تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند مى‏فرمايد: بنده من با هيچ كارى پسنديده‏تر از انجام آن چه كه بر او فرض كردم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849985657




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پیشینه یونانی و سریانی فلسفه اسلامی


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: فيلسوف اسلامي، فَيلَسوف ، درگير تحقيقي بود كه در كنار طب، رياضيات، نجوم و طبيعيّات، «علوم بيگانه» محسوب ميشد. اين طبقهبندي، يعني قرار دادن «علوم بيگانه» در برابر «علوم اسلامي» سنتي، در محافل اسلامي امري جا افتاده و رايج بود، و در عين اينكه مبين حكمي است درخصوص منشأ دو دسته از دانش، همچنين حاكي از اين است كه ما در برابر يك تمايز علمي قرار داريم، يعني دو برنامهي آموزشي، و شايد نشاندهندهي دو مدرسه يا، بر اساس آنچه در دانشگاه اروپايي قرون وسطايي بود، نشاندهندهي دو دانشكدهي مختلف از يك نهاد آموزش عالي باشد.

اين داوري تاريخي، در واقع، صحيح است. فَيلَسوف، نظير طبيعت و دانشمند، درگير يك كار فكري بود كه سرچشمههاي خارجي، و، دقيقتر، يوناني آن نظير اسمش روشن بود. فَيلَسوف يك فيلوسوفوس ، يعني وارث يك سنت فكري بود كه در ميان يونانيان به وجود آمده بود و، بعد از يك دورهي طولاني در آن محيط، بدون تغيير يا كاهشي در اختيار اسلام قرار گرفته بود. اين سنت همان حكمت مورد قبول مسلمانان قرن نهم و دهم ميلادي بود، و اين خيلي دور از واقع نيست.

نظر نسبتاً اندكي از مسلمانان كه به «علوم بيگانه» اشتغال داشتند، اين بود كه آنان وارث افلاطون و ارسطويند، متفكراني كه مسلمين دربارهي آنان اطلاعاتي داشتند، اما موقعيت و تأثير آنان را در تاريخ بعدي فلسفه يونان درست در نيافته بودند. ما، مطمئناً، اطلاعات بهتري درخصوص اين موضوع انتقال ميراثها (دست كم در سه يا چهار قرن اول دورهي مسيحي) داريم؛ اما اطلاعات ما نيز موقعي كه به مراحل قرن پنجم، ششم و هفتم سنّتهاي افلاطوني و ارسطويي ميرسيم، يعني اشخاصي كه مسلمين دقيقاً وارث آنها بودند، رفته رفته كم ميشود. بسياري از متون را داريم؛ همين طور مسلمانان داشتند، هر چند تعداد زيادي از آنها محفوظ نمانده است. اختلاف ما با آنها در برداشتي است كه آنها از آن متون داشتند، و همچنين در نحوهي انتقال و تغييرات فلسفهي افلاطون و ارسطو توسط مفسران آنهاست، كه همگي استادان دانشگاههاي امپراطوري روم شرقي بودند.
براي شناختن فلسفه كافي نيست بدانيم كه مسلمانان از افلاطون و ارسطو چه ميدانستند، يا چه آثاري از آن استادان به چه صورت و توسط چه كسي و چه وقتي ترجمه شده است؛ بلكه به سنجش كيفيت فلسفهي افلاطوني و فلسفهي ارسطويي موروثي آنان نيز كه با عنوانهاي آنها بسيار متفاوت است بايد پرداخت. براي انجام اين امر، ابتدا ميپردازيم به بهترين و كاملترين گزارش خو مسلمانان كه توسط ابننديم فراهم آمده است و سعي ميكنيم، به كمك گواهيهاي او، سنت پيچيدهي فلسفي را در اواخر عهد قديم بازسازي كنيم.
دايرة المعارف ابننديم!

22-2- در سال 987/377 يا 988 كتاب فروش بغدادي به نام ابوالفرج محمدبنالنديم فهرست خود را كامل كرد. تأليف اين كتاب ممكن است به عنوان يك فهرست دم دستي براي كتاب فروش آغاز شده باشد، اما دانش و كنجكاوي خود مؤلف و آب و هواي فكري فرحبخش بغداد در دورهي آلبويه سرانجام چيزي عاليتر پديد آورد: اين فهرست چيزي كمتر از يك دايرةالمعارف هنرها و علوم مكتوب اسلام در قرن دهم نيست. ابن نديم مجموع كتابهاي اسلامي را از خوشنويسي تا علم كيميا همراه اظهار نظرهاي شرح حال نويسانه و تاريخي يادداشت كرد. اما باز هم كار او بيشتر از اين حرفهاست. اين فهرست به فعاليت ترجمهاي مسلمانان توجه ويژهاي كرده، و نيز يكي از بهترين راهنماهاي ما دربارهي فهم آنان از چشمانداز فلسفي و علمي جهان اسلامي در اواخر عهد قديم است. با در دست داشتن فهرست، توصيف مبسوط ميزان و نوع ميراث «بيگانه» كه در دسترس مسلمين بود و همين طور حدسهايي در خصوص چگونگي آن ممكن ميگردد.

دو عنصر بسيار مهم از فرهنگ و تمدن يوناني كه اسلام وارث - يا شايد بهتر است بگوييم، مالك- آن شد، مستقيماً در صفحاتي از كتاب ابننديم به چشم ميخورد. مجموعهي ارزشهاي ادبي، سياسي و فلسفي كه ما آن را فرهنگ و تمدن يوناني ميناميم قبلاً، ولي معمولاً از طريق روشنفكران بومي كه يوناني آموخته بودند، با فرهنگهاي ديگر، حتي فرهنگهاي ديني، تلافي كرده و به اندازهي زيادي آنها را متحول ساخته بود. اين مواجههي يوناني مآبي با اسلام، به هر حال، قابل ملاحظه بود: فرد مسلمان نه زبان يونانيان را، نه ارزشهاي انسانگرايانهي آنها را و نه حتي مذهبشان را پذيرفت؛ آنچه او از يونانيان گرفت منحصراً از طريق ترجمه، و بيشتر، محدود به يوناني مآبي علمي و فني بود. جز تعدادي از مترجمان حرفهاي، مسلمانان فلسفهي يوناني را ميدانستند اما زبان يوناني را نميدانستند؛ افلاطون و ارسطو، اقليدس، جالينوس و بطلميوس را ميخواندند، اما هرگز نگاهي گذرا نيز به صفحهاي از آثار هومر، سوفوكلس يا توكوديدس نميانداختند.

اين غفلت اخير به اختيار خود مسلمانان نبود. در قرون قبل از تماس مسلمين با آن فرهنگ، ارزشهاي انساني ميراث يوناني، توسط مسيحيت جذب يا متحول يا طرد شده بود. در نتيجه، گنجينهي گرانبهاي دانش علمي كه در فهرست آمده است، همراه قدري gnomai ، يعني گفتار اخلاقي، اما با فهم واقعي اندك از Paideia ، يعني فرهنگ و آرمانهاي انساني يوناني مآبي، تقريباً دست نخورده به مسلمانان منتقل شده بود.
چنان كه ما از مدارك برداشت ميكنيم، علم بلاغت ابزار اصلي در مطالعهي حرفهاي مكتوبات انساني در اواخر عهد قديم بوده است. اين امر حتي در ميان روشنفكران مسيحي موضوعي عمومي بوده است، و كرسيهاي اعطا شده از طرف مقامات شهري در خصوص علم معاني در سطح استانهاي امپراطوري روم شرقي وجود داشته است. اما در اواخر عهد قديم محلي وجود داشته است كه، علي رغم استانداردهاي عالي حرفهايش در طب، فلسفه و علوم رياضي، به عدم علاقهمندي به علم معاني مشهور بوده است. مصر، با مركز بزرگ فكريش اسكندريه، دقيقاً با يك منبع مفروض براي جنبهي علمي اما برداشت متعصبانه از يونانيگرايي توسط مسلمانان مطابق است. در آنجا دانشگاه، كه هنوز در قرن هفتم ميلادي خيلي فعال بود، برنامهي آموزشياش داشت كه در فلسفه و علوم (خصوصاً طب و رياضيات) قوياً پيشرفته و در علم بلاغت و علوم انساني و حقوق ضعيف بود.

از مدارس عالي امپراطوري قديم روم شرقي اطلاعاتي كافي نداريم. به هر حال، شناخت ما از تعليمات فلسفه در آتن و اسكندريه در قرن پنجم و اوايل قرن ششم ميلادي اندك است، و آنچه در پرتو مدارك آشكار است اين است كه، اگر چه به ارسطو اهميت داده ميشد، اما نوعي از فلسفهي افلاطوني / نوافلاطوني تعدادي از محافلي را كه فلسفه در آنها رسماً تعليم داده ميشد تحت نفوذ خود در آورده بود. مسلمين در اين موضوع سردرگم بودند. اكثر آنان آشكارا نوافلاطوني بودند و در عين حال آن قدر از حقيقت افلاطونگرايي خود بيخبر بودند كه نميتوانستند مؤسس آن را تعيين كنند. اما مدرسان آتن و اسكندريه ميدانستند كه آن متون از كجا آمدهاند. افلوطين تعليم داده بود كه حقيقت در سنت افلاطوني نهفته است، و جانشينان يوناني او اين درس را فراموش نكرده بودند. اما مسلمانان، كه به اندازهي داماسكيوس يا اوليمپيو درس يوناني شده ادعاي وارث افلاطون بودن را داشتند، وابستگي خود را نميپذيرفتند و نوشتههاي افلوطين را به عنوان يك pseudepigraphon ، يعني خلاصهاي از كتابهاي چهارم تا ششم نه گانهها (اِنئادها) كه در ميان مسلمين تحت نام اثولوجيا ارسطو رواج داشت، ميخواندند.

