واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سياستهاي جديد فرهنگي روسيه
سياستهاي فرهنگي روسيه در سالهاي پس از فروپاشي شوروي، دچار تغييرات اساسي شده است. سالهاي دوران پيش از فروپاشي اقتضائات خاص خود را آنچنان بر پيكره فرهنگي اين كشور گسترده بود كه برون رفت از آنهمه ساختارسازي وپي ريزي ساختارهاي جديد آنهم با تنگناهاي اقتصادي سالهاي آغازين پس از فروپاشي، دشوار مينمود؛ ولي سياستهاي اقتصادي موفق پوتين اين دوران انتقال را به سرعت سپري كرد و اكنون متصديان امور فرهنگي با بازيابي مجدد خود، توانستهاند راههاي انتقال فرهنگي به دوران متناسب با پس از فروپاشي را به سرعت طي كنند .
در سياستهاي جديد فرهنگي تصدي گري دولت به حداقلها كاهش يافته وتوان بخش خصوصي و نهادهاي مردمي به عنوان عنصر اصلي لحاظ شده است وجالب اينكه مذهب نيز در موضوعات فرهنگي مورد توجه دولت روسيه قرارگرفته است امري كه در دوران پيشين هرگز به آن توجه نميشد. ابزارهاي فرهنگي براي تحقق اين سياستها متنوع است؛ به گونهاي كه آموزش و پرورش، ارشاد، تربيت، دانش فلسفي، اجتماعي و انساني، مذهب، هنر تجسمي، نشر كتاب، كارهاي مربوط به كتابخانه و موزه، ايدئولوژي و تبليغات، موازين و اصول سياسي و حقوقي، كليشههاي قومي، اجتماعي و مذهبي مردم، آداب و رسوم، افسانهها، اخلاقيات و اولويتهاي زيباشناسي و مد و ديگر اشكال اعتبار اجتماعي مورد توجه قرار گرفتهاند .همچنين توجه ويژه به معنويات نيز در اين منشور مورد عنايت بوده وبه تنوع قومي، پيشرفت تحقيقات بنيادي علمي در رشته فرهنگ شناسي، تطابق هنري تجربه تاريخي اجتماعي و ميراث فرهنگي ملي با هدف مدرنيزاسيون اجتماعي-فرهنگي كشور، مدلسازي الگوهاي فرهنگي نيز توجه ويژهاي شده است. سياستهايي كه درپي ميآيند، طي نامهاي رسمي به دواير دولتي وبخشهاي خصوصي مرتبط با فرهنگ ابلاغ شدهاند:
سياست فرهنگي روسيه
با تفكر در باره اهداف و مسائل و موازين سياست جديد فرهنگي روسيه پيش از هر چيز بايد سياست فرهنگي و روندهاي فرهنگي كنوني به عنوان دو سطح مختلف استراتژي و تاكتيكي مورد بررسي دقيق قرار بگيرد و اهداف، مسائل، شيوهها و ابزار كار مشخص و مرزبندي شوند.
تعريف سياست فرهنگي
سياست فرهنگي بهطور كلي به مجموعه ديدگاههاي علمي و بنيادي مربوط به مدرنيزه شدن تمام جوانب فرهنگي جامعه و اصلاحات ساختاري انستيتوها و سازمانهاي فرهنگساز به صورت سيستم اصول نوين بخشهاي يكسان دولتي و اجتماعي اطلاق ميشود كه در زندگي اجتماعي و فرهنگي جايگاهي را به خود اختصاص ميدهند. سياست فرهنگي ميتواند شامل مجموعه اقدامات مربوط به تأمين اين اصول با آموزش، آمادهسازي هدفمند كادرها براي تنظيم و اداره روندهاي اجتماعي- فرهنگي آينده ومهمتر از همه به عنوان تصحيح درست مفهوم كلي فرهنگ كشور باشد. در سطح برداشتهاي علمي كنوني در باره ماهيت فرهنگ، هر گونه برخورد همهجانبه نسبت به مسائل آن از جمله تعيين اهداف اولويت دار و مسائل سياست فرهنگي بدون انطباق فرهنگ با گرايشهاي اصلي رشد و تكامل تمدن (هم در مقياس عموم بشري و محلي، در اين مورد تمدن مشخص تاريخي روسيه) ممكن نخواهدبود.
كاركردهاي فرهنگ
اگر تحت عنوان تمدن، تمدن تاريخي جامعه بشري و شكل خاص خودسازماني و تنظيم روندهاي فعاليت حياتي گروهي آن را در نظر بگيريم، فرهنگ در اين سيستم تمدني نقش مكانيزمي را بازي ميكند كه عهدهدار اجراي موارد ذيل است:
--- تكميل تجربه تاريخي موجوديت جامعه،
- بهكارگيري اين تجربه به صورت سيستم ارزشهاي اخلاقي و معيارهايي كه بر طبق آنها شخصيت افراد مورد ارزيابي قرار ميگيرند،
- بيان اين معيارها به زبانهاي مختلف معاشرت اجتماعي و برقراري روابط اجتماعي،
- تنظيم فعاليت حياتي جامعه بر اساس ارزشهاي انساني موازين اجتماعي- فرهنگي زندگي جمعي و فردي (سبك زندگي)،
- تعيين نشانهها و خصوصيات ويژه فرهنگي (تصور عيني جامعه در باره خود، ويژگيهاي سرنوشت خود و تاريخي آنكه خصوصيات فرهنگي جامعه را شكل ميدهد) به منظور استفاده از آنها در عرصههاي مختلف.
ابزارهاي فرهنگي
ابزار فرهنگي براي اجراي اين كارها بسيار زيادند، آموزش و پرورش، ارشاد، تربيت، دانش فلسفي، اجتماعي و انساني، مذهب، هنر تجسمي، نشر كتاب، كارهاي مربوط به كتابخانه و موزه، ايدئولوژي و تبليغات، موازين و اصول سياسي و حقوقي، كليشههاي قومي، اجتماعي و مذهبي مردم، آداب و رسوم، افسانهها، اخلاقيات و اولويتهاي زيباشناسي و مد و ديگر اشكال اعتبار اجتماعي، خلاصه تمام آن چيزهايي كه اين يا آن ملت در اين يا آن دوره زماني را شكل ميدهد.
اصول تعيين ارزشها واهداف سياست فرهنگي
مهمترين اصول تعيين ارزشها و اهداف سياست فرهنگي عبارت است از درك تضاد فرهنگي، اهميت و سطوح مختلف مفاهيم آن. هر يك از پديدههاي فرهنگي از مجموعه كامل اقدامات گوناگون اجتماعي تشكيل شده است. هيچ يك از عناصر فرهنگي فقط از يك معني برخوردار نيست، بلكه گوياي مجموعهاي از وظايف مختلف اجتماعي و مفاهيم گوناگون حال و گذشته است. دشواري خاص استراتژي و تاكتيك هدايت شونده در عرصه فرهنگي و ضرورت چند سطحي بودن برخورد نسبت به تنظيم روندهاي فرهنگي- اجتماعي با اين امر مرتبط است.
الزامات سياست فرهنگي
در همين راستا سياست فرهنگي بايد:
- بخش لاينفك تمام جهتگيريهاي سياست دولت و منعكس كننده ارزشهاي معنوي و جنبهها و شاخصهاي اخلاقي آن باشد.
- بخش مهم سياست اجتماعي باشد كه در جوامع امروز فقط به صورت مجموعه كامل اجتماعي-فرهنگي-آموزشي ممكن ميگردد،
- سياست فرهنگي خود را با توجه و اولويت دادن به ارزشهاي معنوي و شاخصهاي اجتماعي و سبك زندگي افراد جامعه ايجاد كند.
مهمترين اهداف اولويت دار سياست فرهنگي روسيه
توسعه همه جانبه رهنمودهاي ارزشمند اجتماعي- فرهنگي انسان و جامعه، تركيب ارزشهاي جديد زندگي، تطابق هنري تجربه تاريخي اجتماعي و ميراث فرهنگي ملي با هدف مدرنيزاسيون اجتماعي-فرهنگي روسيه،
- كمك به مردم براي ايجاد شرايط جديد زندگي، يكسانسازي و برابري ملي- فرهنگي، اجتماعي- اقتصادي و سياسي، امكان تعيين هويت معنوي و خودبياني، افزايش آگاهيهاي فردي در حوزه جامعهشناسي و فرهنگ اجتماعي،
- رشد و توسعه همهجانبه ارزشهاي معنوي در تمام مواردي كه منافع اجتماعي و نياز افراد بروز ميكند، تبديل زندگي فرهنگي آنها به اصل معيشت اجتماعي، پاسخگويي به نيازهاي فرهنگي.
- آشنا كردن مردم با دانش و توجه به تمام جنبههاي متنوع فرهنگ بشري، غنيسازي معنوي و فكري آنها از طريق اين دانش، پرورش برخورد شكيبانه و صبر و بردباري نسبت به فرهنگ بيگانه، توجه به ضرورت همكاري متقابل و دوستانه فرهنگي، معاشرت و گفتگو، از بين بردن بيگانگي ملي، مذهبي و اجتماعي - سياسي،
- آموزش دادن افراد براي درك دمكراتيك و پلوراليستي از جهان، ايجاد تعامل در ارزشهاي عموم بشري با مفاهيم عميق فرهنگهاي مختلف، پي بردن به اين واقعيت كه آينده بشريت با تلفيق متناسب آزادي شخصي با فرهنگ تعيين ميشود.
پيش نيازهاي دسترسي به اهداف فرهنگي
از جمله مسائل اصلي كه حل و فصل آنها براي رسيدن به اين اهداف لازم است، عبارتند از:
- تحقيق، پيش بيني و طرح ريزي جهات اساسي تكامل اجتماعي- فرهنگي جامعه، ويژگيهاي تمدن چندقوميتي روسيه،
- طراحي اصول و جهتگيريهاي اساسي ارزشهاي جديد اجتماعي- فرهنگي،
- پيش بيني محتملترين ويژگيها و معيارهاي سبك نوين زندگي كه وضعيت نهايي آن به شرايط اجتماعي-اقتصادي، دولتي-سياسي و معنوي جاري در روسيه وابسته است.
- تحقق و شكل گيري موازين نوين برابري روسيه.
- جستجوي زبانهاي جديد و نوين و فناوري ارتباطات اجتماعي-فرهنگي.
- تحقيق درباره گرايشهاي رشد و تكامل اجتماعي و تاثير آنها بر مفاهيم و اشكال فرهنگي، بر معيارهاي كيفي و سبك زندگي، كاربرد روشهاي پيش بيني رشد هر گونه سفارش اجتماعي،
- تحكيم پايگاههاي قانوني فرهنگ و سياست اجتماعي- فرهنگي،
- پيشرفت تحقيقات بنيادي علمي در رشته فرهنگ شناسي (تئوري و تاريخ فرهنگ و تمدن) با هدف درك قوانين و مكانيزمهايي كه تعيين كننده روند شكلگيري فرهنگي ميباشند،
- توسعه جنبههاي تاريخي - فرهنگشناسي در نظام آموزشي دبيرستانها، تئوري فرهنگشناسي در نظام آموزش عالي با هدف آمادهسازي متخصصان فرهنگ شناس،
- طراحي سيستم اصول و روشهاي اداري،
- طراحي اصول اساسي همكاري متقابل با سازمانهاي اجتماعي(مذهبي، ملي، اجتماعي) در عرصه هنر تجسمي، فلسفه، علوم اجتماعي و انساني، بخش آموزش، رسانههاي گروهي و انتشاراتيها و سازمانهاي خدماتي فرهنگي.
سياست فرهنگي از مجموعه عناصر اين سياست تشكيل شده است. در اينجا بايد بين بنيادهاي هنري (سازنده متون فرهنگي، آثار، اشكال و سيماها) از يكسو و سازمان خاص سياست فرهنگي كه به جمعآوري و حفظ و رواج اين متون اشتغال دارند از سوي ديگر تفاوت قائل شد.
در واقع عاليترين بنياد سياست فرهنگي، تاريخ، روند تاريخي تكامل جامعه بشري و شكل گيري ملتهاي آن است. سياست فرهنگي دولت بايد اساسا مكانيزم سير طبيعي روند تمدني را مدلسازي كند و در چارچوب قوانين اجتماعي آن عمل كند و فقط پيشرفت سريع جامعه در اين جهت را تحرك بخشد كه آن نيز بهخودي خود بهطور عيني در همان جهت در حال حركت است. تجربه نشان داده است كه تغيير مصنوعي اين جهت طبيعي رشد وتحميل مدل فرهنگي ديگري به جامعه هيچ گونه نتيجه خوبي به ارمغان نياورده و نميآورد.
مهمترين اصل سياست فرهنگي
اولين و مهمترين اصل سياست فرهنگي چنين است: با تاريخ نبايد مقابله كرد، بايد بهطور دقيق گرايشهاي اصلي و جنبههاي مختلف روندهاي عيني رشد جامعه را در نظر گرفت، آنچه از قبل آشناست، مد نظر قرار گيرد و به جستجوي خستگي ناپذير قوانين ناشناخته تكامل اجتماعي- فرهنگي پرداخته شود. بايد كمك رساني همهجانبه به جامعه در پيشروي آن در راه انتخاب شده و مدرنيزهشدن سريع آن انجام گيرد.
دومين اصل
دومين اصل مهم اين سياست چنين است: تعيين صحيح موضوع اين سياست. اگر سازمانهاي فرهنگساز و حافظ فرهنگ موضوع فرهنگ به حساب آيند، در اين صورت تمام جامعه بهطور كلي بايد موضوع سياست فرهنگي ميشود و از همينجاست كه مقياس تاثير چنين سياستي به عنوان مقياس سراسر ملي (سراسر دولتي) تلقي ميشود. ناهمگوني جامعه روسيه (از لحاظ ملي، اجتماعي، مذهبي و غيره) تلفيق انعطاف پذير جهاني سياست فرهنگي با روشهاي كاربردي محلي را طلب ميكند كه براي بخشهاي مختلف جامعه متنوع روسيه بهخوبي قابل استفاده باشد.
سومين اصل
سومين اصل بدين مضمون است: تعيين عامل و ذات سياست فرهنگي. اشتباه بزرگي است اگر درك اين عامل فقط به دولت و سازمانهاي وابسته به آن محدود شود. عاملي كه به اجراي سياست فرهنگي ميپردازد، در وهله اول همان جامعه است كه توسط مراجع دولتي تنظيم شده است. جامعه كه همزمان عامل وموضوع سياست فرهنگي است به عنوان سيستم اجتماعي- فرهنگي خودسازمان و خودتوسعه عمل ميكند.
اين سيستم دائماً خود را با تغييرات شرايط زندگي وفق ميدهد.
بدون شك نقش سازمانهاي تخصصي در حوزه فرهنگشناسي در اينجا فوق العاده مهم است، اما آنها فقط به عنوان گروههاي مشاور عمل ميكنند كه روند خودسازماني اجتماعي- فرهنگي و پيشرفت و توسعه آن را جهت داده و تشويق ميكنند.
در اينجا به ويژه به ابراز وجود جامعه در اشكال مختلف توجه خاص ميشود.
چهارمين اصل
چهارمين اصل عبارت است از: تاثير بخشي اجزاي سيستم فرهنگي. اين به معني تاثير كيفي تدريجي بر اذهان جامعه، اخلاقيات و ارزشهاي داراي اولويت اجتماعي است. به همين دليل، وسايل و ابزار سياست فرهنگي را ميتوان هم واحدها و سازمانهاي فرهنگي-هنري دانست كه به ايجاد تصوير واقعي فرهنگي ميپردازند و هم علم، آموزش و پرورش، ارشاد، چاپ و نشر و غيره دانست كه معيارهاي ارزشي سلسله مراتب نيازهاي اجتماعي-فرهنگي جامعه را بهطور كلي شكل ميدهند.
پنجمين اصل
توجه دائمي به تنوع ماهيت و بهاصطلاح فرهنگ روسيه پنجمين اصل است. در مورد با مساله خودويژه فرهنگي روسيه ميبايست توجه خاصي به خصوصيات و ويژگيهاي هر فرهنگ مبذول شود و مساله خودويژگي ملي و يا مذهبي به عنوان ويژگي نژادهاي مختلف و همكاري متقابل بين فرهنگها به عنوان شرط اساسي رشد و توسعه هماهنگ فرهنگي هرقوم و ملت، اهداف و منافع اقوام تمدن چندقوميتي روسيه، سيماي ( هم در معني موزيكال آن و هم در معني مذهبي آن) فرهنگ قومي در كل فرهنگ روسيه، در نظر گرفته شود. نهايتاً تمدن، نوآوريهايي را كه براي آن قابل پذيرش است، گرفته و آنها را جذب فرهنگ خود خواهد كرد.
ششمين اصل
مطالعه عميق سنن ملي، ارزشها، علائم مشابه جامعه، مجموعه پديدهها كه در بخش ميراث فرهنگ ملي بههم پيوند خوردهاند، تحقيق درباره گرايشهاي تكاملي آنها و برداشت معاصران از آنها و انتخاب شكل مدرنيزه كردن فرهنگ را دربرميگيرد. توجه خاصي بايد نسبت به نظام در حال تغيير ارزش اجتماعي شود كه از خارج به عاريت گرفته شده، اما تا حد زيادي تعيينكننده جهتگيريهاي اجتماعي- فرهنگي است كه طبقات مختلف جامعه آن را ترجيح ميدهند.
يکشنبه 28 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]