واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: سيد علاءالدين شاهرخي نگاهي به ارتباط فرهنگ و جهاني شدن
خبرگزاري فارس: نوشتار حاضر يكي از مقاله هاي ارائه شده به شانزدهمين كنگره بين المللي تقريب مذاهب اسلامي است كه به همت مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي و با عنوان «جهانشمولي اسلام و جهاني سازي» در تهران برگزار شد. در اين مقاله تلاش مي شود با تعريف جداگانه فرهنگ و جهاني سازي ، به بررسي رابطه و تعامل ميان اين دو پرداخته شود.
دو واژه «جهاني شدن» و «فرهنگ» در اين مقاله ، محور اساسي هستند ؛ بنابراين ضرورت دارد ابتدا تعاريف خود را از آنها ارائه كنيم . ابتدا به واژه «جهاني شدن» مي پردازيم .
در خصوص واژه جهاني شدن ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد كه هر يك بر وجهي متمركز شده است . برخي ، تغييرات اساسي در ساماندهي سرمايه داري جهاني در عرصه هاي توليد، توزيع ، تجارت ، ماليه و فناوري را كه مي توان آنها را در قالب گذار از سرمايه داري سازمان يافته به سرمايه داري بدون سازمان در مقياس جهاني خلاصه كرد، خصيصه اصلي جهاني شدن مي دانند. بعضي ديگر، آن را فرآيندي كه در حال ساختن فضاي جديد اجتماعي است ، تعريف مي كنند. تعريف هاي ديگري نيز درباره جهاني شدن وجود دارد كه بعضا از جامعيت بيشتري برخوردار است . اين تعاريف جهاني شدن را مفهومي مي شناسد كه دلالت بر به هم فشرده شدن جهان در بعد زمان و مكان و كوچكتر شدن آن دارد. مفهوم «فرهنگ» همواره از رايج ترين و آشناترين و در عين حال پيچيده ترين و پرابهام ترين مفاهيم مورد استفاده در علوم مختلف است . رجوع به تعريف هاي مختلفي كه درباره فرهنگ ارائه شده است ، نمايانگر تاكيد بر نقش هنجارها، نهادها، ارزشها، ساختارها و بعضي موارد ديگر است . البته هر كدام از اينها جزيي از اجزاي عيني و محسوس فرهنگ هر سرزميني هستند، اما همگي از سرچشمه اي ريشه گرفته اند كه وجه ممتاز انسان از ساير حيوانات است و آن ، قوه تفكر و تعقل بشري است . بنابراين فرهنگ را مي توان اين گونه تعريف كرد: «فرهنگ ، مجموعه اي از باورها، انديشه ها و تراوش هاي فكري بشر است كه در طول تاريخ زمينه ساز و تداومبخش رشد و تعالي انسان و شكل گيري هويت خاصي براي او بوده است».
* ويژگي هاي فرهنگي بومي گرايي
بي گمان بايد پذيرفت كه انسان ، فرهنگ را مي آفريند و فرهنگ هم انسان را مي سازد، فرهنگ به انسان ياري مي دهد تا انديشه هاي پايدار و ثابتي را بياموزد ودرقالب گروههاي پيچيده اي كه داراي وظيفه هاي جداگانه و ويژه هستند، سامان يابد.انديشه هاي ثابت و پايدار پس از آن كه در ذهن جاي گرفتند، دگرگون كردن آنها دشوار است ؛ اما سرشت رفتار انسان واكنشي است كه او مي تواند در برابر عنصرهاي فرهنگي اي كه به او عرضه مي شوند، پاسخ گويد؛ يعني مي تواند از وي خواست آنها را بپذيرد يا دگرگون سازد. از ديرزمان كه انسانها گاهي به علت كنجكاوي و يا براي به دست آوردن زندگي بهتر كوچ و به انسانهاي ديگر در ميان كوهها و دشتها، خواه با صلح و يا جنگ برخورد مي كرده اند، براي آنها اين انسانها متفاوت از خودشان قلمداد مي شده اند و آن به علت فرهنگ آنها بوده است . فرهنگ ها از راههاي مختلف با هم تبادل داشته اند و اين تبادل و يا تهاجم وسيله تغيير و تحول و انتقال فرهنگ در طول تاريخ بشر بوده است . بدين گونه تدريجا تفاوت ها و شباهت ها ميان فرهنگ ها شكل گرفته است . اين كه فرهنگ در همه جوامع بشري مشترك است يا داراي ويژگي هاي خاص هر جامعه بشري است ، موضوعي است كه بايد با توجه به اهداف اين مقاله ، به آن پرداخته شود. از نظر محققان ، تفسير يكساني از دو واژه فرهنگ و جامعه انجام نگرفته است . حتي از نظر تقسيم بندي موضوعي ،عموما واژه فرهنگ در ادبيات مردم شناسي و واژه جامعه در قلمرو كار جامعه شناسي قرار مي گيرد. جامعه يك مجموعه سامان يافته از افراد است كه از شيوه زندگي مشتركي تبعيت مي كنند؛ حال آن كه فرهنگ به نحوه بينش ، اعتقادات و بالطبع آداب و رسوم و رفتار جامعه اطلاق مي شود. با اين حال بايد پذيرفت كه هر دو مفهوم (فرهنگ و جامعه) مانند تار و پودهاي به هم تنيده از يك پديده فراگير و پيچيده هستند كه معمولا فقط در اجتماعات انساني ظهور مي كنند. در حقيقت فرهنگ در مفهوم گسترده آن ، به همبافت يا زمينه اجتماعي اي كه در درون آن مردم زيست مي كنند، اشاره دارد. بر همين پايه ، براي هر فرهنگ ويژه و مشخصي ، يك جامعه ويژه و مشخص وجود دارد. در واقع نزديكي و پيوستگي فرهنگ و جامعه با يكديگر قابل توجه است . با وجود بعضي رشته هاي مشترك در فرهنگها، يكي از خصوصيات فرهنگ ، بومي گرايي آن است ؛ زيرا فرهنگ هر جامعه ، پاسخي شكل گرفته توسط انسانهايي است كه در آن گروه با يكديگر زندگي مي كنند و آن را پذيرفته اند.
* سابقه تاريخي جهاني شدن
يكي از نكات مهم در اين مقاله ، پردازش تاريخي اصطلاح جهاني شدن است . مفهوم جهاني شدن از اوايل دهه 1980 به بعد متداول شد و در دهه 1990 ظهور و بروز عيني تري يافت . پايان جنگ سرد و فروپاشي اتحاد شوروي سابق در تشديد روند جهاني شدن نقش اساسي داشت و زمينه هاي بسط و گسترش وجوه مختلف آن را بيش از پيش فراهم كرد. بايد گفت اين مفهوم به مقوله وابستگي متقابل كه در دهه 1970 از سوي جوزف ناي و رابرت كيوهن مطرح شد، شباهت نسبي دارد. در خصوص نظريه وابستگي متقابل هم در ابتدا ديدگاه هاي نوگرايانه و سنت گرايانه نظرات موافق و مخالفي نسبت به آن داشتند. در مرور نظريه هاي قديمي اما معتبر با ديدگاه هاي رايزمن برخورد مي كنيم كه مراحل تكامل بشر را در 3دوره جامعه سنتي (باستاني )، جامعه توليدي (جامعه اي كه انسانها از درون هدايت مي شوند) و جامعه مصرفي (جامعه اي كه انسانها از بيرون هدايت مي شوند) تقسيم بندي مي كند. رايزمن شكل گيري مرحله سوم را ناشي از انقلابي مي داند كه در آن عصر توليد به پايان مي رسد و عصر مصرف آغاز مي شود. او مي گويد: «در اين جامعه مردم از فراواني و اوقات فراغت برخوردار مي شوند، ولي قيمت اين پيشرفت را با قبول زندگي در جامعه متمركز و بوروكراتيزه مي پردازند، يعني جهاني بشدت كوچك شده - كه صنعتي شدن هم روز به روز آن را كوچك تر مي كند - روابط ميان نژادها، ملتها و تمدن ها را در هم مي ريزد.»
* جهاني شدن و تهديد حاكميت هاي ملي
بارزترين اثر جهاني شدن ، تشديد همگرايي در عرصه جهاني است . همان طور كه مي دانيم ، يكي از موانع مهم همگرايي جهاني ، موضوع حاكميت ملي كشورهاست . از نظر طرفداران جهاني شدن ، از آنجا كه نقش و دامنه اقتدار دولت در اثر جهاني شدن به طور جدي محدود مي شود ؛ بنابراين بستر و زمينه اصلي براي همگرايي فراهم مي گردد. بر اين اساس برخي از انديشمندان ايده كوچك شدن جهان را طرح و در قالب اصطلاحاتي چون دهكده جهاني به آن اشاره كرده اند. بديهي است كه در جهان كوچك شده كنوني ، ديگر نمي توان از حاكميت ملي سنتي سراغ گرفت . اين امر ديدگاه هاي متنوعي را نسبت به چگونگي اعمال حاكميت در جهان آتي پديد آورده است كه از اين ميان مي توان به 3رويكرد زير اشاره كرد: اول گروهي كه به اعتبار حاكميت ملي قائلند و حتي جهاني شدن را در چارچوب حاكميت ملي تعريف و تفهيم مي كنند. از اين ديدگاه كه بيشتر از سوي رئاليست ها مطرح مي شود، تحقق آرمان هاي عالي جهاني شدن بدون همراهي حاكميت هاي ملي ، امكانپذير نبوده و در هر حال نقش بازيگران ملي حايز اهميت است . دوم ، انديشمنداني كه عمر حاكميت ملي را پايان يافته مي پندارند و معتقد به بازتعريف حاكميت در چارچوب اصول جهاني و خروج آن از گستره ملي هستند و از اين منظر مرزهاي ملي معني و مفهوم گذشته را از دست داده و حاكميت ملي نيز همچون گذشته نخواهد بود.از اين رو مي توان ادعا كرد كه در عصر جهاني شدن در كنار تحول در ابعاد گوناگون زندگي انساني ، حاكميت نيز دچار تحول شده است . حاكميت براي اعمال خود نياز به دستيابي به روشها و ابزارهاي جديدي دارد كه در شرايط جهاني پديد آمده و اهميت يافته اند. سوم ،گروه انديشمنداني را در بر مي گيرد كه قائل به جمع ميان اين دو ديدگاه هستند. از اين منظر اگر چه مباني حاكميت ملي ديگر مانند گذشته چندان استوار نيست ، اما اين بدان معنا نيست كه حاكميت ملي اهميت خود را از دست داده و الگوي جهاني غالب است ، بلكه امكان شكل گيري سيستم هاي مياني نظير منطقه گرايي بسيار زياد بوده و بعيد به نظر مي رسد كه جهاني شدن بتواند بسادگي جايگزين الگوي ملي شود.
* جهاني شدن ، پذيرش يا عدم پذيرش فرهنگ هاي متعدد
درخصوص بعد فرهنگي جهاني شدن نيز نكات اساسي مختلفي مي تواند مطرح شود، از جمله آن كه آيا جهاني شدن موجب ادغام هويتهاي فردي ، مذهبي ، محلي و ملي در هويت جديد و جهاني مي شود؟ آيا اساسا هويت و فرهنگ جهاني وجود دارد؟ آيا نزديك شدن آحاد بشر به هم به دليل پيشرفت ارتباطات به يكي شدن ذهنيت هاي بشري يا يكسان سازي انسانها مي انجامد؟ فرهنگ يكي از ويژگي هاي واحدهاي اجتماعي مقيد به سرزمين شناخته مي شود. نمادهاي مختلف هويت ملي همچون لباس ، زبان ، پرچم و غيره به ابزار اصلي تعيين ما در مقابل آنها تبديل شده است . فرهنگ پويشي است كه جوامع از طريق آن به لحاظ هنجاري يكپارچه مي شوند. فرهنگ كانون و ضامن هويت ملي دولت ملت است . حال در چنين شرايطي ، آيا اين فرهنگ ها در آستانه فروپاشي قرار گرفته اند؟ پاسخ به اين پرسش دقت و مطالعه بيشتري را اقتضائ مي كند. امروزه همه مردم جهان از يكديگر آگاهي دارند و روند جهاني شدن ما را بر آن وا مي دارد تا براي زندگي جهاني به يكديگر نزديك و نزديكتر شده و همه در يك تمدن واحد ساكن شويم . از اين رو، ما بيش از پيش از تفاوت هاي يكديگر آگاه مي شويم . اكنون ما مي توانيم به يك نوع حقيقت و به يك نوع انسانيت بنگريم . بشر از يك ريشه مشترك برآمده است ، گرچه به شاخه هاي فرهنگي گوناگون جدا شده است . در واقع ، تفاوت ميان فرهنگ ها در جهان مدرن ، بيش از هر زمان ديگر در دستيابي و برپايي يك زندگي انساني اصيل جهاني نقشي مهم ايفا مي كند و اگر بخشي از اين تجربه فرآيند تعالي باشد، يعني احترام انسان به چيزي كه او را تعالي مي بخشد و بدون آن او هيچ نيست و با آن بخش پيوسته و جدايي ناپذيري از كل انسانيت است ، اين امر همانا انديشه انسانيت است . در اين صورت همه فرهنگ ها، صرفنظر از تفاوت هاي خود، اگر چنانچه بتوانند در انگيزه مشترك و بر زمينه اي مشترك استوار شوند، از روح آن احترام سرشار مي شوند. اين امر البته مستلزم آن است كه نخست فرهنگ هاي گوناگون جايي براي آن انگيزه و نيز خلاقيت و گفتگو و نيز مسووليت و مسووليت پذيري باز كند. در اين ميان فرهنگ ها ديگر نمي توانند محمل مناقشه و تنفر، نارواداري و تعصب انديشي باشند. با وجود اين بعضي از دانشمندان و همچنين سياستمداران درخصوص فرهنگ جهاني و فرهنگ هاي بومي ، وجوه ديگري را مطرح مي كنند. در مقابل ديدگاه فوق ، نگرشهاي ديگري در باب فرهنگ جهاني ، فرهنگهاي ملي ، قومي و محلي و كاركردها و ارتباطات ميان آنها وجود دارد كه ناقض ديدگاه هاي مربوط به گفتمان غالب فرهنگ جهاني است . براي مثال ، مي توان به ديدگاه فوكوياما اشاره كرد. فوكوياما اين انديشه را كه جهاني شدن منتهي به همگوني مي شود و از فرهنگ ها سنت زدايي و فرهنگ هاي محلي و ملي را محو مي كند به نقد مي كشد. وي اعتقاد دارد كه جوامع علي رغم همكاري هاي اقتصادي ، خصوصيات فردي خود را حفظ مي كنند. هرچند فرآيند جهاني شدن در بعضي زمينه ها همگرايي ايجاد كرده است ، اما عناصر عميق تري در فرهنگ كشورها وجود دارد كه همگرايي در آنها به آساني بوجود نمي آيد. در تحليل اين بحث بايد گفت جهاني شدن با پيشرفت وسايل مدرن ارتباطي در جهت فشرده ساختن جهان ، فرصت مناسبي را براي مراكز و نهادهايي كه داراي انديشه و نظريه هستند، فراهم كرده است تا نسبت به برقراري ارتباطات گسترده و متقابل با مردم و بسط و گسترش فرهنگ هاي جديد و ايجاد نوعي هژموني فرهنگي همت گمارند و يكپارچه سازي و يكسان سازي فرهنگ ها، غايت اصلي بعد فرهنگي جهاني شدن است . بررسي واقعيت هاي موجود، گوياي اين امر است كه روند مزبور، فرآيندي انحصاري در جهان نيست و جهاني شدن در بعد فرهنگي فاقد يكپارچگي و انسجام است . به كلام ديگر، فرآيند و روندهاي فرهنگي ديگري در جهان وجود دارد كه در تضاد با يكپارچه سازي است .
انتهاي پيام/
دوشنبه 29 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]