ابن النديم چيزي از افلوطين واقعي نميدانست. حتي بحث او از افلاطون در فهرست مبهم و غير روشنگر است: مجموعهاي از خلاصهها و تفسيرهاي پراكندهاي كه به عربي منتقل شده بود و نه بيشتر؛ اما ميپذيريم كه مدخل كتاب او دربارهي سنت مدرسهي افلاطوني يا كارگزاران آنكه معلوم ابنالنديم يا منابع او بوده است اطلاعاتي به دست ميدهد. به دنبال بحث غير روشنگر و تقريباً فهرست وار او از افلاطون، بيان اوست دربارهي زندگينامهي ارسطو و تاريخ عالمانهي او از ترجمههاي ارسطويي. چنين تأكيدي ويژهي فهرست ابننديم نيست، محتواي واقعي ميراث فلسفي آنان هر چه بوده باشد، مسلمين ارسطو را رئيس گروه خردمندان يوناني ميدانستهاند، و فارابي، مهمترين افلاطوني مسلمان، وقتي به غلط «معلم دوم» خوانده ميشد، نه ضدّافلاطون بلكه ضدّ ارسطو محسوب ميشد.

مرور فهرست بر فلاسفهي بعد از ارسطويي همين چشمانداز را آشكار ميسازد. فهرست مشتمل است بر تئوفراستوس ، پروكلوس « افلاطوني »، اسكندر افروديسي ، فورفوريوس ، آمونيوس (هرميو) ، تميستيوس ، نيكلائوس ، پلوتارك (اهل Chaeronea )، اوليمپيودرس ، هيپوكراتس ، اپافروديتوس ، « پلوتارك ديگري »، جان فيلوپونوس ، و در آخر معجوني از اسامي كه از بعضي منابع ديگر استخراج شدهاند و مشتمل است بر گريگوري اهل نيسا و تئون اهل ازمير، كه «دوره و توالي آنها معلوم نيست». در اين گروه كامل تنها پروكلوس و تئون به عنوان افلاطوني معرفي شدهاند؛ بقيه تقريباً و منحصراً جزو يكي از سنت تفسيري ارسطويي قلمداد ميشوند.

كي و كجا اين پنهانسازي صورت گرفت؟ در آغاز قرن سوم مسيحي مدارس واقعي اپيكور، زنون و ارسطو اگر نمرده بودند در حال احتضار بودند؛ بعد از سال 200 ميلادي در ميان يونانيهاي امپراطوري تنها دانشگاههاي افلاطوني در اسكندريه و آتن (و توابع كوچكتر آنها در فاميه و برگاما) وجود داشتند. و چهار صد سال بعد، در آستانهي ظهور اسلام، تنها اسكندريه باقي بود. آخرين استادان در اسكندريه، (و معاصرين منزوي و غير شاغل به تدريس افلاطوني آنان در آتن) عميقاً به مطالعهي ارسطو اشتغال داشتند.

تبيين آشفتگي مسلمانان دربارهي هويت فلسفي خودشان در جايي درون اين تناقض قرار ميگيرد. دانشگاه آتني ساختار فلسفهي افلاطوني خود را در قرون دوم و سوم ميلادي از اطلاعات در درجهي اول افلوطين (متوفي 270)، و بعد فوريوس (متوفي حدود 306)، يامبليخوس (متوفي 325) و پروكلوس (متوفي 485) گرفت، مرداني كه علاقهي وافر آنها به سحر و علوم غريبه براي فلسفهي افلاطوني خطرناك و در نهايت مهلك شد. مصيبت همين استحالهشدن افلاطونيان به التقاط گراياني حيلهگر، فيلسوفان به عارفان، در ميان مسلمانها جايي نداشت، هر چند آنها شايد، بدون اينكه كاملاً بدانند، همان پنهانسازيهايي را كه افلاطونيان اسكندراني را قادر ساخت از همكاران آتني شان بيشتر عمر كنند به ارث برده بودند.
هرمياس يكي از هم شاگرديهاي پروكلوس در آتن در دورهي كوتاه تصدي سيريانوس به عنوان رئيس مدرسه آنجا (7-432 ميلادي؟) بود، و اسكندرانيهاي بعدي از او شروع ميشوند. در خود آتن جانشينان بلافصل پروكلوس ، ( ايزيدور و زنودوتوس ) برجسته نبودند. ما از آنها تنها به واسطهي كتاب زندگي ايزيدور تأليف داماسكيوس ، يك منبع تاريخي مهم كه بر مسلمانان معلوم نبود، آگاهيم؛ از كتابهاي خود آنها اثري باقي نمانده است. به علاوه، در آنجا مشكلات فزايندهاي با مراجع مسيحي وجود داشته است. حتي پروكلوس ، كه وقتي خود را در معرض اتهام الحاد ديد توانست محتاط باشد، اجباراً يك سالي جلاي وطن كرد. جانشينانش در آكادمي ظاهراً در دنيايي كه به مرزهاي تسامح خو با فِرَق قديمي و كافر رسيده بود دقت كمتري داشتند، و در 529 ميلادي امپراطور ژوستينين مدرسهي آتني را براي هميشه بست و اموالش را مصادره كرد.
به دنبال آن، مهاجرت جالب و كنجكاوي برانگيز هفت فيلسوف آتني، از جمله «جانشين»مطرح افلاطوني داماسكيوس و شاگردش سيمپليكوس، به دربار خسروشاه اول ساساني در تيسفون است. اقامت آنها در آنجا خيلي كم و شايد كمتر از يك سال، قبل از بازگشت به سرزمين روم تحت شرايط معاهدهي صلح سال 532، بود، و بنابراين احتمالاً استخراج نتايج متعدد از اين واقعه عاقلانه نيست. وقتي همهي آنچه كه باقي مانده بود همين بود ميتواند فقط نوعي الحاد افلاطوني تهذيب شده تلقي شود. مطمئناً وضع سيمپليكوس اين طور بود كه، در پي بازگشتش به آتن بعد از 533، تحقيقاتش را منحصراً وقف مطالعهي نه افلاطون بلكه ارسطو كرد. داماسكيوس در بازگشتش از ايران دقيقاً هفتاد ساله بود، اما سيمپليكوس هنوز آيندهي فعالي پيشرو داشت، اما نه به منزلهي يك معلم. تدريس براي هميشه در دانشگاه آتن متوقف شده بود، و بنابراين سيمپليكوس از روي ضرورت يك محقق كتابخانهاي شد، يعني فيلسوفي كه آثار عمدهاش تفسيرهاي عالمانهي او دربارهي ارسطوست. مسلمين ظاهراً فقط آثاري را ميشناختهاند كه راجع به مقولات و دربارهي نفس بودهاند. آنان تفاسير مبسوط او را دربارهي طبيعيات يا دربارهي افلاك در اختيار نداشتند، اگر چه از مباحثات او با فيلسوف مسيحي جان فيلوپونوس كه در آنجا واقع شد به خوبي مطلع بودند.
اينكه چگونه فيلوپونوس و سيمپليكوس (كه هر دو شاگردان آمونيوس در اسكندريه بودند و هر دو به نوبت با پروكلوس در آتن پذيرفته شدند)، در نيمهي اول قرن ششم مسيحي به مباحثه درباب ارسطو و نه افلاطون پرداختند ما را به خود آمونيوس بر ميگرداند... آمونيوس، همچون پدرش هرمياس ، براي تربيت فلسفيش به آتن رفته بود. هر دو، پدر و فرزند، سرانجام براي تعليم و نوشتن به اسكندريه بازگشتند، هرمياس درباب افلاطون و آمونيوس عمدةً دربارهي ارسطو. علاقهي به ارسطو در كسي كه در سنت افلاطوني تربيت شده و حداقل از روزگار افلوطين و فورفوريوس به بررسي كتابهاي مشائي پرداخته است عجيب نيست، اما انتشار تقريباً انحصاري فلسفهي ارسطويي غريب و غير منتظره است. و در ميان نتايج آن اين حقيقت وجود داشت كه مسلمين، كه به متون اواخر عهد قديم دسترسي محدودي داشتند، آمونيوس و جانشينانش را تقريباً تنها مفسران ارسطويي ميدانستند .

شاگردان آمونيوس در طيّ نسل بعدي در آتن و اسكندريه حاكم بودند؛ «جانشين» يوناني داماسكيوس، كه بر مسلمين ناشناخته بود، و شاگردش سيمپليكوس؛ اوليمپيودرس، اسكيپوس و جان فيلوپونوس در اسكندريه. اوليمپيودرس، كه تقريباً با اطمينان ميتوان گفت مسيحي نبود، به نظر ميآيد در برابر مسيحيت يك موضع موافقتري پيدا كرد، اما در فهرست هيچ ذكري از يك مسيحي در مدخلهاي بعدي ابننديم تا جان فيلوپونوس «اسقف بعضي از كليساهاي مصر، كه مدافع فرقهي مسيحي يعقوبي بود» نيست.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن