واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: خاطرات شنيدني شاعران از قيصر امين پور
فرهنگي. فرهنگي. سالگرد
تقي دژاكام - مجلس بزرگداشت نخستين سالگشت درگذشت شاعر بزرگ معاصر قيصر امين پور عصر پنجشنبه در محل خانه شاعران جوان در تهران برگزار شد.
در اين مراسم كه با حضور پرشمار دوستداران ، علاقه مندان، ياران، همراهان و خانواده قيصر امين پور برگزار شد ، تني چند از شاگردان آن شاعر معاصر به بيان خاطرات يا احساس قلبي خود نسبت به وي پرداختند.
همچنين چند سخنراني تحليلي از شعر يا شخصيت قيصرنيز در اين مراسم ايراد شد و تني چند از هنرمندان موسيقي نيز به اجراي برنامههايي با بهرهگيري از شعرهاي امين پور پرداختند.
در پايان اين مراسم فيلم كوتاهي از زندگي قيصر امين پور به نمايش درآمد.
حاشيههاي اين مراسم بسيار پر رنگ تر از اصل برنامه بود كه خبرنگار ما آنها را اينچنين ثبت كرده است:
** نيم ساعت زودتر از شروع برنامه به محل خانه شاعران رسيدهايم ، اما جايي براي نشستن نيست . تمام اطاقها و راهروها را صندلي چيدهاند اما دريغ از يك جاي خالي!
** تلويزيونهاي مدار بسته ،اطاقها و راهروها را پوشش داده تا امكان استفاده از برنامه براي همه وجود داشته باشد.
** همراهان هميشگي قيصر زودتر از همه آمدهاند و برخي براي بهتر برگزار شدن برنامه در تكاپو هستند: محمد رضا عبدالملكيان، ساعد باقري، وحيد اميري، بيوك ملكي، سهيل محمودي، فاطمه راكعي، افشين علا، دكتر موسوي گرمارودي، مشفق كاشاني و ...
** صداي شعرخواني قيصر كه از بلند گوها پخش ميشود، با صداي گنجشكهاي توي درختان پاييزي حياط خانه شاعران ، در هم ادغام ميشود و چند نفر آرام اشك ميريزند : سراپا اگر زرد و پژمرده ايم/ ولي دل به پاييز نسپرده ايم/ چو گلدان خالي لب پنجره / پر از خاطرات ترك خورده ايم...
** از پلهها كه بالا ميآيي ، ميزي و كتابهاي جديد و قديم قيصر؟ دستور زبان عشق كه سال گذشته به چاپ دوم رسيده بود مهر چاپ هفتم خورده است.
** دو كتاب جديد يكي از كهن سرودههاي قيصر وديگري از اشعار شاعران درباره قيصر عرضه شدهاند و دو سي دي كه يكي از شعرخوانيهاي او و ديگري ۱۲جلسه كلاس درس او در دانشگاه تهران.
** دخترم زرنگي كرده و جايي را در راهروي سمت چپ پيدا كرده است. مينشينم . كناردستم اطاقكي است كه در آن پيراهن و كت خاكستري قيصر را آويزان كرده اند با كيفي كه هميشه همراهش بود. روزنامههايي كه از قيصر نوشتهاند ، يك كتاب او كه به عربي ترجمه شده است :ثلاثاء الفواصل الحارقه. عكسهايي از او كه حالا قاب شدهاند و شمعهايي كه دختركي كوچك روي ميز آنها را روشن ميكند.
** وحيد اميري با صدايي حزن آلود ، شعري از قيصر ميخواند و سپس برنامه را با تلاوت آياتي از قرآن آغاز ميكند. با قرآن خواندن اميري ، سكوت همه جا را فرا ميگيرد.
** مجري برنامه سهيل محمودي است كه شعري را براي قيصر ميخواند : داغ تورا چو شمع، به شبهاي بيفروغ/ روشن نگاه داشته و با آن گريسته ام. سپس از شاگردان و همراهان و دوستان قيصر كه نامشان را ميخواند ميخواهد كه بيايند و فقط دو دقيقه درباره او سخن بگويند.
** راضيه بهرامي كه ظاهرا فيلمبردار برنامههاي قيصر بوده ميگويد: من فقط دلم براي قيصر تنگ ميشود . بقيه حرف هايش درهاي و هوي كساني كه آمدهاند و جايي براي نشستن ندارند گم ميشود.
** افشين علا ميگويد: درزندگي دو كس را بيش از همه دوست داشته ام ،مادرم را و قيصر. مادرم مرا به زندگي آورد و قيصر به من زندگي كردن را آموخت بيش از آنكه سرودن را به من ياد دهد .(جمعيت اشك ميريزد ، حرفهاي افشين به دل همه نشسته است ). ادامه ميدهد : قيصرمعدلي بود از تمام خورشيدهاي ناب درون انسان و وقتي اورا پيدا كردم ، آن گمشدهاي را كه حافظ هم مي گويد( آني دارد) يافتم .وقتي قيصر شعر ميخواند يا حافظ ميخواند ، احساس ميكردم اين شعرها از دهان خود حافظ بيرون ميآيد .شايد اين خيلي ادعاي بزرگي باشد ، اما او اين كار را كرد و در جواني هم كامل و پخته و پير بود و آن توانمندي و پاكي شعرش را چون يوسف مصري به ثمن بخس نفروخت.
**سهيل كه نشان ميدهد گاهي علايق سياسياش بيش از شعر برايش ارزش دارد ، خاطره جالبي به نقل از يكي از دوستانش نقل ميكند : در زمان دولت پيشين به مناسبتي رايزنيهاي فرهنگي جمهوري اسلامي جمع شده بودند و سخنران مراسم هم آقاي خاتمي بود ، قيصر هم دعوت داشت اما زماني رسيد كه آقاي خاتمي داشت از سالن خارج ميشد .آقاي خاتمي
با نوعي طنز به قيصر گفت : آقاي امين پور ! شما و اينجا ؟ جلسه رايزنيها ؟ قيصرهم گفت :آنها رايزن هستند و ما راهزن !
آقاي خاتمي هم فورا گفت : گر راهزن توباشي صد كاروان توان زد !
**فريدون عمو زاده خليلي كه در حوزه هنري ۱۰سال با قيصر هم اطاق بوده و بعدها در سروش نوجوان با او در يك اطاق كار ميكرده است هم خاطره كوتاه اما پرمعنايي را نقل ميكند : من گريه قيصر و حتي بغضش را نديده بودم و او خيلي ابا داشت كه كسي او را در چنين حالتي ببيند. ما هم روآلمان اين بود كه او شعرهايش را براي من ميخواند تا مثلا من
اشكالش را بگيرم و من هم قصه هايم را ميخواندم تا او دربارهاش نظر بدهد . يك بار او منظومه ظهر روز دهم را كه درباره حضرت قاسم ع است تازه سروده بود و داشت آن را براي من ميخواند تا رسيد به اين عبارت كه او با شمشيرش گويي زمين كربلا را شخم ميزد كه ناگهان بغضش تركيد و شروع كرد به گريستن و چون ديد براي اولين بار گريهاش را ديده ام ، خنديد و با تكيه كلام هميشگياش گفت : الكي بود .
** مجري برنامه كه بين هر خاطره، نكتهاي را يادآوري ميكند ميگويد :
قيصر نشان داد برخلاف آنچه مرتب تكرار ميكنند كه ما امروز بحران شعر داريم ، ما بحران شاعر داريم .
* سعيد بيابانكي شعر ميخواند : پنداشتم كه باغ گلي پرپر است او / ديدم كه نه ،...برادر
من قيصر است او / هركوچه باغ را كه سرك ميكشم هنوز / ميبينم از تمام درختان سر است او ..
** سهيل ، خاطرهاي از زمان دفاع قيصر از پايان نامهاش ميگويد : سال ۷۶ بود و همه ما به
مراسم دفاع او از پايان نامه دكترايش يعني كتاب سنت و نوآوري در شعر معاصر رفته
بوديم ، استاد راهنماي قيصر ، دكتر محمد رضا شفيعي كدكني و استاد راهنمايش دكتر پورنامداريان
بود . درآن مراسم دكتر شفيعي كدكني طي سخناني گفت : امروز در اين دانشگاه مهمترين رسالهاي عرضه
مي شود كه از زمان دفاع دكتر معين تاكنون سابقه نداشته است و آن پايان نامه آقاي قيصر امين پور است و قيصر هم بلافاصله با هوشمندي شاگردانه اي گفت : خير ، بهترين رساله بعداز رساله دكتر محمد معين، رساله دكتر شفيعي كدكني با عنوان صور خيال در شعر فارسي است .
**دكتر مرتضي كاخي هم با شروع سخنانش اشك را در چشم حاضران نشاند. او گفت: در اين سالها من جز براي دو نفر سخن نگفته ام: مهدي اخوان ثالث و قيصر امين پور. سپس خاطرهاي را گفت: زماني كه نخستين بار در بيماستان بستري شد فوري به ديدارش شتافتم. دست و پايش را باند پيچي كرده بودند و آويزان بود. شايد در تمام يك ربع يا نيم ساعتي كه آنجا بودم بيش از دو كلمه با هم سخن نگفتيم اما تمام اين مدت به همديگر نگاه كرديم با نگاه با هم حرف ميزديم و من فكر ميكردم كه او چقدر به شعرش نزديك است.
دكتر كاخي جمله آخرش را اين گونه توضيح داد: اگر كسي تمام شعرهاي فارسي را از گذشته تا حال به طور كامل بداند ، اگر قريحه نداشته باشد نميتواند شعر بگويد و قيصر اين قريحه را به طور كامل داشت. او علاوه بر آن بسيار زلال، بيشائبه، شجاع، رنج كشيده و دوستدار مظلومان و مدافع مردمان از بن دندان بود نه از سر تظاهر. قيصر بين خير و زيبايي كه ظاهرا ميتوانند متمايز باشند يعني بين خير جامعه را خواستن و زيبايي در شعر چنان رابطه اي برقرار كرد كه در كسان ديگر كمتر موجود است. او در شعرش عبوس نبود و اين جمله او هميشه در ذهن من است كه : زيبايي زيباست، از آن زيباتر، زيبا ديدن است و از آن زيباتر، ديدن زيبايي است و ميترسم به جايي برسم كه بگويم: انكار زيبايي، انكار خداست.
** فاطمه راكعي هم به اختصار سخن گفت: آخرين پنجشنبهاي كه در بيمارستان بود ما هم در كنارش بوديم. او از نگراني ما نگران ميشد. تلفن زنگ زد، من بسرعت خودم را به تلفن رساندم تا كسي مزاحم او نشود. فردي از شهرستان بود كه ميخواست معني بيتي از حافظ را از قيصر بپرسد. از آنجا كه حال قيصر خوب نبود سعي كردم خودم پاسخي در حد توانم به آن تلفن بدهم. قيصر پرسيد چه كسي است و چه كار دارد و وقتي فهميد موضوع چيست حدود يك ربع بيست دقيقه وقتش را گذاشت و از كتابهايي كه در كنارش بود مطالعه كرد تا پاسخ تلفن يك شهرستاني ناشناس را بدهد و من به اين فكر ميكردم كه او مهرباني محض است. او ميخواست هرچه دارد و ندارد را سخاوتمندانه به ديگران ببخشد.
**تعبير مهرباني در خاطره خانم راكعي، مجري را به سالهاي دور برد: آن سالها كه با حسن حسيني و قيصر و محمد رضا محمدي، شعرهاي جنگ سوره را انتخاب ميكرديم. زماني كه قيصر نبود ، به راحتي روي شعرها ي ضعيف خط مي كشيديم و آنها را حذف ميكرديم اما وقتي قيصر بود از ما ميخواست كه تا آنجا كه ميتوانيم شعرهاي ضعيف را خودمان دستي به سر و رويش بكشيم و قابل چاپش كنيم. لذا حسن حسيني ميگفت: قيصر! اين مهرباني تو، هم كار دست خودت ميدهد و هم ما را توي زحمت مياندازد . بعدها حسيني در كتاب براده هايش نوشت: اصلاح يك شعر بد، به مراتب سخت تر از سرودن يك شعر خوب است.
** سيد حسامالدين سراج با سه تاري در دست به همراه آقايان جلالي( نوازنده عود) و ورزيده( نوازنده ني) سه قطعه را در دستگاه سه گاه اجرا كردند: ۱ - غزلي از حافظ با مطلع: صبا وقت سحر، بويي ز زلف يار ميآورد/ دل شوريده ما را به بو در كار ميآورد. -۲ساز و آواز با شعري ازقيصر:اي شكوه بي كران، اندوه من ... و -۳تصنيفي در دستگاه شور كه شعر آن از يكي از خانم هاي شاعر معاصر بود.
** دكتر بهروز ياسمي هم به خاطرهاي اشاره كرد، به شعري كه قيصر گفته واولين بار آن را در روزنامه كيهان چاپ كرده بود: صبح بيتو رنگ بعدازظهر يك آدينه دارد/ بيتو حتي مهرباني حالتي از كينه دارد/ بيتو ميگويند تعطيل است كار عشق بازي/عشق اما كي خبر از شنبه و آدينه دارد...
ياسمي گفت به قيصر گفتم: صبح چگونه رنگ بعدازظهر دارد يا مهرباني چگونه با كينه جمع ميشوند و ... قيصر جواب داد: راستش من اين شعر را درباره انجمن حجتيه گفته ام كه بدون مهرباني و عشق بازي ،ادعاي ارادت به امام زمان دارند.
دكتر ياسمي سپس شعري را براي قيصر خواند: پريد از سر بامم، كبوتري كه تو بودي / شكست پيش نگاهم، صنوبري كه تو بودي...
** شاعران، ميآيند و ميروند، سخنرانان خاطره ميگويند اما پر رنگترين
شنبه 4 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 368]