تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر باطل با حق درنياميزد، بر حقيقت جويان پوشيده نمى مانَد و اگر حق با باطل آميخته ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850944534




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سينما - تراژدي آمريكايي


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: سينما - تراژدي آمريكايي


سينما - تراژدي آمريكايي

جاناتان رزنبام / ترجمه: يحيي نطنزي:وقتي بالاخره زمان آن برسد كه تاريخ سينماي آمريكا در طول هشت سال حكمراني جورج دبليو بوش (2009-2001) نوشته شود ممكن است كسي اين فرضيه را مطرح كند كه توسعه تجاري ناشي از پيدايش تلفن‌هاي موبايل در خلال دهه 1980 و 1990 و همچنين معرفي آي‌پاد در اولين سالي كه بوش به قدرت رسيد نقش تعيين‌كننده‌اي در شكل‌گيري برخي كيفيت‌هاي بنيادين اين دوران هشت ساله داشته‌اند. مسلما‌ تنها در اين دوران است كه براي اولين بار يك فرد مي‌تواند در حالي كه با افراد ديگر در عرصه عمومي مشتركي حضور دارد جهل آن افراد و بي‌تفاوتي‌شان نسبت به ديگر شهروندان را به آساني تحمل كند؛ عرصه عمومي مشتركي مانند خيابان و يا مكان‌هاي عمومي كه به شكلي از اشكال انتقال اختصاص يافته‌اند: پايانه‌ها، اتوبوس‌ها، مترو‌ها، قطار‌ها، هواپيما‌ها، محوطه نمايشگاه‌ها، شهربازي‌ها و فراتر از همه اين موارد سينماها. به دليل همين پديده رئيس‌جمهور ايالات متحده كه ظاهرا ترجيح داد براي استمرار منصبش خود را در نعمت (و استراتژي) بي‌خبري نسبت به اخبار و وضعيت كلي جهان نگاه دارد، جزء لاينفك گرايش رو به ‌رشدي بوده است كه بر اساس آن حوزه عمومي از زندگي آمريكايي حذف شده است و كليت فرهنگ و جامعه جاي خود به «گروه‌هاي ذينفع» و بازارهاي اختصاصي كوچك‌تر داده است. البته نمي‌توان انتظار داشت اخباري كه در آمريكا گزارش مي‌شوند به تنهايي و الزاما بتوانند از واقعيت رويداد‌هاي جاري پرده ‌بردارند. در فهرست رده بندي آزادي مطبوعات كه هر ساله از طرف گزارشگران بدون مرز و با احتساب 169 كشور اعلام مي‌شود آمريكا از رتبه هفدهم در سال 2002 به رتبه پنجاه و سوم در سال 2006 سقوط كرد و درسال 2007 با صعودي جزئي به رتبه چهل و هشتم رسيد (در مقابل بريتانيا در همين بازه زماني ميان رتبه بيست و يكم و بيست و دوم در نوسان بود و كشور‌هاي اسكانديناوي، ايرلند و كانادا در صدر فهرست قرار داشتند).

در همين دوران شيوه رايج سينما رفتن تا حد زيادي و به تدريج از يك فعاليت اجتماعي به يك فعاليت همگاني براي نوجوانان و گروه‌هاي سني كوچك‌تر از نوجوانان يا به يك فعاليت خصوصي براي بزرگسالان تبديل شد كه خانه‌هاي افراد را جايگزين سالن‌هاي سينما مي‌كرد. و درست در همين زمان فيلم‌هاي صريحي شيوع پيدا كردند كه اشغال عراق و افغانستان به دست ايالات متحده را مورد نقد قرار مي‌دادند؛ اشغالي كه البته در ميان عامه مردم با عنوان «جنگ عراق و افغانستان» شناخته مي‌شود. برخي از اين‌ فيلم‌ها مانند «عراق تكه تكه شده»، «نوار‌هاي جنگ»، «مسئله شكنجه» و «قصر سرباز‌ توپخانه» مانند «فارنهايت 11/9» مايكل مور به وظيفه خطير انتقال اطلاعات اساسي در مورد اشغال‌ پرداختند كه منابع خبري ايالات متحده عمدتا در گزارش آنها ناكام مانده بودند. برخي فيلم‌هاي داستاني مانند «در دره الاه» پل هگيس (كه راجر ديكينز فيلمبردار و تامي لي جونز بازيگر در آن حضور بهتر و پرجزئيات‌تري نسبت به فيلم اسكار برده «پيرمردان وطن ندارند» داشتند)، تاثيرات ويرانگر هراس ناشي از اشغال كه به جان نيروهاي ارتشي افتاده است را تقبيح كردند. معدود فيلم‌هاي ديگري از جمله «قابل انتشار» برايان دي‌پالما (كه تا حدي وامدار «تلفات جنگ» محصول سال 1989 است)، در برابر رفتار غير انساني سربازان آمريكايي در حق شهروندان بي‌گناه محلي قد علم كردند. البته فيلم‌هاي مهم‌ ديگري هم به نمايش درآمدند كه به صورت غير مستقيم مسئله اشغال را دستمايه خود قرار دادند. شايد مهم‌ترين نمونه قابل ذكر زوج «پرچم‌هاي پدران ما» و «نامه‌هايي از ايووجيما» به كارگرداني كليت ايستوود بودند كه قطعا اگر نياز به بازانديشي درباره برخي مسلمات ايده‌اليسم آمريكايي در رابطه با جنگاوري را مطرح نمي‌كردند به چنين جايگاه رفيعي دست نمي‌يافتند.

در ميان اين فيلم‌ها به استثناي دو مستند شايسته توجه محصول سال 2004 كمتر فيلمي در گيشه با اقبال چشمگيري مواجه شد؛ يكي از آن دو مستند «فارنهايت 11/9» بود كه عنوان موفق‌ترين مستند تاريخ سينما را به خود اختصاص داد و ديگري «رودست‌خورده: جنگ روپرت مردوخ عليه ژورناليسم» به كارگرداني رابرت گرين‌والد كه براي مدت كوتاهي (و به طور معجزه آسايي) و بدون تنها يك نمايش در سينماها در زمره دي‌وي‌دي‌هاي پرفروش سايت آمازون قرار گرفت. اما عدم ‌اقبال در گيشه نبايد باعث دست‌كم گرفتن تاثير اين فيلم‌ها شود: گاهي اوقات كيفيت تماشاگران و نفس تماشاي يك فيلم ارزش بيشتري از كميت دارد؛ خصوصا‌ زماني كه تغيير آگاهي عمومي با خطرپذيري همراه باشد. البته اين فيلمسازي اعتراضي نسبت به واكنش‌هاي نحيف سينمايي در رابطه با جنگ قابل مقايسه و بحث انگيز ايالات متحده عليه ويتنام شمالي در فاصله‌ سال‌هاي 1959 تا 1975 از نوعي تضاد دراماتيك برخوردار است. چرا كه واكنش‌هاي نحيف سينمايي در آن زمان اساسا جز يك فيلم در جريان اصلي فيلمسازي بازدهي نداشت («كلاه سبز‌ها» به كارگرداني جان وين محصول سال 1968) و به چند مستند اعتراضي حاشيه‌اي محدود ماند (مستندهايي مانند «در سال خوك» و «سرباز زمستاني») كه در نهايت به مستند اسكار برده‌اي به نام «قلب‌ها و ذهن‌ها» منجر شد كه درست يك‌سال قبل از پايان جنگ ويتنام به نمايش درآمد و بعد از اين مستند بود كه چندين و چند فيلم پرفروش مانند «شكارچي گوزن»، «اينك آخرالزمان» و «جوخه» وارد گود شدند.

به علاوه در سال‌هاي اخير انواع به خصوصي از بازارهاي اختصاصي در قالب ويدئو‌ها و دي‌وي‌دي‌ها قسم ديگري از اجتماعات سينمايي را شكل‌ داده‌اند (كه بر كاهش آمار فروش گيشه‌اي فيلم‌ها تاثيرگذار بوده‌اند). بيشتر اين اجتماعات سينمايي به جاي اينكه حول محور وضعيت‌هاي تماشاي اشتراكي فيلم‌ها طرح ريزي شده باشند به تماشاي فيلم‌هاي مشابه محدود شده‌اند. به تعبير ديگر تماشاگران در سال‌هاي اخير كمتر فيلم‌ها را در وضعيت واحدي مانند سال سينما تماشا كرده‌اند و بيشتر به شيوه‌هاي جايگزين مانند تماشا در خانه روي آورده‌اند و سپس از طريق اينترنت به‌وسيله وب‌سايت‌ها‌، وبلاگ‌ها و گروه‌هاي چت به بحث درباره آنها پرداخته‌اند. يكي از نشانه‌هاي مهم اين گرايش كه به شكل جديد كلوپ‌هاي سينمايي اشاره دارد حمايتي بود كه Moveon.org نثار نمايش‌هاي خانگي متعدد فيلم‌هاي مستند در ايالات متحده كرد؛ از جمله فيلم «جنگ روپرت مردوخ عليه ژورناليسم» به كارگرداني رابرت گرين‌والد (فيلم‌هاي مستند ديگري هم شامل اين حمايت شدند: «بي‌سابقه: انتخابات رياست‌جمهوري سال 2000»، «افشا شده: حقيقت كامل جنگ عراق»، «غيرقانوني» و «وال- مارت: هزينه زياد يك كالاي ارزان قيمت»).
موفقيت فوق‌العاده Moveon تا حد زيادي وامدار شيوه عمل آن است كه تقريبا به اينترنت منحصر شده است. البته نمي‌توان از تخصص اين نهاد در سازمان دادن فعاليت‌هاي محلي از طريق ايميل و فراخوان‌هاي آن‌لاين و البته منابع مالي‌اش چشم‌پوشي كرد ( (Moveon مجموعه‌اي از سازمان‌هاي چپ‌گراست كه سابقه‌اي 10 ساله دارد و به تعداد اعضاي 3.2 ميليون نفري خود و توانايي‌ غيرعادي‌اش براي جمع‌آوري سريع پول و جذب آراي عمومي مي‌بالد). تجربه اين نهاد يك الگوي بالقوه براي سازماندهي بازارهاي اختصاصي معين براي عشاق سينماست كه البته موفقيت گسترده در اين مورد صرفا در قلمرو سياسي و نقد سياست‌هاي آمريكا به كار برده شد اما همين روند مي‌تواند براي عشاق سينماي جسور و پرتكاپو امكانات آرماني ديگري فراهم كند؛ امكاناتي از قبيل در دسترس قرار گرفتن فيلم‌هاي هنري و فيلم‌هاي تجربي.

چه چيزي باعث پيدايش اين اجتماعات سينمايي راديكال شده است كه توجه بيشتر تماشاگران سينما را به خود جلب كرده‌اند و باعث بيگانگي آنها با سالن‌هاي نمايش عمومي شده‌اند؟ چه چيزي باعث صحبت از ترديد فزاينده نسبت به آينده متفاوت سينما شده است - بيگانگي و ترديدي كه از بعضي جهات با بي‌علاقگي عامه مردم به جورج دبليو بوش همراه شده است؟ به‌رغم اينكه كاخ سفيد و استوديو‌هاي هاليوودي همواره مواظب سهم خود در رأي‌گيري هستند اما به نظر مي‌رسد فاصله گرفتن مردم از وظيفه رفتن به سالن‌هاي نمايش عمومي به آساني مي‌تواند آنقدر استمرار يابد كه به تغيير گفتمان حاكم بر سينما منجر شود. با اين حال ظاهرا كمي بعد از اينكه صنعت سينما دريافت كه تماشاگران الزاما علاقه‌اي به پرفروش شدن فيلم‌ها در گيشه نشان نمي‌دهند گروه همراهي‌كننده بوش با دستپاچگي به شهروندان فهماند كه حمايت يا عدم‌ حمايت آنها از ايالات متحده در اشغال عراق و افغانستان تاثير محدودي بر ادامه اشغال مي‌گذارد.

بديهي است روي آوردن به تهاجم نظامي از قطع تهاجم آسان‌تر است. يكي از دلايلي كه در به اصطلاح «جنگ خليج» در سال‌هاي 1990 و 2003 به آساني براي عامه مردم توجيه شدند بازاريابي مناسب براي آنها بود چراكه ايالات متحده توانست آن دو جنگ را مانند دو فيلم كه يكي دنباله ديگري است در عرصه عمومي مطرح كند – اين گرايش به خصوص در لوگوي اخبار تلويزيون‌هاي كابلي و مضامين موسيقايي مورد استفاده آنها در پوشش اخبار هر دو جنگ به خوبي مشهود بود (حتي مي‌توان استدلال كرد كه صداي جيمز ارل جونز در برنامه‌هاي سي‌ان‌ان به اين منظور استفاده شد كه تا حدي حضور سابق وي در مجموعه فيلم‌هاي «جنگ‌هاي ستاره‌اي» را به ياد آورد. البته شايد اولين رسانه بزرگي كه نشان داد رويكرد كلان به جنگاوري مي‌تواند بدون هيچ احساس گناهي مورد تحسين قرار بگيرد همين سي‌‌‌ان‌ان بود؛ خصوصا اگر صحنه نبرد فاصله زيادي از مردم داشته باشد و مانند يك بازي ويدئويي به خون و خونريزي واقعي منتهي نشود).

همانطور كه در مقدمه كتاب لري تاي با نام«The Father of Spin: ادوارد ال. برنيز و تولد روابط عمومي» (نيويورك: انتشاران كراون، 1998) ذكر شده است «توجيه حضور آمريكا در جنگ خليج... از سوي يكي از بزرگ‌ترين شركت‌هاي روابط عمومي آمريكايي به نام هيل و نولتون طرح ريزي شد تا در ازاي لشكركشي آمريكا مبلغ هنگفتي از طرف كويتي‌هاي ثروتمند كه دشمنان خوني صدام بودند پرداخت شود». به همين صورت آشفتگي‌هاي طراحي شده بعد از حملات 11 سپتامبر و به كار بردن عباراتي از قبيل «جنگ سراسري عليه تروريسم» و «جنگ عليه ترور» به اين نكته اشاره مي‌كند كه «جنگ» مي‌تواند يك آغاز داشته باشد اما الزاما پاياني قابل پيش‌بيني برايش متصور نيست چرا كه اين وضعيت كمك مي‌كند كسب و كار مرتبط با جنگ به بهانه استمرار نزاع به يك سرمايه‌گذاري پررونق تبديل شود. به همين دليل جنگ دوم خليج صرفا به يك دنباله‌ سينمايي براي جنگ اول منحصر نماند و به سريالي تبديل شد كه قسمت‌هاي متعددي داشت و قرار بود توليدش تا مدت زمان نامشخصي ادامه پيدا كند؛ يا حداقل تا زماني ادامه پيدا كند كه سود كافي براي سرمايه‌گذاري بعدي به دست بيايد.

حملات يازدهم سپتامبر در فيلم‌هايي مانند فيلم «يونايتد 93» پل گرين‌گرس و «مركز تجارت جهاني» اليور استون به يادگار گذاشته شده‌اند. اين فيلم‌ها امكان بي‌همتايي در اختيار ايالات متحده قرار دادند تا صرفا با اشاره به پس‌مانده‌هاي هواپيماها و هراس و رنج ناشي از انفجار آنها با خيال راحت گام ديگري به سوي خلق آگاهي جهاني به سبك آمريكايي‌ بردارد. تلاش بوش براي هدايت توده مردم به مسير معكوس نتايج اسفناك متعددي داشته است؛ از جمله بازتعريف مفهوم «آمريكا» با كمك دو واژه انحصارطلبي و امپراتوري. اگر حملات تروريستي واقعا يك «تراژدي آمريكايي» بوده‌اند پس تروريست‌ها اجازه يافته‌اند شرايط مناظره را به نفع خودشان تعيين كنند و البته در اين تراژدي آمريكايي قربانيان «غير آمريكايي» انهدام برج‌هاي تجارت جهاني كه شهروندان 86 كشور ديگر بوده‌اند اصلا به حساب نيامده‌اند. برتري تلفات آمريكاييان نسبت به تلفات ديگر كشور‌ها در اشغال عراق و افغانستان هم اين ادعا را تقويت مي‌كند كه انگيزه‌هاي بشردوستانه بيش از پيش پوچ به نظر مي‌رسند.

تلاش براي خلاصه كردن خصوصيات و تمايلات رؤساي جمهور متفاوت ايالات متحده در زمينه سينما به نتايج جالبي منتهي مي‌شود. دوايت دي. آيزنهاور (61-1953) يكي از هواداران اختصاصي «ماجراي نيمروز» (و به طور كلي فيلم‌هاي وسترن) بود؛ در حالي كه جان اف. كندي (63-1961) علاقه‌مند «اسپارتاكوس» و «كانديداي منچوري» بود («كانديداي منچوري» با به اوج رساندن مفهوم ترور سياسي پيشاپيش ترور سياسي خود كندي را پيش‌بيني ‌مي‌كرد و همين مسئله باعث شد فرانك سيناترا به عنوان يكي از رفقاي صميمي كندي تا سال‌ها مانع انتشار طبيعي فيلم شود). جولين بارگر در نشريه گاردين منتشر كرده است كه ليندون بي. جانسون (69-1963) «تنها يك فيلم محبوب داشت كه براي دفعات متوالي و گاهي اوقات شب‌هاي پي‌درپي به تماشاي آن مي‌نشست. اين فيلم يك فيلم تبليغاتي در مورد خود جانسون بود كه از گفتار متن قدرتمند گريگوري پك سود مي‌برد و جزء آن چيز‌هايي به حساب مي‌آمد كه بعد از ترور كندي براي معرفي رئيس‌جمهور جديد به مردمان بدبين و به دستور مستقيم كاخ سفيد توليد شده بودند». گزارش‌هاي ديگري حاكي از اين است كه فيلم مورد علاقه ريچارد ام. نيكسون (74 - 1969) «پاتن» بوده است كه در همان هفته‌اي در سال 1970 به تماشاي آن نشسته است كه دستور جنگ سري در كامبوج را صادر كرده است.

نتوانستم به علاقه‌‌هاي سينمايي جرالد فورد (77-1974) و جورج بوش اول (93-1989) پي ببرم اما به اين نكته بي‌ارزش رسيدم كه تعداد فيلم‌هايي كه جيمي كارتر (81-1977) در طول چهار سال تصدي رياست‌جمهوري‌اش ديده است از تمام فيلم‌هايي كه رونالد ريگان (89-1981) در تمامي هشت سال رياست‌جمهوري‌اش تماشا كرده و تمام فيلم‌هايي كه رؤساي جمهور قبل و بعد وي مشاهده كرده‌اند بيشتر بوده است (با اين حال ظاهرا ريگان و نانسي ديويس علاقه ويژه‌اي به جيمز استيوارت داشته‌اند). بيل كلينتون (2001-1993) جزء مشتاقان «زيبايي آمريكايي»، «باشگاه مشت‌زني»، «فهرست شيندلر» و «سه پادشاه» بود. علايق سينمايي جورج دبليو. بوش پدر هم -اگر واقعا علايقي وجود داشته باشد- ظاهرا در كمدي‌هاي «آستين پاورز»، چند فيلم جنگي («ما سرباز بوديم»، «نجات سرباز رايان» و «سقوط بلك هاوك») و فيلم افغاني «اسامه» خلاصه مي‌شود كه از قرار معلوم غرض از تماشاي «اسامه» كسب اطلاعات بوده است تا سرگرمي. اتفاقا «سقوط بلك هاوك» به دستور صدام حسين به همين منظور ميان سربازان عراقي توزيع شد؛ احتمالا براي پي بردن به چگونگي غلبه بر سربازان آمريكايي.

به طور كلي مي‌توان در ميان روساي جمهور آمريكا از ابتدا تاكنون بوش دوم را تنها رئيس‌جمهوري دانست كه اظهار كرده است علاقه‌اي به هيچ نوع هنري از جمله سينما ندارد (در مقام مقايسه بايد گفت حتي نيكسون هم جان فورد را ستايش مي‌كرد). اما اگر كسي بخواهد براي سال‌هاي حضور بوش به عنوان رئيس‌جمهور ايالات متحده مثال سينمايي بياورد بايد به سراغ آگهي‌هاي تبليغاتي سيگار مارلبورو و كمدي- تريلر‌هاي «آستين پاورز» برود كه نوستالژي و يادگار امپراتوري آمريكايي هستند‍؛ آمريكايي كه تقريبا نيم قرن پيش قدرت برتر جنگ سرد شناخته مي‌شد. آگهي‌هاي تبليغاتي سيگار مارلبورو با نمايش مناظري از دشت بي‌كران تگزاس مردانگي (ماچيسموي) خيالي و مانيفست سرنوشت را به ياد مي‌آوردند («مانيفست سرنوشت» اشاره به يك باور آمريكايي دارد كه بر اساس آن اهالي ايالات متحده متأثر از يك تدبير الهي حق دارند زمين‌هاي آمريكاي شمالي را به دلخواه خود تصرف كنند.م). از سوي ديگر «آستين پاورز» دلقك‌هايي را به ذهن متبادر مي‌كرد كه ذات پاكي داشتند و به قول معروف مردم خوش‌شان مي‌آمد با آنها نوشيدني بخورند. در واقع بوش در ذهن آمريكايي‌هايي كه به او رأي دادند شبيه يكي از همين دلقك‌ها بود!

چون «اره / 2004» يا يكي از سه دنباله‌اش را كه همگي‌شان شكنجه را به عنوان اصلي‌ترين عامل جذابيت به تصوير كشيده‌اند نديده‌ام نمي‌توانم به طور دقيق به ارتباط‌ ميان آنها و شكنجه زندانيان در ابوغريب و گوانتانامو اشاره كنم. منظورم همان شكنجه‌هايي است كه تصاويرشان درست همان سالي كه اولين قسمت مجموعه فيلم‌هاي «اره» به نمايش درآمد به عرصه عمومي راه يافتند. اما واقعيت اين است كه اوج محبوبيت اين فيلم‌ها با اولين دنباله فيلم در سال 2005 همزمان شد («اره 2» به فروش داخلي 87 ميليون دلاري دست يافت)؛ يعني يك سال بعد از انتشار آنلاين عكس‌هاي رسوا‌كننده زندانيان ابوغريب كه ارتباط غير قابل انكاري بر محبوبيت اين فيلم‌ها داشتند. تصاوير شكنجه زندانيان به سرعت به تخيل عامه مردم راه يافتند و هاليوود هم منتظر بود تا به خوبي از آنها بهره‌برداري كند. با مطرح شدن چنين شكنجه‌هايي اين سوال به ذهن مي‌آيد كه چرا بوش به خود اجازه ‌داد هر نوع پيمان نظامي و قرارداد بين‌المللي را زير پا بگذارد و با استفاده از بي‌رحمي‌هاي بي‌مورد پرستيژ آمريكايي را لكه‌دار كند. البته وقتي مطبوعات آمريكايي در مواجهه با اين وضعيت به يك رضايت همه جانبه روي مي‌آورند شكنجه به پايه و اساس ميزان فروش فيلم‌ها تبديل مي‌شود. با توجه به اين نكته مشخص مي‌شود كه چگونه «مصائب مسيح» مل گيبسون كه يك فيلم به زبان آرامي، لاتين و عبري و با زيرنويس انگليسي بود توانست در سال 2004 بعد از فيلم‌هاي «شرك 2» و «مرد عنكبوتي 2» در رتبه سوم فروش‌ قرار بگيرد چرا كه در وضعيت عادي فيلمي مملو از رنج و بي‌رحمي كه پر از اسلوموشن و نماهاي نقطه نظر مازوخيستي است هرگز نمي‌تواند به چنين جايگاهي دست يابد.

بر اساس آمار مجله تخصصي تجاري «باكس آفيس» در 30 مارس 2008 ارائه شد «مصائب مسيح» در فهرست «بلاك‌باستر‌هاي داخلي تمام دوران‌ها» رتبه يازدهم را به خود اختصاص داده است؛ بعد از فيلم‌هاي (به ترتيب نزولي) «تايتانيك / 1997»، «جنگ‌هاي ستاره‌اي / 1977»، «شرك 2 / 2004»، «اي.تي / 1982» «جنگ‌هاي ستاره‌اي: تهديد شبح / 1999»، «دزدان دريايي كارائيب: صندوقچه مرد مرده / 2006»، «مرد عنكبوتي / 2002»، «جنگ‌هاي ستاره‌اي؛ اپيزود سوم: انتقام سيث/ 2005»، «ارباب حلقه‌ها: بازگشت شاه / 2003» و «مرد عنكبوتي 2 / 2004». فهرست فوق به اين دليل تأمل برانگيز است كه شش فيلم آن در طول هشت سال رياست‌جمهوري بوش عرضه شده‌ است و ديگر فيلم‌هاي فهرست غير از آنهايي كه به عنوان تغذيه كودكان شناخته مي‌شوند بقيه محصول دهه‌هاي گذشته هستند. عقب مانده و بچگانه بودن فيلم‌هاي فهرست فوق همان‌قدر كه متاثر از اقبال تماشاگران بوده است از سليقه صنعت سينما هم تاثير پذيرفته است و در واقع فيلم‌ها و تماشاگران آشكارا به يك اندازه به جورج دبليو بوش خدمت كرده‌اند.
منبع: كتاب راهنماي فيلم تايم اوت/ ويرايش هفدهم/ سال 2009
تاريخ انتشار: اول اكتبر 2008
 يکشنبه 28 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن