً این نیاز جامعهی ما بوده است که از میان فرمهایی که ذکر گردید، به بیان غم و درد و رنج و شِکوه و شکایت و یا فراق و وصل بیشتر پرداخته شده است. در نظر داشته باشید که اساساً موسیقی حالات ویژهای را در انسان ایجاد میکند که این حالت با حال خود انسان در موقع شنیدن موسیقی بیارتباط نمیباشد. صرفاً همهی ما موسیقی را در یک شرایط گوش نمیکنیم. یک نفر ممکن است از شنیدن یک موسیقی شاد و ریتمیک بهیاد خاطرهای بیافتد و بگوید من این موسیقی را با عزیزی گوش میکردم که حال، او را از دست دادهام و این موسیقی خاطرات او را برای من زنده میکند. در نتیجه در چنین موقعی حتی از شنیدن یک موسیقی شاد ممکن است در غم و اندوه فرو برویم. این است که موسیقی همواره با انسان کارهای پیچیدهای میکند و یا آنچنان را آنچنانتر میکند. این یک بخش است، بخش دیگر هم این است که ما وقتی در موسیقی« کلام » را داریم، این کلام خیلی نقش بازی میکند. شما وقتی قرار است کلامی را ارائه کنید طبیعتاً باید موسیقی مناسبی را هم برای آن انتخاب نمایید. حال چرا کلام و موسیقی به این سمتوسو کشیده میشود علت آنرا باید در تاریخ و فرهنگمان جستجو کرد. تاریخ یک ملت را که ورق بزنی و خط سیر و آداب و سُننش را که بررسی کنی، میبینی که موسیقیاش هم جدا از آن نیست ؛ حال اگر بخش عمدهاش هم غمانگیز است باید علتش را در همینجا یافت. مثلاً ببینید، اساس موسیقی غرب دو گام است: گام بزرگ و گام کوچک ؛ ما بهغیر از این دو گام، گام چهارگاه را داریم، سهگاه را داریم، گام شور را داریم. اما تنوعی که غربیها به موسیقیشان دادهاند به نسبت خیلی بیشتر از ما است. احساس نمیکنید که ما هم یک مقداری...؟ منظورم کارهایی است که امروز ارائه میشود. نه، تنوع و امکانات موسیقی ما کمتر نیست. حتی امروزه غربیها بهسوی ساختن کارهایی با رنگ و بوی شرقی و یا استفاده از ربعپرده که از مشخصات بارز موسیقی ما است روی آوردهاند. همهی اینها برمیگردد به آهنگسازان، محققان و کسانیکه خالق هستند و یا در جایگاه و پُستی هستند که میتوانند برای موسیقی کاری بکنند و آنرا حمایت کنند. ما کارهای خوب و باارزش ـ که هر یک شاید به ده کار بیارزد ـ کم نداریم ؛ امروزه شرایط کلی مثل همیشه برای موسیقی و موسیقیدانها سخت و مهآلود است. حتی برخی از هنرمندان ما مجبور هستند برای فرار از شرایط سخت اقتصادی دست به خلق آثاری بزنند که تنها به اندازهی برآوردهکردن نیاز اقتصادی خود و تهیهکننده ارزش دارد. نکتهی دیگر جرئت تجربیات جدید و پذیرفتن آن از سوی جامعه است که متأسفانه جامعهی ما و شکل سنتی آن، این امکان را نمیدهد که شما هر چقدر که میخواهید تجربه کنید حتی به اشتباه. همیشه چهارچوب وجود دارد. همه میخواهند فقط آن ایدهآل از قبل تجربه شده را دنبال کنند ؛ چرا که میترسند جامعه محکومشان کند که از فرم خارج شده یا کاری ارائه کردهاند که با ذائقهی جامعه هماهنگ نیست. در چنین فضایی مسلماً موسیقی نخواهد ایستاد اما لنگلنگان پیش خواهد رفت. من نیز سعی کردم در ارائهی چند آلبوم منتشر شده با فرمهای متفاوت و یا حتی نخواندن آواز در آلبوم «با ستارهها» و استفاده از ساز دلنشین گیتار در کارم، بتوانم راه را برای امتحان کردن ترکیبها و یا فرمهای متفاوت و تازه که شاید از من انتظار نمیرود باز کنم. تا در آینده با دست و پایی بسته شده در یک فرم خاص روبهرو نباشم، که آنوقت دیگر خیلی دیر است. من از اینکه کاری را دوست داشته باشم انجام دهم اما بهخاطر ملاحظاتی خودداری کنم، بیزارم و هیچگاه به چنین چیزی تن نخواهم داد. بههر حال منظورم از همهی این صحبتها این است یک هنرمند برای کار کردن باید بتواند در فضایی که میخواهد آزادانه حرکت کند و خودسانسوری نکند. بعضیها متأسفانه خیلی بر علیه «سنتهای ملی» ما تاختوتاز میکنند، و این در حالی است که همهی موسیقیدانان تعهد نکردهاند که ببینند جریانسازهای اجتماعی چهکار میکنند، آنها هم همان راه را بروند. نظرتان در این مورد چیست؟ دائماً جامعه و ریتم زندگی ما رو به تغییر بوده که به همان نسبت سلیقه و عادات ما هم در حال تغییر است ؛ حال یک عده هستند که مسئولیت نگهداشتن سنتها را بر عهده گرفتهاند و سعی میکنند که ریشه را آبیاری کنند و کارشان بسیار باارزش و تخصصی است. ولی همه چیز این نیست ؛ همانگونه که لباس و پوشش ما به دهها گونهی مختلف تغییر شکل داده است، دهها گونه موسیقی نیز بهوجود آمده است. عدهای همانند ما موسیقی اصیل را دنبال میکنند، یعنی از سنتها و اصالتها استفاده میکنند و با توجه به آن، کارهای تازه را ارائه میدهند. عدهای هم در انواع دیگر فعالیت میکنند. جامعه نشان داده که به همهی اینها نیازمند است و برای هر کدام مخاطب وجود دارد. ردیف موسیقی بهعنوان یک اصل و مرجع از موسیقی دستگاهی است تا ما بدانیم موسیقی ما و ابعادش چه بوده است، تا آن کس که خلاق است بتواند از این مجموعه استفاده کرده و کارهای تازهتری را ارائه بدهد. بهنظر شما اصول و قاعدهی نوآوری در موسیقی ایرانی چه چیزی میتواند باشد؟ شاید نشود اصول درستی برای این موضوع تصور کرد، تنها این نکته به ذهنم میرسد که دو تا از مهمترین ارکان نوآوری «شناخت» و «جرئت» است. در زمینهی تنبک زورخانه هم کار کردهاید؟ چون کارهای مرشد مرادی را خیلی گوش میکردم برای همین، یک مقدار کمی با فرم خواندن و نواختنش آشنایی دارم، که آنرا هم بهواسطهی نوارهای ایشان تجربه کردم. جانمایهی فرهنگ و هنر ایران، تفکر، معنا و معنویت هنر میباشد. میخواستم شما کمی در این مورد هم صحبت کنید. شناخت، تکنیک، دانش، تفکر، وارستگی، تجربه و دیدگاه و شعور هنرمند نسبت به دنیای پیرامونش ؛ همگی اینها مهم و دخیل هستند. برای یک هنرمند حرفهای در اختیار داشتن مرز بین احساس و تفکر بسیار کلیدی است. بهعنوان مثال فرق یک خوانندهی حرفهای که از خیلی جهات به آمادگی لازم رسیده است با غیرحرفهای این است که او میتواند به نهاد شاعر و آهنگساز برود، گویی که آن موضوع برای خود او اتفاق افتاده است ؛ یعنی، همانند یک بازیگر در قالب نقش خود برود و در لحظه کنترل همهچیز یعنی ژوست خواندن، حالتها، کنترل صدا، لحن و بیان شعر، فضای دهان، تحریرها و... را در دست داشته باشد. یاد شعری افتادم که میگوید: « جمال شخص نه لب لعل و خط زنگاریست / هزار نکته در این کار و بار دلداریست » آواز ایرانی همواره با اشعار گرانسنگ و عرفانی شاعرانی همچون مولوی، سعدی، حافظ و... عجین بوده است. انس با این اشعار چه تأثیری بر زندگی فردی و هنری شما داشته است؟ خب برای من همیشه آن اشعاری که خواندهام چیزی نبوده که فقط مصرف کرده باشم، بلکه سعی کردم از این مفاهیم بهره بگیرم. شما اگر دریچههای نگاه و ذهنت باز باشد و مفاهیم را درست درک کنی، خواه ناخواه در دیدگاهت تأثیر میگذارد. بهقول معروف « در خانه اگر کس است؛ یک حرف بس است ». حافظ، سعدی، مولانا، خیام، عطار، باباطاهر، نظامی، فردوسی و دیگر بزرگان ادب پارسی جملگی از گنجینهها و سرمایههای فرهنگی و فرهنگ انسانی هستند. شما اگر سنگ هم باشید در اثر تماس مدام با کلام این بزرگان که مانند رودخانهای پاک و زلال از روحوجان شما میگذرد و آنرا صیقل میدهد، تغییرشکل میدهید. در انتخاب اشعار برای اجرای آواز، به چه طریقی عمل میکنید؟ آیا با اهالی شعر و ادب و اهل ذوق هم حشر و نشر دارید؟ اگر جایی نیاز باشد، حتماً با شعرا صلاح و مشورت میکنم. برای انتخاب شعر، طبق دستگاهی که میخواهم در آن آواز بخوانم شعرهای مناسب با پیام و فضای آن دستگاه را انتخاب میکنم ؛ ماهها مینشینم و اشعار را زیر و رو میکنم تا آن شعری که مناسب باشد را پیدا کنم. بهنظر شما رمز و راز ماندگاری یک اثر هنری چه چیز میتواند باشد؟ برخی از اصول میتواند مؤثر باشد و کار را نه حتماً ماندگار بلکه پربارتر کند. بهعنوان مثال در کار خود جدی باشی و به کاری که میکنی اعتقاد داشته باشی. دوم اینکه حرف دل مردم را بزنی. خیلی از مواقع حقیقتی است که دارد بیان میشود و توخالی نیست ؛ یعنی شرایطی که یا جریان دارد و یا در گذشته و تاریخ یک ملت بوده است. سوم سلیقه در ساخت ملودی و انتخاب کلام و شکل و فرم اجرا و هماهنگی بین کلام و ملودی و سلیقه در انتخاب نوع ارکستر و رژیست سازها. چهارم اینکه اگر با کلام است ؛ اجرای ارکستر و خواننده و جنس صدای خواننده و یا حتی اجرای گام از نتی که برای خوانندهی موردنظر مناسب و نیز هماهنگ با پیام موسیقی و کلام باشد ؛ و لحن و حس و حال اجرا بسیار مهم است. پنجم، شنونده خیلی فوری بتواند پیام را دریافت کند و حتی بتواند پس از شنیدن، بخشی از موسیقی را در حافظهی شنیداری خود تکرار و آنرا زمزمه کند. ششم اینکه حتی ریا و خودنمایی هم در کار، خود را نشان خواهد داد و شنوندهی موسیقی آنرا فوراً حس میکند و نهایتاً اینکه استفاده از عوامل توانا و حرفهای در کیفیت و تأثیرگذاری بسیار مؤثر است. از مواردی که برای نمونه ذکر شد گاهی یک مورد شناخته و یا ناشناخته بهتنهایی یک اثر را ماندگار میکند و در دل و جان شنونده مینشاند. در شکل کلی میگویند: کاری که از دل برآید، بر دل هم مینشیند. وقتی میگوییم «موسیقی»، اولین پیامی که به دل شما میآید چیست؟ نزدیکتر کردن دلها به هم. موسیقی میتواند دشمنیها را به دوستی و دوستیها را آنچنانتر سازد. این چیزی است که من در مکتب استاد دادبه آموختهام. برای جوانانی که در حال یادگیری آواز ایرانی هستند، چه توصیهای دارید؟ اینکه برای تمرین در مرحلهی اول از الگویی تقلید کنند و به آن چیزی که میخواهند بخوانند و تقلید کنند خیلی درست و بادقت گوش بدهند. حال اگر نزد استادی میروند استادشان حتماً آنها را راهنمایی خواهد کرد ؛ ولی اگر استادی ندارند، سعی کنند که آواز موردنظرشان را با دقت هر چه تمامتر ضبط و پس از اتمام گوش کنند تا عیوبشان را متوجه شوند ؛ چون اگر خشت اول را کج بگذارند، آنوقت درست کردن آن چیزی که عادت شده بسیار مشکل است. سراغ چیزهای سخت هم نروند، چرا که از همان ابتدای کار میباید مرحله به مرحله و درست مسیر را طی کرد و برای پیشرفت کردن نباید عجله داشت. برای انتخاب الگو نیز میبایست صدایی را انتخاب کنند که با صدایشان هماهنگ است. مشکلی که امروزه وجود دارد این است که زندگیمان آپارتماننشینی شده است و دیگر از آن خانههای بزرگ خبری نیست. بههمین دلیل سعی کنند که در آپارتمانها تمرین آواز نکنند. ...که مشکل «صدا دزدی» بهوجود نیاید. بله، این خیلی مطلب مهمی است. انسان ناخودآگاه ملاحظهی همسایهها را میکند. برای همین بهتر است که برای تمرین آواز به در و دشت و فضای باز و راحت بروند ؛ مثلاً کوه برای تمرین آواز جای بسیار مناسب و عالی است ؛ هم، نفَس خواننده را زیاد میکند و هم برای کنترل نفس مفید است. اینها نکات اولیه است و مابقی آن هم به عهدهی استادشان است که آنها را راهنمایی کند و ایرادهایشان را برطرف کند. بیان خواننده در اجرای آواز خیلی اهمیت دارد، یعنی خوانندگانی که با لهجههای سرزمین مادری خودشان صحبت میکنند، برای اینکه بتوانند آواز رسمی ایرانی را بهخوبی اجرا کنند، باید به این موضوع توجه نمایند. نظر شما در این مورد چیست؟ صد در صد، یعنی شما اگر بخواهید موسیقی با کلام فارسی ارائه بدهید، باید حتماً روی لهجهتان کار بکنید. درست همانطور که در موسیقی محلی، با همان لهجهی محلی، زیباتر و شیواتر است، در موسیقی با کلام فارسی نیز هنگامی که کلام بدون لهجه بیان میشود مخاطب بیشتری دارد و از نظر اصول رایج در موسیقی اصیل ایرانی صحیحتر و موردپسندتر است و زیباتر بهنظر میرسد. لطفاً کمی در مورد کارتان با آقای درویشی توضیح دهید. جناب درویشی واقعاً برای این کار زحمت کشیدند و تحقیقات مفصلی را انجام دادند، و زمان زیادی را صرف این مجموعه کردند. واقعاً باید قدر ایشان را دانست. ما افرادی مانند محمدرضا درویشی کم داریم که اینگونه به موسیقی خدمت کنند. گروهی را تشکیل دادهاند که این دوستان بسیار زحمت میکشند و قطعات پیچیدهای را اجرا میکنند. پروژهی ما ضبط بیست و چهار تصنیف منسوب به عبدالقادر مراغهای است که این کار را با کانون پرورش فکری قرارداد بستهایم و از همکاری و نگاه مثبت کانون بسیار سپاسگزاریم. همهی ما این کار را یک کار فرهنگی دیدیم و در واقع میخواهیم بخشی از تاریخ موسیقی این سرزمین را که تا بهحال شنیده نشده از دل تاریخ بیرون بکشیم و همانند یک بنای باستانی به نمایش بگذاریم. جای شگفتی است که آقای درویشی چگونه این قطعات را از دل تاریخ بیرون کشیدهاند؟ ایشان با آن مهارت و پشتکاری که دارند این کار را انجام دادند. بیشتر این قطعات را هم در ترکیه بهدست آوردهاند، و نُسَخ زیادی را مورد تطابق قرار دادهاند. شما در زمینهی ضبط صدا، میکس و تدوین و مسترینگ دیجیتال هم تخصص دارید. در این مورد کمی توضیح دهید. خواهش میکنم... تخصص که نه البته، فقط یک مقداری آگاهی دارم. دورهای بود که میخواستم کارهای قدیمی پدر را روی سیدی بیاورم. یک پروژهی سه ساله بود که من هفتهای چهار روز از صبح تا آخر شب در استودیو بودم و این آثار را با وسواس پالایش میکردم. برای همین یک مقداری با کار تدوین و پالایش آشنا شدم. یعنی بهصورت خودساخته؟ خیر، با یکی از دوستانم آقای ریموند موسسیان در استودیو بل. البته ایشان همیشه من را تهدید میکرد که اگر جایی بگویی شاگرد من بودی، من هم یک آلبوم میخوانم میگویم شاگرد تو بودم! فکر میکنم بعد از چاپ این مصاحبه باید منتظر آلبوم جدیدی با صدای ریموند موسسیان باشیم و البته با پالایش و تدوین من. اما در انتهای مصاحبه وارد بحث مرتبط با وبلاگ کوچک خودمان میشویم. بله، بله. در واقع وبلاگی که کاملاً بهصورت خودجوش از سوی شما علاقهمندان عزیز شکل گرفت و من را کاملاً غافلگیر کرد. بعضی از طرفداران موسیقی اصیل به شخص شما علاقهی زیادی دارند ؛ آیا در صدد نیستید که ولو بهصورت محدود و در حد امکان و وقت با این عزیزان تماسها و ارتباطهایی را داشته باشید؟ من که خیلی دوست دارم، برای اینکه اولاً واقعاً مدیون آنها هستم. ثانیاً خودم اصلاً دوست دارم که ارتباط داشته باشم. ارتباط داشتن و همنفس شدن با مردم و علاقهمندان، بزرگترین سرمایهی یک رهروی هنر است. ولی متأسفانه کارهای ما، مخصوصاً در این اواخر بهخاطر کنسرتها، بهگونهای شده است که من این امکان را ندارم، ساعتها در اینترنت بروم و با علاقهمندان ارتباط برقرار کنم. حتی ایمیلهای کاری خودم را گاهی اوقات یک ماه میگذرد تا چک کنم و جوابِ مثلاً موضوع یا طرح و بروشوری را ایمیل کنم. همهی اینها از مشغلهی زیاد است. در این وضعیت در واقع محرومیت برای خود من است که فرصت همصحبتشدن با دوستان را از دست میدهم. چرا که اشتیاق از سمت من بیشتر است. ای کاش این فرصت را داشتم.بخشی از زمان من محدود میشود به زندگی شخصی و خانوادگی و کارهای خودم، و بخشی دیگر به کنسرتها و کارهای شرکت دلآواز و یا تهیهی آلبوم جدید و... . با توجه به تعداد زیاد علاقهمندان ـ که واقعاً به من لطف دارند ـ اگر من بخواهم جوابگوی همه باشم، بر خلاف خواستهی خودم امکانپذیر نیست. برای همین ترجیح میدهم که وارد هیچ ارتباطی نشوم، یا در سایت با چند نفر وارد صحبت نشوم که بعداً جواب دیگر دوستان را نتوانم بدهم و مجبور به عذرخواهی شوم. بههمین دلیل فقط به یک تشکـــر اکتفا کردم که علاقهمندان بدانند که خیلی برای من عزیز و محترم هستند. من از شما بهخاطر وقتی که برای مصاحبه گذاشتید، تشکر میکنم و امیدوارم که موفق و مؤید باشید. لطف کردید. شما و جمع دوستان برای وبلاگتان خیلی زحمت میکشید ؛ از تلاشهای شما هم ممنونم. منبع:وبلاگ همایون شجریان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]
صفحات پیشنهادی
گفتگو با همایون شجریان
آرشيوی گفتگو با همایون شجریان. گفتگو با همایون شجریان وبلاگ همایون شجریان همایون شجریان در یک ظهر گرم بهاری، به گرمی پذیرایمان شد و با ما به صحبت نشست.
آرشيوی گفتگو با همایون شجریان. گفتگو با همایون شجریان وبلاگ همایون شجریان همایون شجریان در یک ظهر گرم بهاری، به گرمی پذیرایمان شد و با ما به صحبت نشست.
به خاطر دو نوازنده زن، کنسرت همایون شجریان در تبریز لغو شد
احمدی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی درباره علل مخالفت و لغو کنسرت همایون شجریان در گفتگو با ایسنا، اظهار کرد: حضور نوازندگان زن در گروه موسیقی و ...
احمدی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی درباره علل مخالفت و لغو کنسرت همایون شجریان در گفتگو با ایسنا، اظهار کرد: حضور نوازندگان زن در گروه موسیقی و ...
منتظر "شجریان" هستم
گفتگو با همایون شجریان. ... من همیشه به سهم خودم ستایشگر هنرشان بوده و هستم. ... بودند در حیطهی شیوهی فرهنگفری کار کردم ؛ ولی بهطور غیرمستقیم، شاگرد همه هستم.
گفتگو با همایون شجریان. ... من همیشه به سهم خودم ستایشگر هنرشان بوده و هستم. ... بودند در حیطهی شیوهی فرهنگفری کار کردم ؛ ولی بهطور غیرمستقیم، شاگرد همه هستم.
گفتگو با شاهزاده آواز ایران
گفتگو با شاهزاده آواز ایران-من از مصاحبه خیلی بدم می آید، برای اینکه خیلی اهل حرف ... هم همایون، هم شجریانناخودآگاه شبیه پدرم شدمگفت و گو با همایون شجریان اولین بار ...
گفتگو با شاهزاده آواز ایران-من از مصاحبه خیلی بدم می آید، برای اینکه خیلی اهل حرف ... هم همایون، هم شجریانناخودآگاه شبیه پدرم شدمگفت و گو با همایون شجریان اولین بار ...
شجريان در گفتگو با قدس:تمايل زيادي به غزل معاصر دارم
شجريان در گفتگو با قدس:تمايل زيادي به غزل معاصر دارم ... همايون شجريان در پاسخ به سؤال خبرنگار ما مبني بر اينكه شعر و غزل معاصر در كارهاي شما از چه جايگاهي ...
شجريان در گفتگو با قدس:تمايل زيادي به غزل معاصر دارم ... همايون شجريان در پاسخ به سؤال خبرنگار ما مبني بر اينكه شعر و غزل معاصر در كارهاي شما از چه جايگاهي ...
فرجپوری در گفتگو با مهر: مخالف شعار و هنر سفارشی هستم
فرجپوری در گفتگو با مهر: مخالف شعار و هنر سفارشی هستم. کنسرت همایون شجریان با گروه موسیقی"دستان" به عنوان نخستین حضور مستقل او و کم و کیف همراهی گروه ...
فرجپوری در گفتگو با مهر: مخالف شعار و هنر سفارشی هستم. کنسرت همایون شجریان با گروه موسیقی"دستان" به عنوان نخستین حضور مستقل او و کم و کیف همراهی گروه ...
گفتگو با احسان خواجه امیری به بهانه خواندن تیتراژ «درمسیر ...
آرشيوی گفتگو با احسان خواجه امیری به بهانه خواندن تیتراژ «درمسیر زایندهرود». همایون شجریان خیلی با من فرق دارد. همایون یک سیاستمدار موسیقی پشت سرش ایستاده.
آرشيوی گفتگو با احسان خواجه امیری به بهانه خواندن تیتراژ «درمسیر زایندهرود». همایون شجریان خیلی با من فرق دارد. همایون یک سیاستمدار موسیقی پشت سرش ایستاده.
«همایون» نباید فقط از نام پدرش استفاده كند
گفتگو با احسان خواجه امیری به بهانه خواندن تیتراژ «درمسیر ... همایون شجریان خیلی با من فرق دارد. همایون یک سیاستمدار موسیقی پشت سرش ایستاده. ... کمک نام پدر ...
گفتگو با احسان خواجه امیری به بهانه خواندن تیتراژ «درمسیر ... همایون شجریان خیلی با من فرق دارد. همایون یک سیاستمدار موسیقی پشت سرش ایستاده. ... کمک نام پدر ...
گزارش تصویری کنسرت همایون شجریان
اخبار مرتبط: همایون شجریان در حضور پدر درس پس داد کنسرت گروه "دستان"با اعتراض شجریان به پایان رسید گفتگو با ... حكایت جدایی شجریان ،علیزاده و کلهر ...
اخبار مرتبط: همایون شجریان در حضور پدر درس پس داد کنسرت گروه "دستان"با اعتراض شجریان به پایان رسید گفتگو با ... حكایت جدایی شجریان ،علیزاده و کلهر ...
نخستین مستقل همایون شجریان در اروپا
تور کنسرت گروه موسیقی "دستان" به خوانندگی همایون شجریان و آهنگسازی "سعید فرج ... سعید فرجپوری نماینده گروه موسیقی "دستان" با اعلام این خبر در گفتگو با ...
تور کنسرت گروه موسیقی "دستان" به خوانندگی همایون شجریان و آهنگسازی "سعید فرج ... سعید فرجپوری نماینده گروه موسیقی "دستان" با اعلام این خبر در گفتگو با ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها