واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: دانشجويان و آينده شغلي!
عمده ترين موضوعي كه مشخصه آموزش عالي در قرن 21 تلقي مي شود، از اواخر قرن 20 آغاز شد و آن مشخصه چيزي جز مقوله عمومي شدن آموزش عالي نيست و اين موضوع سبب فاصله بسيار دانشگاه تا بازار كار شده است.
بسياري از دانشجويان در انتخاب رشته مهم ترين فاكتور را پول سازي مي دانند و از آن جا كه يكي از مهم ترين نقش هاي آموزش عالي امروز، تسريع در اشتغال است آيا مي توان همچنان از دانشگاه توقع داشت كه تنها وظيفه اجتماعي كردن و صرف تربيت علمي را به عهده گيرد؟
يك دانشجوي حسابداري در مورد آينده شغلي خود مي گويد: يك حسابدار متخصص در آينده مي تواند مدير يك سازمان يا شركت شود يعني مي تواند به مديريت يك شركت ايده بدهد كه منابع موجودش را در چه راه هايي سرمايه گذاري نمايد تا استفاده بهينه كند و اين خارج از توانايي حسابدار تجربي است.
وي ادامه مي دهد: فرصت هاي شغلي يك حسابدار بسيار گسترده است و با وجود اين كه در تمام دانشگاه ها رشته حسابداري تدريس مي شود اما تعداد فارغ التحصيلان بيكار اين رشته از بيشتر رشته ها كمتر است.
يك دانشجوي فني و حرفه اي نيز مي گويد: وزير كار و امور اجتماعي چندي پيش گفت فرصت هاي شغلي براي فارغ التحصيلان فني و حرفه اي بيش از ديگر رشته هاي تحصيلي است و به همين دليل مي خواهيم جامعه 35 درصدي دانش آموزان فني و حرفه اي نسبت به شاخه هاي نظري را به 75 درصد برسانيم.
نمي دانم مديران از كجا سخن مي گويند از همين 35 درصد به قول خودشان 25 درصد بيكار هستند يا به شغل هاي كاذب رو آوردند تا كي چوب برنامه هاي بي پايه مسئولان را بخوريم.
يك دانشجوي ديگر هم مي گويد: اگر ارتباط بين بخش هاي علمي و دانشگاهي كشور با بخش هاي اقتصادي و صنعتي به نحوي صحيح و شايسته وجود داشته باشد، بسياري از تحقيقات دانشگاهي و پروژه هاي دانشجويي مي تواند در آزمايشگاه هاي بخش صنعت و با امكانات اين بخش صورت گيرد.
وي ادامه مي دهد: تحقيقات فعلي دانشگاهي كاربردي و براساس نياز نمي باشد و صرفا پروژه اي وظيفه اي است كه بعدا در كتابخانه ها خاك مي خورد.مانند تحصيلات ما كه بعد از اتمام دوره دانشجويي در ذهن ما خاك و باد با هم مي خورد.
يك دانشجوي دانشگاه جامع علمي و كاربردي هم مي گويد: ما در دانشگاه فقط زمان و هزينه صرف مي كنيم اميدي به كار و آينده نيست و همه دانشجويان اين دانشگاه به خوبي آن را درك كرده اند.وي ادامه مي دهد: اين ها در حالي است كه رئيس دانشگاه جامع علمي و كاربردي كشور مي گويد: بر اساس تعاملي كه با دستگاه هاي مختلف كشور انجام شده از اين پس امكان اشتغال دانشجويان علمي و كاربردي قبل از فارغ التحصيلي آن ها فراهم مي شود؟
وي اضافه مي كند: يكي نيست به مديران بگويد اگر اين جوري بود كه دانشگاه علمي كاربردي هم رديف دانشگاه هاروارد بود.
يك دانشجوي ديگر هم ادامه مي دهد: چنان چه دانشگاه ها هنگام انتخاب رشته بر اساس نياز به بازار كار دانشجو جذب كند در اين صورت جوانان پس از فارغ التحصيلي ديگر بيكار نخواهند بود و به راحتي جذب شغل دلخواه خود مي شوند.
به نظرم مشكل به دوران تحصيل در مقاطع پايين تر بر مي گردد.
نظام آموزشي ما يك طرفه است و محفوظات در آن نقش اساسي را ايفا مي كند و دانشجويان بعد از اين كه از دانشگاه فارغ التحصيل مي شوند به جاي استفاده از آموخته هاي دانشگاهي شان بايد بيشتر از تجربيات افراد شاغل در بازار كار و صنعت استفاده كنند.وي اضافه مي كند: آموزش هاي دانشگاهي كاربردي نيست نارسايي سيستم آموزشي ما موجب شده بچه ها قدرت تحليل و تفسير نداشته باشند و در بسياري مواقع اساتيد چيزي براي آموختن به دانشجويان ندارند. فكر مي كنم براي ارتباط دانشگاه و اشتغال بايد كمي به عقب برگرديم.
بايد ببينيم هدف از ورود به دانشگاه چيست؟
نوع هدف تاثير بسياري در اشتغال و ورود به بازار كار بعد از دانشگاه دارد.
يك دانشجوي ديگر در ادامه حرف هاي دوستش مي گويد: دانشجوياني كه با هدف اشتغال به دانشگاه آمده اند، سرخورده مي شوند.
سيستم آموزشي به ما مهارت چنداني آموزش نمي دهد و دانشجويان هم پس لرزه هاي اين سيستم هستند كه بعد از فارغ التحصيلي در جامعه سرگردان مي شوند. علت ديگر اين است كه نظام آموزشي ما در دانشگاه ها دانش را به صورت تك بعدي ارائه مي كنند و بيشتر به صورت تئوري است.
آموزش مهارت هاي ارتباطي و مديريتي براي هر رشته اي لازم است و نيز كارگاه هاي آموزشي، اما اين مسائل به ندرت در دانشگاه ها ديده مي شود.
يك دانشجوي ديگر هم معتقد است: بين دروس دانشگاهي و آينده شغلي شكاف زيادي وجود دارد و شكاف بين دروس تخصصي و مدركي كه ارايه مي شود بسيار زياد است.وي ادامه مي دهد: دانشگاه بايد زمينه اشتغال را فراهم كند و دانشجو خودش با توجه به تلاش ها و مهارت هاي هر چند محدود كسب شده، اشتغال را فراهم كند.
تنها در اين صورت است كه شكاف بين دانشگاه و بازار كار پر مي شود و ارتباط بين خوانده ها يا آموخته هاي دانشگاهي با آينده شغلي ايجاد مي شود.
يك دانشجوي رياضي هم مي گويد: استاد، دانشجو و نظام آموزشي همه نقش آفرين هستند اما سيستم آموزشي ما بايد بيشتر تلاش كند چون تا وقتي سيستم نارسا باشد، فعاليت ها و تلاش هاي دانشجويان و اساتيد هم كارايي لازم را نخواهد داشت. سيستم آموزشي ضعيف، گنجايش و ظرفيت پذيرش بيشتر دانشجويان را ندارد و در صورت اين اقدام نمي تواند خروجي هاي خود را به بازار كار روانه كند. با حذف كنكور مخالفم، بايد تلاش براي بالا بردن امكانات متناسب با دانشگاه ها باشد، در اين صورت خيلي ها به دانشگاه راه نمي يابند كه بحث اشتغال آن ها مطرح شود يا اگر هم اين اتفاق بيفتد، به دليل نبود تناسب ميان امكانات و پذيرش دانشجو، آينده شغلي آن ها با مشكل مواجه مي شود زيرا كه مهارت لازم را كسب نكرده اند.
يك دانشجوي ديگر هم در اين خصوص مي گويد: در حال حاضر يك تضاد در بازار كار وجود دارد از يك سو بخش هاي اقتصادي نيازمند افراد تحصيل كرده و با مهارت هستند از سوي ديگر فارغ التحصيلان به عنوان مازاد شناخته مي شوند، چرا كه تحصيلات آن ها مورد نياز بخش هاي اقتصادي نيست. بخش هاي اقتصادي نيز حاضر به هزينه كردن بيشتر براي جذب نيروهاي تحصيل كرده نيستند و با هزينه كمتر كارگر ساده استخدام مي كنند.
دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي نيز متناسب با نيازهاي بازار كار علم آموزي نمي كنند.
وي اضافه مي كند: برخي رشته هاي دانشگاهي، اصلا بازار كار ندارد و آن رشته هايي كه بازار كار دارند به دليل نداشتن دوره هاي علمي و كارآموزي مناسب، فارغ التحصيلان مهارت و تجربه لازم را ندارند.حال كه وظيفه آماده سازي نيروي جوان دانشگاهي براي ورود به بازار كار بر عهده آموزش عالي كشور است، آيا مي توان اميدوار بود كه اين نهاد بتواند در اين عرصه موفق باشد و آموزش عالي در كشور ما توانسته است اين نقش را به خوبي به عهده گيرد؟
پنجشنبه 25 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 774]