محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826155837
بهداشت روان از ديدگاه سازمان بهداشت جهاني بيمار نبودن به معناي سالم بودن نيست
واضح آرشیو وب فارسی:ايتنا: بهداشت روان از ديدگاه سازمان بهداشت جهاني بيمار نبودن به معناي سالم بودن نيست
بنفشه پورناجي
انقلاب اول روانپزشكي بيش از صد سال پيش در جهان آغاز شد و بيماران رواني را از غل و زنجير آزاد كرد. با كشف تصادفي تاثير آرام بخش «كلريرومازين» امكان تسكين بيماران رواني ميسر شد. اوايل قرن بيستم و با مطرح شدن تز «روانكاوي» توسط دكتر «فرويد» كه منشاء اختلالات رواني را در دوران كودكي عنوان كرد، انقلاب دوم روانپزشكي در جهان آغاز شد. در اواسط قرن بيستم (سال هاي 1940 تا 1950) مساله «بهداشت روان» مطرح شد. هدف از طرح اين مساله قبول مسووليت پزشكان و كارشناسان در قبال مردم و درگير كردن جامعه در امر درمان و توانبخشي بيماران رواني بود. همچنين تلاش براي كوتاه كردن مدت اقامت بيمار در بيمارستان ها در راستاي همين هدف انجام شد زيرا در گذشته بيماران رواني سال ها در مراكز درماني نگهداري مي شدند اما طرفداران توجه به بهداشت روان بر اين باور بودند (و همچنان نيز هستند) كه بيمار پس از كنترل علائم بيماري و به منظور بهبودي بايد به جامعه و بين مردم بازگردد. سازمان بهداشت جهاني مساله توجه به بهداشت روان را طي سال هاي اخير در دستور كار خود قرار داده است كه از آن به عنوان انقلاب سوم و بزرگ ترين انقلاب در عرصه روانپزشكي ياد مي شود. متن زير گفت وگويي است كه به مناسبت «هفته بهداشت روان» با دكتر
«پرويز مظاهري» دبير انجمن روانپزشكان ايران انجام شده است.
-در ابتدا بفرماييد تعريف بهداشت روان به زبان ساده چيست؟
به مجموعه عواملي كه در پيشگيري از ايجاد يا پيشرفت روند اختلالات شناختي، احساسي و رفتاري در انسان نقش موثري را ايفا مي كند،«بهداشت روان» اطلاق مي شود. سلامت بنا بر تعريف سازمان بهداشت جهاني آسايش كامل جسمي، رواني و اجتماعي است. بنابر اين تعريف، بيمار نبودن به معناي سالم بودن نيست، بلكه مستلزم شرايط ديگري از جمله سلامت رواني و سلامت محيط خانوادگي و اجتماعي است. از جمله عوامل سلامت روان مي توان به سلامت محيط خانوادگي اشاره كرد. در يك تعريف كلي بايد گفت بهداشت رواني علمي است براي بهتر زيستن، رفاه اجتماعي و سازش منطقي با پيشامدهاي زندگي. به روايتي ديگر بهداشت روان سازش فرد با محيط اطراف است، به طوري كه باعث شادي و برداشت مفيد و موثر وي شود.
-با توجه به تعريف بالا، تعريف بيماري رواني به زبان ساده چيست؟
بروز هر نوع اختلال در ذهن كه ممكن است روي رفتارهاي فرد تاثير گذاشته و زندگي روزمره را براي وي و اطرافيانش مشكل كند در زمره بيماري رواني تلقي مي شود. بي خوابي، سردرد، نگراني مربوط به زندگي و... به راحتي مي تواند در ذهن ايجاد مشغله كند و رفتار عادي را تحت تاثير قرار دهد.
-بنابر آمارهاي موجود 20 تا 25 درصد افراد جامعه دچار انواع اختلالات رواني هستند. به نظر مي رسد با توجه به اين تعريف، آمار فوق افزايش مي يابد. با اين تعريف فرد سالم كيست؟
همان طور كه اشاره كرديد 20 تا 25 درصد افراد هر جامعه به انواع اختلالات رواني از قبيل اسكيزوفرني، اختلالات اضطرابي، اختلالات خلقي شامل اختلال افسردگي (يك قطبي و دوقطبي)، اختلالات شخصيت، اختلال عقب ماندگي ذهني، اختلالات روان تني (سردردهاي هيجاني، مشكلات گوارشي با منشاء رواني)، اختلالات وابسته به مواد (اختلالات سوءمصرف مواد) و اختلالات مربوط به دوره سالمندي (دمانس و آلزايمر) دچارند. فردي از نظر رواني سالم است كه در مواجهه با مشكلات شخصي و اجتماعي قادر به برقراري تعادل بين رفتارهاي خود باشد.
-با توجه به اينكه يك چهارم جمعيت جامعه به اختلالات فوق دچارند و با توجه به جمعيت 70 ميليوني كشور حدود 17 ميليون نفر به اختلالات رواني مبتلا هستند. پس اين عده كجايند؟
اين عده كساني هستند كه راحت در سطح جامعه و در كنار ديگران زندگي و تعداد كمي از آنان به روانپزشكان مراجعه مي كنند. مشكل اصلي اين است كه بسياري از اين افراد خود را بيمار نمي دانند. براي مثال افرادي كه دچار وسواس و اختلال شخصيت هستند، خود را بيمار نمي دانند. مردي كه فحاشي مي كند، خانواده اش را تحت فشار قرار مي دهد، بچه هايش را كتك مي زند، فردي كه به بدخوابي مكرر دچار است، كودكي كه دچار شب ادراري و ناخن جويدن است و... همگي در زمره اين 20 تا 25 درصدهستند. اما با كمال تاسف كمتر از 10 درصد اين افراد به روانپزشك مراجعه مي كنند.
-اختلالات روانپزشكي تا چه حد درمان پذير است؟
در صورتي كه عوامل زمينه يي بيماري رواني شناخته و عوامل ايجادكننده آن برطرف شود، همچنين درمان صحيحي براي اين افراد انجام گيرد، بيشتر اختلالات روانپزشكي (حتي شديدترين انواع آن) حداكثر ظرف مدت 9 ماه قابل درمان است.
-آيا اختلالا ت شخصيت نيز قابل درمان است؟
اختلالات شخصيت به شرط از بين بردن زمينه هاي ايجاد آن قابل كنترل و درمان است. تمام اختلالات روانپزشكي يا علل زيستي (ژنتيك و بيولوژيك) دارند يا به خصوصيات روانشناختي فرد مربوط است. همچنين ممكن است علل اجتماعي داشته باشد. (مانند عوامل محيطي از قبيل خانواده، شغل، تورم، فقر و...)
-با اين حساب روانپزشكان به تنهايي قادر به حل مشكلات بيمار كه منشاء بيروني دارد، نيستند. به عبارتي حل مشكلات اجتماعي بايد با مساعدت نهادهاي دولتي و ارگان هاي متولي انجام شود. نظر شما چيست؟
روانپزشكان مشكلات رواني و عوامل زيستي را با دارو درمان مي كنند. اختلالات رواني با منشاء بيولوژيكي بر اثر كم يا زياد شدن ناقل هاي عصبي ايجاد مي شود كه با مصرف دارو قابل درمان است. روان درماني و رفتاردرماني با كمك روانپزشكان و روانشناسان با هدف درمان مشكلات و بيماري ها با منشاء رواني صورت مي گيرد. رفع مشكلات اجتماعي نيز در دست جامعه شناسان، سياستگذاران و برنامه ريزان اجتماعي است. ضروري است همزمان با توسعه شهري، امكاناتي براي شهروندان فراهم شود. همچنين مشكلات اجتماعي آنان را كاهش داده و تورم را كنترل كرد. رفع تبعيض اقتصادي، جلوگيري از گراني، دلال بازي و... سبب ايجاد احساس امنيت اجتماعي و در نهايت كاهش آمار بيماري هاي رواني در سطح جامعه مي شود.
-اين مقوله بيشتر در حوزه پيشگيري است. لطفاً در مورد نقش پيشگيري در ابتلا به بيماري هاي رواني توضيح دهيد؟
در تمام رشته ها از جمله در روانپزشكي مقوله پيشگيري مقدم بر درمان است زيرا اعتقاد بر اين است كه برخلاف بيماري هاي جسماني كه تنها فرد را درگير مي كند، بيماري هاي رواني نه تنها فرد كه خانواده وي و در نهايت جامعه را نيز تحت تاثير قرار داده و تاثيري منفي بر عملكرد و كارايي اجتماعي آنان برجاي مي گذارد. مهم ترين مساله بهداشت روان بر پيشگيري از ابتلا به بيماري هاي رواني متمركز است. در رشته روانپزشكي پيشگيري در سه سطح امكان پذير است. پيشگيري نوع اول به مفهوم جلوگيري از ابتلا به بيماري هاي رواني و كنترل عوامل موثر در بروز آنهاست كه لازمه آن، آموزش اقشار مختلف جامعه و برطرف كردن ناهنجاري اخلاقي و رفتاري در جامعه است. پيشگيري نوع دوم مربوط به تشخيص زودرس و درمان اختلالات رواني و جلوگيري از عود آنهاست. زماني كه در پيشگيري نوع اول موفقيت حاصل نشود، با شناسايي سريع بيمار و درمان به موقع مي توان بيماري وي را كنترل و از عود بيماري جلوگيري كرد. روش هاي تقويت كادر درماني و تاسيس بخش هاي روانپزشكي در مراكز درماني از ديگر اقدامات موثر در اين زمينه به شمار مي رود. پيشگيري نوع سوم مربوط به زماني است كه بنا به دلايلي درمان موفقيت آميز نباشد؛ براي مثال كمبود روانپزشك و مراكز درماني و نيز پيگيري نكردن درمان از سوي بيمار و خانواده وي كه موجب اختلال در عملكرد و خانه نشين شدن بيمار مي شود. در مجموع هدف پيشگيري نوع سوم كاهش عوارض ناشي از بيماري ها و بازگرداندن هرچه سريع تر بيمار به خانواده و اجتماع است. اين نوع پيشگيري بر توانبخشي رواني فرد و بازگرداندن وي به جامعه متكي است.
-اصول اساسي بهداشت روان چيست؟
اصول بهداشت روان بسيار متنوع و متعدد است كه مهم ترين آنها به شرح زير است؛ افراد بايد، هم به شخصيت خود و هم براي شخصيت ديگران اهميت قائل شوند. در صورت تحقق چنين امري، آمار ابتلا به بيماري هاي رواني در سطح جامعه بسيار كاهش خواهد يافت. شناخت محدوديت هاي خود و ديگران از ديگر اصول بهداشت روان به شمار مي رود، يعني اينكه در حد توانايي، از خود و ديگران انتظار داشته باشيم. يكي از مشكلات بزرگ جامعه ما انتظار بيش از توانايي از خود و ديگران است. براي مثال خانواده يي كه توان مالي ندارند، فرزند خود را به مدرسه غيرانتفاعي مي فرستند. در چنين خانواده يي پدر براي گذراندن زندگي ناگزير سه شيفت كار مي كند. برپايي مراسم پرهزينه ازدواج، ترحيم و... كه افراد خارج از توان خود و تنها براي عقب نماندن از قافله رقابت با ديگران انجام مي دهند نيز به سبب برآوردن انتظارهاي ديگران، خارج از توان فرد فشار رواني بر او تحميل مي كند.
زندگي كردن در زمان حال از ديگر اصول بهداشت روان است. فرد «واقع بين» بايد در زمان حال زندگي و از تجربيات گذشته براي آينده استفاده كند. بيماران افسرده معمولاً در گذشته زندگي مي كنند و افراد مضطرب مدام نگران آينده هستند. اين دو گروه شايع ترين گروه هايي هستند كه زمان حال را از دست مي دهند. تحمل شرايط بحراني و استرس زا و تسليم نشدن به اين شرايط از ديگر اصول بهداشت روان عنوان شده است.
از ديگر اصول مي توان به مسووليت پذيري فرد اشاره كرد. «انگ زدايي» از بيماران رواني نيز از ديگر عوامل بهداشت روان به شمار مي رود. مساله مهم ديگر در بهداشت روان، محبت بدون قيد و شرط افراد است. هرچند موارد ديگري در مقوله بهداشت روان قرار مي گيرد، اما افراد با رعايت اين اصول مي توانند سلامت روان خود را بيمه كنند.
-در خبرها آمده بود انجمن روانپزشكان ايران پيشنهاد تشكيل معاونت سلامت روان را به وزير بهداشت داده است. لطفاً در اين مورد بيشتر توضيح دهيد.
اين پيشنهاد با هدف حل مشكلات رواني- اجتماعي مردم و كاهش آمار ابتلا به انواع اختلالات رواني به وزير محترم بهداشت و درمان ارائه شده است. هم اينك اداره سلامت روان در وزارت بهداشت مسووليت موارد فوق را عهده دار است كه با تبديل آن به معاونت سلامت روان، امكانات و بودجه آن افزايش مي يابد. تشكيل اين معاونت سبب مي شود در كنار تربيت متخصصان روانپزشكي، براي انجام فعاليت هاي پژوهشي، بودجه بيشتري به دانشگاه ها تخصيص يابد. مساله تامين داروهاي روانپزشكي مورد نياز بيماران نيز با تشكيل اين معاونت مرتفع خواهد شد. وزارت بهداشت، سازمان بهزيستي، شهرداري و بخش خصوصي كه برخي، اقدامات مثبتي در زمينه بهداشت روان انجام داده اند، هم اينك خود را متولي امر سلامت روان در كشور مي دانند، اين در حالي است كه وجود چند متولي موجب شده است مساله بهداشت روان در كشور عقيم بماند. انجام فعاليت موازي، هدرروي منابع و نبود انسجام در بخش مديريت از عمده ترين پيامدهاي وجود متولي هاي مختلف براي بخش سلامت روان در كشور به شمار مي رود. در حال حاضر در طول سال تنها يك هفته به مساله مهم بهداشت روان كه ارتباط تنگاتنگي با زندگي مردم دارد، اختصاص داده شده است، اين درحالي است كه اهميت بهداشت روان تا بدان جاست كه اولويت دادن به آن سبب كاهش ابتلا به ساير بيماري هاي روحي و جسمي مي شود.
با توجه به اهميت مساله بهداشت روان در كشور ضروري است، يك سال به نام «بهداشت روان» اختصاص داده شود تا دست اندركاران اين حوزه بتوانند با برنامه ريزي صحيح و دقيق، اقدامات موثري را در اين زمينه انجام دهند.
دوشنبه 29 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايتنا]
[مشاهده در: www.itna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]
-
گوناگون
پربازدیدترینها