تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):درگذشت عالم مصيبتى جبران ‏ناپذير و رخنه ‏اى بسته ناشدنى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837803866




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شب هاي بيمارستان


واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: شب هاي بيمارستان
اين روزها هر جا مي روم، مي شنوم كه خيلي عوض شده ام، روحيه ام تغيير كرده، نگرانم مضطرب و بي تاب. همه مي پرسند چرا ناراحتم؟ مي خواهم برايم دعا كنند، كار خودم كه از صبح تا شب دعا كردن و ذكر گفتن است، با تسبيح مادربزرگ حسابي صميمي شده ام و با فروانداختن هر دانه اي از او كه مدام مشغول التماس به درگاهش هستم مي خواهم به همه بيماران شفا دهد و به بيمار من هم؛ هر روز و هر شب پاي سجاده در درياي مهر الهي تن خاكي و خسته ام را مي شويم و از او مي خواهم سلامتي را به همه ارزاني دارد.

خدا تجربه يك شب؛ نه يك ساعت نه حتي كمتر و كمتر از يك ساعت بيمارستان را نصيب هيچ كس نكند، امروز مي خواهم دستانتان را بگيرم و شما را به جايي ببرم كه در عين درد، ناراحتي و انتظار پر از صفا و صميميت و ايثار و از خودگذشتگي است، پر از قصه هايي كه از ابتدا تا انتها از عشق سخن مي گويند، عشق به هم نوعان، يك سرزمين ديگر و يك تلنگر مي خواهم تجربه چند شب بيمارستان، شب هايي كه احساس در وجود آدمي بيداد مي كند شب هاي درد، دعا و انتظار را بر تن كاغذ بنگارم.

ساعت ۲۲و۱۵دقيقه، اورژانس

وارد كه مي شوي برخي نگاه ها به سويت خيره مي شوند. تعدادي آن قدر سرگرم كار خود هستند كه حتي وقتي با آن ها صحبت مي كني متوجه حضورت نمي شوند!

اما همه نگاه ها يك نقطه مشترك دارند و آن هم اضطراب و شايد ترس از نماندن و رفتن يك عزيز است عده اي مشغول پركردن فرم اطلاعات بيمار خود هستند و گروهي سردرگم و غمگين در گوشه اي ايستاده و يا قدم زنان در انتظار پزشكند، كمي آن طرف تر جواني غريبانه كز كرده و معصومانه در حال اشك ريختن است.

پرستاران و پزشكان انترن هم با تجهيزات پزشكي خود مدام در حال رفت وآمد هستند.

هراز چند گاه يك بيمار اورژانسي روي برانكارد وارد بخش مي شود و عده اي هراسان او را تا محل بستري همراهي مي كنند.

از درد به خودش مي پيچد و سر تا پايش غرق خون است. يك مجروح تصادفي است. چند پرستار و دكتر دورش حلقه مي زنند و سايه دستگاه هاي متعددي در كنارش سنگيني مي كند رنگش زرد شده اما روي تخت بيمارستان، هيچ نمي گويد؛ پس از ويزيت پزشك معالج، او را به بخش منتقل مي كنند و شما تصور كنيد حال و هواي راننده خاطي را...

اين جا همه محتاج دعايند و از هم التماس دعا مي خواهند، خدايا هر گاه انديشه بيماران از سرم افتاد، سخت و بي ترحم بيمارم كن!

كمي آن طرف تر جسورانه روي تخت دراز كشيده و پرستاري در حال گرفتن فشارخون اوست، مي خندد و مي گويد: مي دانم مريض نيستم، بيخود مرا به بيمارستان آورده اند!

پس از دقايقي سرمي به او وصل مي كنند و پرستاران به آرامي شروع به صحبت با همراهش مي كنند و بعد هم آزمايش خون و... خدايا اميد هيچكس را نااميد نكن.

شب هاي بيمارستان از روز هم روشن تر است اين جا خواب به چشمان كسي راه نمي يابد همه بيدار بيدارند...

پس از ساعاتي ويلچر را كنار تخت همان مريضي كه گمان مي كرد بيمار نيست مي آورند تا او را به بخش منتقل كنند، فقط يك همراه، اين تاكيدي است كه مدام به همراهان بيماران گوشزد مي شود اما گوش شنوايي نيست و همه اطرافيان مي خواهند در كنار بيمار خود اين شب طولاني را بگذرانند، بعد از كلي جروبحث سرانجام يك همراه با بيمار وارد بخش مي شود و گروهي به خانه بازمي گردند و يا در محوطه بيمارستان شب را به صبح مي رسانند.

وارد بخش مي شوم...

فضاي اتاق تنگ است شايد براي ۳تخت كه هر كدام ۲ همراه دارند چنين مي نمايد، اين جا يعني در بخش هر بيمار بايد يك همراه داشته باشد اما اغلب اين طور نيست. با وارد شدن بيمار به يكي از اتاق هاي بخش و بستري كردن او، بيماران و همراهان ديگر اين اتاق به او زل مي زنند، آرزوي سلامتي براي ميهمان ناخوانده جديدشان مي كنند.اين جا همه با هم صميمي هستند هر كاري از دستشان برمي آيد براي هم مي كنند انگار سال هاست يكديگر را مي شناسند شايد نقطه مشترك آن ها كه همان علت بستري شدنشان در يك بخش است آن ها را اين گونه به هم نزديك مي كند و پس از چند روز سير تا پياز زندگي هم را مي دانند و در جريان لحظه به لحظه مراحل بهبودي يكديگر هستند و مدام شرايط جسماني خود را با يكديگر مقايسه مي كنند.

همراهان بيماران نيز با يكديگر باب صحبت را باز مي كنند و براي بيماران هم آرزوي سلامتي مي كنند.

به گفته پزشكان بيشتر بيماران در اثر بي احتياطي و رعايت نكردن موازين اوليه تغذيه و سلامت در اين بخش بستري شده اند و به دليل يك سهل انگاري و غفلت علاوه بر تحمل درد، اطرافيانشان را نيز... بگذريم!

چشم هايم سنگيني مي كند، خستگي و خواب وجودم را فرا گرفته اما ترس از تمام شدن سرم و لحظه اي غفلت از بيمار و پشيماني پس از آن، مانع آن مي شود كه چشمانم را ببندم پرستاران به صورت شيفتي تا صبح بيدارند و هر ساعت سرم بيماران را چك كرده و داروهاي آن ها را مي دهند.

شب هاي بيمارستان، شب هاي طولاني است خدا كند اين شب هر چه زودتر به صبح برسد عده اي از بيماران از درد تا صبح همپاي همراهانشان بيدارند و گروهي معصومانه خوابيده اند شايد در شب هاي طولاني بيمارستان فقط اين عقربه هاي ساعت هستند كه به خواب مي روند!

پاي صحبت بيماران و همراهانشان مي نشينم يك همراه بيمار كه ۴شب است شب را در بيمارستان به صبح مي رساند، ازبرخورد بد برخي پرستاران گلايه مي كند و مي گويد: بيمار و همراه بيمار به اندازه كافي مشكل دارند و فكرشان مشغول درد و ناراحتي است و اين گونه برخوردها از آستانه تحمل آن ها خارج است.مهدي.ر مي افزايد: درست است كه كار پرستاران جزو مشاغل سخت است اما بيمار و همراهان او مقصر نبوده و هيچ گناهي ندارند كه مورد بي مهري قرار بگيرند، البته برخي پرستاران با جان و دل از بيمار نگهداري مي كنند و انصاف نيست اين عده به خاطر گروهي كه در كمال بي انصافي به بيماران كم لطفي مي كنند، بدنام شوند.

يك بيمار هم از وضعيت بد و شلوغ اتاق ها گلايه مي كند و مي گويد: تعداد تخت ها در هر اتاق زياد است و برخي همراهان ملاحظه بيماران را نمي كنند، مثلا صداي زنگ تلفن همراه آن ها مخل آسايش و آرامش ديگران است.همراه ديگري از وضعيت نامناسب سرويس هاي بهداشتي ابراز تاسف مي كند و متذكر مي شود: در بيمارستان متاسفانه بهداشت آن گونه كه بايد رعايت نمي شود و اين مقوله مشكلاتي را براي بيمار و همراهان آن ها ايجاد مي كند.البته گروهي از تهويه نامناسب، وصل نكردن تلفن هاي بيماران بيمارستان شاكي هستند و خواستار رفع مشكلات مي شوند.

از مشكلات و گفته هاي آنان باز هم مي نويسم شايد مسئولان بخوانند و درصدد رفع برآيند.امشب نيز مي گذرد و ماه و ستارگان به خواب مي روند تا غروبي ديگر از خواب برخيزند شايد فقط اين من و تو هستيم كه هميشه در خوابيم و طلوع ستارگان و غروب خورشيد را به بازي مي گيريم...
 شنبه 27 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن