محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855335358
یک جمله در وصف خودت.
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : یک جمله در وصف خودت. صفحه ها : [1] 2 3 4 irandokht16th January 2009, 11:01 AMاونقدر ساده ام که از این سادگی رنج میبرم. dina 200616th January 2009, 08:10 PMدوستان لطفا دقت کنید که این یه تاپیکی در بخش ادبیاته و فقط از اشعار یا جملات ادبی برای توصیف خودتون استفاده کنید! Roya_Virgo21st January 2009, 03:36 PMاون که هرچی ابره دنیاست خونه داره تو چشاش اون که ناچاره بخنده اما گریس خنده هاش اون که تو شهرش غریبه با یه عالم آشناس هیچ کدوم باور نکردن غربت تلخه صداش اون منم اون منم اون منم بغضمو تو گلوم میشکنم ruya22nd January 2009, 08:34 PMنه آدمم ، نه گنجشک اتفاقی کوچکم هر بار که می افتم دو تکه می شوم نیمی را باد می برد نیمی را مردی که نمی شناسم . nicefish22nd January 2009, 09:43 PMاونقدر کسی و که دوستش دارم . دوستش دارم که نمی تونم لحظه ای بدون اون زندگی کنم yaghmabaran23rd January 2009, 01:05 AMبه دریا که می اندیشم بهانه ای برای جاری شدن پیدا می کنم.باید بروم،تا دریا راهی نیست ; اما...تا دریا شدن راه بسیار است... Roya_Virgo27th January 2009, 03:01 PMمن آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم من آن قلبم که با تیغ دو صد خنجر به پیش هر کس و ناکس پی محرم نمی گردم مائده .ر27th January 2009, 04:55 PMدلم به پاکی دامان غنچه میلرزد.... که بلبلان همه مستند و باغبان تنها..... miradli27th January 2009, 06:06 PMمنم که دیده به دیدار دوست کردم باز.... چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز حامدجون27th January 2009, 07:47 PMخنده تلخ من از گريه غم انگيز تر است *.*.* کارم از گريه گذشته است ، به آن ميخندم :-< __________________________________________________ _______________________ منم كه شهرهء شهرم به عشق ورزيدن *.*.*.* منم كه ديده نيالودهام به بد ديدن بمي پرستي از آن نقش خود بر آب زدم *.*.*.* كه تا خراب كنم نقش خود پرستيدن وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم *.*.*.* كه در طريقت ما كافريست رنجيدن به پير ميكده گفتم كه چيست راه نجات *.*.*.* بخواست جام مي و گفت عيب پوشيدن miradli27th January 2009, 08:22 PMچرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک Bta28th January 2009, 09:25 AMمن دمی چند است کاینجا مانده ام دیگران رفتنـــد و تنـــــــــها مانده ام ruya28th January 2009, 07:25 PMدود مي خيزد ز خلوتگاه من. كس خبر كي يابد از ويرانه ام؟ با درون سوخته دارم سخن. كي به پايان مي رسد افسانه ام؟ miradli28th January 2009, 07:59 PMمنم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن yaghmabaran31st January 2009, 12:08 AMسکوت را خواهم که عالم معناست،به ظاهر تهی،به نهایت غوغاست... yaghmabaran1st February 2009, 12:39 AMمن یاد گرفته ام به درونم گوش فرا دهم هر صدایی را تشخیص دهم که به من می گوید این ساعات به من چه حکم می کنند من یاد نگرفته ام که مطیع باشم هر صدایی را که با من سخن می گوید که همیشه به آن می گویم من از ساعات چه می خواهم baran551st February 2009, 12:45 AMواین منم زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد......... ana_wow1st February 2009, 05:12 AMعاشق این شعرم چیستم من؟ زاده یک شام لذت بار روزگاری پیکری بر پیکری پیچید من به دنیا آمدم بی آنکه خود خواهم.... فروغ فرخزاد Aryaii5th February 2009, 11:49 PMمن ساحلی دارم که دریایی در انتظار او نیست yaghmabaran6th February 2009, 11:35 PMهمیشه سکوت را دوست داشه ام، سکوت همیشه برای من مفهوم آرامش بود.همیشه لحظه ها را برای آن لحظه ی سکوت، آن تنهایی پر از سکوتش خواستم، تا لحظه ای بیشتر و عمیقتر بنگرم، اما این سکوت مفهوم فاصله هاست،سکوت را همیشه دوست داشته ام اما فاصله را نه،امروز حاضرم دنیا را بدهم تا این سکوت را بشکنم.امروز دلم فریاد می خواهد... miradli7th February 2009, 09:32 AMمن همونم که هیچوقت قدر دلم رو ندونستم و توی حساس ترین لحظه ها، دلم رو به دست خودم شکستم تا تو رو آزار ندم.... ندا خانم7th February 2009, 09:43 AMتمام دلخوشی های لاغرم به تاراج رفته ! mahshid 6913th February 2009, 07:34 PMمن گرفتار سکوتم با یه قلب پاره پاره dina 200613th February 2009, 11:50 PMمن همونم که همیشه غم و غصم بیشماره اونیکه تنهاترینه حتی سایه ام نداره این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته اونکه در راه رفاقت همه هستیشو باخته..... yaghmabaran21st February 2009, 11:00 PMچون چنگم و از زمزمه ی خود خبرم نیست اسرار همی گویم و اسرار ندانم در بینش دیدار چنان مستم و حیران کز نور فراغم بود و نار ندانم sara-l24th February 2009, 12:00 AMآروم و صبور وگاه هم نشین شادی و گاه هم نشین اندوه در یک کلام لیلا. ملکه مهر آفاق27th February 2009, 04:57 PMمن که هستم ؟قصه درد*شعله ی خاکستر سرد*زخمی دنیای نامرد*قصه ی چشم انتظاری من که هستم؟نقش باطل*قایقی گم کرده ساحل*با هزاران زخم بردل*از عزیزان یادگاری AnAnAs_68527th February 2009, 06:21 PMمن، اشرف مخلوقات! mahtabe zendegi11th March 2009, 11:59 PMگریه در چشمان من طوفان غم دارد ولی خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من ورنه این دنیایی که ما دیدیم خندیدن نداشت ... عاقبت بند سفر پایم ببست می روم خنده به لب ، خونین دل می روم ، از دل من دست بدار ای امید عبث بی حاصل دوست عزیز از زدن پستهای متوالی خودداری کنین.خلاف قوانین میباشد. mahtabe zendegi12th March 2009, 11:34 PMفقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم ، دلم چون دفترم خالی ، قلم خشکیده در دستم گره افتاده در کارم ، به خود کرده گرفتارم به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم رفیقان یک به یک رفتند ، مرا با خود رها کردند همه خود درد من بودند ، گمان کردم که هم دردند mr se7en13th March 2009, 01:11 AMمن همینم ساده ام گاهی بدم من همینجوری به دنیا امدم دارم از دست خودم صدها گله باید از این من بگیرم فاصله باید این من را شبی دارش زنم شیشه شد بر سنگ دیوارش زنم شاید از خوابش نیازم واکنم سد کنم بر جان خود راه نفس شاید از عرض خیابان رد شود طعمه ی یک ترمز ممتد شود یا بیفتد از بلندای خودم تابمیرد زیر پاهای خودم یا به صخره کوبمش تاجان دهد ناخدای چشمت ار فرمان دهد. mr se7en13th March 2009, 12:11 PMاین منم از دست خود دلگیرتر سالها از عمر دنیا پیرتر تا شبیه این خیابان ها شدم هم نژاد این بیایانها شدم گرچه طعم نارس الوچه ام من شبیه عابران کوچه ام. mahtabe zendegi13th March 2009, 01:09 PMتمام عمر به زمین نگاه کردم و در هیچ چاهی نیفتادم ؛ غافل از آنکه تماشای عضمت اسمان را نیز از دست دادم . mr se7en13th March 2009, 01:30 PMدرمکتب ما رسم فراموشی نیست در مسلک ما عشق هم اغوشی نیست مهرتو گر به هستی ما افتاد هرگز به سرش خیال خاموشی نیست nicefish8th April 2009, 10:38 AMساده ساده ساده ملکه مهر آفاق8th April 2009, 01:13 PMاین منم تنهای خسته گوش کن، باچه غوغایی صدایت میکنم؟! sima joon8th April 2009, 02:03 PMمرا به بند تو دوران چرخ راضي كرد ولي چه سود كه سررشته در رضاي تو بست Bta9th April 2009, 09:40 AMگیرم که همه این دنیا، همه این زندگی، بازی و بازیچه ای بیش نباشد، مهم این است که من نیامده ام که ببازم، که بد بازی کنم، من آمده ام که از ذره ذره وجودم، قطره قطره جانم برای کشف حقیقتی که شاید نباشد، مایه بگذارم. من آمده ام که مبارزه کنم، مقاومت کنم، پیش بروم و فاتح گردم. گیرم که بعضی از زخم ها روح را بخراشد، گیرم که بعضی دردها، کارد بر استخوان باشد، مهم این است که من سنگ زیرین آسیابم. yaghmabaran13th April 2009, 02:07 AMبعد از آن ديوانگي ها ‚ اي دريغ باورم نايد كه عاقل گشته ام گوييا او مرده در من كاينچنين خسته و خاموش و باطل گشته ام هر دم از آيينه مي پرسم ملول چيستم ديگر بچشمت چيستم ؟ ليك در آينه مي بينم كه واي سايه اي هم زانچه بودم ، نيستم... . . . mahtabe zendegi13th April 2009, 10:39 PMدلی دارم که از تنگی ، در او جز غم نمی گنجد غمی دارم ز دلتنگی ، که در عالم نمی گنجد (محتشم کاشانی) sara-l14th April 2009, 11:47 PMعاشق عشق شما نیستم ای اهل زمین به خداوند که معشوق من بالایست mehrdad 2525th April 2009, 02:34 AMيه عاشق كه به جاي دوست دارم از عشقش فقط فحش ميشنوه mahtabe zendegi27th April 2009, 11:53 AMچرا غمها نمی دانند که من غمگین ترین غمگین دنیایم بیا ای دوست با من باش که من تنها ترین تنهای دنیایم نـمی گـیـرد کـسـی جـز غـم سـراغ خـانـه ی مـا را بـه زحـمـت دوسـت پـیـدا مـی کنـد کاشانـه ی ما را از آن شـادم که می آیـد غمـش هـر شـب بـه بـالـینم چـه سـازم گـر کـه غـم هـم گـم کـند کاشانه ی ما را ترک دنیا کرده ام ترک جان هم میکنم غیر عشقت هر چه گویی ترک آن هم میکنم mahtabe zendegi29th April 2009, 11:56 PMخیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم .... به فکرتم.... به یادتم زنده به انتظارتم .... naghmeirani30th April 2009, 02:48 AMمن عاشقِ تنهایی ام،سر گشتۀ شیدایی ام دیوانۀ رسوایی ام،تو هر چه می خواهی بگوکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند sina 20091st May 2009, 11:53 AMامشب پی جام یک منی خواهم کرد خود رابه دوجام می غنی خواهم کرد اول سه طلاق عقل و دین خواهم گفت پس دختر رز را به زنی خواهم کرد mahtabe zendegi3rd May 2009, 01:27 AMسکوتم از رضایت نیست.........دلم اهل شکایت نیست far_223rd May 2009, 08:51 AMبد عنق - اخمو - غیر قابل تحمل- عاشق شعر - متنفر از شغلم - ............ baran554th May 2009, 12:20 AMبه مانند بادكنكي به جاي مانده از يك مهماني،پوچ وتو خالي........ nicefish10th May 2009, 08:26 PMبا گذشت جدی Bta12th May 2009, 08:58 AMاين منم خسته در اين كلبه‌ي تنگ جسم درمانده‌ام از روح جداست من اگر سايه‌ي خويشم يا رب... روح آواره‌ي من كيست؟ كجاست؟ samsamdragon12th May 2009, 09:26 AMشاید! شعر همین است که من عاشق تو باشم و تو! با هر که می‌خواهی nicefish12th May 2009, 02:21 PMفرشته samsamdragon12th May 2009, 02:25 PMمن آينده را دوست دارم چون بقيه عمرم را بايد در آن بگذرانم . nicefish13th May 2009, 09:29 AM:x: دوست داشتنی ! nicefish14th May 2009, 02:05 PM:)خوب دیگه mahtabe zendegi17th May 2009, 02:47 AMدل من دلتنگ کسی است که به دلتنگی من می خندد ... samsamdragon17th May 2009, 08:19 AMمهم نیست کجا متولّد شدم و چگونه و کجا زندگی کرده ام. مهم این است که در آنجا که بوده ام چگونه رفتاری داشته ام . mahtabe zendegi19th May 2009, 12:35 AMیه مسافر یه غریبم که زمین داده فریبم -------------------------- پر پروازم رو شکستن حالا زمینِ آشیونم samsamdragon19th May 2009, 10:02 AMبازي روزگار را نمي فهمم ! من تو را دوست دارم تو ديگري را....ديگري مرا ...وهمه ي ما تنهاييم. naghmeirani21st May 2009, 03:23 PMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند هجری به سالهایِ فراوان کشیده ایم وصلی به طولِ مدّتِ هجرانم آرزوستکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند naghmeirani21st May 2009, 11:27 PMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند من وصلِ یارم آرزو، او را به سویِ غیر رو نه من گنه دارم نه او،کارِ دل است این کارهاکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند navid-r21st May 2009, 11:38 PMمن مغرور بی معرفت سر به هوا و درس خون:) naghmeirani22nd May 2009, 12:26 PMناله خیزد ز دلم گاهی و آهی گاهی چون به خاطر گذرد یادِ نگاهی گاهیکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند mahtabe zendegi23rd May 2009, 12:42 AMدیدنش بی تابم کرد ... رفتنش ویران ... yaghmabaran23rd May 2009, 01:13 AMبه یاد آرزوهایم سکوتی می کنم بالاتر از فریاد . . . naghmeirani23rd May 2009, 02:32 AMگریبان چاک و بر سر خاک و بر دل دست و در گِل پا میانِ عاشقان احوالِ من دارد تماشاییکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند samsamdragon23rd May 2009, 07:27 AMاوج نیازم در به در نگاهته / آرامش درون من دیدن روی ماهته . . . mahtabe zendegi24th May 2009, 01:09 AMدیر زمانیست که به گذشت زمان می نگرم، هر چه پیشتر می روم انزوا و تنهایی بیشتری را می طلبم تا شاید خود را بیشتر دریابم، ولی افسوس ... انگار که خود را گم کرده ام. تنهایی را می پسندم تا شاید روحم را شکل دهم.هر چند نباید یادم برود که زندگی قصه ای سرشار از خشم و هیاهو که بی معنا سپری می شود نیست بلکه اندیشه ای طولانیست، تفکر را می طلبد. افکاری را می جویم تا شاید مرا به راهی رهنمود سازد که شاید زندگی ام را دگرگون سازد، راهی دقیق تا شاید آنچه را که آوایش درونم ندا سر می دهد با دیگران بازگو کنم، شهامت گشودن قلبم و سخن گفتن از درد را داشته باشم. دردی که شاید هیچ کجا جز خلوت خودم و با هیچ کس جز خدای خود- خدایی که ساخته ذهن و فکر من است-نتوانم بازگو کنم. گویی شیرینی این گفتگو در خلوت است که مرا بیشتر در درد و رنج فرو می برد samsamdragon24th May 2009, 10:54 AMمن همونم که هیچوقت قدر دلم رو ندونستم و توی حساس ترین لحظه ها، دلم رو به دست خودم شکستم تا تو رو آزار ندم.... naghmeirani24th May 2009, 07:29 PMمن از اوّل که با خونابِ اشکِ دل وضو کردم نمازِ عشق را هم با تو کردم اقتدا "حافظ"کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند mahtabe zendegi25th May 2009, 03:30 AMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشندتنهـاترين شمعم ، آشفته و شيـدا تنهـاترين شعرم ، ننوشتـه و زيبـاکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند samsamdragon25th May 2009, 07:16 AMدرخواب ناز بودم شبی،دیدم کسی در میزند در را گشودم روی او،دیدم غم است در میزند ای دوستان بی وفا،از غم بیاموزید وفا غم با همه بیگانگی،هر شب به من سر میزند naghmeirani25th May 2009, 05:22 PMسر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟ که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفاییکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند ساغر زیبا25th May 2009, 05:42 PMکاش عاشق اینقدر تنها نبود کاش دل بستن فقط رویا نبود کاش لیلی دست محنون می گرفت تا که مجنون درپی صحرانبود کاش شیرین قطره ای احساس داشت تا که فرهاد اینچنین رسوا نبود naghmeirani25th May 2009, 06:02 PMمن آن ابرم كه مي خواهد ببارد دل تنگم هواي گريه دارد دل تنگم غريب اين در و دشت نمي داند كجا سر مي گذارد samsamdragon25th May 2009, 10:51 PMدل تو اولین روز بهار... دل من آخرین جمعه سال... و چه دورند و چه نزدیک به هم naghmeirani26th May 2009, 01:36 AMمن هر چه دیده ام ،ز دل و دیده دیده ام گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیده امکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند mahtabe zendegi26th May 2009, 02:21 AMمن صبورم اما ... به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم ! من صبورم اما ... چه قدر با همه عاشقیم محزونم ! و به یاد همه خاطره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده به غم مغمومم ... من صبورم اما ... بی دلیل ازقفس کهنه شب می ترسم بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند ... می ترسم! من صبورم اما ... آه ........... این بغض گران صبر نمی داند چیست ... !! naghmeirani26th May 2009, 02:36 AMشرمنده ز آسمان و زمینم که بهرِ تو تا کی به سجده افتم و تا کی دعا کنم؟ mahtabe zendegi26th May 2009, 03:01 AMآبی تر از آنم که بیرنگ بمیرم از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم من آمده بودم که تا مرز رسیدن همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم asra 263026th May 2009, 03:13 AMزندگی را مثل پیازی دیدم که هر ورق آن را باز کردم اشکم را در آورد. samsamdragon26th May 2009, 08:21 AMمن عاشقِ تنهایی ام،سر گشتۀ شیدایی ام دیوانۀ رسوایی ام،تو هر چه می خواهی بگو naghmeirani26th May 2009, 09:49 AMنذر کردم گر از این غم بدر ایم روزی تا در میکده شادان وغزلخوان بروم ruya27th May 2009, 05:13 PMفقط يک گام ديگر مانده تا پای بلند دار کمی آهسته‌تر شايد....نه٬ محکم‌تر قدم بگذار به شدت خسته‌ام از خود٬ به سختی خسته‌ام ازتو بيا ای جان بی‌ارزش٬ بيا دست از سرم بردار خدا می‌داند ای مردم دلم چون ساقه گندم نمی‌رقصد بجز با گل٬ نمی‌ميرد مگر با خار نه با جن نسبتی دارم٬ نه از اقوام انسانم مرا از من بگير و دست موجودی دگر بسپار خودت بنشين قضاوت کن٬ اگر تو جای من بودی چه می‌گفتی به اين مردم٬ چه می‌کردی به اين ديوار؟ خدايا گرچه کفر است اين٬ ولی يک شب از اين شبها فقط يک لحظه- يک لحظه- خودت را جای من بگذار naghmeirani27th May 2009, 05:19 PMگريه کردم گريه هم اين‌بار آرامم نکرد هرچه کردم... هرچه... آه! انگار آرامم نکرد روستا از چشم من افتاد، ديگر مثل قبل گرمي آغوش شاليزار آرامم نکرد بي تو خشکيدند پاهايم کسي راهم نبرد درد دل با سايه و ديوار آرامم نکرد خواستم ديگر فراموشت کنم، اما نشد خواستم، اما نشد، اين کار آرامم نکرد سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس دستمال تب بر نمدار آرامم نکرد ذوق شعرم را کجا بردي که بعد از رفتنت عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد mahtabe zendegi28th May 2009, 12:38 AMتقویم زندگی روز های تنهایی من است.... روزهای تکرار... روزشمار ثانیه های شمرده... ثانیه شمار روز های مرده.... شمارش معکوس.. ... .. . یک اتفاق بزرگ.. yaghmabaran28th May 2009, 01:18 AMدوستي،يعني پرواز دوستت دارم ،يعني جسارت پريدن و دوستم داشته باش يعني بر سبكبالي من بنشين و با من بر باد تكيه كن!!!! و عشق يعني.... آسماني شدن... و من!!! بر سبكبالي كدام دوستي جسارت پرواز خواهم يافت!!!!! . . . mahtabe zendegi29th May 2009, 12:50 AMمن تشنه عشقم ، همدم بارانم و همسفر دردم ، گر مرا نمی شناسید در غمناک ترین لحظات در کوچه دلباختگان نشانی از کلبه چوبی کنار باغی با گلهای همیشه افسرده بگیرید گر مرا نمی شناسید در غمناکترین لحظات به دیدار شهر غم بیایید و پرده های مه گرفته انتظار را که غرق نومیدی شدند را کنار بزنید در خیابان تشنه دلان پا به کوی درد بگذارید و مرا در پلاک همیشه دیوانه او پیدا کنید بیاید و مرا در حال مستی ببینید بیایید و مرا در حال مردن ببینید بیایید شاخه گل و نامه ای که در دست دارم را بگیرید و به معشوقم برسانید بیایید در لحظه اخر که در این دنیا هستم دستهای خسته مرا باز بگذارید تا همه بدانند خواستم ولی نتوانستم ..... yaghmabaran29th May 2009, 01:04 AMبیا یکدم تامل کن بر این احوال زار من تویی تنها صلای جاودان در گوشه قلبم بیا ای ماه پنهانم تویی تک چلچراغ پر فروغ من. هنوزم در پی ات چون اسب می تازم می مانم و خواهم ماند بیا افسار قلبم را بگیر از من ببر تا اوج تویی تنها سوار استوار من . . . naghmeirani29th May 2009, 02:19 AMامشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم تو رقته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست ناچار این پرواز را این بار باور میکنم. . . mahtabe zendegi30th May 2009, 12:25 AMبه دریا که می اندیشم بهانه ای برای جاری شدن می یابم ... تا دریا راهی نیست ... اما تا دریا شدن راه بسیار است ................................................ samsamdragon30th May 2009, 11:41 AMبه لبخندی مرا از غم رها کن / مرا از بی کسی هایم جدا کن اگر مردن سزای عاشقان است / برای مردنم (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند*******.com/) هر شب دعا کن . . . ruya31st May 2009, 07:31 PMدرد بي عشقي ز جانم برده طاقت ور نه من داشتـــم آْرام تا آرام جاني داشتـــم mahtabe zendegi1st June 2009, 12:48 AMهمچو صبحم ؛ ی سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 651]
-
گوناگون
پربازدیدترینها