تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس كم بخورد، سالم مى‏ماند و هر كس زياد بخورد تنش بيمار مى‏شود و قساوت قلب پي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837138612




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اگه‌ معرفت‌ داری‌ منم‌ ببر...


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اگه‌ معرفت‌ داری‌ منم‌ ببر...
لاله
كار نادر خیلی‌ هم‌ عجیب‌ نبود، ولی‌ توجه‌ مرا به‌ خود جلب‌ كرد. با خودكار چیزی‌گوشة‌ كفن‌ مصطفی‌ نوشت‌. مصطفی‌ را دفن‌ كردند و برگشتیم‌ محل‌. دراتوبوس‌، نادر را كشیدم‌ پهلوی‌ خودم‌ و گفتم‌ كه‌ روی‌ كفن‌ مصطفی‌ چی‌می‌نوشت‌. اول‌ از جواب‌ دادن‌ سرباز زد، اما وقتی‌ اصرار مرا دید، گفت‌:ـ گوشه‌ كفن‌ مصطفی‌ نوشتم‌ «اگه‌ خیلی‌ معرفت‌ داری‌ كاری‌ كن‌ تا هر چی‌زودتر منم‌ بیام‌ پهلوی‌ تو و داداشم‌ حمید.خیلی‌ از شهادت‌ مصطفی‌ پكر بود. ناخواسته‌ دستم‌ را دور شانه‌اش‌ انداختم‌ ورویش‌ را بوسیدم‌.عملیات‌ خیبر تمام‌ شده‌ بود. بعضی‌ شهدا جا مانده‌ بودند. اخرین‌ روزهای‌زمستان‌ بود كه‌ یك‌ بار دیگر پرچم‌ سه‌ رنگ‌ جمهوری‌ اسلامی‌ بر سر در خانه‌محمدی‌ به‌ اهتزار درآمد. عكس‌ نادر در وسط‌ پرچم‌ به‌ چشم‌ می‌خورد نادرمحمدی‌ همراه‌ «علی‌ مشاعی‌» و «حسین‌ نصرتی‌» در جزیره‌ مجنون‌ به‌شهادت‌ رسیدند. یك‌ سال‌ و چند ماه‌ از نوشته‌ نادر روی‌ مصطفی‌ می‌گذاشت‌كه‌ او هم‌ رفت‌.پیكر نادر را كه‌ میان‌ پارچه‌ سفید پوشاندند «كیوان‌» را دیدم‌ كه‌ با خودكارچیزی‌ گوشة‌ كفن‌ نوشت‌. دم‌ خانه‌ شان‌ كه‌ رسیدیم‌ ماجرا را پرسیدم‌. با غض‌گفت‌:ـ منم‌ همون‌ كاری‌ رو انجام‌ دادم‌ كه‌ نادر كردو رفت‌. روی‌ كفنش‌ نوشتم‌ «اگه‌خیلی‌ معرفت‌ داری‌ كاری‌ كن‌ منم‌ بیام‌ پیش‌ تو و دادشمون‌ حمید.قرار بود روز بعد همراه‌ با كیوان‌ به‌ جبهه‌ برویم‌. زهرا خانم‌ آمد دم‌ خانه‌ مان‌ و بابغض‌ گفت‌:ـ یكی‌ دو روز قبل‌ از اینكه‌ خبر حمید رو بیارن‌، خواب‌ دیدم‌ پنجره‌های‌ خونه‌مون‌ غبار گرفته‌ و من‌ با پارچه‌ای‌ یكی‌ از اونها رو پاك‌ كردم‌. چیزی‌ نگذشت‌ كه‌خبر شهادت‌ حمید رو دادن‌. چند روز قبل‌ از اینكه‌ خبر نادر رو بیارن‌، خواب‌دیدم‌ دارم‌ یكی‌ دیگه‌ از شیشه‌ها رو پاك‌ می‌كنم‌. دیشب‌ هم‌ خواب‌ دیدم‌ دارم‌سومین‌ شیشه‌ رو تمیز می‌كنم‌ و غبار از روی‌ اون‌ پاك‌ می‌كنم‌. تورو خدا نذاركیوان‌ باهات‌ بیاد جبهه‌. من‌ دیگه‌ طاقت‌ ندارم‌...اشكهای‌ زهرا خانم‌ كه‌ جاری‌ شد، اشك‌ من‌ و مادرم‌ را كه‌ دم‌ در ایستگاه‌ بودیم‌درآورد. آخرهای‌ شب‌ بود كه‌ رفتم‌ دم‌ خانه‌ شان‌. شوخی‌ شوخی‌ جلوی‌ زهراخانم‌ یك‌ سیلی‌ زدم‌ به‌ كیوان‌ (البته‌ با خنده‌، مثلاً شوخی‌ ولی‌ شاید جدی‌) وگفتم‌:ـ بی‌ معرفت‌ تو اصلاً فكر نمی‌كنی‌ مادرت‌ چی‌ میكشه‌؟ فكر پدر و مادرت‌ هم‌باش‌...لبخندی‌ زد و گفت‌: «تو كه‌ راست‌ میگی‌، چرا فكر مادر خودت‌ نیستی‌. فقط‌ من‌مادر دارم‌ كه‌ دلش‌ برایم‌ بسوزه‌؟گفتم‌: «آخه‌ پدر آمرزیده‌ تو دو تا داداشات‌ شهید شدن‌. تو دیگه‌ باید ور دست‌پدر و مادرت‌ باشی‌.»گفت‌: «بی‌ خود روضه‌ نخون‌. من‌ غلامشون‌ هم‌ هستم‌ ولی‌ بحث‌ جبهه‌ یه‌ چیزدیگه‌ است‌.»گفتم‌، «من‌ كه‌ با تو نمیام‌ جبهه‌، حق‌ هم‌ نداری‌ بری‌.»خندید و با تمسخر گفت‌: «نمی‌یایی‌؟ خب‌ فكر كردی‌ رئیس‌ جبهه‌ای‌؟ یعنی‌اگه‌ تو نیایی‌ من‌ نمی‌تونم‌ برم‌ جبهه‌؟»جرّ و بحث‌ بی‌ فایده‌ بود، راضی‌ نمی‌شد. حواسش‌ جای‌ دیگر بود.روز بعد كه‌ خواستیم‌ خداحافظی‌ كنیم‌ و برویم‌ جبهه‌، زهرا خانم‌ گفت‌: «من‌كیوان‌ رو به‌ دست‌ تو می‌سپرم‌» جا خوردم‌. با خوابی‌ كه‌ خودش‌ دیده‌ بود قضیه‌خیلی‌ خطرناك‌ می‌شد. با تعجب‌ گفتم‌: «نه‌ زهرا خانوم‌... بسپرش‌ دست‌ خدا،من‌ كه‌ كاره‌ای‌ نیستم‌.» و رفتیم‌.تیر ماه‌ سال‌ 65 بود كه‌ نادر هم‌ نشان‌ داد بی‌ معرفت‌ نیست‌ و به‌ خواسته‌ كیوان‌جواب‌ داد. آن‌ روز پیكر خونین‌ كیوان‌ بر دوش‌ بچه‌های‌ محل‌ وارد خانه‌ شان‌شد و زهرا خانم‌ سبك‌ آبادانی‌ها عزاداری‌ می‌كرد و نقل‌ روی‌ تابوت‌ سومین‌پسرش‌ كیوان‌ می‌ریخت‌.منبع: سایت ساجد





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن