واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: چرا همسركشى؟! قتل در سايه چاقوى تيز ترديد
عصر روز يكشنبه هفته گذشته در چارديوارى خانواده اى در يكى از شهرهاى غرب كشور در برابر ديدگان معصوم اما وحشت زده دو دختر يك و پنج ساله جنايت هولناكى در شرف وقوع بود. به ناگهان گفتگوى هميشگى پدر و مادر به مشاجره اى تمام عيار بدل گشته و فضاى خانه متشنج شده و بگومگو بالاتر رفت و آتش خشم پدر تيزتر شد و تراژدى نمايش آن لحظه، وقتى كامل شد كه پدر چاقويى به دست گرفت و به سوى مادر رفت. نخستين ضربه در ميانه فريادهاى هر دو فرود آمد و ضربه هاى بعدى پياپى بر پيكر مادر وارد شد تا آن كه زن از پاى درآمد، اما اين كافى نبود. آتش انتقام نشات گرفته از بدگمانى هاى عاطفى خيال سرد شدن نداشت. چاقو كند بود و مرد كه به مرز جنون رسيده و از ضربه زدن هاى بى امان به ستوه آمده بود، چاقوى تيزترى به دست گرفت و پس از آن سر از تن همسر جدا كرد. شايد اين آخرين صحنه اى بود كه دختركان وحشت زده شاهد آن بودند.مرد پس از انجام قتل با خانواده همسرش تماس گرفته و موضوع را به آنان خبر د اد و پس از گذشت دقايقى دلهره آور ماموران ازطريق خانواده مقتول از جنايت باخبر شده و بر سر صحنه جرم واقع در منطقه حافظيه كرمانشاه حضور يافتند. قاتل به پليس گفته بود كه هيچ گونه ماده روانگردان استفاده نكرده و چند روز بعد آزمايشات تخصصى پزشكى قانونى، سلامت عقلى او را نشان داد. وى سپس در بازجويى هاى اوليه به افسر پرونده اش اظهار داشت: به همسرم مشكوك بودم! به گفته سرهنگ اسفنديار اميدى، رئيس پليس آگاهى استان كرمانشاه، قاتل ۳۰ ساله با استفاده از دو چاقو يعنى پس از كند به نظر آمدن چاقوى اول با استفاده از چاقوى تيزترى كار بريدن سر همسرش را تمام كرده است. بى ترديد ساكنان محله حافظيه اين شهر تنها كسانى نيستند كه درباره اين جنايت به داورى و قضاوت مى نشينند: مرد ۳۰ ساله، همسر ۳۵ ساله اش را كه زن دومش بود با ضربه هاى چاقو از پاى درآورد. كمتر از شش ماه پيش رئيس پليس ناجا به ابراز نگرانى از وضعيت وقوع قتل هاى خانوادگى اعلام داشت. بنا بر اظهار وى، قتل هاى خانوادگى ۴۰ درصد از قتل ها را به خود اختصاص داده است و اين پديده نوظهور جاى نگرانى و اتخاذ تدابيرى ويژه دارد.چرا به قتل هاى خانوادگى ـ به طور عمده ناموسى - عادت كرده ايم؟خانواده يكى از مهم ترين اركان و زيربناى يك جامعه است و مهم ترين ويژگى هر خانواده امنيت موجود در آن است و در واقع اعضاى آن مى كوشند براى فرار از ناامنى ها و يا استرس هاى بيرون از خانه به محيط امن خانواده خود پناه ببرند اما گاهى ديده شده كه همين خانواده يعنى آخرين پناهگاه آدمى، خود نقطه ناامنى براى انسان مى شود. هنگامى كه جنايت در سر منشا كانون آرامش و امنيت رخ مى دهد زنگ هاى اعلام خطر پيشامدهاى ناگوارترى را هشدار مى دهند. به گواه آمارها ۸۰ درصد اين گونه قتل ها درون خانه اتفاق مى افتد. بدل شدن حريم امن خانواده به كانون خشونت، كشمكش و اضطراب، ضرورت بررسى كارشناسانه اين آسيب اجتماعى هر دم فزاينده را آشكار مى سازد. پرسش اساسى درباره اين پديده شوم اجتماعى اين است كه چرا و چگونه قتل به عنوان راه حل در برخى خانواده هاى ايرانى پذيرفته شده است؟!مردان همسركشبر پايه بررسى هاى انجام شده، ۲۰ درصد قتل هاى رخ داده در تمام كشور ناموسى است. قتل هاى ناموسى در واقع قتل هايى هستند كه در آنها دختر يا زنى به دست پدر، برادر، شوهر يا مردى از فاميل و خويشاوندان به انگيزه حفظ ناموس و شرف به قتل مى رسد و در اين موارد همسر يا مردى از وابستگان خانواده گاه تحت تاثير زمزمه و شايعه جنايتى را مرتكب مى شود. محمد شريف پدر دخترى ۱۴ ساله كه او را سنگسار كرد در اعترافات خود به پليس گفت: پس از گذشت مدتى به تدريج يقين حاصل كردم كه سعيده با مردى رابطه دارد و از ترس بر باد رفتن آبرويم تصميم گرفتم تا او را بكشم و خودم را از اين ننگ نجات دهم.او درباره چگونگى انتخاب شيوه سنگسار براى كشتن دخترش گفته بود: بايد شيوه اى را براى قتل دخترم انتخاب مى كردم كه به سزاى واقعى كارى كه انجام داده بود برسد و بالاخره مصمم شدم او را سنگسار كنم. سعيده در تمام طول مسير وحشت زده بود و با اين كه مى دانست عاقبت خوشى در انتظارش نخواهده بود اما مطمئن نبود كه چه مجازاتى را برايش در نظر گرفته ام.قربانيان سوءظناز هر دو زنى كه در ايران به قتل مى رسند يك نفر قربانى قتل هاى ناموسى يا به عبارتى سوءظن افراد خانواده خود است. اين آمارى است كه رئيس پليس آگاهى نيروى انتظامى بر آن تاكيد مى كند.بررسى هاى انجام شده درباره اين گونه قتل ها در ۱۵ استان كشور نشان مى دهد كه در بسيارى از موارد مردان بدون حصول اطمينان از خيانت همسر و به بهانه هايى همچون نافرمانى، عدم تمكين، سهل انگارى زن در انجام وظايف زناشويى و در نهايت خيانت وى، اقدام به جنايت مى كنند. اين در حالى است كه براساس ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامى، هر گاه مردى همسرش را در حال زنا با مرد ديگرى مشاهده كند، مى تواند در همان حال زن را به قتل برساند.به گفته كارشناسان آسيب شناس، از آنجا كه مردم اطمينان لازم را به دستگاه قضايى ندارند و همچنين نسبت به قوانين بى اعتمادند، خود راسا اقدام به اجراى قانون مى كنند. دكتر مصطفى اقليما تصريح مى كند: قانونگذار بايد پيش از رسيدن به مرز انفجار اجتماعى با ايجاد قوانينى شديدتر درباره قتل هاى خانوادگى و جلوگيرى از طولانى بودن روند طلاق و بالاتر از آن دادن آگاهى هاى حقوقى به مردان و زنان از بروز اين گونه ناهنجارى هاى اجتماعى جلوگيرى كند. ميزان قتل هاى خانوادگى با منشا ناموسى در جوامع روستايى، عشايرى و حومه شهرها نسبت به جوامع شهرى و استان هاى مركزى بسيار بيشتر است و گاه به صرف يك سوء ظن خيالى يا رفتارهايى كه براى برخى خانواده هاى ديگر خارج عرف نيست و هنوز براى پاره اى يك گناه نابخشودنى به شمار مى رود رخ مى دهد. در يك نظرسنجى از مردانى كه همسران خود را كشته اند مشخص شده است كه ۸۰ درصد مردان از كشتن زنانشان ابراز پشيمانى كرده اند و در اين ميان اغلب تحريك افراد غير، نقش بسيار مهمى داشته و با صحبت درباره آنچه كه مسائل ناموسى و غيرتى اطلاق مى شود قاتل را به انجام اين جنايت عرفى تشويق و ترغيب مى كنند. از ديگر سو رسيدن مبهم به مرد دلخواه با وعده هاى بسيار فريبنده و گريز از خشونت به طور عمده از علل گرايش زنان و در واقع انگيزه هايى براى مردان جهت اقدام به قتل همسرانشان به شمار مى رود.زنان همسركشآمارها نشان مى دهند ۸۰ درصد قتل هاى انجام شده توسط زنان به دليل ترس از شوهر، تحقيرهاى پياپى، خشونت و آزارهاى جنسى بوده است و نتايج بررسى همسركشى در ۱۵ استان كشور واقعيت هاى تلخى را نشان مى دهد. ۶۶ درصد زنانى كه مرتكب قتل همسرشان شده اند و اكثرا در اين امر مشاركت يا معاونت داشته اند در اعتراف گفته اند در دوران زندگى مشترك بارها مشاجره، قهر و آشتى داشته و معمولا با وجودى كه مى خواستند طلاق بگيرند بنا به دلايلى نظير مخالفت شوهر، والدين، وجود فرزندان و نيازهاى مالى زندگى را تحمل كرده و در نهايت صبر و شكيبايى چاره اى جز كشتن و از بين بردن همسر خود نيافته اند.چنين زنانى اغلب با طراحى نقشه قبلى و همكارى مرد ديگرى به جنايت دست زده اند. هرچند كه هيچ كدام از موارد ياد شده نمى تواند توجيهى براى قتل يك انسان توسط ديگرى باشد. در پى يك تحقيق، بيشتر اين زنان خانه دار بوده اند و در واقع اين خود نشانه اى است كه مى توان با بالا بردن سطح آگاهى زنان و آشنايى آنان با قوانين مانع از رشد اين گونه جرايم شد. گاه بيسوادى و ناآگاهى، ازدواج هاى تحميلى و زودرس، اختلاف سنى در ازدواج، نبود شناخت نسبى كافى قبل از ازدواج و … در دراز مدت در هر دو زن و مرد ايجاد اختلالات روحى، روانى و سرخوردگى از زندگى مى كند كه تنها راه نجات و رسيدن به بهشت موعود را در عين ناباورى و بهت اطرافيان حذف طرف مقابل مى داند.در بيشتر موارد خيانت مرد، يكى از انگيزه هاى شوهركشى است و فساد اخلاقى زن و تمايل به از سر راه برداشتن شوهر نيز همواره به عنوان يكى از انگيزه هاى اين گونه قتل ها مطرح شده است. نكته قابل توجه آن كه ۹۵ درصد چنين زنانى برخلاف مردان همسركش، از قتل همسران خود نه تنها پشيمان نبوده اند بلكه مى گويند اگر باز هم به عقب برگردند همين كار را تكرار خواهند كرد. اما بخشى ديگر زنانى هستند كه با وجود نداشتن زندگى پرزجر و خشونت بار صرفا براى رسيدن به دنياى آرمانى تر و بيشتر از سر هوس زودگذر اقدام به از بين بردن شوهران خود مى كنند. بسيارى از آنها فرزندانى هم دارند كه در اين ميانه ناديده انگاشته مى شوند و حتى مادرانى نيز بوده اند كه فرزندان خود را به دليل اين كه پى به رابطه پنهانى او و مرد ديگرى برده، به قتل رسانده اند. به هر روى آنچه شرط لازم و ضرورى است به چالش كشيدن عوامل و عللى است كه سرانجام به بروز اين پديده و آسيب هاى ناشى از آن منجر مى شود. آيا زمان آن فرا نرسيده كه فكرى اساسى براى اين معضل شوم اجتماعى كنيم و حياط مقدس خانواده را از رشد چنين گياهان هرزى پاك كنيم؟!
پنجشنبه 25 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]