واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: كارگري - خدا و چند كيلو خرما
كارگري - خدا و چند كيلو خرما
امير ساكت:در سايت اينترنتي ... (...آنلاين) عكسهايي ديده ميشود از كارگران فصلي كرمان. در حالي كه بعضي از آنها وسط بيابان دور خودشان سنگ چيدهاند و بعضي دارند چرت ميزنند و بعضي در حال استعمال مواد مخدر هستند. تصاوير به خودي خود آزاردهندهاند بهخصوص وقتي كه ميبينيم هيچ تلاشي براي مخفي نگاه داشتن هويت اين آدمها صورت نگرفته است. ظاهر اينها براي روزنامهنگاران اين روزنامه آنقدر بيارزش محسوب ميشوند كه تلاش براي حفظ آبرويشان فاقد ارزش عملياتي است. شايد هم ميخواهند به اين ترتيب نشان بدهند چقدر در نقد مسائل اجتماعي صريح و بيپرده و منتقدانه عمل ميكنند و با هيچ احدي در اين زمينه تعارف ندارند. اما آزاردهندهتر، توضيحي است كه كنار عكسها نوشتهاند و در آن از نيروي انتظامي خرده گرفتهاند كه چرا با اين مجرمان برخورد نميكند. شخصا زياد شعارهايي را كه در زمينه روزنامهنگاري مسوول داده ميشود جدي نميگيرم اما اينكه روزنامهنگار خودش را تا حد خبرچين پايين بياورد مسئله جالب توجهي است. ضمن اينكه شجاعت و صراحت وقتي ارزشمند است كه آبرو و جان و مال خود شخص در خطر باشد. اگرنه همه وقتي پاي هزينه كردن از امنيت و آبروي ديگران وسط باشد ميتوانند رجز بخوانند و ژست صراحت و شجاعت بگيرند. در هر حال پيش از آنكه به اصل موضوع وارد شويم و توضيح دهيم كه چگونه تمايل به حفظ و نگاهداري خدا و خرما باعث ميشود بعضي كارمندان رسانههاي حكومتي در هر نقطه از جهان به چنين اعمالي دست بزنند، بد نيست بخشي از توضيحات كنار عكسها را با هم بخوانيم:
«كارگران فصلي همواره چشم بر افق بيرنگي دوختهاند، كه كسي از راه برسد و به آنها كاري بسپارد تا غروب آفتاب با توشهاي به خانه روند. اما تصويري كه كارگران فصلي رفسنجان در كادر دوربين جا خوش كردهاند، تصويري متفاوت است. كار كردن همراه با لبخند زدن بر افيون اعتياد. راستي گمان ميكرديد در كشوري كه قانون اساسياش استعمال مواد مخدر را جرم ميداند در فضاي عمومي و آزادانه اين چنين از كشيدن مواد مخدر سرخوش شوند!!!؟ ماموران ستادهاي مبارزه با مواد مخدر در كجاي اين سرزمين كشف مواد مخدر را جار ميزنند!!!؟»
از چند علامت سوال و تعجبي كه در اين چند جمله به كار رفته كه بگذريم ميرسيم به آدمهايي كه گمان ميكنند به محض اينكه شروع كنند به غرزدن به مقام منتقد نائل خواهند شد. مثلا آقاي جواد خياباني و رضا جاوداني را در نظر بگيريد. يادتان هست بعد از شكستهاي پيدرپي ورزشكاران ايراني در المپيك پكن ناگهان لحني تهاجمي نسبت به مسوولين ورزش پيدا كردند؟ اگر اين يادتان باشد حتما بقيهاش هم يادتان ميآيد. به محض اينكه دوران «چي شد چي شد ما باختيم» (تجربه تاريخي نشان داده حدود يك ماه است) به سر رسيد ديگر از لحن منتقدانه آنها خبري نبود. اما در همان دوره هم كسي چندان نقدهاي ايشان را جدي نميگرفت. اين احساسي است كه كمابيش بسياري از مخاطبين داشتند بدون اينكه دليل واقعياش را بدانند. دليلش اين بود كه اين نقدها نه از خاستگاهي خارج از قدرت كه دقيقا از دل قدرت نشأت ميگرفت. به اين ترتيب بسياري از انتقادات رسانههاي دولتي به مفسدان اجتماعي و اقتصادي فاقد كوچكترين تاثيرگذاري و ناتوان از برقراري كوچكترين همدلي است. چنانچه يكي ديگر از نويسندگان همين صفحه نوشته بود «نميتوان در پناه قدرتهاي بزرگتر قدرتهاي كوچكتر را نقد كرد و همچنان ژست منتقدانه گرفت». در واقع اگر نقد نتواند قدرت مسلط موجود را نشانه بگيرد اغلب در حد توصيههاي كارشناسانه يكي از اعضاي سيستم براي بقاي آن باقي خواهد ماند و اعتبارش صرفا به چك حقوق سر ماه فرد به ظاهر منتقد سرريز خواهد شد. مثلا وقتي در يك نظام كمونيستي دبيركل حزب تصميم ميگرفت با فساد اجتماعي مبارزه كند، آن روزنامهنويسهاي خردهپايي كه همپا و همراه با او شروع به كشف متخلفين و اعتراض به مفسدين كوچك اجتماعي ميكردند نميتوانستند چيزي باشند جز مهرههايي كه سيستم براي بقاي خودش آنها را به جان ديگر مهرهها مياندازد. ولي لابد اگر از خود آنها ميپرسيديد هر كدام خودشان را يك عدد چهگوارا ميدانستند كه عليه ظلم قد علم كردهاند. هيچكس هم طبيعتا جرأت نميكرد به آنها يادآوري كند شما ميخواهيد بدون اينكه مخاطره و هزينه درافتادن با قدرت را بپردازيد از اعتبار اخلاقي منتقد و مصلح بودن استفاده كنيد. اين نقد تنها به برنامه «بيست و سي» يا كلا به صدا و سيماي جمهوري اسلامي محدود نميشود. بسياري ديگر از كارمندان رسانههاي داخلي و خارجي از همين روش براي اضافه كردن همزمان رقم فيش حقوقي و اعتبار اخلاقيشان استفاده ميكنند. همچنين در ميان روزنامهنگاراني كه براي روزنامههاي حكومتي كار ميكنند عدهاي همچنان مشغول به ايفاي اين نقش كمدي در گريم و لباسهاي بازيگران تراژدي هستند .
براي من نهتنها تاسفبار است كه روزنامه... كوچكترين تلاشي براي پوشاندن صورت آدمهايي كه عكسشان را در حين مصرف مواد مخدر گرفته نميكند، بلكه خجالت ميكشم كه به نوعي خودم را دستكم در مسيري كوتاه همراه با چنين كساني بدانم. كساني كه آنچنان از جايگاه اخلاقيشان مطمئناند كه با مايه گذاشتن از آبروي همنوعانشان سعي ميكنند آن اعتبار دوگانه را كسب كنند. ظاهرا اينها دارند نقد ميكنند. ظاهرا به نيروي انتظامي خرده ميگيرند و با لحني تهاجمي از آنها ميخواهند كه توجه بيشتري داشته باشند. اما در واقع با پناه گرفتن در سايه امن قدرت بزرگتر، او را به اتخاذ شيوه تهاجميتري دعوت ميكنند. اين شيوه در تاريخ ايران هم بيسابقه نيست. راه دور هم نميرويم و اشاره به بادمجان دورقابچينهايي نميكنيم كه مقام همايوني را متهم به مداراي بيش از ظرفيت رعيت ميكردند. در همين سالها و مقداري دورتر از اينجا همچنين اشخاصي به وفور يافت ميشودند. مثلا اگر شما مستقيما هم مخاطب رسانههاي سلطنتطلبهاي شكست خورده نبوده باشيد لابد دورادور شنيدهايد كه بعضي از آنها خيلي منتقدانه با سلطنت برخورد ميكنند. هرچند نقدشان به سلطنت اين است كه چرا در سال 1357 خشونت بيشتري اعمال نكرد. لابد آنها در 40 سال پيش كه اين حرفها را ميزدند گمان ميكردند به نقد مشغولند. اما اگر آنها توانستهاند با اين روش رياكارانه اعتبار اخلاقي كسب كنند روزنامهنگاران امروزي هم ميتوانند با تاختن به انسانهايي دردمند و خرج كردن از آبروي آنها براي خودشان اعتبار اخلاقي دست و پا كنند.
چهارشنبه 1 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]