تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798704807




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهى به فيلم آواز گنجشك‌ها ‌مرثيه‌اى براى سينماى فراموش شده روستايي


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: نگاهى به فيلم آواز گنجشك‌ها ‌مرثيه‌اى براى سينماى فراموش شده روستايي
اميررضا نورى پرتو ، فرهنگ و هنر - مجيد مجيدى نامى‌آشنا در سينماى پس از انقلاب است كه فيلم‌هاى او هميشه مورد پسند جشنواره‌هاى دولتى بوده و در محافل بين‌المللى نيز حرف‌هايى براى گفتن داشته‌اند. حتى «بچه‌هاى آسمان» او تنها اثر سينمايى ايرانى است كه توانست به فهرست پنج نامزد دريافت جايزه اسكار بهترين فيلم خارجى راه پيدا كند. او از اندك كارگردانان سينماى هنرى كشورمان به شمار مى‌رود كه سواى بهره مندى از جايگاهى ويژه در ميان منتقدان، در نظر مخاطبان عام نيز به عنوان فيلمسازى كاربلد و مسلط شناخته شده است. فروش خوب آثار اخير او درستى اين ادعا را ثابت مى‌كند.« آواز گنجشك‌ها» آخرين ساخته او كه نماينده سينماى ايران در اسكار امسال خواهد بود، در نگاهى كلى در راستاى همان مولفه‌هاى ثابت كارنامه فيلمسازى او قرار مى‌گيرد.

«آواز گنجشك‌ها» روايتگر زندگى كريم (رضا ناجي)، يك كارگر كارگاه پرورش شترمرغ در روستايى نزديك تهران است كه به سختى امور زندگى خود را مى‌چرخاند. به مانند تمام فيلمنامه‌هاى آثار مجيدى شخصيت اصلى فيلم در گره افكنى خوبى قرار مى‌گيرد و تماشاگر را به شدت با خود درگير مى‌كند. افتادن سمعك هانيه (دختر كريم) در آب انبار و فرار يكى از شترمرغ‌ها از كارگاه و ناكامى‌كريم در پيدا كردن آن، موتور فيلمنامه را به خوبى پيش مى‌برد. در سكانس‌هاى ابتدايى و در لابه لاى موقعيت‌هاى بحرانى خلق شده كه كاراكتر اصلى فيلم را به خوبى گرفتار خود مى‌كنند، تمام تلاش مجيدى در اين است كه روحيه و رفتارهاى كريم و آدم‌هاى دور و برش به خوبى به مخاطب فيلم منتقل شود. اين موضوع در رفتارهاى ساده و به ظاهر كودكانه و مفرح كريم (مثل همان شكستن تخم شترمرغ و املت كردن آن يا در لباس شترمرغ در آمدن كريم و يا كشمكش‌هاى بچگانه اش با پسرش، حسين) به خوبى مشهود است. اخراج كريم از كارگاه پرورش شترمرغ و ناميدى او از تعمير سمعك هانيه در ادامه همان گره افكنى فيلمنامه قرار دارد و تماشاگر را به‌اين اميد نگاه مى‌دارد كه در كنار تماشاى مولفه‌هاى خاص سينماى مجيدي، تا به انتها شاهد حركت جاندار منحنى روايى فيلمنامه خواهد بود. اما درست از همين‌ جا تا به پايان، آواز گنجشك‌ها همان مشكلى را پيدا مى‌كند كه ديگر آثار مجيدى نيز با آن دست و پنجه نرم مى‌كردند؛ يعنى نبود انسجام در پيشبرد روايت و گرفتار شدن اثر در نمادپردازى‌هاى تصويرى و شعارها و پيام‌هاى مستعمل و كليشه‌اي.

نقطه عطف اول فيلمنامه جايى است كه در شهر كريم به شكلى اتفاقى مسافرى را با موتورش به مقصد مى‌رساند و با ديدن كاركرد مالى خوب اين كار وسوسه مى‌شود كه با مسافركشي، در تهران بى در و پيكر كاسبى جديدى راه بيندازد. فصل طولانى حضور كريم در تهران باآنكه افت و خيزهاى كمى‌ندارد، اما شكلى اپيزوديك پيدا كرده كه منطق حضور برخى از اين سكانس‌ها چندان مشخص نيست و به راحتى مى‌شود حذف شان كرد و يا جاى شان را به سكانسى ديگر داد. تقابل كريم با آدم‌هايى از تيپ‌هاى مختلف جامعه (مثل همان مردى كه در تلفن اش به دروغ مى‌گويد در مشهد و در حال زيارت است) و سر و كله زدن او با برخى از آنها (مثل همان مردى كه نمى‌خواهد كرايه اش را بپردازد) يكى از همان موردهاى اشاره شده است. تنها كاركرد دراماتيك اين سكانس‌ها تاكيد دوباره شان بر سادگى و صفاى كاراكتر كريم است كه‌اين مسئله هم پيش از اين و در فصل‌هاى مقدمه به خوبى به مخاطب منتقل شده و تكرار آنها تازگى چندانى ندارد. حيرت زدگى كريم در برابر زرق و برق شهر و غرق شدن تدريجى او در مناسبات شهرى بيش ازآنكه مناسب فيلمى ‌در زمان حال باشد، بيش‌تر يادآور فيلم‌هايى است كه در اوايل دهه چهل شمسى در راستاى سياست‌هاى اصلاحات ارضى حكومت سابق ساخته مى‌شدند و مجيد محسنى يكى از چهره‌هاى سرشناس در مدت زمان كوتاه عمر اين نوع سينما بود. تاكيد بر نماز خواندن كريم در مقابل خانه‌اى اعياني، آوردن خرت و پرت‌هايى از شهر و تلنبار كردن آن در گوشه‌اى از حياط خانه و پوشيدن لباس مرد صاحبخانه در جريان كمك به اسباب كشى (به عنوان نمادى سطحى از فرو رفتن كريم در منجلاب ارمغان‌هاى فريبنده شهر) و نيز پافشارى وسواس گونه او براى بازگرداندن آن در چوبى پوسيده از خانه همسايه، همه و همه داشته‌هاى مجيدى براى تغيير روحى كاراكتر كريم هستند كه هيچ يك از اين نمادپردازى‌ها نه طراوت چندانى دارند و نه به خط روايى اصلى فيلم كمكى مى‌كنند و بيش‌تر داستان‌هاى مشابه در مجموعه‌ها و فيلم‌هاى اخلاقى دهه شصت را به ياد مى‌آورند. جا ماندن كريم از كاروان موتورسوارهاى حامل وسايل خانگى و وسوسه او براى فروش آن يخچال يكى از اندك موقعيت‌هاى جذاب فيلم در بخش حضور كريم در تهران بود كه مى‌توانست كاراكتر اصلى فيلم را در يك آزمون دشوار و البته جذاب و درگير كننده براى تماشاگر قرار دهد و يا حداقل در خدمت پيام مورد نظر مجيدى باشد. اما منصرف شدن زودهنگام او از فروش يخچال (آن هم با ديدن شترمرغ‌هايى در پشت يك كاميون) پس دادن آن به صاحبش اين دستمايه بالقوه خوب را به هدر داده است. در چنين حالتى بر خلاف معادله‌هاى اخلاق گرايانه سازنده فيلم، ميان تماشاگر و قهرمان داستان (به عنوان مهم ترين عامل در پيكره اصلى اثر) ديگر آن احساس نزديكى وجود ندارد و مخاطب گمان مى‌كند گويا اين كاراكتر به عمد آن قدر ساده و تك بعدى ترسيم شده كه قرار نيست درگير بحران‌هاى پيچيده و ملموسى شود. در چنين حالتى ديگر موقعيت‌هايى كوچكى همچون ترديد بچگانه و بامزه كريم براى دادن پانصد تومان صدقه به آن دختر دستفروش يا عصبانيت او از گل فروشى هانيه و حسين در كنار اتوبان انگيزه‌اى را در تماشاگر به وجود نمى‌آورند.

مصدوم شدن كريم در لابه لاى اشيا بى مصرف كنار حياط (به عنوان نمادى از سوغات شهر با آن تاكيد گل درشت بر پاره كردن پيراهن تن كريم با قيچي) مى‌توانست داستان را در مسيرى تراژيك و قابل باور سوق دهد. اما متاسفانه از اين جا به بعد كاراكتر كريم به طور طبيعى شخصيتى منفعل و حاشيه‌اى مى‌شود و فيلم دچار چندگانگى در لحن مى‌شود. در حقيقت تا به پايان داستانك‌هايى كه در طول فيلم تنها به آنها اشاره‌هايى شده بود، روى داستان اصلى سايه مى‌افكنند و دست مجيدى را براى رساندن فيلم به يك پايان منسجم و در عين حال ماندگار خالى نگاه مى‌دارند. شايد به همين خاطر است كه تلاش معصومانه بچه‌ها براى زنده نگاه داشتن ماهى‌ها بر خلاف نمونه مشابهى همچون پايان‌بندى بى نظير بچه‌هاى آسمان شور چندانى ايجاد نمى‌كند و آدم را به‌اين فكر مى‌اندازد كه‌اى كاش صداقت مجيدى در زمان نگارش فيلمنامه و ساخت آواز گنجشك‌ها به اندازه همان گريه بچه‌ها براى ماهى‌هاى از دست رفته قابل باور بود و به دل مى‌نشست. سردرگمى‌ فيلم در پايان دادن به داستانى كه مى‌توانست خيلى بهتر از اين‌ها باشد، بزرگ ترين مشكل فيلمنامه آواز گنجشك‌ها به شمار مى‌رود. اينكه كريم مى‌بيند كلكسيون خرت و پرت هايش به مامنى براى سگ‌هاى ولگرد تبديل شده، بچه‌ها آن چند شاه ماهى را در آب انبار تميز شده رها مى‌كنند، كريم با باز كردن پنجره گنجشك محبوس شده در اتاق را آزاد مى‌كند (اين صحنه را بارها و بارها در فيلم‌ها و مجموعه‌هاى خارجى و ايرانى ديده‌ايم)، بازگشت مش رمضان (آن كارگر افغان) از سفر و رساندن خبر بازگشت شترمرغ به كارگاه، نقاشى هانيه روى گچ پاى كريم و در نهايت رقص شترمرغ (به عنوان نمادى از لطف و قدرت خداوند) در برابر ديدگان كريم همه و همه سكانس‌هايى هستند كه مى‌توانستند نقطه پايانى فيلم باشند. در حقيقت هيچ يك از آنها پيوند چندانى با ساير سكانس‌ها ندارند و به قول معروف ساز خود را مى‌زنند و شايد تنها به خودى خود تاثير گذار به نظر برسند. فيلمبردارى بى نظير تورج منصورى (كه بويژه در درست از آب درآمدن لانگ شات‌هاى عكس گونه مورد نظر مجيدى بسيار موفق عمل كرده)، موسيقى دلنشين حسين عليزاده كه با تصويرهاى فيلم به شدت همخوان است و بازى رضا ناجى كه انگ كاراكترى همچون كريم است، به كمك مجيد مجيدى آمده‌اند و آواز گنجشك‌ها را به فيلمى ‌قابل تحمل و شايسته نقد و بررسى تبديل كرده اند. با اين وجود به نظر مى‌رسد مجيدى بيش‌تر ازآنكه حواس‌اش به حفره‌هاى عميق فيلمنامه اثرش باشد، در پى خوشرنگ و لعاب در آمدن پلان‌هاى فيلمش بوده (مثل همان دو نماى هلى شات از كريم كه هيچ كاركردى در فيلم ندارند) و سعى كرده با تصاويرى چشم نواز و قاب بندى‌هاى هوشمندانه (بويژه در سكانس‌هاى حضور كريم در خيابان‌هاى تهران) دل مخاطبش را به دست آورد. آواز گنجشك‌ها در مقايسه با فيلم پيشين مجيدي، بيد مجنون، يك سر و گردن بالاتر است، اما چيزى بيش‌تر از ساير آثار او در چنته ندارد و در بند همان اخلاق‌گرايى‌هاى مرسوم در ژانر فرعى سينماى روستايى شده كه دهه هاست ديگر كسى به آن فكر نمى‌كند.
 چهارشنبه 24 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن