واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: دو نيرويي كه فكر يوناني را به شرق كشاند
مسئله انتقال فلسفه و علم يوناني به جهان اسلامي عرصهي بسيار گسترده و عظيمي را در بر ميگيرد: آخرين سدههاي عالَم هلنيستي، امپراطوري ساساني و كليساي مسيحي ويژه آن، و دورهي اسلامي. براي فهم مسئلهي انتقال، نميتوانيم از مراجعه به اين دو فرهنگ نخستين كه ستون فقرات و جولانگاه اين ظهور و توسعهي تاريخي را تشكيل ميدهند اجتناب كنيم. ما با نيروهاي بنياديني سروكار خواهيم داشت كه دگرگونيها و تحوّلات را در هر دوره به بار آورده و راه را براي انتقال عملي گشودهاند.
موضوع انتقال به شمار كثيري از حوزههاي مختلف علمي و دانشگاهي مربوط است: فلسفه، تاريخ فلسفه، تاريخ علم، ادبيات باستاني (يوناني)، تاريخ كليساي مسيحي، هم غربي و هم شرقي، مطالعات ايراني و سرياني و عربي - و اين فهرست ميتواند ادامه يابد. فرهنگ سنّتي كه ما يوناني مآبيِ متأخر ميناميم تركيبي از عناصر بسيار، به ويژه عناصر متناقض، بود و براي آنكه انتقال آن را بفهميم در آغاز بايد آن را بشناسيم. درك و فهم چنين دورهي پيچيدهاي مستلزم همكاري و تشريك مساعي انواع و اصناف متخصّصان نظير دانشمندان ادبيات باستان (يوناني)، دانشمندان ادبيات عربي، مورّخان كليسايي و محقّقان و پژوهشگران آيين گنوستيك (مذهب غنوصي يا عرفانگرايي) و جز اينهاست. اين امر تكليفي است كه تنها از طريق كار مشترك ميتوان به عهده گرفت.
فضلا و محقّقان از حوزههاي مختلف به هر يك از ديگر پژوهشهاي علمي بذل توجه كردهاند. مقالهي ام.تارديو (M. Tardieu) (1986)، مورّخ آيين گنوستيك، توسط آي.هادُت (I. Hadot) (303-275:1990)، دانشمند ادبيات باستاني، به تفصيل ادامه يافت. پس از يك قرن و نيم تحقيق و مطالعه و بررسي در قلمروهاي گوناگون، بسياري از موضوعات مبهم به علّت كميابي منابع هنوز در تاريكي است؛ مثلاً ما هنوز دربارهي اينكه آخرين فلاسفهي نوافلاطوني آتني، كه بعد از فرمانِ 529 ميلادي ژوستينين (Justinian) (كه به سبب آن آكادمي آتن بسته و دارايي آن توقيف و مصادره شد)، در كجاها ميزيستند اختلاف نظر داريم. تصور اينكه فلاسفه در چنان وضع و حالي چگونه ميتوانستند كار كنند، دشوار است.
فكر علمي و فلسفي يوناني به سوي شرق كشانده شد، و نظريهي انتقال آن از اسكندريه به بغداد كه نويسندگان اسلاميِ سدههاي ميانه بدان معتقد بودند كاملاً موجّه است. اما نظريهي آنان را به طور كلّي ميتوان پذيرفت و نه در جزئيات، زيرا شمار بسياري از اظهارات آنان مبتني بر مسموعاتي بود كه به شكل نقل و روايت شفاهي از نسطوريان و يعقوبيان به ايشان منتقل شده بود. خبر و روايت شفاهي معمولاً داراي نظم و ترتيب تاريخي نيست و همين امر كه آگاهيها به روشي غير از نظم و ترتيب تاريخي مبادله شده است دالّ بر وجود سنّتي شفاهي است كه اي.جي.برون (E.G.Browne) (14:1921) به آن به عنوان « سنّتي زنده » اشاره ميكند. به نظر من حركت فكر يوناني به سوي شرق مبتني بر دو نيروي اساسي است: مسيحي شدن امپراطوري روم ، و جهانيشدن امپراطوري ساساني .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]