محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826389084
برزگترین سرقت جاسوسی قرن دزدیدن mig-21 عراقی
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید
۱
دزدیدن میگ - 21
آگوست 1966.در این روزها میگ-21 تیپ اف-13 مهم ترین رقیب جنگند ه های اسرائیلی در آسمان بود.بنابراین واضح بود که اسرائیلی ها می بایست یکی از آن ها را بدست آورند تا با مطالعه و بررسی دقیق آن خلبانان اسرائیلی و هواپیماهایشان را علیه این جنگنده آماده کنند."موساد"-آژانس سری اسرائیل مامور شد تا خلبانی را پیدا کند که توانایی های مناسبی برای انجام این کار داشته باشد."مایر آمیت" (رئیس وقت موساد) در یک جلسه مشورتی با عده زیادی از نظامیان اهداف "موساد" را تشریح کرد و از آن ها خواست که بنظر آنان چه چیزی بیش ترین نقش ارزشمند را برای امنیت اسرائیل در بر دارد.ژنرال "موردخای هود" فرمانده نیروی هوایی اسرائیل در 1963 (وچند سال بعد) از وی خواست که یک فروند میگ-21 ساخت شوروی را به اسرائیل بیاورد.تشخیص این که آیا "موردخای" واقعا باور داشت که قدرت انجام موفق چنین کاری وجود دارد مشکل بود."ایزر وایزمن" نیز که فرماندهی نیروی هوایی را از "هود" تحویل گرفت نیز اندکی قبل از شروع جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل همین درخواست را از "آمیت" کرده بود.اگر این عملیات انجام می شد اسرائیلی ها به اسرار پیشرفته ترین جنگنده ای که اعراب در آن زمان در اختیار داشتند(به اعتقاد روس ها پیشرفته ترین جنگنده ضربتی جهان) دسترسی پیدا می کردند . روس ها معرفی میگ-21 را از سال 1961 به کشورهای خاورمیانه شروع کرده بودند وتا 1963 که "آمیت" موساد را تحویل گرفت این جنگنده بخش اصلی و ضروری زرادخانه نیروی هوایی مصر-سوریه و عراق بود.روس ها معرفی این هواپیما را تحت حداکثردرجه رازداری و امنیت انجام می دادند.آنان شرط تحویل این جنگنده را مسولیت خودشان در مورد امنیت و آموزش پرسنل ونگهداری قرار داده بودند.در غرب چیزهای کمی از میگ-21 می دانستند اما از توانایی هایش واهمه داشتند.روس ها نیز از خطر در اختیار گذاشتن میگ-21 به خارج از مرزهای خود وارتش کشورهای دیگر آگاه بودند.امنیت در بالاترین درجه خود بود و روس ها اغلب مسوول آن بودند.این مساله بخودی خود باعث رنجش بسیاری از اعراب موظف در نیروی هوایی می شد که از قدرت زیاد روس ها در داخل پایگاه های هوایی متعلق به اعراب خشمگین می شدند.با وجود این قرار گرفتن در یک اسکادران میگ-21 بالاترین افتخاری بود که می توانست نصیب یک خلبان شود.این افراد مردانی بودندکه نمی شد آنان را با رشوه بچنگ آورد یا آزادانه در جمع با آنان صحبت کرد.نتیجتا نه "موساد" و نه "سرویس های اطلاعاتی نظامی" نتوانسته بودند که پیشرفتی در این کار داشته باشند.چندین دفعه تلاش هایی انجام شد. در اوایل دهه 60 و با کمک یک ارمنی به نام "جان توماس" که در مصر بدنیا آمده بود اسرائیلی ها تلاش کردند که با پرداخت یک میلیون دلار به یک خلبان مصری از او بخواهند که با میگ-21 خود به اسرائیل پناهنده شود.خلبان از این کار امتناع کرد و "جان توماس" و تعدادی از همکارانش دستگیر و "توماس" و دو تن از آنان در دسامبر 1962 بدار آویخته شدند.تلاش دیگری در متقاعد کردن دو خلبان عراقی برای پناهنده شدن به اسرائیل نیز شکست خورد.فرماندهان نظامی اسرائیلی ارزش زیادی برای هر سلاحی که دشمن می توانست در نبرد علیه آنان بکار گیر قائل بودند .یکی از اولین کسانی که بر این مطلب پافشاری می نمود ژنرال "دان تولکوفسکی" فرماندهی بود که در دهه 50 نیروی هوایی را پایه گذاری کرده بود.او بارها و بارها گفته بود که این اصلی بنیادین است که با شناخت تسلیحات دشمن بتوانیم به وی ضربه بزنیم."تولکوفسکی" این گونه دیدگاه ها را قاطعانه ابراز می داشت و همان طور که دیدیم جانشینانش "موردخای هود" و "ایزر وایزمن" فرماندهان نیروی هوایی اسرائیل نیز همین کار را دنباله روی می کردند..........
۲
کوشش اسرائیل در جمع آوری اطلاعات در مورد قابلیت های هواپیماهای دشمن برای دفاع ملی حیاتی بود. اما ادامه این عمل هم چنین برای داد وستد اطلاعات با ایالات متحده نیز سودمند بود.در اسرائیل ایالات متحده را بعنوان هم پیمانی می شناسند که اغلب اطلاعاتی حتی دقیق تر و عمیق تر از آن چه خودشان بدست می آورند در اختیارش قرار می دهند بخصوص در مورد نفوذ شوروی در خاورمیانه در دهه های 60 و 70 میلادی.در مقابل-آمریکا نیز علاقه مند است تا اسرائیل را با آخرین تجهیزات نظامی مجهز کند که تحت شرایط دیگری بهیچ وجه مایل به دادن آن ها نمی بود.این قضیه واقعیت داشت که در اوایل جنگ "سوئز" در 1956 اسرائیلی ها یک فروند هواپیمای روسی را پیدا کردند که خلبان مصری آن رهایش کرده بود و مصری ها قبل از رسیدن واحدهای جلودار ارتش اسرائیل فرار کرده بودند.این یک پیروزی بزرگ بود.اما با معرفی میگ-21 توسط روس ها به نیروی هوایی مصر -سوریه و عراق که پیشرفته تر و ناشناخته تر بود این تلاشها از بین رفت.سازمان اطلاعات اسرائیل انتخابهایش را بررسی کرد:"رشوه دادن-رهگیری هواپیما در نقطه ای در خاک کشورهای عرب-قرار دادن یک عامل در یک پایگاه هوایی و ..."اما موساد نهایتا به این نتیجه رسید که بهتر است در جهت تشویق یک خلبان عرب برای پناهندگی به اسرائیل تلاش کند.در این بین بخت به یاری اسرائیلی ها آمد.یک عراقی یهودی به نام "جوزف" عنوان نمود که اگر اسرائیلی ها میگ-21 میخواهند وی احتمالا قادر به ترتیب دادن کار خواهد بود.این پیشرفتی شگفت انگیز بود.اکثر یهودیهای عراق در اوایل دهه 50 میلادی در یک انتقال هوایی دسته جمعی به اسرائیل رفته بودند .شاید 1000 نفر و یا حتی کمتر از یک جمعیت 100000 نفری در اوایل دهه 50 در عراق باقی ماندند."جوزف" یهودی بود که فقیرانه بزرگ شده بود و در سن ده سالگی در نزد یک خانواده مسیحی مارونی عراقی به خانه شاگردی گماشته شد.اگر چه وی هیچگاه به مدرسه نرفت وخواندن و نوشتن نیاموخت اما از خصایص برجسته آن خانواده غیر یهودی بهره برد.هیچ تصمیمی بدون حضور او گرفته نمی شد.وی در همه تجمعات خانوادگی حاضر بود و معمولا حرف آخر را در تصمیمات خانواده میزد.وی بعنوان شخصیتی مرکزی در امور مهم خانواده حضور داشت و همگی ضمن ستایش و احترام به وی اورا دوست می داشتند.زمانی که "جوزف" 60 سال داشت در طی یک مشاجره با بزرگ خانواده بوی گفته شد که بدون این جمع خانوادگی هیچ است.اگرچه مسیحی مارونی خیلی زود عذر خواهی کرد اما "جوزف" این حرف را فراموش نکرد.او تصمیم گرفت که تفاوت هایش را آشکار سازد یعنی هویت یهودیش را.این چیزی بود که در گذشته کمتر به آن فکر کرده بود.وی شروع به یادگیری در مورد یهودیت و اسرائیل کرد.اگرچه او وفاداریش را نسبت به خانواده حفظ کرد اما احساس وفاداری به اسرائیل را نیز در خود احساس می کرد.در اواخر 1964 با مقامات اسرائیلی در "تهران" و اروپا ارتباط برقرار کرد(تا سال 1979 اسرائیل با رژیم غیر عربی ایران روابط خوبی داشت).او مسائل مهمی برای گفتن داشت.اسرائیل بعنوان یک دولت یهودی در خاورمیانه همیشه با ملت های غیر عرب اطراف خاورمیانه نظیر :ترک ها و تا سال 1979 ایرانی ها ارتباطات خوبی ایجاد کرده بود.اسرائیل همچنین فعالانه به ایجاد ارتباط و پرورش اقلیت های غیر عرب در میان عرب های مسلمان اقدام می کرد.از طریق "جوزف" در اوایل سال 1964 اسرائیل اقدام به ایجاد ارتباط با یک خلبان مسیحی مارونی در نیروی هوایی عراق کرد .
۳
خانواده خلبان تا حد زیادی از دولت ناراضی بود.پدر خانواده احساس میکرد که بخاطر فشار دولت عراق بر روی او و سایر مسیحی های مارونی زندگی آنها بجایی نمیرسد.برخی از دوستان وی حتی بزندان انداخته شده بودند و اداره امور کسب و کار وی نیز با مشکل مواجه بود.او به "جوزف" گفت که مایل به ترک کشور است.پس از تماس "جوزف" با اسرائیلی ها افراد زیادی در اسرائیل بودند که ترجیح می دادند این موضوع بعنوان یک مورد غیر واقعی بفراموشی سپرده شود.اما نه "مایر آمیت".(رئیس موساد).حتی بعد از آن که "جوزف" مقدار زیادی پول مطالبه کرد و تعداد زیادی در اسرائیل وی را "شیاد" نامیدند "آمیت" او را تشویق کرد."آمیت" متحد "اسحاق رابین" رییس ستاد نیروهای مسلح اسرائیل قبل و در حین جنگ شش روزه بود.وی با یک مامور زبده در "بغداد" ارتباط برقرار کرد.یک زن آمریکایی که با پیش قدمی خودش در خدمت اسرائیل بود.این زن تصمیم گرفت که "منیر رئوفه" -خلبان مسیحی عراقی که جزو خانواده ای بود که "جوزف" در آن بزرگ شده بود-را از عراق بیرون بکشد.زن آمریکایی عامل موساد بود(مشخص نیست که یهودی هم بود یا نه) که نه تنها فعال و باهوش بود بلکه زیبا هم بود.وی بآسانی در حلقه های اجتماعی مخلوط می شد.بر اساس یک منبع-وی در یک میهمانی با "منیر رئوفه" آشنا شد که به ارتباط دوستانه عمیقی بین آن دو منجر گردید."رئوفه" به زن آمریکایی گفت که یک عراقی وطن خواه است اما با اقدامات دولت عراق بر ضد قبایل اقلیت کردها در شمال عراق بشدت مخالف است.بعنوان یک اقلیت مسیحی "منیر رئوفه" عمیقا دچار این مشکل بود که بعنوان معاون فرمانده یک اسکادران میگ-21 از وی خواسته شده بود که ماموریت های بمباران علیه کردهای بی دفاع را هدایت کند.بر اساس گفته های "دنیس آیزنبرگ"-"یوری دان" و "الی لانداهو"- "رئوفه" حتی اعتراف کرد که اسرائیلی ها را که دشمن مسلمانان بودند تحسین می کند.موارد دیگری نیز بود که وی را آزار می داد.از فرماندهی اسکادران کنار گذاشته شده بود و در "بغداد" و بدور از خانه اش خدمت میکرد وبعلت مسیحی بودن فقط اجازه پرواز با تانک های کوچک سوخت را داشت.زن آمریکایی گوش می کرد .وی دیدار با "رئوفه" را ادامه داد و علیرغم این که "رئوفه" متاهل و دارای چند فرزند بود صمیمیت بین این دو افزایش یافت.زن آمریکایی با بهره برداری از این ارتباطات از "رئوفه" خواست تا تعطیلاتی را در جولای 1966 در اروپا با یکدیگر بگذرانند."رئوفه" موافقت کرد.پس از گذراندن چند روز در اروپا زن آمریکایی از وی خواست که با هم به اسرائیل پرواز کنند .وی دوستانی داشت که می توانستند در آن جا به آن ها کمک کنند.سپس پاسپورت و بلیط ها را نشان داد."رئوفه" متوجه شد که این نقشه ای برای شروع کاریست و زن آمریکایی وی را بخاطر خودش بسمت خود جذب نکرده بود.اما هم چنین میدانست که تلاش های او برای خودش نیز سودمند است.نه تنها از بمباران هایی که مخالف آن بود بیرون می رفت بلکه اسرائیلی ها وعده پرداخت یک میلیون دلار را نیز داده بودند.قضیه همان طور که جذاب بود خطرناک هم بود.........
۴
"منیر"می خواست بداند که نه تنها همسر و فرزاندانش بسلامت از عراق خارج شوند بلکه والدین و بقیه خانواده بزرگش نیز خارج گردند."جوزف" نیز همین را می خواست."جوزف" نگران بود که هر یک از اعضای خانواده که بداند که آن ها در حال ترک عراق هستند این قضیه غیر قابل اجتناب بود که ممکن است بعلت طبیعت هر آدمی فرد دیگری غیر از خانواده در جریان قرار گیرد و کل ماجرا شکست بخورد.بنابراین به عده زیادی از افراد خانواده نگفتند که در حال ترک عراق می باشند.در مورد شخص "منیر رئوفه" نیز نه تنها اسرائیلی ها موافقت کردند که پول خوبی بوی بپردازند و حفاظت کاملی نیز از وی بنمایند بلکه به او گفتند که تابعیت اسرائیلی -یک خانه و شغلی برای زندگی نیز دریافت خواهد کرد.ذهنیت "منیر رئوفه" آماده شد.در ملاقاتی با "موردخای هود" -فرمانده نیروی هوایی اسرائیل- نقشه فرار مورد بررسی قرار گرفت.وی می بایست مسیر زیگزاگی را بخاطر اجتناب از رادارهای عراقی و اردنی طی کند."هود" گفت:"می دانید که چقدر خطرناک است.900 کیلومتر پرواز است.اگر هم قطارانت حدس بزنند که چه چیز در شرف وقوع است ممکن است هواپیماهایی برای سرنگونی شما بر فراز آسمان اعزام گردند اگر آن ها موفق نشوند اردنی ها این کار را می کنند.تنها امید شما این ست که خونسرد باشید و مسیر را دنبال کنید.آن ها این مسیر را نمی شناسند."هود" ادامه داد :اگر بر اعصابت مسلط نباشی یک انسان مرده ای.یک دفعه که مسیر پروازی معمول خود را ترک کنی دیگر راه برگشتی وجود ندارد.بنظر می رسید که "رئوفه" از این موارد آگاه است و به سادگی پاسخ داد:"هواپیما را برای شما می آورم."در باقیمانده زمان اقامتش در اسرائیل وی و فرماندهان اسرائیلی چندین و چند دفعه نقشه فرار را مرور کردند."رئوفه" تعجب زده بود از اینکه می دید که آنها بیش از خود او از آن چه در پایگاه هواییش می گذرد آگاهند.نام کلیه پرسنل چه عراقی و چه روسی را می دانستند و هم چنین نقشه داخلی پایگاه را.روال دقیق پروازهای آموزشی چه پروازهای طولانی در روزهای خاص و چه کوتاه در دیگر روزها.او می بایست روزی را انتخاب می کرد که اجازه پرواز طولانی را داشت."رئوفه" وزن آمریکایی به اروپا و از آن جا به عراق برگشتند.بزودی اعضا خانواده "رئوفه" شروع به ترک کشور نمودند.یکی بعنوان توریست -دیگری بخاطر معالجات پزشکی و غیره."منیر رئوفه" روز فرار را 16 آگوست 1966 تعیین کرد.نیروی هوایی اسرائیل در یکی از روزهای مقرر منتظر وی بودند.او از خدمه زمینی خواست که تانک هایش را با حداکثر ظرفیت پر کنند.چیزی که مستشاران روسی عموما باید آن را تایید می کردند.اما عراقی ها از مستشاران روس خوششان نمی آمد و بنظرشان می آمد که به آن ها اهانت میکنند.این قضیه بنفع "رئوفه" بود.بعنوان یک خلبان تکخال -خدمه خوشحال می شدند که دستورات وی را اطاعت کنند تا روس ها را."رئوفه" مصمم بود اما هنگامی که داخل میگ-21 شماره 534 قرار گرفت کمی ناراحت بنظر می رسید.می دانست که این آخرین پروازش با میگ است.490 لیتر بنزین که در داخل تانک های اضافی در زیر بدنه هواپیما تعبیه شده بود وی را مطمئن می ساخت که سوخت کافی را برای 900 کیلومتر پرواز تا ساحل مدیترانه در اختیار دارد.خلبان موتور را روشن کرد و پس از برخاستن به ارتفاع 30000 پایی اوج گرفت که ارتفاع ایده آل مصرف سوخت برای هواپیمای وی بود.پس از دور شدن از "بغداد" جهت را بسمت اسرائیل تغییر داد.خدمه رادار زمینی انعکاسی را روی صفحه راداربسمت غرب دیدند و با عصبانیت از وی خواستند که برگردد."آنها بوی هشدار دادند که سرنگونش می کنند."رئوفه" رادیو را خاموش کرد.وی فضای هوایی عراق را بدون هیچ مزاحمتی ترک گفت اما بر فراز "اردن" یک جفت جنگنده "هاوک هانتر" نیروی هوایی سلطنتی "اردن" میگ مزبور را که قراری برای پرواز آن گذاشته نشده بود رهگیری کردند.جنگنده ها تلاش کردند که با خلبان عراقی ارتباط برقرار کنند اما جوابی دریافت نکردند و با توجه به این که آرم کشور دوست را بر روی هواپیما تشخیص دادند به "رئوفه" اجازه دادند که براه خود ادامه دهد و احتمالا فکر کرده بودند که خلبان در حال انجام ماموریتی سری علیه اسرائیل است.......
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]
-
گوناگون
پربازدیدترینها