واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: سينما - بوش تاريخ را نخوانده است
سينما - بوش تاريخ را نخوانده است
سيلاس لزنيك:اليور استون از چند ماه پيش تاكيد كرده كه در فيلم تازهاش تصميم دارد نگاهي منصفانه و بيغرض به زندگي و دوران جورج بوش بيندازد. حالا كه فيلم او پس از يك دوران توليد سريع و عجولانه به روي پرده رفته، زمان خوبي است براي آنكه به صحت و سقم ادعاي او پي ببريم.
به نظرت اگر جورج دبليو بوش اين فيلم را ببيند چه فكري ميكند؟
صادقانه ميگويم كه تحمل توليد يك فيلم بر اساس زندگي شما واقعا دشوار است. هم براي شما و هم براي من. با اين حال تنها اميدوارم بوش يك روز بتواند به تماشاي اين فيلم بنشيند چون فكر ميكنم جاش برولين بازي بينظيري ارائه داده است. همينطور اليزابت بنكز در نقش همسر بوش، لورا. صرفا اميدوارم بوش يك روز از اين فيلم لذت ببرد و آنقدر عاقل باشد كه خود را به آن بسپارد و اعتراضي نكند. با اين حال فكر ميكنم وي همان هشت سال قبل جايگاه كلي خودش را نسبت به خيلي چيزها مشخص كرد. به همين دليل گمان نميكنم وي حداقل تا وقتي در جايگاه فعلي سياسياش قرار دارد اين فيلم را تاييد كند. اما اصل موضوع خود فيلم است نه واكنش بوش به آن. اين فيلم سعي ميكند از كارهاي بوش سردربياورد؛ بوش خوب، بد و زشت. سعي كرديم اينبار به بوش از ديد يك انسان نگاه كنيم و بارها گفتهام كه هنگام توليد فيلم همواره سعي كردم از رويكردي منصفانه، متعادل و با ارفاق نسبت به سوژه فيلم پيروي كنم و شخصيت سياسي خودم را دخالت ندهم. خودم را يك درامپرداز ميدانم كه رويكردي حرفهاي دارد و درامپردازي را به چشم يك شغل ميبيند.
در مورد تحقيقاتي كه در رابطه با بوش انجام شد توضيح ميدهي؟
استنلي وايزر به عنوان فيلمنامهنويس يكي از استوانههاي اين فيلم است و اولين كسي بود كه به سراغ منابع نوشتاري گسترده و البته خام رفت. شخصا معتقدم استنلي كار شگفتانگيزي انجام داده است چراكه كنار هم قرار دادن آن همه مواد خام در يك فيلمنامه واقعا كار سختي بود.
در گذشته فيلمهايي در مورد رؤساي جمهور سابق كارگرداني كردهاي. آيا اينبار كه جورج بوش هنوز بر مسند قدرت قرار دارد با دشواريهاي بيشتري روبهرو بودي؟
قطعا! چرا كه در آن وضعيت نميدانيد در آينده چه اتفاقي روي ميدهد. چند ماه مشغول توليد فيلم هستيد و در اين مدت ممكن است خداي نكرده شاهد يك حمله تروريستي ديگر به ايالات متحده باشيد. يا شايد بوش متاثر از خط مشي مبتني بر پيشدستي خود به سراغ جنگ ديگري در خاور ميانه و يا حتي جنگ با كشوري مانند ونزوئلا برود. بوش و دولتمردان فعلي، خود را محق ميدانند كه بر هر جاي دنيا بخواهند سرك بكشند: كوبا يا حتي گرجستان.
اليور! آيا هر كدام از فيلمهاي زندگينامهاي كارنامه خودت كه مضامين مشابهي دارند را به چشم بخشي از يك كليت بزرگ و تركيبي ميداني يا براي هر فيلم موجوديتي كاملا مجزا قائل هستي؟
فيلمهايم تفكيك شده هستند و هر كدام با ديگري فرق دارد. به لحاظ سوژه هم آقاي بوش با آقاي نيكسون تفاوت دارد. آقاي بوش خود را شايسته سرزنش نميداند و سياستهاي خود را انكار نميكند و همچنين خود را در برابر كسي پاسخگو نميداند. چنين فردي به نظر من فاقد حس مسووليتپذيري است. وقتي وي به بيمارستان نظامي والتر ريد ميرود، نميتواند با كساني كه آنجا بستري شدهاند همدردي كند. درست همانطور كه نميتواند همدرد قربانيان عراقي جنگ اخير و ديگر مردم دنيا باشد. ظاهرا وي تاريخ را تا همين اواخر نخوانده است تا بداند كه بايد خود را از بعضي ماجراها دور كند. حتي كسي به من ميگفت بوش گرفتار نوعي حس شخصيسازي است و وضعيتهاي پيچيده را شخصي ميكند و آنها را به «خودش» ربط ميدهد. فكر ميكنم وي گرفتار يك ضمير ناخودآگاه بيش از بزرگ باشد و اتفاقا جاش برولين به خوبي اين ويژگي را به وي منتقل كرده است. بوش حتي با وجود افرادي مانند ديك چني هم ميگويد «من تصميم ميگيرم» و قدرت برتر اتاق مذاكرات محسوب ميشود. مردم خيال ميكنند بوش اقتدار زيادي ندارد كه تصور كاملا نادرستي است. وي آدم قدرتمندي است كه متاسفانه مسائل كاملا پيچيده را شخصي ميكند. با گفتن اين حرفها آنها را ساده ميكنم اما هنگام فيلم دو ساعت فرصت داريد تا به خوبي متوجه اصل ماجرا شويد.
براي حفظ درجه نمايشي PG-13 از چيزي صرف نظر كردي؟
نيازي به درجه نمايشي R نبود. اين فيلم يك سوژه تاثيرگذار و فلسفي دارد و فكر ميكنم بچهها هم بايد آن را ببينند. وقتي 13 ساله بودم به من اجازه دادند به تماشاي «دكتر استرنجلاو» «راههاي افتخار» بروم. به نظر من يكي از زيباترين روابطي كه بچهها ميتوانند در اين سن با والدينشان داشته باشند بحث بر سر همين موضوعات است.
تصور ديك چني در زمينه استراتژي خروج از جنگ با ايده فتح و پيروزي اسكندر كبير قابل مقايسه است. آيا در ذهنت از وجود اين رابطه مطلع بودي؟
بله! به نكته كاملا درستي اشاره كردي: ديك چني هم مانند اسكندر ميگويد صحنه جنگ را ترك نميكنيم تا از منابع موجود در آنجا بهرهبرداري كنيم. اما اسكندر هم تا اين حد بر ايدهاش پافشاري نكرد. آقاي چني به تحولات زيستي معتقد است و از جنگ بر سر منابع صحبت ميكند و به راحتي از كنار زد و خوردها و كشت و كشتارها ميگذرد. شباهت زيادي ميان اين دو نفر وجود دارد اما ايده آقاي چني در نهايت به ظلم و ستمي منجر ميشود كه اسكندر هم تا آن حد پيش نرفته است. اين ايده در فيلم به صورت مستقيم مورد اشاره قرار نميگيرد اما آقاي چني در جايي ميگويد اصلا نگران خروج از جنگ نيست. وي به جنگهاي طويلالمدت براي دست يافتن به منابع انرژي و جغرافياي سياسي مورد نظرش معتقد است. حتي اخيرا به همين منظور توجهش به اوراسيا جلب شده است. قبلا گفتهام و باز هم تكرار ميكنم كه افرادي مانند ديك چني به چنين چيزهايي اعتقاد دارند.
منبع: Coming Soon
يکشنبه 28 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]